دور جدید پاچه گیری منافقین

Monafegh Dc

می گویند در روزگاران دور، چوپانی بود که سگ دست آموزی داشت که نگهبان خوبی برای گوسفندان بود . این سگ از آنجا که کار خود را بسیار خوب بلد بود اجازه نمی داد کوچک ترین جنبنده ای به گله ی گوسفند نزدیک شود . این وظیفه شناسی به جایی رسیده بود که سگ مذبور دو-سه بار به اشتباه پاچه ی چوپان بخت برگشته را نیز گرفته بود و باعث زخمی شدن او شده بود . روزی به چوپان گفتند : مرد! این سگ، آخر کار دستت می دهد. او را از خود دور کن . چوپان در حالی که نگاهی با حسرت به سگش می انداخت گفت : چه کارش کنم! بیچاره سگ است دیگر ، اگر آدم بود که پاچه نمی گرفت !.

قصه دائم و همیشگی سازمان منافقین خلق بی شباهت به حکایت فوق نیست . در روزگاری که تمام به ظاهر مدافعان اروپایی سازمان، حاضر به قبول یک ساعته ی این فرقه ی جنایت کار نیستند. دولت فرانسه از سال ها پیش این فرقه را در کشور خود جای داده است و از آنها پذیرایی می کند . سران جنایتکار این گروهک در پر رویی تا آنجا پیش رفته اند که به کوچک ترین شخصی، اجازه ی کاوش در مورد اعمال جنایتکارانه ی شان را نمی دهد .به عبارتی دیگر اگر در دادگاهی پیروز شدند آن دادگاه را صالح وعادل می دانند و اگر شکست، چاشنی کارشان بود آنچنان به پر و پاچه ی دادگاه و اشخاص منتقد می پیچند که نگو و نپرس . چند سال قبل و در زمانی که ژاک شیراک شهردار پاریس بود فرقه ی بی نوای مجاهدین در پی اعمال تروریستی و خراب کارانه شان به دام پلیس فرانسه افتادند و مریم زندانی شد و چنان که همه می دانیم عده ای نادان را مجبور به خودسوزی کردند تا ماهیت فرقه ای سازمان بیشتر اثبات شود و هم مریم از زندان آزاد شود و دنیا بداند که جان انسان ها در این فرقه از کاه نیز بی ارزش تر است .

چند روز پس از پیروزی ظاهری این فرقه در دادگاه پاریس – بگذریم از این که آنها در دادگاه افکار عمومی جهان و مردم ایران محکومان ابدی هستند –آنهاعزم خود را جزم کرده تا از هر بنی بشری که به گمانشان در آن دوران، به فرقه ی رجوی ضربه زده انتقام بگیرند و این بار حکم به ژاک شیراک رسید که اهل " استمالت با رژیم آخوندی " نبود و حتی به خواست به حق مردم ایران برای اخراج منافقین نیز اهمیتی نداد . البته برای این مساله بهانه ای لازم بود و آن بهانه هم با احضار شیراک به دادگاه برای پاره ای توضیحات به دست باند رجوی افتاد . قلم به دستان مسعود در سایت خود نوشتند : " همزمانی صدور رای برائت، برای یاران مقاومت از سوی دادگاه پاریس، با آغاز تحقیقات بازپرس از رییس جمهور سابق این کشور شیراک ، هر چند به لحاظ سیاسی و قضایی بی ارتباط به نظر می آید ولی به لحاظ اخلاقی بسیار درس آموز و عبرت انگیز است ." البته همانطور که آنها نوشتند مساله ی احضار ژاک شیراک هیچ ربطی به حکم دادگاه نداشته و ندارد اما از آنجایی که از طرفی سوزش اقدامات گذشته ی شیراک بر علیه سازمان تروریستی رجوی هنوز هم باقیست و از طرفی پاچه گیری، رسم مالوف و دیرینه ی سازمان فرقه ای رجوی بوده است نمی توان بین این دو مساله ارتباطی برقرارنکرد:

" شیراک در رابطه با فساد تحت پیگرد است و مقاومت ایران از اتهامات ناروا حکم برائت دریافت می دارد . هر دو نظر مقرون به حقیقت است . حکم برائت در مورد مقاومت ایران نه فقط در دادگاه پاریس و در پرونده ی خودسوزی های قهرمانانه سال 82 در تمامی اتهامات ناروایی است که سالها به این مقاومت عادلانه ، مشروع و مردمی وارد آورده اند "

ظاهرا بهانه ی کم رنگ دادگاه پاریس محملی شده برای عقده گشایی دو جانبه، تا از طرفی ( گر حکم دهند که مست گیرند/ در شهر هر آنچه هست گیرند) . یعنی به روایتی از طرفی همه ی مظنونین به بد بودن با " مقاومت ایران!" باید از دم تیغ هجویات سازمان بگذرند و از طرف دیگر دوباره بر همان طبل توخالی مظلومیت سازمان منافقین از ابتدا تا کنون کوفته شود . آنچه در طول سالهای سال مشخص بوده ،این است که باند جنایتکار رجوی در طول این ایام هیچ گاه خود را نابکار و نادرست ندانسته و در هر قضیه ای خود را مبرا می داند . آنها چه اشتباه کنند و چه احیانا درستکار باشند ، چه به زعم خودشان پیروز شوند و چه مثل همیشه ته چاه باشند و خلاصه در هر وضعیتی که باشندبه طرفة العینی پاچه می گیرند . یک بار از خشم و غضب است که چنین می کنند . بار دیگر در نشئه ی یک چشم و ابروی غرب است که پاچه ی این و آن را می گیرند .اینک هم که قرعه به نام ژاک شیراک افتاده است تا از فاز عقده گشایی مدتی پاچه اش را بگیرند . بیچاره شیراک اصلا گمان نمی کرد روزی از راه برسد که منافقین پاچه ی خود او را هم بگیرند .

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31