زندگی نامه شهید آیت الله قدوسی(16)

Ghodoosi03

شهید قدوسی نسبت به ارزش دادن به وقت بسیار تأکید می کرد وفرزندانش را از این که اوقات خود را به بطالت نگذرانند سفارش زیادی می نمود وآنهارا تشویق می نمود تا با قرآن انس والفت بیشتری داشته باشند. همسر ایشان در این باره می گوید:

« پسر بزرگ من محمد حسن با وجود این که در جریان انقلاب بسیار فعال بود وشخصیت بسیار مثبتی داشت با وجود همه ی این فعالیت ها من هیچ وقت ندیدم آقای قدوسی نقدی وتشویقی از ایشان بنماید، چرا که توقع بیشتری از او داشت. ایشان همیشه می گفتند که من برای فرزندانم از هنگامی که در رحم مادر بودند دعا کردم وهمیشه از خدا می خواستم فرزندانی خوب وصالح به من عطا کند واگر این ها خوب نشوند معلوم است که من خیلی شقی بوده ام که دعاهایم در درگاه خدا مستجاب نشده است.»

یکی از حوادث تلخ زندگی شهید قدوسی شهادت پسرش محمد حسن بود. وی دانش جوی رشته ی جامعه شناسی دانشگاه مشهد بود وسابقه ی فعالیت های بسیاری در قبل وبعد از انقلاب داشت. وی روز 17 شهریور ماه 1357 در جریان یک درگیری مسلحانه در مشهد زخمی شد، ولی موفق شد فرار کند. آثار زخم وجراحات دستش باعث ناراحتی او بود به طوری که تا زمان شهادتش حدود 13 بار عمل جراحی روی دستش صورت گرفت، اما هم چنان از این بابت رنج می برد. وی پس از پیروزی انقلاب از مؤسسین انجمن اسلامی دانشگاه مشهد بود وبعد ها در راه اندازی اردوهای عقیدتی در تهران تلاش بسیاری کرد وبه دلیل آشنایی قبلی با اعضای جامعه ی مدرسین وروحانیون مبارزجزو اولین افرادی بودکه ارتباط بین دانشجویان وروحانیون را برقرار کرد. پس از شروع جنگ محمد حسن مصمم به رفتن به جبهه شد. آیت الله قدوسی در جریان یکی از سخنرانی هایش درباره عزیمت پسرش به جبهه اظهار کرد:

« شاید چند دفعه به محمد حسن می گفتم این لباست خیلی ناجور است و او با یک آرامشی نگاهی کرد ونمی گفت نه یا بله. 5 سال او با یک دست کت وشلوار می گشت. چیزی که برای من واقعاً جالب بود آن شبی که تصمیم گرفته بود به جبهه برود ایشان رفت از سپاه لباس نظامی بگیرد چون قدبلند بود لباسی که به او دادند شلوارهایش نوعاً کوتاه بود. خودش رفت بازار یک شلوار خرید. بعد شلوار را وقتی آورد خیلی شلوار نازکی بود. گفتم این شلوار اگر در درگیری ها پاره شود تو که وسیله دوختن نداری؟ گذشت؛ من خوابیده بودم اما دیدم تا دیری از شب صدای چرخ خیاطی می آید. صبح به من گفت: من از ماشین شما استفاده می کنم وبا شما می آیم وبین راه پیاده می شوم. گفتم عیب ندارد، وقتی ایشان خواست سوار شود دیدم ایشان همان شلوار کوتاه را که محکمتر بود یک تکه نارنگ پاره کرده رویش انداخته ودوخته است. من که این همه ادعا دارم این همه سال در راه خدا قدم برداشته ام از این شلواری که او پوشیده بود خجالت کشیدم ولی او بدون اینکه توجهی به این مسأله بکند سر آن چهارراهی که می خواست پیاده شد ودر راه هدف خدایی اش هیچ گونه از این پوشش اش شرمنده نشد.»

محمد حسن قدوسی در تاریخ 15 دی 1359 در جریان عملیات سراسری ایران در منطقه ی هویزه به همراه تعداد زیادی از دانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسید. عکس العمل مرحوم قدوسی نسبت به این واقعه علی رغم علاقه زیادی که به این فرندش داشت بسیار طبیعی وخونسردانه بود. وی در همان حال به همسر خود سفارش می نمود:« مواظب باش برای چیزی که در راه خدا داده ای یک دفعه کنترل خود را از دست ندهی وضجّه وناله نکنی.»

مرحوم قدوسی در رابطه با اقوام وفامیل بسیار فعال وگره گشا بود چه افراد مذهبی ویا فامیل های دور ، ولو افرادی که از نظر مذهبی وضع خوبی نداشتند وقتی کاری داشتند یا گرفتاری برایشان پیش می آمد در حل مشکل شان با نهایت احترام تمام تلاش خود را می نمود.

شهید قدوسی در رابطه با همسرشان نمونه کاملی از همسری نمونه بود. یعنی به گونه ای بودکه باعث رشد ایشان می شد واز سوی دیگر به هیچ وجه آن حالت استبداد وحکومت مطلق مرد ومردسالاری در خانه قایل نبود.به صورتی که همسر شان در مسایل خانواده وتربیت فرزندان بیشترین استفاده را از وجود ایشان می نمود. همسر ایشان در این باره می گوید:

« مرحوم قدوسی در اوایل ازدواجمان بسیار فعال ودرس خوان بود. حتی روزهای تعطیل نیز کار می کرد . چرا که در روزهای جمعه جلسات مسایل سیاسی داشتند وحدوداً 10 سال به همین جدیّت درس خواند. ما نیز به این وضعیت عادت کرده بودیم ومن سعی می کردم در این زمینه ها به او کمک نمایم. از خرداد 42 به بعد درس های ایشان سبک شد وکارهای سیاسی جایگزین آن شد ، ضمناً مدرسه ی حقانی ومکتب توحید را نیز در همین سال ها به کمک دوستان دایر نمودند. با تأسیس این مدارس تراکم کارشان بسیار زیاد شد تا آنجا که بیش از 3 یا 4 ساعت در شبانه روز استراحت نمی کرد و من خوشحال بودم که همسری این گونه فعال وپرتلاش دارم .کوشش می کردم که محیط خانه محیطی مساعد برای آماده کردن او در فعالیت های بیرون منزل شود. تراکم کار ایشان پس از تصدی سمت دادستانی بیشتر شد و ما به تهران آمدیم وایشان بعد ازدریافت این پست مهم نه تنها عوض نشده بود بلکه بسیار هم متواضع گشته بود. ایشان مکرر از ما معذرت می خواستند ومی گفتند من شما را در این خانه چون زندانیان محبوس کرده ام ولی خود نیز اضافه می کرد که این ها همه گذراست ومربوط به امور دنیاست. در عوض اجر اخروی بسیاری در انتظار شماست. آقای قدوسی همیشه ما را متوجه می کرد که تنها من نیستم که به عنوان یک روحانی رسالتی دارم شما هم که خانواده ی من هستید دارای رسالتی هستید. ما یک خانواده روحانی هستیم وباید زندگی مان برای دیگران الگو ونمونه باشد وتأثیری که این الگوها در مردم دارد شاید کمتر چیزی داشته باشد به همین دلیل در مورد ازدواج بچه ها خیلی سفارش می کرد که حتماً به گونه ای باشد که برای یک خانواده روحانی مناسب است که در غیر این صورت تأثیر نامطلوبی در جامعه می گذارد.»

 

 

Ghodoosi02

 

گفتار چهارم:

شهید قدوسی از نگاه یاران

1- نظر حضرت آیت الله خامنه ای درباره ی شهید قدوسی

آیت الله خامنه ای به لحاظ روابط خانوادگی ومبارزات سیاسی ارتباط نزدیکی با مرحوم شهید قدوسی داشت . ایشان پس از شهادت شهید قدوسی درباره ی وی می فرمایند:

« آشنایی من با شهید قدوسی بسیار قدیمی است، ما به طور خانوادگی با خانواده ی مرحوم علامه طباطبایی ارتباط نزدیکی داشتیم، چون مرحوم علامه با پدرم دوستی دیرینه ای از نجف داشتند در سفرهایی که ایشان بارها به مشهد داشتند به طور خانوادگی با ما در تماس بودند ووقتی شهید قدوسی داماد خانواده ی علامه شدند با ایشان هم آشنایی پیدا کردیم. اوایلی که من به قم رفتم با شهید قدوسی به عنوان یک دوست مراوده داشتم البته هر چه می گذشت ارتباطات دوستانه ی ما با ایشان قوی تر ومحکم تر می شد وبعدها که ایشان مدرسه ی حقانی را اداره کردند وبا مرحوم شهید بهشتی وآقای جنتی هم کاری نزدیکی داشتند گاهی هم به مشهد می آمدند ودرباره ی مسایل مدرسه ما بارها با هم صحبت کردیم وهنگامی که انقلاب اسلامی در سال 1341 آغاز شد وقم محور مرکزی برای حرکت انقلابی بود در قم تشکیلاتی را به وجود آوردیم که پس از 15 خرداد اولین تشکیلات حوزه ی علمیه ی قم و اولین سازمانی بود که با اتکا به عناصر حوزه ی علمیه به وجود آمد. در این تشکیلات آقای هاشمی رفسنجانی ونیز آقای قدوسی و... نیز شرکت داشتند. با گذشت زمان این ارتباطات بیشتر گردید تا این که انقلاب پیروز شد ودر جریانات دستگاه قضایی دادسرا وداستانی انقلاب در سطح گسترده ای فعالیت مشترک داشتیم تا هنگامی که ایشان به شهادت رسیدند.»

ایشان درباره خصوصیات اخلاقی شهید قدوسی می فرمایند:

« یکی از خصوصیات ایشان صداقت وصفای این مرد بود که هیچ کلکی در کار ایشان نبود. مردی بود صادق ونسبت به آنچه احساس وظیفه می کرد به شدت پی گیر وفعال بود. یک روحانی باصفای خالص بود که من گمان می کنم مهم ترین خصوصیتی از ایشان که شهید بهشتی را هم به ایشان علاقه مند کرده بود به دلیل همین صفا وصمیمیت بود. خصوصیت دوم، پرکاری وپشتکار شهید قدوسی بود .او اولاً از کار خسته نمی شد وثانیاً این طور نبود که یک کار را نیمه تمام رها کند وبه سراغ کار دیگری برود. نمونه ی این خصوصیت ایشان درمشکلات ومسایل مربوط به مدرسه ی حقانی بود. این لزوم بود که در آنجا نشست وحواسش را جمع کرد واز همه ی کارهای حوزه برید تا این مدرسه را به این نحو ثمر رساند که از لحاظ شکل ومحتوا در حد مطلوب وقابل توجهی قرار دارد. از خصوصیات دیگر ایشان این بود که مثبت وخوش بین بود. حالت ها ی منفی گرایی که در بسیاری از افراد وجوددارد در ایشان نبود. به آینده ی هر کاری امیدوار بود وبا دلگرمی آن را دنبال می کرد. شخص بسیار متواضعی بود .من در آقای قدوسی واقعاً هیچ نشانی از تکبر وغرور نمی توانستم پیدا کنم. در مورد راست گویی، ایشان مردی صادق بود . از لحاظ اخلاقی مردبسیار برجسته ای بود ویک توفیقی که آقای قدوسی داشتند این بود که ایشان داماد علامه طباطبایی بودند وعلامه مظهر اخلاق بود وایشان از لحاظ اخلاقی از علامه تأثیر گرفته بود.»

2- نظر آیت الله جنتی درباره شهید قدوسی

« آشنایی من از نزدیک با ایشان عمدتاً در رابطه با مدیریت مدرسه ی حقانی وبا وساطت شهید گران قدر بهشتی آغاز شد. قریب به 4 سال در این مدرسه با هم کار می کردیم. در این مدت با همه ی دقت نظرهایی که داشت با هم اختلافی پیدا نکردیم. مرحوم قدوسی صفات برجسته ای داشت که برای من آموزنده بود. ولی از تقوا فروشی سخت برحذر بود، هیچ مایل نبود خود را مطرح کند ، شائبه ای از تظاهر وریا در وجودش دیده نمی شد، خود را وقف کار می کرد، وجدان کاری در حد اعلا در او مشهود بود، همه ی کارهای دیگرش را رها کرد ورسیدگی به مایملک مختصری که در نهاوند داشت را به برادرش سپرد، حتی برای تأمین نیازمندی های منزل هم از وجود آقازادگانش استفاده می کرد. جز در موارد ضرورت از رفت وآمد های معمولی، مهمانی ها وسفرهای تفریحی چشم می پوشید، استراحت کمی داشت، یک بار مهمانهایی از راه دور به خانه اش وارد شده بودند که با ساعت کار مدرسه مصادف شده بود، از آن ها عذر خواسته واز خانه خارج شده بود. منظم ترین مدیر بود ودر اوقات تعطیل هم کار را رها نمی کرد. نظم او اساتید وطلاب را هم منظم کرده بود. با تذکرات لطیف ومراقبت های پیوسته جلوی تخلفات را می گرفت. با همه برخورد ملایم داشت، حتی با شاگردی که از او راضی نبود وقصد اخراجش را داشت، چنان رفتار می کرد که عصبانی از مدرسه خارج نشود و خاطره ی بدی از او در دل نداشته باشد .شهید قدوسی در تصمیم ها قاطع بود. آنجا که تشخیص روشن داشت ومخصوصاً آنجا که پای ارزش ها در میان بود انعطاف نمی پذیرفت. اگر رفتار استاد یا طلبه ای را با ارزش های لازم الرعایه در مدرسه ناهماهنگ می دید وقابل اصلاح تشخیص نمی داد به هیچ وجه وجودش را تحمل نمی کرد ودر اداره ی مدرسه اصول تربیتی طلاب را بر همه چیز ترجیح می داد. با ضعف علمی آموزشی تا حدی می ساخت، ولی با ضعف اخلاقی ودینی هرگز نمی ساخت. مخصوصاً از استادانی که با دقت آنها را انتخاب کرده بود انتظار تربیت رفتاری طلاب را داشت. ضوابط مدرسه را در حد اعلا حفظ می کرد اگر طلبه ای شرایط قبولی را نداشت هیچ واسطه ای نمی توانست او را بقبولاند. گاه فرزند بعضی از علما در مدرسه رد می شد وبا همه ی احترامی که برای پدرش قایل بود او را نمی پذیرفت.

مرحوم قدوسی تعارفات را خوش نداشت، نه به دیگران تعارف می کرد ونه مایل بود با او تعارف کنند. خیلی کم مزاح می کرد ولی عبوس نبود، ادب احترام را در الفاظ وتعابیر کاملاً رعایت می کرد. نسبت به بیت المال سخت گیر بود. بسیار ساده می زیست. اتاق مدیریتش ودفتر کارش در نهایت سادگی بود، یک میز عادی وچند صندلی معمولی در اتاق وی قرار داشت.

در بعد معنویت وتقوا چنان بود که گاه کارش به وسواس می کشید. حمام که می رفت چون قدری بیش از متعارف آب مصرف می کرد اجرت بیشتری پرداخت می کرد.

او خیلی دیر باور بود، بزودی قانع نمی شد، وباورهای خود را به سادگی از دست نمی داد ونوعاً حالت تردید نداشت. برای رسیدن به هدف سعی می کرد کم خطرترین راه را انتخاب کند . هیچ وقت به شیوه های ساده لوحانه وعجولانه که معمولاً ندامت زا وشکست پذیر است متوسل نمی شد وبه همین سبک در مبارزات شرکت می کرد وبا ساواک درگیر می شد. هیچ گاه در برخوردها ساواک نمی توانست از او برگه ای بگیرد وگاه چنان برای رد گم کردن مقدمه چینی می کرد که آن ها گیج می شدند، از این رو مدرسه با اینکه مکرر مورد هجوم قرار می گرفت به طور نسبی ضایعات کمی داشت.»

زندگی نامه شهید آیت الله قدوسی(15)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31