رهايي از تو هم (16)

به قلم عضو سابق سازمان مجاهدين خلق

Amoozesh Terror

جوجه مجاهدها را آخر پاييز 62 شمردند

به اين ترتيب در طي چند ماه، دادستاني انقلاب مركز (تهران) تقريباً سرنخ بيشتر نيروهاي داخلي سازمان مجاهدين خلق را در دست گرفت و با اين ترفند در واقع اين سازمان را در داخل كشور ناتوان و ناكام ساخت. اين اقدام باعث شد:

الف) از عمليات نظامي احتمالي هسته هاي مقاومت جلوگيري شود.

ب) آمار نسبتاً دقيقي از نيروهاي بالفعل و بالقوه هوادار سازمان در داخل كشور شناسايي شود.

ج) به دليل اطلاع از جزئيات فعاليت هسته هاي مقاومت، به هنگام دستگيري نيازي به بازجويي هاي پيچيده و آن چناني نباشد.

د) ظرفيت حقيقي اعضاي هسته هاي مقاومت در طي نفوذ عوامل دادستاني به طور واقعي شناسايي شد و تعداد زيادي از آنها كه تشخيص داده مي شد انگيزه آن چناني براي ادامه فعاليت ندارند و با قطع شدن از هسته مذكور، منفعل مي شوند و يا با تذكر مختصري همه چيز را به فراموشي مي سپارند، به بازداشت هاي بي نتيجه و هدر دادن وقت و توان بازپرسان دادستاني كشانده نشوند.

به هر حال هسته مقاومت ما نيز مانند ساير هسته ها به تصرف افراد دادستاني درآمد و در آن هنگام نه تنها هيچ يك از ما، بلكه حتي اعضا و كادر مركزي «سازمان مجاهدين خلق» نيز نتوانستند انجام چنين نقشه و طرحي را از سوي دادستاني مركز حتي به ذهن خود راه دهند.

به خاطر دارم كه همواره مسئولان سازمان به ما مي گفتند: «ارتجاع(56) بسيار ساده است و ساده عمل مي كند و به دليل ماهيت خود قادر به انجام اعمال پيچيده نيست»!

در مغز بچه ها القا شده بود كه با ساده ترين ترفندها مي توان اين ارتجاع فرضي را فريب داد و مثلاً با ظاهرسازي و در دست گرفتن يك كتاب مذهبي معمولي به آساني مي توان از تورهاي پليسي آنها گذشت!! اما تابستان و پاييز سال 62 نشان داد كه در واقع اين سازمان مجاهدين خلق و هوادارانش بودند كه بسيار ساده انديشيدند و سطحي عمل كردند و به راستي جوجه مجاهدهاي خلق را آخر پاييز 62 شمردند كه كليه اعضاي هسته هاي مقاومتش دستگير و يا منفعل شدند.

باز به خاطر دارم كه در اولين روزهاي دستگيريم، وقتي با حيرت و شگفتي به اين طرح دقيق دادستاني مركز توجه مي كردم، يكي از بازپرسان به طعنه مي گفت: «چه مي شود كرد، ديگر ارتجاع پيچيده شده!!»

ساده انديشي ما تا به آن حد بود كه وقتي خبر دستگيري رابط هسته خودمان را شنيديم، اصلاً تصور نمي كرديم كه دادستاني بتواند از او به عنوان يك طعمه استفاده نمايد و هسته مقاومت ما را بدون كوچكترين دست خوردگي، البته تحت كنترل خودش! همچنان فعال نگه دارد. همه تصور ما پس از دستگيري او اين بود كه اگر اعضاي هسته را لو دهد، بلافاصله افراد دادستاني براي دستگيري ساير اعضا به خانه هاي شناخته شده، هجوم مي برند. با همين فكر بود كه وقتي پس از سپري شدن يكي دو هفته اي خبري از دستگيري بچه ها و حمله به خانه هاي تيمي نشد، همگي به اين باور رسيديم كه رابط هسته، هيچ كس را لو نداده است!! در واقع اين تصورات خيالپردازانه، ادامه توهمات ما درباره قدرت و توانايي سازمان و اعضايش بود. همان توهماتي كه سال ها برايمان بافته بودند تا از آنان براي خود قهرمان هايي شكست ناپذير و افسانه اي بسازيم. ولي با اولين برخوردهاي درون زندان با اين گونه قهرمان هاي ذهني، قبل از هر مورد ديگري، به توهم بودن آن باورها پي برديم و بت سازمان در ذهن ما شكست.

دادن گاف هاي متعدد امنيتي از اين دست در هسته هاي مقاومت، كه از ذهن هاي سطحي، بسته و دگم ساخته شده توسط مجاهدين خلق نشأت مي گرفت، حداقل نشانگر ناكارآزموده بودن بدنه سازمان يعني همان هسته ها در يك مبارزه جدي بود.

به خاطر دارم كه من به عنوان مسئول هسته مقاومت، اسامي حقيقي (در حالي كه در مبارزات مخفي معمولاً از اسامي مستعار استفاده مي شود) و آدرس منزل يا محل كار و همچنين نوع فعاليت هاي همه اعضاي هسته را برروي برگه هاي كوچك و جاسازي شده درون كپسول هاي دارويي (مثلاً براي حفاظت امنيتي!)، به رابط سازمان به نام حميد كه در واقع از نفوذي هاي دادستاني مركز بود، دادم و توجيه اين عمل هم اطلاع سازمان از هويت واقعي كليه نيروها بود. به اين ترتيب قبل از دستگيري، دادستاني انقلاب مركز از تمامي جزئيات فعاليت هاي اعضاي هسته و حتي سوابق آنها (كه شايد بعد از دستگيري طي مراحل مختلف بازپرسي برآنها اطلاع مي يافت) با خبر شد.

پس از آن به تدريج مسئوليت افراد هسته را بنا به پيشنهاد حميد، رابط سازمان، به وي منتقل كردم تا در سازماندهي تازه اي قرار گيرند. به اين ترتيب خود رابط (يعني در واقع نفوذي دادستاني) به طور مستقيم با اعضاي هسته در تماس قرارگرفت و شخصاً به تكميل پرونده شان پرداخت! نكته قابل توجه اينكه همه اين اتفاقات در شرايطي صورت مي گرفت كه حتي راديوي سازمان، به جز شعر و شعارهايش كوچكترين سخني از اين تاكتيك هوشمندانه دادستاني انقلاب نمي گفت و قطعاً حتي به مغزهاي منجمد شده اعضاي مركزي سازمان هم چنين تصوري راه نداشته است. جالب است كه در همين شرايط حتي نشريات سازمان از جمله نشريه مجاهد (ارگان رسمي سازمان) به طور مرتب از سوي رابط مذكور (يعني نفوذي دادستاني) در اختيار ما قرار مي گرفت و همين مسئله، اندك شك و ترديد احتمالي ما (برفرض محال اگر وجود داشت) را رفع و رجوع مي كرد.

نكته جالب ديگر اينكه چنين اقدامي (در اختيار گذاردن تازه ترين نشريات سازمان كه در تئوري هاي ما يگانه منبع الهام و تقويت روحيه اعضا و هواداران سازمان بود) از سوي دادستاني آن هم در اوج درگيري ها و در شرايطي كه خود سازمان خواندن و ديدن كليه رسانه هاي وابسته به نظام را ممنوع كرده بود و آن را موجب تضعيف روحيه بچه ها مي دانست، نشانگر بي محتوايي و عدم تأثير نظريه ها، ديدگاهها و حتي تبليغات و شعارهاي سازماني بود كه خود را پيشگام خلق و تئوريسين انقلاب و اسلام مي دانست و سخنان و حرف هايش را موجب جذب اجتماع بزرگي فرض مي كرد و همواره مدعي بود كه از همين رو مانع نشر ايده ها و نظريات و سخنانش مي شوند!!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

56- اشاره به عوامل نظام جمهوري اسلامي.


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان