روز سوم آبان1392 حوالی ساعت پنج بعدازظهر، هنگام جابجایی نیروهای مرزبانی سه ماشین از مرزبانان هنگ مرزی سیرکان در کمین عناصر گروهک تروریستی جیشالعدل قرار میگیرند و در این حادثه 14 تن شهید و پنج نفر زخمی میشوند.
در ادامه به معرفی تعدادی از شهدای این حادثه میپردازیم:
شهید محمد قرائی
شهید محمد قرائی یکی از چهارده سرباز شهیدی است که سوم آبان ماه امسال توسط گروهک تروریستی موسوم به «جیش العدل» مظلومانه در سراوان به شهادت رسیدند.
این شهید بیست ساله در سال 1372 در خانواده ای مستضعف در مشهد به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو کارگر بودند و خود نیز به دلیل فقر خانواده، تنها توانست تا پایه پنجم ابتدائی درس بخواند و پس از آن به کارگری پرداخت. هجده سال بیشتر نداشت که به سربازی رفت. پس از پایان دوران آموزشی، به یکی از مناطق محروم و مرزی استان سیستان و بلوچستان اعزام شد. چیزی به پایان سربازیاش نمانده بود که در حمله ناجوانمردانه تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از مصاحبه با خانواده شهید قرائی است:
«محمد که به دنیا آمد خیلی فقیر بودیم. فرزند هشتم خانواده بود. من و همسرم هر دو کارگری میکردیم. محمد بچه آرامی بود. دوران دبستانش را در مدرسه شهید پیشبین گذراند. تا پنجم دبستان درس خواند و بعد از آن بخاطر شرایط خانواده درس را رها و شروع به کار کرد. حدود یکی دوسال کارگری میکرد. بعد وارد یک قنادی شد و تا زمان خدمتش در آنجا مشغول بود.
محمد و من تنها زندگی میکردیم. محمد همه کس و کارم شده بود. از وقتی شهید شده دیگر در خانه طاقت نمیآورم.
محمد مظلوم بود. به خاطر من خیلی سختی کشید. چون سختی کشید خدا هم انتخابش کرد.
آخرین بار که به مرخصی آمد چند روزی مشهد ماند. به همه فامیل و دوستانش سرزد. موقع رفتن همه برادرهایش را جمع کرد و گفت: «وقتی برگردم همه شما را دور هم جمع میکنم. باید دامادم کنید.» 40روز بعد از رفتنش خبر شهادتش را برایم آوردند.
اوایل صبح بود. کسی به در میکوبید. از بچههای نیروی انتظامی بود. گفت محمدم شهید شده. اصلا باورم نمیشد. شوکه شده بودم. به خواهرها و برادرهایش خبر دادم. همه آمدند. چند روز بعد هم خود محمد آمد. همه دور هم جمع بودیم. محمد همانطور که گفته بود دوباره همهمان را دور هم جمع کرد.
به هرحال اسلام بهایی دارد و بهای آن همین خون شهیدان است. پسر من اولین شهید اسلام نیست و آخرین آنها هم نیست. رفتن این شهدا برای برپا ماندن جمهوری اسلامی است.
گروهی که محمد من را شهید کردند به سزای اعمالشان میرسند. خدا خودش جواب آنها را خواهد داد. این خدانشناسها با جمهوری سلامی مخالفند؛ با اسلام مخالفند.
سازمان ملل باید اینها را محکوم کند. کاش یکی به ما جواب میداد این افراد این همه سلاح را از کجا میآورند؟ کدام کشور به اینها کمک میکند؟
شهید محمد سلیمانی
پدر شهید می گوید: محمد فرزند آخر خانواده و دو خواهر و یک برادر داشت که همگی ازدواج کردهاند. قرار بود محمد نیز پس از بازگشت از خدمت سربازی ازدواج کند و زندگی مشترک را آغاز کند که شهید شد .
روزی که خبر شهادتش را دادند برای انجام کاری عازم مشهد بودم که پس از رسیدن به مشهد، از مخابرات روستای سلیمانی با من تماس گرفته و گفتند که کاری فوری پیش آمده است و باید به روستا بیایید. همان لحظه گفتم حتما برای محمد اتفاقی افتاده است. وقتی از آنها پرسیدم ماجرا چیست، گفتند فرزندم در منطقه به شهادت رسیده است. پس از شنیدن این خبر خدا را شکر کردم، زیرا هدیهای که خودش به ما داده بود از ما گرفت. امیدوارم امام زمان (عج) هم این هدیه را از ما قبول کند.
محمد پسر بسیار پرتلاش و ساعی بود. در روستا به مردم و اهالی روستا کمک میکرد و به فکر افراد ناتوان، پیرزنها و پیرمردها بود. اگر کسی در راه میماند یا به خاطر سن و سالش به سختی رفت و آمد میکرد با موتورش به آنها کمک میکرد. خلق و خویش آنقدر مردم را شیفته کرده بود که در روز تشییع جنازهاش مردم، جوانان و اهالی روستا بیشتر از ما برای شهادت محمد گریه کردند.
محمد در کار کشاورزی یار و یاور ما بود. زمانهایی که خانه بود خیالم از انجام کارهای خانه و کشاورزی راحت بود او در انجام کارها عصای دستم بود. ما از او راضی بودیم و امیدواریم خدا هم از او راضی باشد.
وقتی به خدمت سربازی رفت و مشخص شد محل خدمتش مرز است با توجه به این که میدانستم خدمت در شهر و دیار دور برایش سخت است هر بار از او درباره سربازی سوال میکردم با ابراز رضایت کامل میگفت: «محل خدمتم بسیار خوب است.» هیچگاه شکایتی نمیکرد.
من جانباز دفاع مقدس و پدر شهید محمد سلیمانی، فرزندم این امانت الهی را که خدا به من عطا فرموده بود تقدیم امام(ره) و انقلاب کردم. دوست داشتم در دوران دفاع مقدس به شهادت برسم اما به این افتخار نرسیدم. امروز فرزندم در راه اسلام و دفاع از انقلاب اسلامی به آرزوی خود رسید.
امیدوارم امام زمان(عج) این هدیه ناقابل را از ما پذیرفته باشد و دشمنان اسلام، قرآن و ایران بدانند که با شهادت فرزندم در راه اسلام و دفاع از ایران ثابت قدم خواهیم ماند. الگوی ما شیعیان زندگی امام حسین (ع) است که به ما درس آزادی و آزادگی آموخت و خواهرش حضرت زینب(س) که درس صبر و بردباری داد. من به دشمنان اسلام که قصد تفرقه دارند میگویم: همچون حضرت زینب (س) در این مصیبتها استوار خواهیم ماند.
مادر شهید در ادامه گفت: «فرزندم را در راه اسلام، انقلاب و امام(ره) تقدیم کردم. فرزندم قبل از شهادت بارها به شوخی شهادتش را به من گوش زد میکرد و میگفت: «مادر من به سربازی بروم شهید می شوم و بعد از شهادت عکسم را گل میزنند و همه شهادتم را به تو تبریک میگویند.» روز قبل از شهادت، احوال من و پدرش را تلفنی جویا شد. بسیار مهربان بود و از خدا ممنونم که چنین فرزندی به من داد. دوستان محمد درباره شهادتش گفتند که محمد در نگهبانی از مرز با تمام وجود خدمت میکرد و شجاعت و شهامت خاصی داشت و آن روز هم با تمام شدن ساعت نگهبانیاش با اعلام نیاز به نیرو، برای کمک به همرزمانش ملحق شد که در حمله تروریستی شهید شد.
شهيد مهدي زبردست
شهيد مهدي زبردست تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش آغاز كرد و مقطع راهنمايي را در روستاي مجاور به نام رقيچه به اتمام رساند. سپس تحصيلات متوسطه را در مدرسه شبانهروزي گرمابرخ در رشته کشاورزي ادامه داد.
شهيد مهدي زبردست در سال 91 پس از فراغت از تحصيل به منظور خدمت به ميهن و نظام جمهوري اسلامي ايران، به استخدام نيروي انتظامي درآمد و پس از موفقيت در دورههاي آموزشي رسته مرزباني، در استان سيستان و بلوچستان، شهرستان سراوان مشغول به خدمت شد.
اين شهيد با چهرهاي خندان و كمك به مردم روستا همواره مورد توجه ديگران بود و در دل آنها جاي داشت. در امر کشاورزي و انجام كارهاي خانه، يار و ياور والدينش بود. خلقي خوش و رفتاري متواضعانه داشت. نماز را در اول وقت اقامه ميكرد و در ميان مردم به عنوان جواني مكتبي و پيرو سيره اهلبيت (عليهمالسلام) شهرت داشت.
شرح شهادت
استواردوم شهيد مهدي زبردست كه در 3آبان92 به همراه اكيپ عملياتي شامل دو دستگاه خودروي سازماني با تجهيزات و مهمات جنگي جهت اجراي گشت و جلوگيري از ورود اشرار مسلح، به نقطه صفر مرزي ايران و پاكستان به مأموريت اعزام گرديده بود، در حين تردد در ارتفاعات مرزي به کمین گروههای تروریستی خوردند.
در اين حادثه استواردوم مهدي زبردست به همراه 13 تن ديگر از دوستانش در اثر اصابت گلوله اشرار به فيض شهادت نائل ميشود.
مراسم تشييع پيکر پاک و مطهر وي و همرزمانش با شکوهي خاص از مهديه تا حرم ملائک پاسبان رضوي و با حضور مردم شهيدپرور مشهد مقدس و خيل کثيري از زائران عليابنموسيالرضا (ع) برگزار گرديد.
پيکر پاك شهيد مهدي زبردست طي مراسمي با شكوه در زادگاهش به خاك سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
منافقین حمید را جلوی چشم دخترمان به شهادت رساندند