امام رضا(ع) و اعتلاي بينشي و عقلاني جامعه

Imamreza 1

در گفت و گو با حجةالاسلام محرمي

ظهور اسلام نقطه آغاز تمدن ارزشمند اسلامي بود، اين تمدن در قرن چهارم هجري يعني عصر امامت ثامن الحجج(ع) به اوج خود رسيد، شرايط دوران امام رضا(ع) نسبت به دوران ساير امامان شيعه(ع) حساسيت بيشتري داشت. از يك سو عباسيان با هدف بي اعتبار كردن علويان و ايجاد شبهه در عقايد مردم، پيرامون عظمت خاندان رسالت و امامت به شيوه هاي تبليغاتي زيادي متوسل مي شدند و از سوي ديگر فرقه هاي كلامي مختلفي پا به عرصه فرهنگ اسلامي گذاشته بودند. در چنين شرايطي امام هشتم(ع) با شيوه منحصر به فرد خويش به نبرد عليه جبهه كفر و الحاد شتافته و با ايجاد فعاليتهاي فكري و فرهنگي، ضمن تفهيم عقايد اسلامي به مسلمانان و غيرمسلمانان، به تعديل فرقه هاي كلامي پرداختند.

براي بررسي بيشتر اوضاع اجتماعي و فرهنگي عصر ثامن الحجج(ع) و اقدامها و انديشه هاي ارزشمند آن حضرت، مصاحبه اي با حجةالاسلام و المسلمين محرمي، استاد حوزه و دانشگاه انجام داده ايم كه در ادامه مي خوانيد ...

* اگر مايل باشيد گفتگو را با بررسي تمدن اسلامي شروع كنيم ...

** تمدن اسلامي با حضور اسلام، به ويژه هجرت پيامبر(ص) از مكه به مدينه آغاز شد و محيط محدود زندگي اعراب را از حالت طايفه اي و قبيله اي خارج كرد و به جاي آن يك اجتماع بزرگ اخلاقي و سازنده به نام جامعه اسلامي را به وجود آورد كه براساس تعاليم اسلام شكل گرفته بود.

در واقع اسلام برنامه اجرايي مفصلي را براي زندگي بشر ارايه كرد؛ برنامه اي كه موجب تغييرهاي فكري و فرهنگي بسياري شد. مبناي اين تغييرها برپايه اصولي اساسي بود. به عنوان مثال، اسلام فرد مسلمان را مسؤول سرنوشت خويش و زندگي فاني دنيوي را وسيله اي براي رسيدن به حيات ابدي مي داند، اما نكته مهمتر اين است كه اسلام يك دين كاملاً اجتماعي است كه محدوده و وظايف فرد در زندگي اجتماعي اش را به خوبي مشخص مي كند.

* بي شك تمدن اسلامي فراز و فرودهاي بسياري را پشت سر گذاشته است، مختصري هم از دوره هاي مختلف اين تمدن ارزشمند برايمان بگوييد.

** تمدن اسلامي از عصر پيامبر(ص) تاكنون، دوره هاي مختلفي را پشت سر گذاشته است، از زمان پيامبر(ص) تا پايان دوران بني اميه، گسترش اسلام بيشتر در جنبه سخت افزاري بود، يعني سرزمينهاي اسلامي گسترش مي يافت، بدون اينكه ملل مختلف در تمدن اسلامي هضم شوند، اما پس از شروع عصر ترجمه كه اوجش در قرن دوم هجري است، فتوحات نرم افزاري شروع شد؛ يعني تمدن اسلامي به فتح فرهنگها پرداخت و ملل بسياري وارد حوزه فرهنگ اسلامي شدند. اين مرحله تا قرن 4 هجري ادامه يافت. در واقع، قرن چهارم اوج تمدن اسلامي است، اما پس از حمله مغول تمدن اسلام رو به افول رفت، حتي به عقيده مورخان حمله مغول موجب شد كه تمدن اسلامي 600 تا 700 سال عقب بماند.

* با توجه به اينكه تسلط بر يك كشور لزوماً به معناي فتح فرهنگ آن نيست، چه ويژگيهايي در تمدن اسلامي نسبت به تمدنهاي ديگر وجود داشت كه توانست به تسخير فرهنگهاي ملل مختلف بپردازد؟

** اساساً اين جوهره دين اسلام است كه باعث ترقي ملتها مي شود، زيرا اولاً تعاليمش جهان شمول است و در همه زمانها و مكانها كاربرد دارد. دوم اينكه مطابق با فطرت انسانهاست و لذا براي همه قابليت پذيرش دارد. سومين ويژگي آن هم اين است كه شيوه زندگي مسالمت آميز با ديگر اديان را ارايه مي دهد، در واقع مسلمانان فرهنگ همزيستي با ملل مختلف را در خود داشتند تا جايي كه بيشتر اطبا در قرنهاي دوم و سوم يهودي يا مسيحي بودند.

پيامبر(ص) در حديثي مي فرمايند: هيچ عربي را بر هيچ عجمي برتري نيست و همه مردم پسران آدم و حوا هستند. اما مهمترين ويژگي اسلام و تمدني كه براساس آن شكل گرفت، در يك عبارت خدا محوري است، در حالي كه در تمدنهاي ديگر به ويژه تمدن غرب محور انسان است، به عبارت ديگر انسان زيربنا و عقيده رو بناست كه اكنون از آن به اومانيسم تعبير مي كنند، بنابراين وجود چنين ويژگيهايي در دين اسلام تمدنهاي ديگر را تحت تأثير قرار داد.

* جناب عالي اوج تمدن اسلامي را قرن چهارم هجري عنوان كرديد يعني دوران امامت حضرت رضا(ع)، اتفاقاً گروهي از مورخان، عصر امام رضا(ع) را دوران طلايي تمدن اسلام ناميده اند، دلايل اين برتري چه بود؟

** براي بررسي دلايل اوج تمدن اسلامي در قرن چهارم بايد به شرايط قرون قبل از آن برگرديم. اول اينكه خلافت امويان مبتني بر عصبيت عربي بود؛ يعني بيشتر جنبه سخت افزاري فتوحات اسلامي را در نظر داشت. بنابراين، شايد بتوان گفت امويان به نحوي مانع گسترش تمدن اسلامي بودند، اما بيشتر عناصر حكومت عباسيان مبتني بر عناصر غير عرب و ايراني بود، لذا در قرن چهارم، يعني زمان حكومت مأمون عباسي بيشتر فتوحات، نرم افزاري بود و اسلام در تمدن و انديشه ملل مفتوحه تأثير بيشتري گذاشت.

دوم اينكه در قرنهاي اول، دوم و سوم هجري در ميان مسلمانان- چه در ايدئولوژي و چه در جهان بيني- دو روش وجود داشت، روش عقل گرايانه كه از اوايل قرن دوم هجري با ترجمه برخي از كتابها و وارد شدن گروهي از متفكران و فيلسوفان به حوزه تمدن اسلامي شروع شد، تا اينكه در قرن چهارم هجري، به اوج قدرت خود رسيد. اين مكتب در پي آن بود كه در برابر هجمه هايي كه از خارج به جهان اسلام وارد مي شد، معارف اسلامي را با روش عقل گرايانه تبيين و توجيه كند، لذا علومي ديگر نيز به جهان اسلام راه يافت و ترجمه شد، به اين لحاظ در اين عصر تمدن اسلامي توسعه بيشتري داشت.

عامل سوم اين بود كه مأمون بيش از خلفاي قبل از خود به مسايل عقلي و فلسفي علاقه داشت و علما را از نقاط مختلف گرد مي آورد و حتي در بيت الحكمه كتابهايي را از علوم مختلف ترجمه مي كرد و با تشكيل جلساتي كه با حضور عالمان مختلف انجام مي شد، مسايل گوناگون را مورد نقد و بررسي قرار مي داد.

* مأمون از ايجاد اين نهضت علمي چه هدفهايي را دنبال مي كرد؟

** يكي از دلايل اين مسأله، گسترش زنديقي گري در دوران عباسي بود، به طوري كه مهدي عباسي بيشترين كشتار را در مورد زنادقه انجام داد، اما وقتي خلفاي عباسي دريافتند با كشتار به جايي نمي رسند، به عقل گرايي رو آوردند، زيرا فكر مي كردند كه معتزله مي تواند پاسخگوي زنادقه باشد.

همچنين مأمون با حمايت از معتزله در پي مقابله با امام رضا(ع) بود تا با تشكيل جلسات مناظره به نوعي براي آن حضرت رقيب تراشي كند، حتي يكي از علل نهضت ترجمه را منحرف كردن اذهان مردم از ائمه مي دانند. مأمون گمان مي كرد با حمايت از عقل گرايان قدرتمندي مانند معتزله و فراهم كردن بساط بحث و مناظره آنها با امام، مي تواند جلوي فعاليتهاي آن حضرت را بگيرد.

* حضرت رضا(ع) در اين نهضت علمي چه نقشي داشتند؟

** امام رضا(ع) در شكوفايي عقل گرايانه معارف و عقايد اسلامي نقش بسيار مهمي داشتند، به طوري كه با توجه به كم شدن تعداد بزرگان و علما و جوان بودن دين اسلام در مقابل اديان ديگر، اگر حضور پربركت ايشان در عرصه نبود، مشخص نبود با اين هجمه اي كه به جهان اسلام وارد مي شد، چه بر سر اسلام و مسلمانان مي آمد. بنابراين امام از يك سو با ارايه دلايل متقن و عقلي معارف اسلامي را توجيه و اثبات مي كردند و از سوي ديگر معتزله را كه داراي عقل گرايي افراطي بودند، با بيانهاي عقل گرايانه كنترل مي كردند . امام هشتم تأثير بسياري در اين نهضت علمي داشتند.

* مختصري هم درباره محور مناظره هاي امام هشتم(ع) و نقش آنها در تعديل فرقه هاي فكري توضيح دهيد؟

** مناظره هاي امام به دو گروه داخلي (با فرقه هاي اسلامي) و خارجي (با علماي ساير اديان) تقسيم مي شود. مهمترين مباحث مناظره هاي امام(ع) در مواجهه با دانشمندان غيرمسلمان اثبات توحيد خدا، نفي تشبيه و جبر و اثبات نبوت پيامبر(ص) و در مواجهه با فرقه هاي اهل سنت، اثبات امامت اميرالمؤمنين(ع) و الهي بودن امامت ايشان و سرانجام در رويارويي با معتزله ها اثبات عصمت انبيا بود كه معتزليان آن را قبول نداشتند. گفتني است، امام رضا(ع) با اصول مورد قبول طرف مقابل به بحث با آنها مي پرداختند. به عنوان مثال، در مناظره با دانشمندان غيرمسلمان، براي اثبات نبوت پيامبر(ص) از متون مقدس خود آنها استفاده مي كردند، چنانكه در روايتي آمده است: مأمون به دانشمندي مسيحي گفت: با وي مناظره كن، ولي او امتناع كرد و گفت: من قرآن را قبول ندارم. در اين هنگام، امام فرمودند: من با استفاده از كتاب ديني شما برايتان دليل مي آورم و سپس با استناد دقيق به بابها، صفحه ها و آيات انجيل، با امام مناظره كرد.

امام(ع) در مناظره با زنديقان و ملحدان نيز- كه حتي وجود خدا را نفي مي كردند- از دلايل محكم عقلي استفاده مي كردند، حتي در نتيجه مناظرات حضرت رضا(ع) فرقه هاي گوناگون اهل سنت مانند معتزله، اهل حديث و پيروان احمدبن حنبل كه به نوعي در مقابل شيعه راه افراط را مي پيمودند، تعديل شد.

* در مورد فرقه هاي شيعه چطور؟

** امام با فرقه هاي گوناگون شيعه، بويژه واقفيها كه فقط معتقد به امامت 7 امام بودند مناظرات منظمي داشتند، تا جايي كه شيعه را به دو گروه واقفيه و اثني عشريه تقسيم كرده و مي گويند: شيعياني كه به امامت حضرت رضا(ع) معتقدند، اثني عشريه و قطعيه هستند، زيرا فردي كه امامت ثامن الحجج(ع) را بپذيرد، در واقع 12 امام را پذيرفته است. همچنين در اثر مناظره هاي امام جلوي فرقه گرايي در آيين تشيع گرفته شد.

* مناظره ها و فعاليتهاي علمي و فرهنگي امام(ع) چه نقشي در پويايي آيين تشيع و معرفي آن به جهان اسلام ايفا كرد؟

** به طور كلي، يكي از فعاليتهاي ائمه، زدودن دامان شيعه از تهمتهاي غلو كنندگان بود كه اين مسأله در عصر امام رضا(ع) به اوج خود رسيد. در «عيون اخبار الرضا» آمده است: از امام(ع) پرسيدند: اخبار زيادي از پدران شما داريم كه ثابت مي كند آنها به جبر و تشبيه معتقدند، (خدا را به انسان تشبيه كرده اند) امام اين مسأله را رد كرده و گفتند: اين اخبار دروغ را دشمنان ما به شيعه نسبت داده اند. حضرت سپس عقيده شيعه را درباره معتزله روشن نموده و تصريح كردند: به اعتقاد شيعه، كسي كه معتقد به جبر و تشبيه باشد كافر است.

همچنين امام رضا(ع) درباره جايگاه اهل بيت نيز بحثهايي با مأمون و دانشمندان ديگر داشتند، از جمله اينكه مأمون گفت: شما مي گوييد: ما پسران پيامبر هستيم در حالي كه شما پسران علي هستيد و امام(ع) با استفاده از اصول مورد قبول خودشان حقانيت اهل بيت پيامبر(ص) را ثابت كرد و اين چنين در اثر فعاليتها و مناظره هاي امام(ع) آيين تشيع كه در اقليت بود رشد كرد و گسترش يافت.

* نقش آزادي بيان و فضاي حاكم بر جامعه را در فعاليتهاي فكري و فرهنگي امام چگونه ارزيابي مي كنيد؟

** هر چند آزادي بيان در فرهنگ آنها وجود داشت، اما به هر حال اوضاع جامعه نيز در فعاليتهاي آنان مؤثر بود. در دوران امامت حضرت رضا»(ع)، تا اندازه اي از ميزان فشارها كاسته شده بود، زيرا هارون خليفه عباسي كه امام كاظم(ع) را به شهادت رسانده بود، تصميم نداشت فرزند ايشان را هم در تنگنا قرار دهد و اين را در سخنانش هم گفته بود. شايد به دليل اينكه از سويي امام رضا(ع) را به اندازه امام كاظم(ع) رقيب خود نمي دانست و از سوي ديگر مي ترسيد دوباره چنين عملي را تكرار كند، زيرا پس از به شهادت رساندن امام هفتم(ع) و بيرون آوردن بدن مطهر ايشان از بغداد، شيعيان زيادي به بيرون ريختند و بنا بر روايات 30 هزار نفر در تشييع جنازه امام شركت كردند تا جايي كه عموي هارون، سليمان بن جعفر مجبور شد پابرهنه به بيرون بيايد و در تشييع جنازه شركت كند تا جلوي شورش مردم را بگيرد.

پس از هارون و در طي دوران 5 ساله حكومت امين، به دليل جنگهاي او و برادرش بر سر خلافت و از سويي وجود نهضتهاي شيعي كه حكومت او را مشغول كرده بود، فضاي مناسبي براي فعاليتهاي امام(ع) ايجاد شده بود، به طوري كه وي پيش از سفر به ايران بحثهايي علني در ميان مردم داشت.

همچنين امام(ع) به دو شهر كوفه و بصره- كه محل عالمان يهود و نصاري و مخالفان سني مذهب بودند- نيز سفر كرد. حتي بنا بر نظر مورخان، حضرت رضا(ع) براي ديدار شيعيان سفر مستقلي به شهر قم داشته است، اما برخلاف تصور عموم سفر امام در سر راه مرو نبوده، زيرا مأمون دستور داده بود كه حضرت از شهرهاي شيعه نشين عبور نكند.

* در عصر جديد چگونه مي توان به سيره امام رضا(ع) به عنوان نمونه و الگو تأسي كرد؟

** تمام رفتار و گفتار ائمه مي تواند از جنبه هاي مختلف به عنوان الگو براي ما مطرح شود. در زمان امام رضا(ع) امواج فكري خارجي به جهان اسلام وارد شده بود و حضرت ايدئولوژي اسلامي را براساس عقلانيت قرآن و سنت بيان كردند، شرايط زمان ما هم با عصر امام رضا(ع) تشابه زيادي دارد و ما مي توانيم با بهره گيري از سيره امام(ع) مباني اصولي خود را طبق قرآن و سنت براي تمدن اسلامي تعريف كرده و خيزش نوخاسته تمدن اسلامي را مبتني بر اين ايدئولوژي قرار دهيم.

انديشمندان جامعه اسلامي ما بايد با مطالعه و بررسي افكار و انديشه هاي گهربار امام هشتم(ع)، نه فقط در گسترش كمي و جغرافيايي شيعه، بلكه در گسترش كيفي آن نيز بكوشند تا انحرافها از دامان آيين تشيع زدوده و شيعه اي به مردم معرفي شود كه امام(ع) در نظر داشتند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31