در کردستان ضدانقلاب از پشت خنجر می‌زد

Khatere9

همیشه دست خیر داشت

زمانی که برادر و پدرم قصاب بودند، همسایه‌های ما نمی‌دانستند قیمت گوشت چقدر است! زمانی که پدرم گوشت به خانه می‌آورد، مادرم قسمتی از آن را بین همسایه‌ها تقسیم می‌کرد و دیگر نیازی به خرید گوشت نداشتند. به اقوام و فامیل سر می‌زد و اگر آنان نیازمند کمکی بودند، هرکاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد. هر چه که داشت به دیگران می‌داد. همیشه می‌گفت: «این دست‌ها روزی زیر خاک می‌روند، به همه کمک کنید.»

دختر شهید جهان‌نما رادمنش

در کردستان ضد انقلاب از پشت خنجر می‌زد

همسرم ابتدا در پاسگاه تهرود بم و بعد از آن در پاسگاه فهرج جیرفت خدمت کرد. اوایل جنگ به عنوان فرمانده پاسگاه سردشت به کردستان منتقل شد. او بیشتر اوقات در جبهه بود و من در نبود همسرم در خانه پدرشوهرم بودم. گاهی که به مرخصی می‌آمد و من از نبودن او گله می‌کردم می‌گفت: «در جبهه جنوب دشمن رو در رو می‌جنگد؛ اما در کردستان ضد انقلاب از پشت خنجر می‌زند. به جبهه می‌روم تا از ناموسم دفاع کنم. اگر جلوی‌شان را نگیریم، همان‌طور که خرمشهر را گرفتند و وارد خانه‌های مردم شدند به کرمان هم می‌رسند.»

همسر شهید جواد سام‌نژاد‌ کروکی

منزلش را برای انقلاب فروخت

اصلا مادیات برایش مهم نبود. پدرمان برایش قطعه زمینی به مساحت500 متر در منطقه ملک‌آباد مشهد، که منطقه خوبی بود، خریداری کرد؛ اما آقا محمد در سال 1356 به قیمت 440 هزار تومان آن زمین را فروخت و با پولش دستگاه تکثیر خرید و برای تکثیر اعلامیه های امام به نقاط مختلف کشور فرستاد.

برادر شهید محمد رواقی

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31