سيد محمدجواد هاشمي نژاد، فرزند شهيدسيد عبدالكريمهاشمينژاد كه در ساليان اخير بنیاد هابيليان را مديريت ميكند، اطلاعات و تحليلهايي به روز از عملكرد و آخرين وضعيت منافقين دارد. وي در گفتوشنود پيش روي، محدودشدن مجاهدين را ميپذيرد اما در عين حال بر اين باور است كه غرب و به ويژه امريكا و اروپا همچنان با اين تروريستها در تعامل هستند و آنان را حمايت ميكنند. با او در روزهاي گذشته درباره واپسين وضعيت اين گروه و احتمالات موجود درباره كاركرد آنان در عرصه انتخابات پيش رو به گفتوگو نشستهايم كه نتيجه آن در پي ميآيد.
بعد از انتقال بخشي از منافقين به ليبرتي و نحوه رفتاري كه در هنگام انتقالشان با آنها صورت گرفت ـ صرفنظر از اينكه چه ميزان از آن فضاسازي و چه ميزان واقعي است ـ به نظر ميرسد كه امريكاييها به هر دليل رضايت دادهاند كه اين گروه از گذشته محدودتر شود. از سوي ديگر شاهديم كه نام آنان را از ليست تروريستها بيرون آوردند و عملاً يك سري امكانات جديد در اختيارشان گذاشتهاند! لذا در اينباره شاهد رفتار متناقضي بوديم. اخيراً هم برخي از كشورها از قبيل آلباني تعدادي از آنها را پذيرفتند كه اين هم با نشانههاي اوليهاي كه مشاهده ميشد، در تضاد است. شما شرايط را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
بسماللهالرحمنالرحيم. در اينباره بايد به موارد مختلفي دقت كرد. سازمان منافقين در سال ۱۹۹۷ در ليست سازمانهاي تروريستي قرار گرفت، اما بايد توجه داشت كه نه امريكا و نه اروپا هيچگاه اين سازمان را از نظر فعاليتهاي اجتماعي محدود نكردند. يعني در زماني كه در ليست گروههاي تروريستي بود، در حومه پاريس در سالروز اعلام جنگ مسلحانه يعني ۳۰ خرداد اجتماع و ميتينگ بزرگي را با گردآوري افراد فقير از جاهاي مختلف و دادن پول به آنها برگزار ميكرد. شخصيتهاي اروپايي و امريكايي هم ميآمدند و از همين گروهي كه در ليست تروريستها گذاشته بودند حمايت ميكردند! و حتي منابع مالي فراواني را هم در اختيار آنان قرار ميدادند.
اين مطلب توسط بسياري از حقوقدانان امريكايي و اروپايي بارها در رسانههايشان تكرار شده است. سازمان منافقين از سال ۱۹۹۷ ـ چه در دورهاي كه صدام حضور داشت يا نداشت ـ هيچ محدوديتي در انجام فعاليتهايشان نداشتند. من در بعضي از كشورهاي اروپايي بهعينه نوع فعاليتهاي اينها را ديدهام. زنجيره فعاليتهاي اينها در اروپا و امريكا بسيار هماهنگ است. اين وضعيت و روند از همان سال ۱۳۶۰ كه اينها به كشورهاي ديگر انتقال پيدا كردند تا به امروز ادامه داشته و هيچ تغييري پيدا نكرده است.
علت قراردادن اين گروه در ليست تروريستها چه بود؟
به ليست بردن و از ليست در آوردن سازمان منافقين به اقرار خود امريكاييها، در مقاطع زماني خاص براي نشان دادن برخي علائم مثبت به كشور ايران، بدون كاربرد عملي بوده است و مجدداً هم طبق همان فرآيند، خودشان اينها را از ليست خارج كردند. نه زماني كه اينها داخل ليست رفتند اتفاق خاصي افتاد و نه زماني كه بيرون آمدند. اگر گزارشهاي مختلفي را كه اروپاييها از كشورهاي مختلف دادهاند، مخصوصاً گزارشهاي اف.بي.اي و سيستم امنيتي امريكا، سازمان دفاع از حقوق قانون اساسي كشور آلمان و نيز پليس فرانسه را ملاحظه كنيد، پروندههاي اينها مملو از تخلفات گوناگون در كشورهاي اروپايي است، اما حتي يك نفر از سازمان منافقين بازداشت نشده است! يعني دقيقاً شرايطي را كه صدام از لحاظ دادن آزاديهاي اجتماعي براي اينها فراهم كرده بود تا به اعمال تبهكارانه خود ادامه بدهند، اروپا و امريكا هم براي اينها فراهم كرد و اينها راحت در داخل پارلمانهاي آنها ميرفتند، نيرو ميگرفتند و لابيگري ميكردند و هيچ اتفاقي هم نيفتاد.
به نظر من امريكاييها همچنان كه در آخرين گزارش مؤسسه «رند» آمده است تلاش كردند سازمان منافقين را براي موقعيت خاصي و نيز براي انجام اقدامات خرابكارانه در عراق نگه دارند. حتي وزارت دفاع امريكا هم تا قبل از خروج سازمان منافقين از ليست تروريستها، فهرست جنايتهاي آنها را درگزارشي آورده كه بسيار هولناك است. اين اسناد نشان ميدهند كه خارج و وارد شدن نام سازمان منافقين در ليست تروريستها در زمانهاي خاص خودش براي اهداف امريكا مفيد بوده است تا سازمان منافقين را در كشور عراق نگه دارند و به دو دليل آنها را در كشورهاي خود نپذيرند. اولاً بتوانند از پتانسيل و سوابق تروريستي اينها در كشور عراق استفاده كنند و ثانياً خود آنها بر اين امر واقفند كه افراد اين سازمان خطرناكند و لذا تلاش ميكنند آنها را به كشورهاي خود راه ندهند.
چه شد كه از اين بناي اوليه خود عدول كردند و آنها را در كشورهاي خود پذيرفتند؟
در پي فشارهاي قانوني دولت عراق و طي يك فرآيند زماني چند ساله، براي دنيا و امريكا هيچ چارهاي جز اقدامات قانوني باقي نماند و سازمان ملل مجبور شد با دولت عراق توافقنامهاي را امضا كند و اروپاييها منافقين را به كشور خود راه بدهند. البته انتقال غيررسمي منافقين به تمام كشورهاي اروپايي از بدو اعلام جنگ مسلحانه وجود داشته و در اغلب آن كشورها دفتر دارند. حتي اف. بي.اي اعلام كرده كه اينها در امريكا ۳۶ مكان مشخص براي فعاليتهايشان دارند، اما براي انتقال رسمي به يك فرآيند قانوني نياز داشتند كه اين گروه را از ليست ترور در بياورند تا بتوانند اين افراد را به داخل كشورهايشان راه بدهند. اين كار از يك جنبه مثبت، اما از جنبههاي ديگر منفي است. يعني اگر قصد فروپاشي سازمان منافقين در بين باشد، نبايد آنها را از ليست گروههاي تروريستي بيرون بياورند. اين كار يك فرآيند قانوني خاص دارد. كميسارياي پناهندگان، فرآيند انتقال را اينگونه تعريف كرده است كه فرد يا گروه تروريست، بايد با تضمينهاي فراوان و محكم از ليست تروريستها بيرون بيايد و صليب سرخ هم بايد ضمانت كند كه او ديگر به فعاليتهاي قبلي خود باز نخواهد گشت، آنگاه در شرايط خاصي با كشوري مذاكره شود و او به آنجا منتقل شود. حتي لازمه اين كار خروج نام كليت گروه منافقين از ليست گروههاي تروريستي نيست، اما در هر حال بهانه آنها اين موضوع است كه ما بايستي اينها را گروه گروه بپذيريم و لذا بايد از ليست گروههاي تروريستي خارج بشوند. اين فرآيند از اين نظر كه موجب فروپاشي سازمان منافقين ميشود مثبت است، اما ماكار غيرقانوني اينها را محكوم ميكنيم كه روال و مسير دقيق كميسارياي پناهندگان را طي نميكنند.
آيا تصور نميكنيد بيرون آوردن اين سازمان از ليست تروريستها به اين دليل بود كه ميخواستند آنها را در سراسر دنيا پخش كنند و به آنها آزادي عمل بيشتري بدهند؟
اين گروه الان هم آزاد است و اين تصميم تأثير چنداني ندارد. خانم كلينتون در بيانيهاي كه در اين اواخر داد، اشاره روشني به اين موضوع كرد و نشان داد كه آزادي عمل اينها تا چه حد بوده است. او گفت: از اين به بعد اينها ميتوانند جابهجاييهاي مالي خود را رسماً انجام بدهند! اين نشان ميدهد كه محدوديت سازمان منافقين فقط در اين حوزه بوده و اينها قبلاً هم جابهجاييهاي مالي خود را انجام ميدادهاند، منتها به صورت غيررسمي و به روش پولشويي عمل ميكردهاند. گزارشهاي همه اينها در بورد آنها آمده است. حتي جورج بوش در هنگام حمله به عراق و پس از آن بودجههايي را براي براندازي جمهوري اسلامي اختصاص داد و اعلام كرد كه بخشي از اين بودجه را به صورت غيررسمي به سازمان منافقين دادهاند. با گفته خانم كلينتون، اين موضوع جنبه رسمي پيدا كرد، اما قبلاً هم تجمعات و انتقالات افرادشان در بين كشورها بهراحتي انجام ميشد.
بين اردوگاه اشرف و كشورهاي ديگر چطور؟ اين نقل و انتقالات فقط در كشورهاي اروپايي و امريكاست يا در انتقال بين اشرف و ساير نقاط هم همينگونه بوده است؟
در آنجا هم همين طور. ما چند نفر دستگير شده در كشورمان داريم كه در حال انتقال از كشوري به كشور ديگر بودند كه دستگير و تحويل ايران شدند. انتقالات اينها خيلي راحت و با پاسپورتهاي جعلي متعدد انجام ميشود. اين مطالب درگزارشهاي خود اروپاييها هست و كاملاً نشان ميدهد كه سيستمهاي امنيتي آنها دقيقاً در جريان اعمال خلافكارانه سازمان منافقين هستند. كشور آلمان ليست بلند بالايي از منافقيني را كه روزگاري در آلمان بودهاند، ولي بعداً به اشرف رفتند و با اين همه از كشور آلمان حق بيمه دريافت ميكردند منتشر كرده است! هيچ يك از اينها دستگير نشدهاند، در حالي كه اگر يك شهروند اروپايي چنين خلافي را انجام بدهد، مطمئناً بالاي ۲۰، ۳۰ سال زنداني خواهد داشت! اين تسهيلات براي منافقين وجود دارد. به نظر من خروج اين سازمان از ليست گروههاي تروريستي در هر قالب و شكلي محكوم است، اما به نظرم آنها اين كار را اين طور توجيه ميكنند كه سازمان منافقين دائماً اعلام ميكرد كه ما درپوشش قوانين جهاني و زير نظر سازمان ملل فعاليت ميكنيم و اين روند بهانه را از آنها ميگيرد. در ماههاي اخير وقتي در اثر فشارهاي قانوني دولت عراق و در مرحله بعد سازمان ملل، سازمان در تنگنا قرار گرفت، يكسره زير تمام قول و قرارهايش زد و تلاش كرد در مقابل تمام قوانين بايستد تا خود را محفوظ نگه دارد، ولي اين تلاشها به ثمر نرسيدند. اينها گروهها و پارلمانترهاي ذينفوذ مختلفي را در سراسر دنيا، بهخصوص امريكا بسيج و پولهاي فراواني را در اين زمينه خرج كردند. حتي گفته ميشد يك سخنران براي ده دقيقه سخنراني در جلسات اينها ۴۰ هزار دلار پول گرفته بود! اما چون كار و درخواست اينها خلاف قانون بود و از آن طرف هم فرآيندي كه دولت عراق و سازمان ملل تمهيد كرده بودند، كاملاً قانوني بود، سركرده منافقين نتوانست مقاومت كند و سرانجام مثل خود اروپا و امريكا مجبور شد به عزم و اراده دولت عراق و حرف قانوني آن گردن بنهد و منافقين را به كشورهاي ديگر انتقال دهد.
بعضي از كشورها از جمله آلباني گفته حاضريم ۲۴۰ نفر را بپذيريم. آلمان هم براي پذيرش بخشي ديگر اعلام آمادگي كرده، ولي دارند با احتياط عمل ميكنند. به نظر ميرسد بايد از اين موضوع استقبال كرد، زيرا هرگونه جابهجايي منافقين در نهايت منجر به فروپاشي اين تشكيلات مخوف جنايتكار در كشور عراق خواهد شد.
زماني كه منافقين در اينجا بودند با وجود اينكه در اقليت هم بودند، انسجام تشكيلاتيشان زبانزد بود، هر چند در مجلس خبرگان اول با وجود تلاشهاي تبليغاتي گستردهاي كه كردند، نتوانستند نمايندهاي را به مجلس خبرگان قانون اساسي بفرستند. قاعدتاً اينها وقتي از ايران بيرون رفتند، با حمايتهايي كه از آنها ميشد و امكاناتي كه در اختيارشان قرار ميگرفت، انسجام تشكيلاتي بيشتري پيدا كردند، چون در اينجا به هر حال هر روز با حزباللهيها درگير و دچار چالشهاي عينيتري بودند. همان طور كه اشاره كرديد اينها از همان ابتدا در كشورهاي مختلف جا و دفتر داشتند، بنابراين آيا پخش شدن اينها در كشورهاي مختلف به انسجام تشكيلاتي اينها ضربه ميزند؟ و اساساً اين جابه جايي براي اينها ضربهاي محسوب ميشود يا خير؟ اينها تا به حال در فضايي بسته و تحت نظر حكومت مالكي بوده و بهخصوص در دو سه سال اخير تحت محروميتهاي زيادي بودند، حالا كه به كشورهاي اروپايي رفته و به اصطلاح خودماني برايشان كويت شده، شرايطشان بهتر نشده است؟
مغزهاي متفكر سازمان منافقين كه تعدادشان هم خيلي زياد نيست، از ابتداي انتقال از ايران در اروپا بودهاند و الان هم هستند، بنابراين كارها و تصميمگيريهاي سازمان منافقين در خارج از حوزه عراق انجام ميشده است، ولي بنا بر اغراض مختلفي كه از همان دوره داشتهاند، بر اساس آنچه در گزارشها آمده، بدنه را با توجه به توان و پتانسيل تروريستيشان براي انجام اعمال جنايتكارانه در عراق نگه داشتهاند. سازمان منافقين تلاش ميكند به اين وسيله خود را داراي عِّده و عُّده و نيرويي كه وجود خارجي دارد و آماده انجام اعمال جنايتكارانه در كشور ايران هست نشان بدهد و از امريكاييها باج و امكانات بگيرد...
با حضور در عراق؟
بله، بالاخره بايد اين عِّده و عُّده را به اين شكل نگه دارد. اصل تصميمگيريهايي كه در سازمان منافقين ميشود، در اروپاست. گزارشهاي متعدد بينالمللي هم نشان ميدهند عده زيادي از كساني كه در عراق هستند، ناراضي و تحت فشار و حاكميت فرقهاي هستند و ارتباط اينها با جهان خارج كاملاً قطع است. اينها را ايزوله و زنها و مردها را از هم جدا و تحت فشارهاي شديد وادار به تمكين كرده و با ترساندن از دنياي خارج، نگهشان داشتهاند. خود سازمان منافقين بهتر از هر كسي ميداند چنانچه روزنهاي باز بشود، بلافاصله عده زيادي از آنها فرار خواهند كرد، كما اينكه در جريان انتقال منافقين از اشرف به ليبرتي بيش از ۱۰۰ نفر از آنها فرار كردند.
آيا دولت عراق اين امكان را به آنها داده بود كه اگر ميخواهيد برويد يا با وجود نداشتن امكان فرار كردند؟
مشكل اينها همين است، يعني سازمان نتوانست امكاناتي را كه به وسيله آنها تشكيلات فرقهاياش را نگه داشته بود، از اشرف با خود ببرد. آنها نشستهاي مختلفي را با عناوين گوناگون برگزار ميكردند تا اعضا را همچنان تحت شرايط خاصي نگه دارند. اين وضعيت باعث شده كه تتمه اعضاي سازمان منافقين تا الان در آنجا بمانند. ترس سازمان منافقين همين است كه فشارهايي كه روي اين افراد وجود دارد، استمرار پيدا كند و باعث فرار اعضا و ريزش بدنه بشود، لذا تلاش زيادي كردند كه مجدداً به داخل مقر اشرف برگردند، اما به نتيجه نرسيدند.
يعني مقاومتي كه اينها در اشرف كردند به خاطر اين بود كه اگر جاي ديگري بروند، احتمال پراكنده شدنشان هست؟
بله، اشرف مجموعهاي بود كه همه امكانات سلطه سازمان منافقين بر ۳۴۰۰ تن اعضاي آن، در آنجا وجود داشت. با انتقال به كمپ جديد، سازمان با مشكلات فراواني مواجه شد و لذا تمام افراد خارج از حوزه عراق را بسيج كردند تا بتوانند با فشار، دولت عراق را وادار كنند كه اينها را به اشرف برگرداند كه اين طرح ناكام ماند. روند انتقال ۱۴ نفر اول به آلباني نشان ميدهد كه سركرده منافقين با وجود خرجهاي فراواني كه كرده به هيچ يك از اهداف خود دست نيافته است و سير فروپاشي قرارگاه اشرف در حال تكميل شدن است.
در حال حاضر انسجام تشكيلاتي سازمان چقدر است؟
به نظر ميرسد انسجام آنها در حال فروپاشي است. از دو سه سال پيش شايد بيش از ۱۰۰ نفر از داخل سازمان منافقين فرار كردهاند. اين فرارها دارد از بدنه سازمان به سطح رهبري تشكيلات ميرسد. از ۷۰ تن از خانمهايي كه جزو تشكيلات اصلي سازمان منافقين بودند و رجوي خيلي به آنها اعتماد داشت و حتي آنها را به عقد خود درآورده بود، سه نفرشان فرار كردهاند. مترجم اصلي مسعود رجوي كه بيش از ۳۰ سال سابقه تشكيلاتي دارد و حتي قبل از انقلاب هم به خاطر عضويت در اين سازمان زنداني بود، فرار كرده است! اخيراً يكي از اعضاي بالاي سازمان منافقين با اينكه موضع تندي هم نسبت به جمهوري اسلامي دارد، مطلبي در حدود ۲۰۰ صفحه عليه سركرده سازمان منافقين نوشته و بنبستهاي تشكيلاتي سازمان را يك به يك برشمرده و تقصير همه آنها را متوجه سركرده سازمان و روش تشكيلاتي او كرده است. همه اينها نشان ميدهد كه ترك اصلي در پيكره سازمان ايجاد شده و سير متلاشي شدن سازمان سرعت گرفته است. اين علامت سؤالهايي كه امروز آشكار شدهاند از همان ابتدا و بر اساس خطمشياي كه سازمان در پيش گرفته بود، وجود داشتند و معلوم بود كه به چنين انتها و نتيجهاي خواهند رسيد.
چقدر براي آنها امكان بازسازي وجود دارد؟
به نظر نميرسد با مسيري كه سازمان منافقين رفته و با بنبستهايي كه به آنها برخورده، امكان تغيير مسير، بازگشت يا بازسازي داشته باشد. سازمان منافقين در حال حاضر به لحاظ قانوني، تشكيلاتي و جايگاه به جايي رسيده كه با وجود همه كمكهايي كه از سوي اسراييل و برخي از كشورهاي منطقه از قبيل عربستان سعودي به آن ميشود، امكان پذيرش اينها به شكل موجود در هيچ جاي دنيا وجود ندارد و به نظرم فروپاشي تشكيلات رسمي منافقين امري محتوم است.
چقدر درفضاي غبارآلود فتنه۸۸، توانستند دوپينگ كنند؟
نوع حوادثي كه اتفاق افتادند، نشان ميداد كه سازمان منافقين در برخي حوادث مخرب دخيل بوده است. مثلاً بعضي از شعارهايي كه در روزهاي خاصي داده شدند، شعارهايي بودند كه اينها دنبال ميكردند. آتشسوزيها، تيراندازيهاي مشكوك در برخي از مناطق، دخالت منافقين را نشان ميداد. به نظرم اينها در بخش عمدهاي ازحوادث حاشيهاي دخيل بودند. مثلاً در حادثه كشته شدن ندا آقاسلطان كه كاملاً طراحي شده بود و در سالروز اعلام جنگ مسلحانه منافقين انجام و فيلمبرداري دقيقي هم از فرآيند آن انجام شد، دخيل بودند و بهرهبرداريهاي خاص خودشان را هم از موضوع كردند. اينها بهرهبرداريهايي است كه از موضوعات مختلف ميكنند، ضمن اينكه در طول تاريخ سي و چند ساله انقلاب در برخي از شخصيتها يا اطرافيان وكانونهاي مرتبط با آنها هم نفوذ كردند. امام راحل در مورد شخصيت آقاي منتظري دقيقاً به اين موضوع اشاره ميكردند كه منافقين موفق شدهاند حرفهاي خودشان را از زبان شما بيان كنند و اگر كشور به دست شما داده شود، آن را دو دستي تقديم منافقين و ليبرالها خواهيد كرد!... اين حوادث نحوه عملكرد منافقين را نشان ميدهد و اگر كانديداهاي ما در حوادثي كه اتفاق ميافتند هوشياري و مرزبنديهاي لازم را نداشته باشند، منافقين در برخي از موارد قادر خواهند بود از طريق افرادي كه نقش بازي ميكنند، بسياري از اهداف خود را پيش ببرند.
سؤال آخر ما چيزي است بين واقعيت و طنز! سرنوشت سركرده منافقين در پرده ابهام است. در سالهاي اخير در جايي ظاهر نشده و صدايي هم كه از او پخش ميكنند جوانتر از سن و سال او به نظر ميرسد. شايعاتي هم مبني بر سكته يا مرگ او وجود دارد. شما در اين زمينه چه شنيدهايد؟
آنچه مسلم است نيروهاي امنيتي جمهوري اسلامي ايران همچنان كه در مورد ساير گروهكهاي تروريستي هم نشان داده شد، اشراف كاملي به عملكرد افراد و رديابي آنها دارند. من اين را به ضرس قاطع ميتوانم بگويم كه سازمانهاي تروريستي، زير نظر قدرت بالاي امنيتي جمهوري اسلامي ايران هستند. اينكه اشاره كرديد كه صداي سركرده منافقين كمي جوانتر به نظر ميرسد، به اين دليل است كه او سالهاست سعي ميكند خود را جوانتر نشان بدهد، كما اينكه جنايتكاران ديگر هم در عصر ما همين رفتار را دارند. مبارك بالاي ۷۰ سال سن داشت، اما موهاي خودش را رنگ ميكرد كه سنش نشان داده نشود. همين طور صدام، چون با جامعه خودشان دچار مشكل ميشوند و سعي ميكنند با اين روشها به حضور خودشان ادامه بدهند و سركرده منافقين هم از اين قاعده مستثني نيست. اما سازمان منافقين در طول چند سال گذشته، براي دريافت بعضي از بازخوردهاي مد نظرش، گاهي تعمداً شايعه مرگ سركرده خود را رواج داده است. قطعاً اگر اتفاقي مانند كشته شدن يا از صحنه خارج شدن سركرده منافقين پيش بيايد، همانند سركردگان ديگر گروهكهاي تروريستي از قبيل گروهك ريگي، از طريق منابع رسمي امنيتي كشور اعلام خواهد شد.
ممكن است چيزي مثل شارون باشد. شارون را هم اعلام كردند كه به كما رفته و مردنش هم اعلام نشد.
سركرده منافقين آنقدرها ارزش اجتماعي بالايي در دنيا ندارد كه چنين چيزي در موردش اتفاق بيفتد، اما گاهي كه اين شايعات منتشر و بعد معلوم ميشود كه كذب بودهاند، او هم خودي نشان ميدهد و برخي از افرادي را كه حضور دارند نام ميبرد تا نشان بدهد كه زنده است.
فلسفه مخفي شدن او چيست؟
به هر حال فردي جنايتكار و سازمان تحت امرش در ليست گروههاي تروريستي است و طبيعتاً به خاطر جنايتهاي فراواني كه در ايران و عراق انجام داده، مورد نفرت هر دو ملت و همواره دچار ترس و وحشت زياد است. با توجه به اقدام دولت فرانسه در سال ۲۰۰۳ در دستگيري افراد مقر سازمان منافقين در پاريس، آنان نگرانند كه هر دولتي كه منافقين در آنجا دفتر دارند، به هر دليلي آنها را اخراج كند. صدامي لازم بود تا اينها بتوانند در ظل و سايه او بهراحتي همانند خود ميزبان جنايت كنند.