خوش به حال روزگاری که چون تو داشت...

2Y8A9114 Copy

زمستان همه جا سرد است، فرقی ندارد جنگل باشد یا کویر؛ کوهستان باشد یا دریا. اما این روزها کویر مرکزی ایران با وجود هوای سرد و سوزان زمستانی حال و هوایی گرم دارد. این روزها دیار کریمان میعادگاه دل‌های گرم است. میعادگاه اندیشه‌های بلند.

مسیر منتهی به گلزار شهدای کرمان حال و هوای عجیبی دارد. این مسیر تداعی کننده جاده عشق است. جاده اربعین. عجیب هم نیست. سربازی که عمری را برای ارباب مجاهدت کرد باید مسیر زیارتش شمه‌ای از مسیر زیارت ارباب داشته باشد.

موکب و حال و هوای گرم مردم؛ موکب و گرمای یک استکان چای. اینجا زمستان نیست، اینجا بهار است. این مسیر به بهار ختم می‌شود. به قول آن شاعر خوش ذوق: «این زمستان بهار قاسم ماست»

این مردمان اینجا به دنبال چه هستند؟ چه چیز می‌خواهند؟ مگر یک مشت خاک چه دارد؟ کاش جمادات زبان داشتند. کاش سخن می‌گفتند. اصلا می‌خواهم بدانم خاک اینجا آگاه است سه سال چه نگینی را در بر گرفته؟ خوشا به حالش که سه سال چنین میهمانی دارد. می‌داند چه قیمتی پیدا کرده است؟ مردی که هیچ وقت در یک نقطه نمی‌ماند و همیشه در تلاطم و جوش و خروش بود اکنون سه سال است که در این نقطه آرمیده است. خوش به حال این خاک.

قدم‌ها سریعتر می‌شود و ضربان قلب تندتر. لحظه وصال است. سنگی بر مزارش می‌درخشد و عنوانی بر بالای آن جلب توجه. سرباز!

سرداری که به سربازی‌اش می‌بالید.

خوش به حال فرمانده‌ات.

خوش به حال فرمانده‌ای که سربازی چون تو داشت.

خوش به حال تویی که چنین فرمانده‌ای داشتی.

خوش به حال روزگاری که تو در آن زندگی کردی.

خوش به حال مایی که در روزگار تو زندگی کردیم...

2Y8A9142 Copy


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31