دکتر رضا موسیزاده استاد رشته حقوق دانشکده روابط بینالملل وزارت خارجه و دکترای حقوق بینالملل از دانشگاه لیون فرانسه هستند. ایشان مؤلف چندین مقاله و کتاب به زبانهای فارسی و انگلیسی در حوزه حقوق و سازمانهای بینالمللی هستند. یکی از این تألیفات ایشان «اصلاحات سازمان ملل متحد و راهبرد جمهوری اسلامی ایران» است که بسیاری از پژوهشگران به آن توجه کردهاند. ایشان دبیر کمیته علمی اولین کنگره ملی 17000شهید ترور بودهاند و عضو کمیته علمی دومین کنگره بینالمللی 17000شهید ترور، میباشند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی هابیلیان، محورهایی که با ایشان گفتوگو شده است یکی در حوزه حقوق بینالملل و دیگری اقداماتی است که نظام جمهوری اسلامی برای احقاق حقوق خود در مقابله با مسائل تروریستی باید از آنها استفاده کند.
ارزیابی شما در خصوص ناکافی بودن حقوق بینالملل در مواجهه با تروریست چیست؟
یکی از موضوعات بسیار مهم در حقوق بینالملل توسل به زور است. بهکارگیری زور توسط دولتها، افراد و موجودیتهای مختلف داخلی و بینالمللی و چگونگی استفاده و قانونمندی آن. ازاینرو یکی از موضوعاتی که دائما دغدغه حقوق بینالملل بوده کاربرد زور توسط پدیده تروریسم است. در گذشته اقدامات تروریستی به معنی امروزه وجود نداشته است، حرکتهای تروریستی توسط مردم در مسیر مقاومت و مقابله با دولتهای خودکامه اتفاق میافتاد. فعالیتهای نهضت آزادیبخش فلسطین و هواپیما رباییهایی که بارها توسط آنها صورت گرفت ازایندست هست، ولی این موجه بود و پذیرفته شد که نهضتهای آزادیبخش میتوانند متوسل به زور شوند و حکومتهای غیر قانونی را ساقط و حکومتهای بهاصطلاح دموکراتیک را سر کار بیاورند. ولی بههرحال استفاده از قدرت برای منافع اقتصادی و سیاسی هم هست و حقوق بینالملل هم باید با این پدیده برخورد کند. گاهی اوقات توسل به زور قانونی و گاهی توسل به زور غیرقانونی است؛ به همین منظور کنوانسیونهای متعددی را از طریق مجامع دولتی و دولتها تبیین کردهاند تا بتوانند با پدیده تروریسم برخورد کنند. اما علیرغم وجود کنوانسیونها در این زمینه مفهوم تروریسم تعریف نشده است و یکی از اختلافات هم همین تعریف تروریسم است، چون شقوق مختلف دارد هنوز دولتها نتوانستهاند سر این موضوع به یک اجماع بینالمللی برسند. بههرحال وضعیت فعلی حقوق بینالملل بهگونهای است که در راستای تکمیل قواعد موجود حرکت میکند و نواقصی هم طبیعتا دارد. بهخصوص که دوسه سال اخیر در زمان ظهور گروهکها و ایجاد سازمانی بهنام داعش شرایط خاصی است؛ یعنی قبلا اگر نهضت آزادیبخش بود متوسل به زور میشدند، در مقابل دولت میایستادند. افراد و گروههای داخلی کشور بودند که میخواستند با دولت وقت بهطوری مبارزه کنند و به حق قانونی خود برسند ولی الان سازماندهی ترکیب داخلی این گروهها و اهدافشان کاملا متفاوت است. در مواجهه با گروه تروریستی داعش که برای خود سرزمین و قلمرویی ساخته است، افرادی که در آن هستند تابعیت کشورهای اروپایی، آمریکا، خاورمیانه و جاهای دیگر را دارند. اهدافشان هم فراگیر است و میخواهند کل دنیا یا یک بخشی از آن را آنطور که ادعا میکنند اداره کنند. حقوق بینالملل باید خودش را تنظیم کند. حقوق بینالملل مجموعه قوانینی است که با پدیدههای موجود باید تنظیم شود. پدیده تروریسم دائم به اشکال مختلف حقوق بینالملل متحول شده است که همیشه یک گام عقبتر از واقعیتهای بینالمللی است که باید خود را دائما سازگار کند.
بهنظر شما آیا لازم است اصلاحاتی در سازمان ملل انجام پذیرد و مفاهیمی مانند تروریسم چگونه باید وارد حقوق بینالملل شود و جایگاه و تعریف مشخصی پیدا کند؟
بله؛ الان در سطح بینالمللی اگر دقت کنید میبینید که برخی از قواعد جنبه عرفی پیدا کرده است و بحثی دربارهاش نیست. زمانی که اساس نامه دیوان کیفری در رم برگزارشد (سال 1998) دولتها جنایات بینالمللی را در ماده پنج تعریف و به جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت و تجاوز تقسیم کردند. بعضی از کشورها گفتند باید دو جنایت دیگر را هم در زمره جنایات بینالمللی بشناسیم؛ یکی از آنها جرم تروریسم و یکی هم جنایت علیه محیط زیست است ولی دولتها عنوان کردند که چون اینها هنوز به شکل عرفی در نیامدهاند و مورد مناقشه هستند و اصرار بینالمللی در این زمینه وجود ندارد، در حوزه بینالمللی قرار نمیگیرد. بعد از اینکه اساس نامه از سال 2002 به بعد لازمالاجرا شد و سال 2001 که جریان11سپتامبر اتفاق افتاد، این ضعف و کاستی بعد از دوسه سال خود را نشان میدهد که اگر جنایت تروریسم یا جنایت علیه محیط زیست پیشبینی میشد جامعه بینالمللی بهتر میتوانست با این مسئله برخورد کند.
بهنظر شما شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در حمایت از قربانیان ترور در ایران موفق عمل کرده است یا نه و اگر ناموفق بوده است چه دلایلی را شما برمیشمارید؟
شورای حقوق بشر طبیعتا درباره نظم حقوق بشر رسیدگی میکند و کشورها موظف هستند هرسال یک بار گزارش خود را ارائه و دیدگاه خودشان را در این زمینه مطرح کنند. طبیعتا مسئله آزادیهای فردی و جلوگیری از خشونت جزء مواردی است که شورای حقوق بشر میتواند با آن برخورد داشته باشد. ایران و هر کشور دیگر هم که قربانی ترور باشد جا دارد که بتواند از حقوق قربانیان ترور دفاع کند ولی متأسفانه در قضیه ایران کاملا با سایر پروندهها متفاوت است؛ بهعبارتی کاملا سیاسی برخورد میشود و سابقه گزارشگرهای ویژه در این زمینه هم حکایت از این دارد که دائما تحت تأثیر گروههای مختلف حقوق بشری خارج از کشور قرار میگیرند. همچنین توجه خاصی به خسارتهایی که در ایران اتفاق افتاده ندارند و به همین خاطر در دستور کار شورای امنیت و گزارشگرش قرار ندادند.
ارزیابی شما از تعاریف و مصادیق رژیمهای بینالمللی درباره اقدامات تروریستی علیه جمهوری اسلامی ایران چگونه است؟
رژیم بینالمللی بههرحال یک اصول و هنجارهای بینالمللی است که بهواسطه قواعد بینالمللی شکل گرفتهاند و جامعه بینالمللی هم آن را پذیرفته است. این رژیمها بهاصطلاح خودبسنده هستند و نظام بینالمللی را احاطه میکنند. در رابطه با ایران در چارچوب همین کنوانسیونها حمایت موردی هرگز صورت نگرفته است. حتی در قضیهای مثل حمله عراق به ایران، سازمان ملل در جامعه بینالمللی برخورد مناسب نمیکند چه رسد به اینکه بخواهد اقدامات تروریستی را محکوم کند.
با وجود اینکه سازمان ملل و نهادهایی که مرتبط با آن است، اساسا ضمانت اجرایی خود را از شورای امنیت میگیرند. در شورای امنیت روح حاکم سیاسی است و حق تأسیسی برای خود قائلند. واقعا استیفای حقوق کشورهایی مثل ایران که قربانی تروریسم است متصور است و آیا امکان شکستن این فضا وجود دارد ؟
بله؛ تنها راه بازکردن فضای بینالمللی، ایران است و داشتن ابتکارهایی که نشاندهنده تعامل ایران با جامعه بینالمللی است. زمانی که نشانههایی از تعامل با جهان خارجی را داشته باشیم متوجه ما خواهد شد. این اقدامات و ابتکارها هم خیلی مهم است؛ مثلاً در وضعیت فعلی مثل نشست ایران با 5+1 ایران با حسن نیت مذاکرات خود را دنبال میکند و هرگز فکر این نبوده است که خدشهای در روند مذاکرات ایجاد کند ولی دولت، کنگره و نهادهای داخلی آمریکا و بعضیها مثل فرانسه حسن نیت نشان نمیدهند. همچنین مانع از تعامل ایران با جامعه بینالمللی و جلوگیری از پیشرفت مذاکرات هستهای میشوند که در تأثیر رسانهای مشخص است که ایران حسن نیت دارد ولی آمریکا حسن نیت و عملکرد خوبی ندارد.
گروههای تروریستی داخلی در اسناد بینالمللی چه جایگاهی دارند و اساسا این اسناد برای پیگیری حقوقی محکومیت آنها کفایت میکند یا خیر؟
من چیز خاصی در اسناد بینالمللی ندیدهام. در قوانین داخلی کشورهاست که سازمانها را در فهرست سیاه خودشان قرار میدهند و بعد از مدتی از فهرست خارج میکنند ولی این تصمیمات داخلی کشورهاست، در اسناد بینالمللی من ندیدهام.
آیا میتوانیم اقدامات گروهکهایی مثل منافقین را در چارچوب اسناد بینالمللی و دیوان بینالمللی کیفری وارد کنیم و با پرچمداران این گروهکها مثل رجوی برخورد کنیم؟
دیوان کیفری بینالمللی زمان لازمالاجرا شدن اساسنامهاش از ماه جولای 2002 است. جرایم ماقبل آن، که درباره عراق هم بوده است و جنایاتی که در زمان جنگ علیه کشور ما، برای کردهای کشور خود و شیعیان عراق انجام داده بود قابل پیگیری نیست. فقط جرایمی که از اول جولای سال 2002 به بعد در هر کشوری اتفاق بیفتد در دیوان کیفری بینالمللی قابل بررسی است.
خب اگر جرایمی از این بُعد باشد آیا گروهکی مثل منافقین قابل طرح هست؟
چه جرایمی؟ آن جرایمی که تعریف شده است جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت باید باشد یا تجاوز که هنوز البته در صلاحیت دیوان قرار نگرفته است.
تجاوز نظامی؟
بله؛ مثل عراق به ایران یا عراق به کویت
آیا در حال حاضر در جامعه بینالمللی کفایت حقوقی در بازدارندگی اقدامات تروریستی در ایران وجود دارد یا خیر؟
طبیعتا برای هریک از دولتها یک تکلیف اخلاقی است. در رابطه با سایر کشورها اگر قرار بر این است که به حقوق بینالملل احترام بگذارند و با دولتها رابطه داشته باشند هیچ کشوری نباید از مخالفین کشوری دیگر حمایت کند؛ چون اگر حمایت کرد یعنی خواهان سرنگونی و براندازی دولتی است که ادعا میکند با او رابطه دیپلماتیک و دوستانه دارد. و عهدنامه مودت بین آنها رد و بدل شده، برخلاف آنها بیاید از یک گروه خرابکاری یا تروریستی حمایت کند و این غرضورزی و مخالف حسن نیت و روابط دوستانه و برنامه های مودتی است که بین کشور ها منعقد میشود. بهخصوص بعد 11 سپتامبر که دولت آمریکا طی دهههای مختلف نه جنگی داشته و نه احساس تهدید در کشورش میکرده است و همیشه امنیتش برقرار بوده است الان بیش از هر کشور دیگر باید احساس برخورد کند. همین حس را در رابطه با کشور ایران و دیگر کشورها هم باید داشته باشد. مردم این کشور که قربانی اقدامات تروریستی بودهاند چه مردم ایران یا هر کشور دیگر فرقی نمیکند. هر اقدام تروریستی در هر کشوری از نظر اخلاقی و حقوقی محکوم است.
با وجود ناکافی بودن اقدامات رژیمهای بینالمللی در مواجهه با تروریسم، آیا نیاز هست که این رژیمها و مفاهیم حقوقی در مبارزه با تروریسم اصلاح شوند یا خیر؟
رژیم بینالمللی مبتنی بر یک سری هنجار و قواعد است که باید این هنجارها شکل بگیرند. از حیث هنجارها و قواعد بهخصوص قواعد کنوانسیونها پاسخگوی ما در زمینه برخورد با تروریست نیست و در تعریف هم ما مشکل داریم و هنوز به تعریف جامعی در این زمینه نرسیدهایم.
درباره گروهک منافقین آیا فضای حقوقی باز هست که از ابعاد حقوقی مسائل را دنبال کنیم؟
از نظر تعقیب گروههای تروریستی چه بهعنوان یک تروریست و چه مجرم عمومی که در خاک ایران مرتکب جرمی شده و متواری یا در کشور دیگر مستقر است مستلزم این است موافقتنامه استرداد داشته باشیم. اگر موافقتنامه وجود نداشته باشد کشور مقابل میتواند تحویل ندهد. حتی در سطح بالا اقدامات خاصی در دیوان بینالمللی مطرح شد. اقدامات تروریستی که لیبی انجام داده بود، انگلستان در قضیه پان امریکن از لیبی خواستند که متهم را تحویل دهد ولی چون بین لیبی و انگلستان و همینطور با آمریکا موافقتنامهای وجود نداشت، لیبی مدعی شد که ما چنین چیزی را نداریم و ما موظف به استرداد این دو تبعه نیستم. اگر این مانع وجود نداشته باشد متهم یا مظنون به اقدامات تروریستی یا هر عمل مجرمانه در کشوری ساکن باشد ما با آن موافقتنامه استرداد داریم که در این صورت میتوانیم خواهان استرداد شخص باشیم؛ بههرحال مجرمین بیشتر در کشورهایی مستقر میشوند که موافقتنامهای وجود ندارد. از مواد مخدر گرفته تا اقدامات تروریستی. این مشکل ایران هم به تنهایی نیست. مشکل خیلی از کشورهای دنیاست که نمیتوانند مجرمین خودشان را تحت تعقیب کیفری قرار دهند.
در واقع اصل، درحقوق بینالملل رضایت دولتهاست یعنی قبولکردن بدوی!
شما نمیتوانید نیروی نظامی خودتان را به یک کشوری بفرستید که متهم را دستگیرکند. فقط همکاری آن کشور مقابل لازم است که این همکاری هم منوط به انعقاد قرارداد دوطرفه است.
نظر شما در رابطه با برگزاری کنگرهای در خصوص قربانیان ترور در کشور چیست و آیا برگزاری آن را ضروری میدانید یا خیر و چه نکاتی را برای بهبود و غنا بخشیدن به محتوای علمی و اجرایی کنگره میفرمایید؟
من فکر میکنم که کشور ما از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در معرض خشونت بینالمللی بوده است و عملا ترورهایی علیه مقامات ما صورت گرفته است. به همین خاطر ما میتوانیم به صراحت عنوان کنیم که کشور ایران اولین و بزرگترین قربانی ترور در جهان باید شناخته شود و به این تعداد افراد که قربانی شده باشند ما در کشوری نمیبینیم که نخستوزیرش، رئیسجمهورش و وزیران و ائمه جمعه و افراد عادی جامعه که قربانی اقدامات تروریستی شده باشد، افرادی که در مواردی مسئولیت سیاسی در جامعه نداشتند ولی قربانی اقدام تروریستی شده اند. از طرف دیگر انتصاب اعمال تروریستی در جهان هم بهراحتی به ایران داده شده است. حتی همین قضیه «لاکِربی» که خدمتتان گفتم در روزهای اول و یا در هر جای دنیا هم هر اتفاقی و هر بمبگذاری که میشد رسانههای غربی فوری به ایران منتصبش میکردند. بعد در مدت خیلی کوتاهی مشخص میشد که مثلا لیبیها یا فلسطینیها انجام دادهاند یا گروههای دیگری که اصلا ربطی به ایران نداشتند. 11 سپتامبر نشان داد که اقدامات تروریستی بههیچوجه توسط ایران صورت نگرفته و کشورهای عربی بودهاند. بهخصوص بنلادن و افرادی که در این اقدام بودند با گرایشهای فکری خاص خودشان تمام اقدامات تروریستی زیر نظر آنها و حمایت آنها صورت گرفته است و دنیا متوجه شد که ایرانی هرگز دست به اقدامات تروریستی نمیزند و برای حفظ موجودیت خود نیازی به این ندارد که متوسل به خشونت شود. من فکر میکنم که برگزاری این کنگرهها کمک میکند به اینکه نشان دهیم ایران کشوری است که میخواهد در صلح بماند و مخالف اعمال تروریستی بوده است و هرگز قائل به این اقدامات نیست.