ریسمانی بس نامطمئن که منافقین بدان چنگ زده اند

N83158603 72758549

 اخبار و گزارشات پیرامون تلاش های بی وقفه منافقین برای قرار دادن خود در صدر رسانه ها هر روز به نحوی در حال رسانه ای شدن است؛ گزارشاتی و خبرهایی که هم در قالب بزرگ جلوه دادن اهداف و برنامه های آنها (که نشر آن از سوی وب سایت منافقین انجام می گیرد) قابل رصد کردن است و هم در شکل تحلیل های گزارش گونه ای که با رویکرد تجزیه و تحلیل از سوی پایگاه های اطلاع رسانی داخلی و خارجی برای نشان دادن ماهیت شوم اهداف و برنامه های منافقین به انجام می رسد. از جمله مواردی که به تازگی در این باره منتشر شده است گزارشی است که توسط مجله «فارن پالیسی» انتشار یافته است که در آن به بررسی و تحلیل روابط و مراودات سازمان مجاهدین خلق با گروه ها و احزاب افراطی در اروپا و کمک های مالی این سازمان تروریستی به این سنخ از احزاب راستگرا پرداخته شده است.

اما آنچه که در قامت یک دغدغه در فرجام نگاه منجر به نگارش این یادداشت شده است بررسی دلایل و بسترهای شکل گیری روابط میان رجوی ها و راستگراها در اروپا است. در واقع واکاوی علل و عوامل این موضوع که سنخیت و تناسب میان این دو جریان فکری چه می تواند باشد قابلیت آن را دارد تا به نوعی چهره واقعی فرقه رجوی را بر ما آشکار سازد. به علاوه از سوی دیگر نیز تلاش می شود تا در مسیر تحلیل موارد فوق به تحلیل آینده زیستمانی فرقه رجوی با توجه به متمایل شدن آنها به سمت و سوی گرایشات افراطی و اسلام ستیزانه احزاب راست گرا نیز پرداخته شود. 

1- در گام اول در تحلیل موضوع مورد پژوهش در این یادداشت باید این را مورد توجه قرار داد که از جمله عوامل اصلی و به واقع کلیدی تصمیم گیری از سوی کادر رهبری منافقین برای برقراری رابطه و حتی کمک مالی به گروه ها و احزاب افراطی، عدم وجود گزینه های دیگر در این باره می باشد. در واقع استیصال و آشفتگی در نزد مقامات تصمیم گیرنده فرقه رجوی و فقدان بدیل های موجود برای انتخاب، مهمترین عامل در این باره می تواند باشد. چرا که با توجه به نظام فکری و ارزشی احزاب راستگرا که در تعارض و ضدیت غیر قابل وصفی با اسلام قرار دارند انتخاب آنها از سوی رجوی ها که به نوعی خود را مقید به اصول اسلامی حتی رقیق تلقی می کنند به مثابه تشبیه ای از خود زنی و خودکشی است؛ چرا که با این پیوند سیاسی میان آنها با اسلام ستیزان اروپا، عدم مقید بودن آنها به باورهای اسلامی بر ناظران و مخاطبان آنها آشکار گردیده است و این می تواند پایانی بر فریبکاری های آنها در زمینه های مذکور در قالب تعاریف و تحلیل هایشان از اسلام و تشیع باشد. با این حال باید یادآور شد که این انتخاب در وضعیت عادی با وجود جایگزین های متعدد نه تنها برای آنها دور از ذهن بنظر می رسید بلکه به شدت از آن دوری می کردند و خود را در انتخاب حتی ذهنی در بررسی برقراری روابط با آنها (نه واقعی آن) برحذر می داشتند؛ چرا که اکنون نیز خود آنها واقف اند که این انتخاب عواقبی محتملاً وحشتناک برای آنها به دنبال خواهد داشت و به آسانی این قابلیت را بطور بالقوه در خود دارد تا آنها را به لبه پرتگاه و سقوط نهایی سوق دهد.

2- از زاویه دیگر شاید این گونه بنظر آید که دلیل انتخاب و رفتن رجوی ها به سمت دوستی و نزدیکی با این احزاب اگر چه عمدتاً شخصی و فردی(ارتباط گیری با اشخاص) است نتیجه ارتباطاتی که در چند سال اخیر، آنها با آمدن ترامپ به کاخ سفید با واشنگتن برقرار کرده اند. در واقع ادله عقلایی از مطرح سازی این فرضیه در قالب دو ایده پیشنهاد و یا تجویز انتخاب به رجوی ها و یا دلبستگی هایی است که تشکیلات رجوی در این مدت از قبال ترامپیست های کاخ سفید بدان نائل شده اند. اگر دلیل پیشنهاد یا دستور نزدیکی به راستگرا ها از سوی کاخ سفید به مجاهدین خلق با وعده حمایت بیشتر به آنها باشد این عملکرد منافقین بیشتر در قالب سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا برای تضعیف حوزه یورو قابلیت تحلیل را پیدا می کند که در مجال این یادداشت نیست. از این رو هر آنچه در این عرصه منافقین را منتفع می سازد رضایتمندی اربابان آمریکایی است نه چیز دیگر. اما اگر بعد دیگری به خود بگیرد و در شکل دلبستگی های آنها بازنمایی گردد تحلیل به سمت دیگری چرخش خواهد یافت؛ در واقع آنها به سبب انتفاع احتمالی و سودی که ممکن است با شکل گیری جهانی از راستگراها متوجه آنها شود، تلاش کرده اند تا از زمان کنونی به آینده احتمالی و مطلوب نظرشان سفر کنند. نقیصۀ وارده بر این رهیافت بی مبنای فکری - عملی رجوی ها که محتملاً کمتر بدان اندیشیده شده است افتراق در نوع تصمیمات درباره راه حل ها و بحران آفرینی ها در دو سوی آتلاتنیک است. بطوریکه اگر این مفروض مد نظر جریان نفاق بوده است که آنها توانسته اند با دولت ترامپ و افرادی چون بولتون رابطه برقرار کنند و آنها را در حد سخن در تمجید و محکوم سازی (ایران اسلامی به سود منافقین) در محدوده اظهارات همراه سازند به این معنا نخواهد بود که اروپای مورد نظر آنها (در صورت قدرت گیری راستگراها) رویه مزبور را در رابطه با آنها بکار خواهد بست. دلیل این ادعا هم این است که دشمنی ایران و ایالات متحده آمریکا بستری تاریخی دارد و این کاتالیزوری مهم برای شکل گیری روابط میان واشنگتن با رجوی ها است که در مورد اروپا نه تنها صدق نمی کند بلکه موردی است که نباید هیچ گونه امیدی بدان داشت. بطوریکه از حیث سود و منفعت موردی در یک معادله ساده عینی، اروپا، نظام سیاسی قدرت در ایران را به مجاهدین که یک گروهک معلوم الحال است ترجیح می دهد. ترجیحی که در قالب منافع ملی و سیاست قدرت در عرصه روابط میان دول و ملت ها و به تبع آن منافع اکتسابی که در این بازه حاصل می گردد قابلیت اجرا و توجه را به خود می گیرد.

3- ایده مرز بندی میان خود و دیگری در کنار خود برتر بینی های مفرط وجه اشتراک میان تشکیلات رجوی با راستگراهای افراطی اروپا است. در واقع در شکل کلان اسلام فوبیای راست گراها و ستیزه جویی های منافقین با نظام اسلامی و تقسیم و تفکیک بندی های هویتی به محملی برای همذات‌پنداری‌های منافقین با آنها تبدیل شده است. سیاست حمایت از طریق منابع مالی از راستگراها برای ایجاد وابستگی و در نتیجه تبدیل شدن آنها به یک مهره در صفحه شطرنج حرکتی فرقه رجوی شاید ایده ای به ظاهر زیرکانه به نظر برسد اما در کُنه آن مضحک و حتی فاش گونه و قدیمی است. بطوریکه آنچه اکنون واضح و بدیهی می باشد آن است که این تشکیلات رجوی است که بازیچه آنها می باشد. بازیچه ای که در زمان کنونی و در شرایط فعلی می تواند از حیث مالی راهگشای آنها (راستگراهای افراطی اروپا) برای سیاستگذاری های تبلیغاتی در ستیز با اسلام - هویت اسلامی و مسلمانان باشد و به نحوی، انحاء زمینه های رشد آنها را برای حضور فعال تر در آینده اروپا را فراهم سازد.

4- شروع بازی با کارت افراط گراها برای منافقین اگر چه ازحیث نمایه ای شده حکم مرگ تشکیلات رجوی را به سبب رویکرد اسلام ستیزانه این احزاب را به همراه دارد اما از نظرگاه فرقه مزبور یک بازی در زمان فعلی با ویژگی برد - برد می باشد که می تواند در آینده به یک برد حداکثری با بیشترین سود برای منافقین تبدیل شود. اما از نظر نگارنده با توجه به ادله و شواهدی که در این باره وجود دارد این بازی آنگونه که رجوی ها بدان دلبسته اند پیش نخواهد رفت و به نوعی به پاشنه آشیل آنها تبدیل خواهد شد؛ چرا که هم اقبال عمومی اروپایی ها از راستگراها بدلیل دشمنی های آنها با حوزه یورو(اتحادیه اروپا) پایین است و هم اینکه نظام سیاسی قدرت در پهنه ساختار سیاست - قدرت در اروپا اجازه قدرت گیری را به این جریانات نخواهد داد؛ و از سوی دیگر نیز میزان موفقیت جریانات راستگرا در قبولاندن و پذیرش خود به جامعه های متبوعشان در تمام کشورهای اروپا یکسان نیست. به علاوه اینکه ترس و وجود بیم از آینده ای وخیم برای اروپائیان در صورت قدرت یابی راستگراها و تبدیل شدن شان به کانون های اصلی قدرت و تصمیم گیری در این قاره، به عاملی در جهت بی اعتنایی عمومی به آنها بدل شده است. پس با این اوصاف قاعده بازی آنگونه که منافقین ترسیم کرده اند نخواهد بود. از سوی دیگر نیز نباید فراموش کرد که ورود به بازی قدرت و سیاست در اروپا در شکل حمایت های مالی از راستگراها با ترسیم بلندپروازانه آینده قدرت در این قاره عواقبی بس جانگاه و غافلگیرانه را برای رجوی ها به همراه خواهد داشت. چرا که با این انتخاب دایره کنش های خود را نه تنها محدودتر از گذشته کرده اند بلکه اسباب دشمنی دول اروپایی با گروهک خود را فراهم آورده اند.

5- و بالاخره اینکه باید این تصمیم رجوی ها را در ذیل نزدیکی به راستگراهای افراطی در اروپا را که به زعم خودشان فرصت طلبانه است را به فال نیک گرفت. بطوریکه با این انتخاب نه تنها ماهیت اصلی آنها که بر اساس نگاه ماکیاولیستی هدف، وسیله را توجیه می کند شکل گرفته است را بر همگان در سطح داخلی و خارجی روشن تر می کند بلکه میزان حمایت های اروپاییان را از تشکیلاتشان اگر نگوییم از بین برده اند بلکه آن را به مراتب کمتر و کمتر از گذشته کرده اند. از سوی دیگر با این انتخاب بسترهای ریزش های داخلی درون سازمانی را نیز شدت بخشیده اند؛ بطوریکه تشکیک هویتی و تردیدها را به سازمان و حضور در آن را در نزد اعضا تشکیلاتی تشدید کرده اند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31