تواضع استاد زبان‌زد خاص و عام بود

Khatere10

خلوص در نماز

در کارهایش اخلاص داشت. زمانی که نماز می‌خواند همه توجهش به نماز بود. بعد از نماز نورانیت خاصی در چهره‌اش می‌دیدم. مدام می‌گفتم: «هادی چقدر قشنگ نماز می‌خوانی. می‌دانی چهره‌ات نورانی می‌شود؟» هادی همیشه بعد از این حرف من بدون هیچ پاسخی می‌خندید.

همسر شهید هادی محمدی‌سلیمانی

فروتن و متواضع

دکتر بسیار متواضع بود. یادم هست که ایشان بعد از تحصیلاتش در مرکز تحقیقات فیزیک نظری مشغول به کار شد. آن مرکز یک باغبانی به نام علی‌ آقا داشت. یک روز که آقای دکتر به منزل برگشت، دیدم تعداد زیادی گردو در ماشین او ریخته شده‌ است. پرسیدم: «این گردوها از کجاست و چرا این طور پخش شده‌اند؟» گفت: «موقع برگشتن از مرکز علی آقا به من گفت شیشه ماشین را پایین بدهم. من هم این کار را انجام دادم. علی آقا این گردوها را داخل ماشین ریخت و گفت که این گردوها مال شماست. شما برای ما خیلی با بقیه فرق می‌کنید.» دکتر هم گفته بود که نه من هم مثل بقیه هستم. علی آقا جواب داده بود: «آخر شما تنها دکتر اینجا هستید که به من سلام می‌کنید.»

همسر شهید علی‌محمدی

رویای صادق

مدتی بعد از شهادت برادرم یکی از دوستانش برایم خاطره‌ای تعریف کرد: «چند روز قبل از شهادتش گفت که برویم با هم عکس بگیریم. این عکس به زودی برایت خاطره‌انگیز می‌شود! شاید آن زمان من دیگر در این دنیا نباشم.» برادرم به واسطه خوابی که دیده بود از شهادتش اطلاع داشت.

خواهر شهید افشار جعفری

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31