شهید محمود شهریاری؛ شهدای بلوار ثارالله زاهدان
شهید محمود شهریاری فرزند غلامرضا در 7مرداد1350 در روستای حسنخون شهرستان زابل استان سیستان و بلوچستان متولد شد. دوران نوجوانی او مصادف با دفاع مقدس بود و 3 دوره سه ماهه در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافت و مجروح شد.
شهید پس از بازگشت از جبهه، تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد و بعد از آن به دلیل علاقه وارد سپاه شد. او تا زمان شهادتش حدود هجده سال افتخار خدمت در سپاه سلمان را کسب کرده بود. بعد از مدتی ازدواج کرده و ثمره آن در دوازده سال زندگی مشترک 3 فرزند است. یک پسر به نام فرزاد و دو دختر به نامهای فاطمه و زهرا.
به نماز اول وقت توجه داشت و سعی میکرد در مسجد نماز بخواند. محمود برای آسایش پدر و مادرش تلاش میکرد. باوجود خستگی کار، در منزل به همسرش کمک میکرد. خوش اخلاق و مهربان بود. هیچگاه برای خودش چیزی نمیخواست و برای دیگران دعا میکرد. ارادت خاصی به حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و امام زمان(عج) داشت و برای ظهور آقا بسیار دعا میکرد. هر سال در زمان محرم و صفر برای عزاداری به زابل میرفت. هر زمان با مشکلی در زندگی مواجه میشد، متوسل به امام رضا(ع) میشد و هر سال با خانواده برای زیارت به مشهد مقدس میرفت.
او در روز خواستگاری، شرایط کاریاش را توضیح داده و گفته بود: «اکثر اوقات در ماموریت هستم و هر لحظه امکان شهادتم است.» ایمان و اصالت و اخلاق خوبش سبب شد که جواب رد نشنود.
سرانجام محمود شهریاری در 25بهمن1385 توسط بمبگذاری در خودروی پیکان در مسیر اتوبوس سپاه در بلوار ثارالله، به همراه 12تن از همکارانش به شهادت رسید.
خاطرات شهید به روایت همسر
ندای شهادت
محمود هفته قبل از شهادتش خواب امام زمان (عج) را میبیند و آقا ندای شهادتش را به او میدهد. مدام میگفت: «دوست دارم شهید شوم.» از آنجایی که در جبهه شهید نشده بود، همیشه آرزوی شهادت بر دلش مانده بود. حال و هوای دیگری داشت و من نگرانش بودم و میگفتم به تنهایی چهطور بچهها را بزرگ کنم؟
خون شهیدان
روی حجاب خانمها خیلی حساس بود و گاهی برای این موضوع اشک میریخت که چرا جامعه اینگونه شده است. مدام توصیه میکرد که با مردم خوشرو باشید. همیشه بعد از حوادث تروریستی که رخ میداد، خیلی ناراحت میشد و میگفت: «دعا کنید که انتقام خون شهیدان را بگیریم و دشمن را نابود کنیم.» حتی بعد از حادثه «شورو» تا ده روز از غصه دوستانش لب به غذا نمیزد.