شهر سنندج در سال‌های اول انقلاب به دلیل حضور گروهک‌های ضدانقلاب، ناامن بود. آن‌ها زندگی را بر مردم تلخ کرده بودند. فعالیت‌های انقلابی مردم موجب کینه و عداوت گروهک علیه آنان شده بود. ضدانقلاب برای اذیت و آزار مردم انقلابی از هیچ کاری فروگذار نمی‌کرد. خانواده نمکی یکی از خانواده‌های مذهبی و انقلابی بود. گروهک کومله سه پسر این خانواده را به جرم برپایی کلاس قرآن و احکام به اسارت گرفته بود.
بعد از پاکسازی شهر سنندج و بیرون کردن گروهک‌های ضدانقلاب از شهر، تعدادی از نیروهای انقلابی برای گشت‌زنی و جمع‌آوری اطلاعات به منطقه سنگ سیاه رفته بودند که با یک گور دسته جمعی مواجه شدند. آن‌ها با سه جنازه متلاشی شده روبرو شدند. دو جنازه با دست و پای سلاخی شده و سر و صورت به کلی از بین رفته و یک جنازه تکه تکه شده که زمان انتقالش به سردخانه مجبور شدند تکه‌های بدنش را داخل گونی بگذارند و به سردخانه منتقل کنند. این سه پیکر متعلق به شهیدان رحمت‌الله، شهریار و شهرام نمکی بود. آن‌ها بدون اینکه در دادگاهی عادل محاکمه شوند به طرز بسیار فجیعی در تاریخ 29 اردیبهشت1359 توسط گروهک تروریستی کومله به شهادت رسیدند. اعضای خانواده شهیدان نمکی از روی لباس و بعضی نشانه‌های دیگر توانستند عزیزانشان را شناسایی کنند.
شهید رحمت‌الله نمکی
رحمت‌الله 25ساله و متولد روزهای پایانی خرداد 1334بود که پس از اخذ دیپلم، معلم سپاه دانش در گرگان شد و با اتمام خدمت به استخدام آموزش و پرورش کامیاران درآمد. او در روستای هونی‌در مشغول تدریس شد. پس از دو سال تدریس به سنندج آمد و یک سال در روستای درونه تدریس کرد.
پس از آن در سال 1358 و 1359 به روستای فرجه سنندج رفت و همزمان با تدریس در مدرسه به آموزش قرآن کریم در مساجد پرداخت.
شهید شهریار نمکی
شهریار 22 ساله و متولد دی1337 بود. وی دانش‌آموز هنرستان فنی بود.
شهید شهرام نمکی
شهرام 17 ساله بود و اواخر شهریور1342 متولد شد. دانش‌آموزی که به خاطر انشایش مورد خشم گروهک کومله قرار گرفت: «به نظر من امام خمینی(ره) به این خاطر تسخیرلانه جاسوسی آمریکا را انقلاب دوم نامید که باعث حفظ انقلاب اول یعنی انقلاب اسلامی شد... آمریکای جهانخوار یک عده انسان نادان و خود فروخته را انداخته به جان انقلاب تا انتقام بگیرد. اگر عراقی‌ها می‌خواهند با ما وارد جنگ شوند، می‌گوییم خارجی هستند؛ اما کسانی که نان و نمک ایران خورده‌اند چه؟!» متن انشا به مزاق بعضی از هم کلاسی‌هایش که هوادار گروهک‌ها بودند خوش نیامد و همین امر باعث شد توسط گروهک کومله به اسارت گرفته شود.
