گروهک منافقین شبیه فرقه‌های آسیایی گورو است

FM4A6828

خاویر روفر[1]، مدیر دپارتمان تهدیدات جنایی معاصر در دانشگاه پانتئون‌آسا، یکی از شعب سیزده‌گانه دانشگاه پاریس یا همان دانشگاه سوربن فرانسه است. وی همچنین استاد دپارتمان جرم‌شناسی دانشگاه پلیس ملی چین، محقق مرکز تحقیقات جرم‌شناسی و تروریسم دانشگاه‌علوم سیاسی و حقوق پکن و عضو شورای مطالعات تروریسم مرکز مطالعات تروریسم و خشونت سیاسی دانشگاه سنت‌اندروز انگلستان است. پروفسور روفر حدود پنج دهه است که در حوزه جرم‌شناسی و تروریسم پژوهش می‌کند و در این مدت تألیفات بسیاری را به زبان فرانسه نگاشته است. ازجمله این تألیفات می‌توان به تروریسم در فرانسه امروز (1982)؛ خشونت و تروریسم: پاسخ‌هایی به پرسش‌های روزمره (1987)؛ ابرقدرت‌های جرم: تحقیق درباره نارکو تروریسم (1993)؛ اطلس اسلام رادیکال (2007)؛ جرم‌شناسی سایبری (2015)؛ و جنایت جهانی شده (2019) اشاره کرد. به‌نظر پروفسور روفر، مهم‌ترین تهدید امنیتی حال حاضر در جهان طیف جدیدی از تروریست‌ها هستند که او به آن‌ها تروریست‌های هیبریدی یا چندبنیادی می‌گوید که از درهم‌آمیختگی بخش اعظم آنچه در قرن بیستم به آن «تروریسم ایدئولوژیک» می‌گفتند از یک طرف و «جرایم سازمان یافته» از طرف دیگر، پدید آمده‌اند. این استاد دانشگاه سوربن، داعش و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را جزو همین گروه‌های تروریستی چندبنیادی توصیف می‌کند. آن‌چه در ادامه می‌آید، متن گفتگوی هابیلیان با این استاد برجسته دانشگاه سوربن است.

هابیلیان: باتوجه به دغدغه اصلی شما یعنی تروریسم و جرم‌شناسی، اگر مایلید گفتگو را با مسئله شباهت‌ها و تفاوت‌های میان تروریسم و ​​جرایم سازمان‌یافته شروع کنیم.

روفر: ترجیح می‌دهم بحث را در چشم‌انداز وسیع‌تر منازعات بشری در سال 2019 در اقصی‌نقاط جهان شروع کنم. آیا در این جهان آشفته کسی پیدا می‌شود که بتواند تصویری روشن از رویارویی‌ها و دشمنان آینده ارائه دهد؟ چه در حال حاضر و چه در دهه‌های گذشته؟ در جواب باید گفت که بله، یک نفر قبلاً این کار را کرده است. در سال 1938، کارل اشمیت[2]، حقوق‌دان و فیلسوف آلمانی، ناآرامی‌های آینده جهان را به شرح زیر توصیف کرده است:

«جنگی جهانی، عمدتاً نامتقارن، که همه چارچوب‌ها یا حدود قانونی زیرپا گذاشته می‌شود. در آن جنگ یک قدرت بزرگ نئوامپریالیستی، نیروی خود را به‌جای رویارویی با دول مختلف، صرف مقابله با چریک‌های بدون مرزی می‌کند که با فعالیت در گستره جهانی، به‌دنبال جنگ داخلی با استفاده از ابزار لازم برای این جنگ هستند.» به‌همین‌ترتیب، امروزه شاهد هستیم گروهی از «چریک‌های جهانی» به نام «دولت اسلامی»، «دولت اسلامی عراق و شام»، «داعش» با ویرانی و قتل‌وغارت، طوفان رسانه‌ای عظیمی به‌راه انداخته‌اند. این گروه، همچون همه گروه‌هایِ قبل از خود، ازجمله جهادی‌های بن‌لادن که نمونه‌های «کلاسیک» گروه‌های تروریستی محسوب می‌شدند، در اروپا یا از بین رفته‌اند، یا بیشترشان مضمحل شده‌اند. از 28 کشور عضو اتحادیه اروپا، 24 کشور از سال 2009 تا کنون شاهد هیچ حمله تروریستی جدی در خاك خود نبوده‌اند. تنها گروه تروریستی تماماً بومی در اروپا گروه شبح‌گون «فدراسیون آنارشیست‌های غیررسمی» در ایتالیاست كه در سال 2012 و 2013 دو بسته بمب (به یک روزنامه در رم و یک ایستگاه پلیس در برشا) ارسال کردند و از آن سال تا به امروز عملیات تروریستی‌ای انجام نداده‌اند.

بنابراین، حملات اوایل 2015 در پاریس و کپنهاگ نوع جدیدی از تروریسم به نمایش گذاشت که کاملاً متفاوت از نوع القاعده بود و عوامل آن هیچ ارتباطی با تروریست‌هایی مثل بن‌لادن نداشتند. از زمان حمله تروریستی بهار 2012 در فرانسه که محمد مراح سه سرباز فرانسوی را کشت و به یک مدرسه یهودی حمله کرد، حمله‌ای که هفت  قربانی به‌جا گذاشت، تک‌تک حملات تروریستی در اروپا که قربانی گرفته‌اند، توسط طیف جدیدی از تروریست‌ها صورت گرفته که من به آن‌ها تروریست‌های چندبنیادی می‌گویم؛ یعنی افرادی که از یک طرف جنایتکار و گنگستر هستند و از طرف دیگر تروریست.

این افراد همگی جنایت‌کارهای حرفه‌ای بودند؛ نه اینکه فقط اراذل و اوباش خیابانی باشند. محمد مراح، هنگامی که 23ساله بود، کشته شد و قبل آن هم هجده بار (ده بار به جرم سرقت) محکوم شده بود. دیگر تروریست‌های چندبنیادی بعد از او هم پرونده مشابهی دارند. هیچ‌کدام از آن‌ها عضو گروه‌های سازمان‌یافته نبودند: یک‌جا دو برادر، یک‌جا مردی و همسرش، بقیه موارد هم از همین دست.

همه این تروریست‌ها کم‌و‌بیش به‌لحاظ ذهنی نامتعادل هستند و یا ضریب هوشی  پایینی دارند. مهدی نموچه، قاتل موزه یهودیان در بروکسل، ضریب هوشی  پسر 14ساله را داشت. همه آن‌ها بمب‌های انسانی هستند که در یک چشم‌به‌هم‌زدن منفجر می‌شوند. به‌عنوان مثال محمد مراح یک روز ساعت 8 صبح (زمان بازشدن مدارس در فرانسه) همین‌طورکه روی موتورش نشسته بوده و منتظر بوده تا چراغ راهنمایی سبز بشود، ناگهان نوشته‌ای به زبان عبری بر روی یک دیوار توجهش را جلب می‌کند. آن‌جا در واقع مدرسه متعلق به یهودیان بوده است. مراح وقتی می‌بیند بچه‌ها با پدر و مادرشان وارد مدرسه می‌شوند، به یکباره تصمیم می‌گیرد به سمت آن‌ها تیراندازی کند. یک دقیقه قبل از تیراندازی، خودش هم فکر نمی‌کرده که قرار است این کار را انجام بدهد. این افراد چندبنیادی مانند آدم‌کش‌های جانی از هر روش غیر قانونی برای پول‌درآوردن استفاده می‌کنند. برادران کواچی (قاتلان روزنامه نگاران شارلی ابدو) به‌جز فروش مواد مخدر، لباس ورزشی تقلبی هم می‌فروختند.

به‌طورکلی، تروریسمی که ما امروزه در اروپا از آن رنج می‌بریم، آن جنبه سیاه و تاریک جهانی‌شدن است که از آن صحبت می‌کنیم. در دوره فعلی، بخش اعظم آنچه در قرن بیستم به آن «تروریسم ایدئولوژیک» می‌گفتند (حالا آرمانش هرچه می‌خواهد باشد: آزادی ملی یا هرچیز دیگر) از یک طرف و «جرایم سازمان یافته» از طرف دیگر کم‌وبیش با هم ترکیب شده‌اند و این چندبنیادی‌ها و جریانات موجود را به‌وجود آورده‌اند. در اروپا، دو گروه به‌جامانده از نسل سازمان‌های تروریستی «سبک قدیم»، یعنی ارتش جمهوری‌خواه ایرلند در ایرلند شمالی و  یوسکادی تا آسکاتاسونا (سرزمین باسک و آزادی) در اسپانیای زمان ژنرال فرانکو، تروریسم را کنار گذاشته‌اند‌؛ چون به‌وضوح دریافته‌اند که برای ادامه مبارزه باید تبدیل به گنگستر بشوند.

هابیلیان: شما بین سال‌های 1965 تا 1966 عضو گروه راست‌گرای افراطی اکسیدنت[3] بودید. باتوجه به تجربه حضورتان در یک گروه راست‌گرای افراطی، و از سوی دیگر باتوجه به تحقیقات و تألیفاتی که درخصوص افراط‌گرایی اسلامی داشته‌اید، آیا بین این پدیده‌ها شباهتی می‌بینید؟

روفر: آنچه به‌آن «تروریسم اسلامی» می‌گویند، چیزی نیست جز دارودسته‌های فامیلی متشکل از تروریست‌های چندبنیادی، مثل برادران کواچی، برادران عبدالسلام و «امیدی کولیبالی» و همسرش یا گروه‌های عجیب‌وغریب مثل «دولت اسلامی» در خاورمیانه که بیشتر شبیه به گروه‌های مزدور هستند تا به عنوان مثال ارتش آزادی‌بخش ملی در قدیم.

این گروه‌ها اصلاً شبیه به قاتلان تروریستی راست افراطی، مثل بریویک در نروژ یا تارانت در نیوزیلند، نیستند. روشی که این قاتلان راست افراطی آدم می‌کشند، مثلاً طرح‌ریزی نقشه قبل از کشتار، به هیچ عنوان شبیه به تروریسم «ناسیونالیست» یا «اسلامیست» نیست؛ اما کاملاً شبیه کشتارهای دسته‌جمعی در آمریکاست؛ مثل حمله تروریستی در لاس‌وگاس در اکتبر 2017 که پداک 58 نفر را در کنسرت کشت و تا امروز کسی نمی‌داند چرا او این کار را کرده.

افرادی مانند بریویک و تارانت با انتشار بیانیه یا ویدیو در اینترنت، خشم خود را از این‌که کشورشان «پر از خارجی‌» شده، ابراز کرده‌‌اند. ممکن است صدها آدم عصبانی و ناامید مانند آن‌ها در اروپا و دیگر نقاط غرب وجود داشته باشد و ناگهان یکی از آن‌ها بعد از یک دوره طولانی سکوت، دست به اقدامی بزند. دراین‌جا، مشکل تعداد این متعصبان بیگانه‌هراس است؛ البته این واقعیت هم وجود دارد که شکر خدا تنها تعداد بسیار کمی از آن‌ها این تعصب خود را به‌شکل کشتار دسته‌جمعی نشان می‌دهند.

هابیلیان: چرا تروریسم راست‌گرای افراطی در دستورکار آژانس‌های اطلاعاتی کشورهای غربی قرار ندارد؟

روفر: در سراسر جهان، پلیس، و سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی در یک موضوع با هم مشترک هستند و آن این‌ که در یک زمان مشخص تنها با یک دشمن مبارزه می‌کنند. در طول جنگ سرد، سرویس‌های اطلاعاتی غرب مشخصاً درگیر کا.گ.ب بودند و بعدازآن نوبت به گروه‌های سلفی جهادی مانند بن‌لادن رسید. حالا، آن‌ها کم‌کم دارند می‌فهمند باید توجهشان متوجه گروه‌های چندبنیادی شود.

پس از انفجارهای لندن و مادرید در سال‌های 2004 و 2005 که در آن ده‌ها نفر کشته شدند، مقامات اسپانیایی و بریتانیایی به‌ترتیب به ارتش جمهوری‌خواه و  سرزمین باسک و آزادی مظنون شدند و هشدارها را جدی نگرفتند، تازمانی‌که نشانه‌های حملات سلفی‌جهادی آشکار شد.

هابیلیان: شما به عنوان استاد دانشگاه و پژوهشگر تروریسم و جرم‌شناسی چه راهی را به دستگاه‌های امنیتی برای پاسخ مناسب به تهدیدات تروریستی پیشنهاد می‌کنید؟

روفر: تنها پاسخ مؤثر، هشدار به‌موقع است و لاغیر، همان چیزی که در پزشکی به آن پیشگیری پیش از درمان می‌گویند. باید قبل‌ازآن‌که قاتل دست به اسلحه ببرد، به فکر تدبیر واقعه بود، والّا دیگر دیر است. فرقی نمی‌کند جزیره اوتایا در نروژ باشد، یا لاس‌وگاس، یا کرایست‌چرچ در نیوزیلند. آن‌چه برخی از سیاست‌مداران غربی به آن «پادافراط‌گرایی»[4] می‌گویند، آرزویی بیش نیست. اگر روشی وجود داشت که می‌شد با آن آن‌چه را در ذهن انسان‌ها می‌گذرد تغییر داد، تا الآن به آن دست پیدا کرده بودیم و مخترعش، دست‌کم، جایزه نوبل را برده بود. البته با کمک «مهندسی اجتماعی» می‌توان به توده‌های شهروندان آموزش داد به‌طور مسالمت‌آمیز کنار یکدیگر زندگی کنند؛ اما این از حوزه من جرم‌شناس خارج است و به جامعه‌شناسان، روانشناسان و غیره مربوط می‌شود.

هابیلیان: به نظر شما، چقدر احتمال دارد حوادثی نظیر حمله کرایست‌چرچ نیوزیلند در آینده نیز رخ بدهد؟

روفر: اگر مقابله با تروریسم دست راستی به الویت سازمان‌های ضدتروریستی تبدیل نشود، باید منتظر تکرار حملاتی ازین‌دست بود؛ هرچند، این تهدید با شدت کم، شاید یک یا دو حمله در طول یک دهه، باقی خواهد ماند- البته در هر حمله تعداد زیادی کشته خواهند شد؛ اما بااین‌وجود اتفاق نادری خواهد بود. برای جلوگیری از آن، باید پلیس یا نهادهای امنیتی از اعتبارات لازم از قبیل پرسنل، بودجه، تجهیزات فنی و غیره بهره‌مند شوند. در صورتی‌که این شرایط فراهم شود، خطر زود یا دیر رفع می‌شود؛ ولی همان‌طور که گفتم، تروریست‌های راست افراطی کم هستند. آیا ممکن است شرایط سیاسی احتمال وقوع این اقدامات نادر را افزایش دهد؟ شک دارم.

هابیلیان: شما سال‌های 1989 تا 2001 را یک «پیچ تاریخی» توصیف کرده بودید که در آن ماهیت و شیوه ترور تغییر کرده است. آیا می‌توانیم بازه 2010 تاکنون، که در آن داعش شکل گرفت، تشکیل خلافت داد و دامنه اقدامات خود را به شهرهای اروپایی رساند، به عنوان پیچ تاریخ دیگری در شکل‌گیری تروریسم در نظرگرفت، یااین‌که صرفاً تحولی است در درون آن دوره؟

روفر: بعد از کشته‌شدن اسامه بن‌لادن (در می 2011) سردرگمی آغاز شد. واضح است که این دوره با دو حمله اصلی اول القاعده (نایروبی و دارالسلام، در اوت 1998) شروع شد و با حمله یازده سپتامبر که نهایت حملات این گروه بود، پایان یافت. سپس «دولت اسلامی» پدیدار شد که پدیده‌ای کاملاً متفاوت بود و بیشتر به گسترش زیرزمینی ارتش صدام‌حسین شبیه بود تا هر سازمان اسلامی که قبلاً می‌شناختیم. همان‌طور که برخی عراقی‌ها آن‌ها را ژنرال‌های صدام با ریش و دشداشه توصیف کرده بودند. مشکل می‌توان گفت که آیا این سازمان واقعاً متعهد به تشکیل دوباره خلافت اسلامی است، یا بیشتر شبیه به سازمان‌های مزدور عمل می‌کند. باید اقدامات بیشتری در جهت شناسایی حامیان سازمان‌هایی مانند داعش یا القاعده انجام شود؛ درغیراین‌صورت، باید منتظر جوشش‌های جدید تروریستی در آینده بود.

هابیلیان: نظر شما در مورد سازمان مجاهدین خلق چیست؟ آیا می‌توان این گروه را در دسته گروه و سازمان‌های تروریستی زیرزمینی در دوران جنگ سرد طبقه‌بندی کرد؟

روفر: از نظر من به‌عنوان یک دانشگاهی، این گروه بیشتر به فرقه‌‌های آسیایی که حول یک گورو (مرشد) شکل گرفته‌اند، شباهت دارد تا یک سازمان چریکی یا تروریستی کلاسیک. برای اتحادیه اروپا، نگرانی اصلی درخصوص گروه‌هایی مانند مجاهدین خلق یا پ.ك.ك، گسترش شبکه‌ آن‌ها در سراسر اروپاست. نفوذ در این گروه‌ها به‌خاطر تعصباتشان دشوار است و آشکارا مرتکب بسیاری از اقدامات غیرقانونی می‌شوند که مشهودترین آن‌ها اخاذی، قاچاق مواد مخدر یا انسان و غیره است. این سازمان‌ها خطرناک‌اند؛ چون اولاً جان‌سخت هستند، بعضی از آن‌ها تقریباً از نیم‌قرن پیش وجود داشته‌اند؛ ثانیاً منسجم و متحدند؛ و ثالثاً بر هدفی که دارند ثابت قدمند، ولو امید کمی برای تحقق آن وجود داشته باشد. برای مثال، تصاحب قدرت در ایران یا ایجاد «کردستان» مستقل و خودمختار برای آن‌ها، در بهترین حالت، هدفی دورازدسترس به‌نظر می‌رسد. 

بنابراین، گردآوردن چند هزار نفر آدم شامل خانواده‌ها در بلندمدت، مستلزم داشتن پول بسیار زیاد، لجستیک عظیم، امکانات و غیره است. این مقدار پول از کجا تأمین می‌شود؟ همه می‌دانند که دولت‌ها ‌و شرکت‌های بزرگ، به‌راحتی می‌توانند روی هر چیزی سرمایه‌گذاری کنند، به جز خط قرمزهای موجود برای سرمایه‌گذاری نامحدود[5]. مشکل اصلی این‌جاست. اگر این سرمایه‌گذاری غیرقانونی است، پس از کجا می‌آید؟ آیا هزینه‌های اعضا از طریق کمک‌های هوادارن تأمین می‌شود؟ هیچ‌کس این را باور نمی‌کند.

هابیلیان: بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق در پی ایجاد دولتی اسلامی بودند. هرچند، بدین‌منظور سخاوت‌مندانه عناصری را از مارکسیسم گرفتند تا تفسیر خود را از اسلام رادیکال، مدرن و به‌روز کنند. چگونه پارادوکسی که این گروه تجربه کرده، یعنی تاب‌خوردن بین مارکسیسم و اسلام‌گرایی، را تحلیل می‌کنید؟ آیا این تغییر ایدئولوژی میان گروه‌های تروریستی مشترک است؟

روفر: در طبیعتْ وقتی یک گونه ضعیف در معرض شکارچیان خطرناک قرار بگیرد، معمولاً به هم‌رنگ‌شدن با محیط متوسل می‌شود. شبیه رنگ‌عوض‌کردن آفتاب‌پرست‌، یک گروه تروریستی یا چریکی وقتی با مسلمانان روبرو می‌شود، فوراً تظاهر می‌کند که اسلامی است، در مواجهه با رادیکال‌های چپی، انقلابی می‌شود و اگر لازم باشد، در آغوش عموسام می‌رود.  این گروه‌ها از هیچ ایدئولوژی یا دکترینی پیروی نمی‌کنند؛ بلکه تنها می‌خواهند به بقایشان ادامه بدهند. وقتی می‌خواهید زنده بمانید و نمی‌توانید مبارزه کنید، تنها انتخابْ هم‌رنگ‌شدن با محیط است.

هابیلیان: باتوجه به این شیوه فرصت‌طلبانه مجاهدین خلق و تحولات پی‌درپی آن، یعنی تبدیل‌شدن از یک سازمان تروریستی چپ‌گرا در قبل از انقلاب ایران به یک واحد پیاده‌نظام مجهز به پرسنل زرهی و توپخانه ساخت شوروی که از آن برای حمله به ایران استفاده می‌کند، و سپس به یک گروه با شعارهای سیاسی دموکراتیک ، طبق تعریف شما از گروه‌های چندبنیادی، آیا می‌توان آن‌ها را یک گروه تروریستی چندبنیادی توصیف کرد؟

روفر: البته. هم‌رنگ‌ محیط ‌شدن لاجرم به چندبنیادی‌شدن یا به‌عبارت‌دیگر، به مزدوری منجر می‌شود. بنابراین، خطر یک سازمان چندبنیادی مزدور این است که اهداف یا مقاصد واقعی اربابان خود را پشت شعارهای موجه ایدئولوژیک، ملی‌گرایانه و غیره پنهان می‌کند. این مسأله کاملاً درخصوص سازمان مجاهدین خلق صدق می‌کند؛ همچنین برای ‌به‌اصطلاح دولت اسلامی. به یاد بیاوریم، هنگامی که ابوعمر البغدادی، رهبر گروه تروریستی شورای مجاهدین عراق، آوریل 2010 در نزدیکی تکریت از بین رفته بود، مطبوعات بغداد که می‌دانستند در مورد چه چیزی صحبت می‌کنند، متفقاً از سازمان وی که آن موقع به آن «دولت اسلامی عراق» می‌گفتند، به عنوان «گروهک» یاد کردند.

سه سال بعد (2013)، این «گروهک»، با صفوف مبارزین مسلح به کلاشنیکف، تبدیل به «دولت اسلامی در عراق و سوریه» شد. همین گروه در سال 2014 با صدها تانک و توپ‌خانه‌ سنگین کارآمد، سومین منطقه شمال عراق که بیش از 150 هزار کیلومتر مربع است، را تسخیر کرد. طبق گفته کارشناسان نظامی، آن «گروهک» سابق، حالا قادر شده بود به «انجام حملات هماهنگ و هم‌زمان» از زمین و دریا دست بزند، قابلیت‌های ضد‌هوایی‌ «چشمگیر»ی داشت و از قایق‌های مسلح و هواپیماهای بدون سرنشین برخوردار بود.

بنابراین گروه‌های تروریستی چریکی چندبنیادی بسیار خطرناک هستند و به‌همین‌دلیل لازم است محققان و متخصصان در کشورهای مختلف درباره ریشه پیدایش این تهدید جدی کنونی و چشم‌انداز آینده آن‌ها، مطالعه و بررسی کنند.

هابیلیان: متشکرم دکتر روفر به‌خاطر وقتی که به ما دادید.

[1] Xavier Raufer

[2] Carl Schmidt

[3] Occident

[4] Deradicalization

[5] Open-ended funding


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

مطالب پربازدید بخش گفتگو

رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

ماهیت فرقه منافقین با اسلام در تضاد است

علی بابایی کارنامه نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی

منافقین باید تاوان جنایات خود را به اندازه شأن ملت ایران پرداخت کنند

محمدتقی نقدعلی، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:

دادگاه گروهک تروریستی منافقین مستند و مستدل است

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان