سیدمحمدجواد هاشمی نژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان(خانواده شهدای ترور) با حجتالاسلاموالمسلمین حسن علیدادی سلیمانی، نماینده ولیفقیه در استان و امامجمعه کرمان دیدار و گفتوگو کرد و بر ضرورت حفظ و گردآوری اسناد جنایتهای گروههای تروریستی برای آیندگان تاکید کرد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هابیلیان، در ابتدای جلسه، سیدمحمدجواد هاشمینژاد توضیحاتی را درباره فعالیتهای انجامشدۀ هابیلیان ارائه داد و در ادامه حجتالاسلاموالمسلمین حسن علیدادیسلیمانی نماینده ولیفقیه در استان و امامجمعه کرمان سخنانی را درباره ترور و تروریسم ایراد کرد.
متن سخنان ایشان به شرح ذیل میباشد:
بسماللهالرّحمنالرّحیم. سلامعلیکم. خیرِ مقدم عرض میکنم خدمت جنابعالی و همکاران محترمتان. انشاءالله سفرتان باعث برکت برای استان کرمان باشد. این ایّام را خدمتتان تسلیت و تعزیت عرض میکنم. شهادت همۀ شهدای ترور، بهخصوص شهید عزیز، آیتالله هاشمینژاد را تکریم میکنم. متأسفانه موفق نشدم شهید هاشمینژاد را از نزدیک ببینم؛ ولی سخنرانیهای ایشان را خیلی گوش دادهام. همچنین مخالفتها و موافقتهای ایشان را در مجلسِ خبرگانِ قانون اساسی، دربارۀ مفادِ قانون اساسی مشاهده کردهام. این نوع سخنرانیها و بیانِ ایشان برای من جذاب بود؛ به همین خاطر کتابها، مباحثات و زندگینامه این شهید بزرگوار را دقیق مطالعه کردهام. من به ایشان خیلی ارادت دارم؛ چون منشِ این بزرگوار بر روح و روان ما تأثیرگذار بوده است.
کاری را که شما در هابیلیان شروع کردهاید، کاری ارزشمند است
کاری را که شما در هابیلیان شروع کردهاید، کاری ارزشمند است و جای او واقعاً در نظام جمهوری اسلامی خالی بوده است. باید این کار ادامهدار باشد چون جریان نفاق همچنان میباشد. اگر تاریخ اسلام را دقیق مطالعه کنید، میبینید هر زمانیکه اوج قدرت اسلام است، نفاق به وجود میآید و زمانیکه اسلام ضعیف میشود، دیگر خبری از نفاق نیست و نفاق کاملاً محو میشود. این اتفاقات دلیل هم دارد؛ دلیل این است، زمانیکه اسلام ضعیف میشود، حاکمیت دینی تضعیف میشود و نفاق اهدافش را به راحتی میتواند پیاده کند، مانعی سر راهش نمیبیند که بخواهد آشکارا به صورتِ نفاق نمایان شود، در اینجا به صورتِ علنی در میدان میآید و نیروهایش را هم آشکارا میگذارد و نیروهایش هم کارهای او را به راحتی پیاده میکنند. هیچگونه درگیری ظاهری برایش پیش نمیآید، ولی در واقعیت ماجرا این است که جریان منحرف در پشت صحنه کار خودش را میکند؛ لذا در صدر اسلام هم به همین صورت بوده است. در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) که اسلام در اوج قدرت بود، جریان نفاق هم پررنگ بود لذا سورۀ منافقین نازل شد، ولی در زمان رحلت پیامبر اکرم (ص) دیگر خبری از جریان نفاق نیست، بنابراین هر زمانیکه مسلمانان، حکومتشان قدرتمند شد، نفاق قویتر وارد میدان میشود.
در انقلاب اسلامی ایران هم، همین اتفاق رخ میدهد. ببینید زمانیکه قرار است جمهوری اسلامی به فضل خدا قدرتمند شود، با قدرت به جلو حرکت کند، تمدنسازی کند، تمدن اسلامی را درست کند، در این زمان با جریان نفاق به صورت قویتر و پررنگتر مواجه هستیم. اینگونه نیست که جریان نفاق از بین برود، کنارهگیری کند، آشتی کند، به هیچوجه این اتفاق نمیافتد. نکتۀ مهم، در رأس همه شخصیتهایی که از جامعۀ اسلام ترور شدند، حضرت علی (ع) است. از آن زمان این خط ترور و حذف فیزیکی شخصیتها همچنان ادامه دارد.
نیاز است وقایع تروریستی خوب تحلیل و تبیین شود
متأسفانه قبلاً توفیق نداشتم که کتابهای مجموعۀ شما را مطالعه کنم ولی الان که شما لطف کردید و تعدادی را اینجا معرفی کردید خیلی برایم جذاب میباشد. انشاءالله اینها را بخوانم، قطعاً نکاتی را که عرض کردم خودتان در مکتوباتتان به آن توجه کردهاید، ولی همیشه ذهن خودم مشغول بود. اینطوری بگویم یکسری گمشدهای داشتم تا اینکه شما را ملاقات کردم و با فعالیتهای ارزشمندتان آشنا شدم، لذا برگشتم به ذهنیت خودم. در ذهن من همیشه این سوال بود که این شخصیتهای بزرگی که ترور شدهاند، مثل شهید هاشمینژاد، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مطهری و سایر بزرگواران، چرا در کشور این وقایع تروریستی خوب تحلیل و تبیین نمیشود؟ پشت پرده این ترورها چرا گفته نمیشود؟ مثلا دربارۀ امیرالمؤمنین علی (ع) آن چیزی که اتفاق افتاد، شاید اتفاقاتی که منجر به ترور امیرالمؤمنین علی (ع) شده است تنها 60، 70 درصد در تاریخ ثبت شده است و تمام حقیقت ماجرای ترور متأسفانه جایی ثبت نشده است؛ بنابراین زمانیکه تاریخ، فقط تاریخ است، فقط شرحِ حال را میگوید و رد میشود، در نتیجه زمانی میتوانیم درک درستی از وقایع تاریخی داشته باشیم که تحلیل شود، زمانی که تحلیل شود بهروز میشود و در اذهان مینشیند. اگر تاریخ 100 سال گذشته را تحلیل کنند، به زمان حال تبدیل میشود، دوباره بهروز میشود، اگر بحثِ ترور را در تاریخ کشور تحلیل کنند، بهروز میشود. شهید هاشمینژاد یکمرتبه 40 سال برود جلو، شخصیتش، جایگاهش، تأثیرگذاریاش، این درک نیاز به تحلیل تاریخی دارد. اگر قرار باشد تحلیل انجام شود، باید پشت صحنه را خوب دید. آن چیزی که ذهنم را مشغول کرده بود، این بود که شهدایی که ترور میشوند یک عقبۀ ذهنی، فکری، اندیشه و محرکی منجر به ترور اینها میشود و دشمنان اینها را انتخاب میکنند و به سراغشان میروند و طوری اوضاع رقم میخورد که جریانی که دست به ترور میزند، دیگر برایش به هیچ وجه آن شخصیت قابل تحمل نیست، چون اگر قابل تحمل بود، سختترین کار را انتخاب نمیکردند و سراغ کارهای سادهتر میرفتند یا تحملش میکردند.
این همه هجمه و ترور برای این است که ایران شکسته شود
امروزه آمریکا در صحنۀ بینالمللی، چهار دشمنِ جدی دارد: آنها در بحثِ اقتصادی، چینیها را دشمن خود میدانند و درگیریهایش با چین کاملاً مشهود است. در بحثِ سیاست، روسها را دشمن خود میدانند؛ بنابراین آمریکا در تلاش میباشد که روسیه را حذف کند. در بحثِ هستهای، کرۀ شمالی را دشمن اصلی خود میداند و در بحثِ عقیدتی و ایدئولوژی، ایرانیها را دشمن اصلی خود میدادند. آنها میگویند ایران در بحثِ ایدئولوژی کوتاه نمیآید. جالب است که میگویند، ایران دشمنی است که رقیب ما است؛ یعنی قدرتمند است. میگویند ایران صحنه را ازدست ما میگیرد؛ بنابراین باید او را از صحنۀ رقابت خارج کنیم که نتواند با ما رقابت کند. نکتۀ مهمی که دربارۀ ایران میگویند، این است که ایران توانسته جرئت بدهد به چین، جرئت بدهد به روسیه، جرئت بدهد به کره شمالی، بنابراین با سه دشمنِ دیگر ما فرق میکند و باید شاخ ایران شکسته شود. این همه هجمه، پول، امکانات، ترور، اینها برای این است که ایران شکسته شود. چون اگر ایران شکسته شود، صفِ دشمنان ما شکسته میشود و متلاشی میشوند. هر چه را که میخواهیم در آن سه کشور هزینه کنیم، باید دهبرابرش را در ایران هزینه کنیم، چونکه فرماندۀ آنها میباشد.
از هر کسی که بیشتر بترسند، پشتِ صحنۀ ترور او قویتر و جدیتر است
شخصیتِ تأثیرگذار در ایران چگونه شکل گرفته است؟ این شخصیتها هستند که میتوانند تأثیرگذار باشند، برای دشمن، این شخصیتها در عرصههای مختلف، قابل تحمل نیستند، بنابراین سراغِ حذف فیزیکیشان میروند، ترورشان میکنند، با این تحلیلها میروند سراغ این شخصیتها، برای هر کدام از شخصیتها هم تحلیلِ خودشان را دارند، یعنی آن چیزی که دربارۀ شهید هاشمینژاد و همه شهدای ترور وجود دارد و آنچه را که ما در صحنه میبینیم، گروهی تصمیم میگیرند که بروند افرادی را ترور کنند؛ ولی اینگونه نیست، دستهای پشت صحنهاش، دهها برابرِ طراحی این حادثه است. از هر کسی که بیشتر بترسند، پشتِ صحنۀ ترور او قویتر است، جدّیتر است. اینها برای تحلیلِ تاریخ، خیلی خوب است. تحلیلِ تاریخ آدم درست میکند، مکتب است، انسان میسازد، به اینها کسی نپرداخته است؛ یعنی شهید هاشمینژاد در مقطعی از انقلاب اسلامی، در دههای که انقلاب اسلامی به بار نشسته است، یک سخنرانیاش اوضاع را عوض میکند، پس ما باید سراغ کسی برویم که اینگونه تأثیرگذار میباشد، زبانِ گویا دارد، جذاب صحبت میکند، ذهنها را همراه خودش میکند، تمام رشتههای ما را پنبه میکند، این شخص را باید حذفِ فیزیکی کنیم، چونکه هیچ راهی برایش نداریم. با چه تحلیلی به این جمعبندی میرسند؟ زمانیکه به جمعبندی میرسند چگونه سراغ اجرای برنامه میروند؟ آن تحلیل با اجرای برنامهاش متفاوت میباشد. تحلیلش خیلی مهم است؛ لذا کار بر روی پشتِ صحنههای این ماجراها سخت است، توجه به اینها کمتر میباشد. شاید بخشی از سرنخهایی که به تحلیلها کمک خوبی میکند، زمانی است که این گروهها لو میروند و دستگیر میشوند. اعتراف میکنند، خودشان تحلیل میکنند، چرایی کارشان را میگویند. البته تمام واقعیت را آنها نمیگویند، حتی اگر بخواهند بگویند بلد نیستند، چون بعضاً این بیچارهها ابزار هستند و دیگران مغزِ متفکرِ پشتِ صحنه هستند. اینها به عنوان ابزار، میتوانند سرنخ هایی را از آن جریان لو دهند. در این هنگام ما بایستی برویم آن جریانِ کارگردان را دربیاوریم و بگوییم آنها در خانۀ فکر چگونه تصمیم گرفتهاند؟ مثلاً از میان شخصیتهای کشور تصمیم دارند که افرادی را در لیست ترور قرار دهند، این موضوع، موضوعِ خیلی مهمی است. با این عناویی که شما مطرح کردید، ترور و تروریسم، من فکر میکنم، غالبِ آن گمشدهای را که ما به دنبالش بودهایم، در میان اسناد شما باشد. اینگونه تحلیلها کاملاً نیاز به کارِ اساسی دارد، مثلاً آخرین افراد ترور شدۀ کشور، همین مولوی اهل سنت بود، پیرمرد را در این سن شهید کردند، آنها به چه جمعبندیای میرسند که او را ترور کنند؟ چرا باید او ترور شود؟ حتماً در خانۀ فکر، پشتِ این ترور، یک ماجرایی است، معمولاً سرنخهایش در خارج از کشور میباشند، داخل نیستند، یعنی در جای دیگری این تصمیم رقم خورده است و تنها اینجا اجرا میشود.
خاطرهای از گفتوگو با شهید سردار سلیمانی
امیدوارم این گروهِ شما کمافیالسابق با انگیزه به کار خودش ادامه دهد. جالب است شهید هاشمینژاد نه تنها خودش در این راه شهید شده است، بلکه از بیتِ او، باز شاهد هستیم که این فکر شروع میشود و میگوید که برای جماعتِ مظلوم 17هزار نفری که ترور شدهاند، بیاییم فکری اساسی کنیم، کاری ماندگار انجام دهیم. بایستی کتابهایی دربارۀ اینها نوشته شود زمانی شهید سلیمانی، اینجا تشریف آورده بود. درباره موضوع جریانِ دفاع مقدس صحبت میکردیم. در آن زمان من در دانشگاه دربارۀ موضوع دفاع مقدس تدریس داشتم. آن زمان به فکر افتاده بودم که برای تحلیلِ عملیاتها و اتفاقات در جنگ تحمیلی، خیلی عمیق به موضوع بپردازم. این بررسیها با آدمی که خودش جنگ را از نزدیک درک کرده است، متفاوت است، چون او صحنه را دیده است و آن فضای جنگ را از نزدیک لمس کرده است. آن زمان به ایشان گفتم، آقای سلیمانی، شما خیلی آدمِ خوشبیانی هستید و خوب تحلیل میکنید و نمونهاش همین مستندِ تلویزیونیای که آن موقع هنوز پخش نشده بود، تحلیلی که ایشان از جنگ سیوسه روزه کرده بود. آنجا به ایشان گفتم، من دلم میخواهد یک روزی شما بیکار شوید در کشور، بیایید تمامِ این سی، چهل سال مبارزهتان را تحلیل کنید. ولی متأسفانه نمیتوانید همه حرفها را هم بزنید. در زمانِ خودت نمیتوانی اینها را بگویی. اینها را باید جایی ثبت و ضبط کنید. بعداً اینها برای نسلهای بعدی خیلی بهدرد میخورد. به ایشان گفتم آیا این کار را بکنیم؟ او در آن تاریخ که فکر میکنم 6، 7 سال قبل از شهادتش بود، گفت تاکنون، بیش از هزار و هفتصد، هشتصد نامۀ خصوصی من به فرماندۀ کل قوا میباشد. بنابراین ببینید که چه اتفاقاتی افتاده است، چه تحلیلهایی وجود دارد و اینها خیلی زیاد میباشند. آنجا شهید سلیمانی دستور داد، مؤسسهای در همین کرمان تأسیس گردید. تمامِ دفاع مقدس را، هر عملیات را با تحلیلِ دقیق کار کردند، خیلی کار خوبی کردند، این کار در قضیۀ جنگ تحمیلی شد، مثل این کار در جایی انجام نشده است، ولی شهید سلیمانی دستور داد و کار انجام شده است و تقریباً آخرِ کار میباشد. بعد از این ماجرا، جبهۀ مقاومت هم تصمیم گرفت تیمی در تهران این کارها را انجام دهند، مسائلی که اتفاق افتاده است تحلیل شود، نسلهای بعدی خوب بفهمند که در کشور چه اتفاقاتی شده است.
مکتوبات شما با گذشت زمان، ارزشمندتر میشوند
لذا کاری را که شما انجام میدهید، کارِ بسیار ارزشمندی است. شاید خودتان قدرش را خیلی ندانید؛ ولی زمانی میآید که نوشتههای شما، ورق به ورق آن، حکمِ طلا را داشته باشد؛ مثلاً در زمان صدر اسلام، اگر در جایی ماجراهای ترورهایی که اتفاق افتاده است را ثبت میکردند، در کتاب نوشته شده باشد، چهقدر امروزه به درد ما میخورد. دست به دست دنبالش میگشتیم که بفهمیم ماجرا چگونه بوده است و پشت پرده چه بوده است و چرا این شخصیتها انتخاب شدهاند؟ دلیلِ اینکه این شخصیت انتخاب شده است چه بوده است؟ چرا سراغِ فرد دیگری نرفتند؟ چرا روی این شخصیت دست گذاشتهاند؟ با چه نقشۀ راهی به اینجا رسیدهاند؟ چهقدر شفاف بوده است و چهقدر از این دشمنیها، پشتِ صحنه بوده است؟
امروزه دنیا خیلی پیچیدهتر از گذشته میباشد، هرچه به جلو می رویم، پیچیدهتر میشود، لذا من خیلی خوشحال شدم، از این کارِ عظیم و عزیزی را که شما انجام میدهید. خدمتِ بزرگی را به جامعۀ انسانی و بشری میکنید. قطعاً کار شما تمامشدنی نیست. روزی تمام کتابهای شما، تمام این مکتوبات را میگردند و پیدایش میکنند و ترجمهاش میکنند و قطعاً اینها را به زبانهای مختلف میخوانند. اکنون اگر دربارۀ یک اتفاق مهمِ تاریخی، متنهایی وجود داشته باشد، چهقدر میرویم و دنبال آنها میگردیم تا از ماجرا سر در بیاوریم. اینگونه مکتوبات با گذشت زمان، ارزشمندتر میشوند. نمیدانم برای این کار بزرگتان، چهقدر مورد حمایت مجموعهها قرار میگیرید. امیدوارم مورد حمایت خوبی قرار بگیرید تا بتوانید اینها را به صورت وسیع انجام دهید. شما یک تجربهای دارید، اگر این تجربه را بخواهد کسی شروع کند حداقل 16، 17 سال از شما عقبتر میباشد؛ یعنی اگر همینالآن، جمعی بخواهند این کار شما را شروع کنند، شما از آن ها دو دهه جلوتر میباشید. شما به تجربههای باارزشی رسیدهاید؛ ابعاد، زمینهها، زاویههایی را میبینید، که اگر کسی بخواهد شروع کند اصلاً این ابعاد و زاویهها به ذهنش خطور نمیکند؛ لذا از اینکه این فکر، اتفاق افتاده است، خدا کمک کرده است که به ذهنتان رسیده است و شما همّت کردهاید که سردمدار همچون جریانی شوید. انشاءالله خداوند توفیق دهد این اقدامات خوب را به سرانجام برسانید،