خاطرات دکتر سرلشکر فیروز آبادی

Firoozabadii

خاطرات انقلاب اسلامي از زبان آنها كه در متن اين جريان عظيم تاريخي بوده اند، شنيدني است. از جمله اين چهره ها، دكتر سرلشكر سيد حسن فيروزآبادي، رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح است. دكتر فيروزآبادي در سال 1331 در مشهد متولد شد و تحصيلات خود را تا مقطع دكتراي علوم پزشكي در همين شهر ادامه داد. اين سردار تاكنون مسئوليت هايي از قبيل تاسيس و عضويت در شوراي مركزي جهاد سازندگي خراسان، رياست جمعيت هلال احمر و معاونت امور دفاعي نخست وزير را برعهده داشته است. وي هم اكنون رياست ستاد كل نيروهاي مسلح كشور را برعهده داشته و در شوراي عالي امنيت ملي و مجمع تشخيص مصلحت نظام عضويت دارد.

ويژگي خاطرات نقل شده از دكتر فيروزآبادي، توجه به وقايع روزها و ماه هاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي و تلاش گروهك هاي وابسته براي مقابله با حركت عظيم اسلامي ملت ايران است.

مراد و مريد

خميني مراد مرادان بود، من و امثال من به مريدي براي يكي از مرادان وي هم نرسيده بوديم.

دستغيب، مدني، قاضي، صدوقي، اشرفي، بهشتي، خامنه اي، مطهري، مفتح و باهنر از مريدان خميني بودند كه هر يك خود مراداني به انتها بودند.

تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز

همه خود را در خميني ذوب كردند، همچنان كه خميني خود را در اسلام ذوب كرده بود.

عشق در عشق

خميني نهضت را آغاز مي كند

تخم عشق را مي پراكند

عشق از هر دلي سر مي زند با عشق خميني (ره) محك مي خورد. همه عشق ها عشق خميني را مويد خود مي بينند، يكي يكي مجمع مي شوند و صد صد جمع مي شوند هزار هزار و ميليون ميليون همه عشق ها عشق خميني مي شود همه خود را در خميني مي يابند.

همه ايران، همه عالم حلقه خميني مي شود ،عاشقان با عشق خميني وضو مي سازند و نماز مي گزارند.

در اين خانقاه علوي و زهرايي همه گرد مي آيند، اينجا حسينيه مي شود.

باتوجه به اين كه قلبم به قلب امام اقتدا كرده بود، توفيق پيدا كردم كه مجموعه گنجينه دل را در رابطه با خاطراتم راجع به انقلاب اسلامي و روزهاي پرالتهاب مبارزه عليه طاغوت در شهر مشهد مقدس بنويسم و آنچه را كه اين ذره ناچيز از امت امام در جريان انقلاب اسلامي با آ ن مواجه شده و يا در صفحه بيكران شطرنجي انقلاب اسلامي در خانه هايي نقشي را برعهده گرفته بازگو كنم.

نهضت امام، دنيا دنيا تحولات عظيم و شگرف انساني، فردي و اجتماعي و سياسي است و خاطرات يك فرد بارقه هايي از يك كمال نوراني و يا جويباري در يك سرزمين آبادان و پرجوش و خروش است. اولين آشنايي با نام مبارك حضرت امام در سال 1348-1349 در دوره دوم دبيرستان، حدود شش سال پس از شروع نهضت امام در 15 خرداد 1342 در مسجد پنج تن عليهم السلام پس از شركت در تشكل انجمن اسلامي جوانان بود.

اوج انقلاب در زمستان 1357 بود. زمستان سردي بود و از طرفي شركت نفت و كارگران شركت نفت اعتصاب كرده بودند و نيروهاي انقلاب در سراسر كشور براي پرداخت حقوق آنها برايشان پول جمع آوري مي كردند. براي اين كه به آنها روحيه بدهند. كار نماديني كه يك اثر جالب در انقلاب گذاشته بود. مردم شعاري طراحي كرده بودند كه «به كوري چشم شاه زمستان هم بهاره» اما حقيقت اين بود كه شب ها سرد بود بچه هاي كوچك سرما مي خوردند ما در منزل خودمان دو تا بچه كوچك دو ساله و يك ساله داشتيم، سوخت نبود، نفت نبود، امكان تهيه نبود و بخاري هم نداشتيم براي همين من يك ابتكاري به خرج دادم يك فنر اجاق برقي تهيه كرده و دو تا ميخ روي ديوار خانه در ارتفاع بالا كوبيده و اين فنر را از دو طرف به اين ميخ ها ثابت كرده بودم و سيم برق را هر كدام به يك ميخ بسته و دو سر سيم را داخل پريز گذاشته بودم ، شبانه روز كار مي كرد و به اين وسيله اتاق كوچك ما گرم مي شد ، ضمن اين كه خودمان استفاده مي كرديم و نگراني سرما خوردن و مريض شدن بچه ها هم مرتفع شده بود.

پس از پايان فعاليت هاي امدادي و نقش انقلابيمان در زلزله طبس در سال 1357 و از طرفي براي استفاده از فرصت هاي طلايي انقلاب خودمان را به مشهد رسانديم. البته در مشهد حوادث انقلابي اتفاق افتاده بود اما آنچه را كه من توفيق پيدا كردم در آن شركت كنم با اشاره از آ ن مي گذرم.

تظاهرات مردم مشهد

تظاهرات هر روز و هر شب ادامه داشت. تظاهرات شبانه به صورت جنگ و گريز با مامورين حكومت نظامي بود كه يك شب هم ما مورد تعقيب يك خودروي نظامي قرار گرفتيم و وقتي بعد از گذشتن از چند خيابان به منزل پناه برديم آنها به پشت درمنزل آمدند و تيراندازي هوايي كردند. اما راهپيمايي روزانه كه توسط مسئولان آن روز انقلاب سازمان دهي مي شد معمولا در مشهد از ميدان شهدا آغاز مي شد و مسيرهاي مختلف را طي مي كرد و از ميدان شهدا مستقيما به حرم حضرت رضا(ع) مي رفتند.

اين راهپيمايي ها عموما با شعارهاي طراحي شده انجام مي گرفت و عموم مردم در مسيرهاي محل زندگي خودشان (مانند راهپيمايي22 بهمن اكنون كه در شهرها برگزار مي شود يا راهپيمايي هاي روز قدس) زن ومرد، بچه و كهنسال با خودشان پرچم ها و عكس هاي مبارك حضرت امام و تصاوير شهدا را حمل مي كردند كه بعد از ميدان شهدا با دل سپردن به شعارهايي كه از بلندگوي مركزي پخش مي شد و تكرار شعارها در راهپيمايي نقش خودشان را برعهده مي گرفتند. در همين راهپيمايي هاي اوليه به خوبي مشاهده شد كه راه گروهك ها از راه امام جداست. به خاطر اين كه منافقين تظاهرات خود را طوري برگزار مي كردند كه در زماني كه مردم راهپيمايي را از ميدان شهدا شروع مي كردند و به ميانه راه يعني چهارراه شهدا مي رسيدند آنان در حال برگشتن از سمت حرم حضرت رضا(ع) بودند و اين خودش يك سمبل بسيار زيبا از رويارويي آنها با حركت مردمي بود كه ما به خوبي از اين نماد استفاده مي كرديم و تذكر مي داديم.

مسجد كرامت

كانون آشنايي با اولين تحليل هاي صحيح سياسي از زندگي ائمه معصومين عليهم السلام و درك زواياي اخلاق اسلامي و احكام مترقي اسلام مسجد كرامت بود.

در آن روزها مركز هدايت انقلاب طبقه دوم و سوم ساختمان پشت مسجد كرامت بود و حضرت آيت ا...العظمي خامنه اي، حضرت آيت ا...واعظ طبسي و بعضي علماي ديگر از جمله شهيد هاشمي نژاد در آنجا مسائل را هماهنگ مي كردند و حضور داشتند.

محصول دو- سه سال كار مولاي ما حضرت آيت ا...خامنه اي عزيز تربيت چند هزار جوان و طلبه خوش فكر، قرآن شناس، با معرفت، انقلابي و با قلب نوراني و علاقه مند به ائمه طاهرين و اهل بيت عليهم السلام در شهر مقدس مشهد بود كه هر كدام از آنها را بعدها به عنوان مشعل هاي درخشان و ستون هاي محكم نهضت امام خميني«ره»- قدس ا...نفسه الزكيه- در صحنه هاي مختلف و در مناطق مختلف كشور بنده ديده ام و نقش آنها را شناختم.

وقايع دانشگاه علوم پزشكي مشهد.

وقتي ما پس از زلزله طبس به مشهد آمديم با اين مواجه شديم كه تقريباً همه نيروهاي دانشگاه دسته بندي شده اند. جنبش مجاهدين خلق، سازمان جوانان مجاهدين خلق، جنبش مسلمانان مبارز، گروه ميثمي، گروه فدائيان خلق، گروه حزب توده، گروه پيكار كه همان منافقين كودتاكننده درسازمان منافقين گذشته بودند و بسياري از گروهك هاي سياه و زرد ديگر.

وجود گروهك هايي مثل حزب توده، فدائيان خلق چپي و گروهك هاي «من در آوردي» براي ما تعجب آور نبود اما چيزي كه برايم بسيار مهم بود تشكيل جنبش مجاهدين خلق، سازمان جوانان و جنبش مسلمانان مبارز بود به اين ترتيب كه جنبش مجاهدين خلق ، افراد و بچه مسلمان هاي دانشگاه را در ابتدا تحت عنوان سوابق مبارزاتي جذب مي كرد و كلاس ها و جلسات پنهاني مختلفي با دسته بندي هاي خاص تشكيل مي دادند و بعدهم دفتر جنبش مجاهدين انقلاب را تشكيل داده و پرسشنامه، دعوتنامه و ثبت نام و از اين قبيل كارها نيز داشتند.

سازمان جوانان مجاهدين خلق جنبشي را تشكيل داده بود و طرح هاي عريض و طويلي براي جذب جوانان و سوءاستفاده از آنها داشت.

از اتفاقات زيباي آن روزها اين بود كه با توجه به اين كه حضرت امام فرموده بودند سربازها، پادگان ها را ترك بكنند به خاطر اين كه رژيم از سربازها براي تيراندازي عليه مردم استفاده مي كرد و چون سربازها سرهايشان را تراشيده بودند شناخته مي شدند، بنابراين مردم تصميم گرفته بودند كه(جوان ها) سرهايشان را بتراشند تا بين سرباز و غيرسرباز فرقي نباشد و وقتي رژيم افرادي كه سرشان تراشيده است را دستگير مي كند آنها الزاماً سرباز نباشند.

خب من هم جزو افرادي بودم كه براي بهره بردن از اين فيض سرم را تراشيده بودم.

از جمله آخرين حركت هاي انقلابي در شهر مشهد حضور و تحصن نيروهاي انقلاب و رهبران انقلاب درمحل ساختمان نو بنيان كتابخانه بيمارستان امام رضا(ع) بود. اين تحصن تقريباً همزمان با تحصن روحانيون در مسجد دانشگاه تهران برگزار شد.

پس از پيروزي

با پيروزي 22 بهمن قلب هاي مومنين نوراني و بهره مند از سكينه شد و همه مردم با آرامش براي ساختن ايراني آباد، آزاد و پيشرفته با عنوان جمهوري اسلامي كه امام(ره) اعلام فرموده بودند كمرهاي همت را بستند. به طور همزمان همه گروهك ها و نوكران بيگانه و جناح هاي آمريكايي و روسي، شرق جنايتكار و غرب پليد دست به دست هم دادند براي اين كه مردم را در برابر انقلاب نااميد كنند و در مقابل انقلاب بايستند، در داخل انقلاب اخلال كنند و نگذارند كارها با صلابت و سلامت پيش برود. علاوه بر اينها شكست خوردگان در انقلاب يعني ساواكي ها، وابستگان رژيم، قدرتمندان، بهره مندان و زورمندان و زرخواهان و حيله گران دوران ستمشاهي نيز به صفوف گروهك هاي ضد انقلاب پيوستند همه دست در دست هم گذاشتند براي اين كه هر روز مانعي بر سر راه پيروزي و پيشرفت انقلاب بتراشند. بحمدا...، امام(ره) در بهشت زهرا فرمودند كه من دولت تعيين مي كنم من توي دهن اين دولت مي زنم و همين كار را هم كردند. آقاي مهندس مهدي بازرگان را به عنوان نخست وزير تعيين كردند مردم ايران با شعار « بازرگان، بازرگان نخست وزير ايران، مجري حكم قرآن» از او حمايت كردند. حضرت آيت ا... هاشمي رفسنجاني در صحنه تلويزيون حاضر شدند و در محضر امام حكم بازرگان را قرائت كردند مردم دولت بازرگان را پذيرفتند و حكومت اسلامي تشكيل شد. دولت بازرگان اعلام كرد كه دانشگاه ها، كارخانه ها و شركت نفت باز مي شود و همه بايستي سركارهاي خودشان برگردند. آن روز براي ما روز سختي بود ما به محل دانشكده پزشكي امام رضا(ع) رفتيم. در همان كتابخانه اي كه محل تحصن مردمي بود اجتماع كرديم، گروهك ها هم آمدند و گفتند چه كلاسي؟ چه درسي؟ مگر چه شده و انقلاب به كجا رسيده؟ چرا بايد كلاس برويم؟ ولي بعد از اين كه دانشجوها جمع شدند سخنراني كردم و گفتم: بحمدا... با اتحاد مردم و رهبري حضرت امام، انقلاب اسلامي پيروز شد. امام دولت تعيين كرده. دولتي كه امام تعيين كرده گفته است كه شما به كلاس برويد. ما تا ديروز تكليف اعتصاب و تعطيلي كلاس ها را داشتيم و از امروز تكليف ما به كلاس رفتن و اداره كلاس هاست.

يكي از دانشجويان كه اهل آذربايجان بود روي يك مقوايي به شكل زيبايي نوشته بود « نصر من ا... و فتح قريب» و عكس و طرح يك دست را كشيده بود در حالي كه با انگشت وسط و انگشت اشاره اش، V ويكتوري ( پيروزي) را نشان مي داد. ورود اين مقوا و نصب آن روي ديوار به سخنان من قطعيت بخشيد و مثل يك امضاء روي عرايض من بود. بچه ها همه پذيرفتند كه به كلاس بروند و بحمدا... دانشگاه و كار تدريس در دانشگاه آغاز شد. از روز پيروزي انقلاب اسلامي يعني بيست و دوم بهمن هزار و سيصد و پنجاه و هفت تا چند روز، حقيقتاً همه آحاد ملت ايران در دل هايشان نور خدايي متجلي بود و چهره علي(ع) را در همه جا مي ديدند. حكومت علي و منطق علي را مي ديدند و خودشان را در دامان علي(ع) احساس مي كردند. ولي متاسفانه دشمنان انقلاب اسلامي، آمريكا، شوروي، غرب و گروهك هاي وابسته به آنها يعني منافقين، فدائيان خلق، حزب توده و ملي گراها و صدها گروهك كه مانند قارچ هاي سمي در زباله ها مي رويند در گوشه و كنار مملكت، دانشگاه ها و مراكز مختلف روييدند و حتي بخش هايي از حوزه ها را به خودشان جذب كردند. در حوزه ها با توجه به اين كه نام مبارك « امام» براي رهبر انقلاب اسلامي انتخاب شده بود گروه هايي مانند گروه « امام اميرالمومنين(ع)» تشكيل داده بودند براي اين كه با اين گونه نامگذاري كه كاملاً صحيح و منطقي بود از ظاهر « كلمة حق يراد به الباطل» امام امير المومنين(ع) را در برابر كلمه امام خميني«ره» قرار بدهند و به اين وسيله امام عزيز را از صحنه امامت جامعه اسلامي كنار بزنند. شيريني روزهاي اول انقلاب اسلامي در كام همه ملت ايران بحمدا... باقي ماند اما گروهك ها تلاش كردند با شعارهايي از اين قبيل كه « اتفاقي نيفتاده است، بايد به مبارزه ادامه داده بشود» پيروزي را در كام ملت ايران تلخ كنند. منطق آنها حكومت خودشان بود و مي گفتند بايد به مبارزه ادامه داده شود تا اين كه آنها به حكومت برسند. منافقين مي خواستند خودشان به حكومت برسند فدايي ها مي خواستند شوروي ها را روي كار بياورند توده اي ها مي خواستند شوروي ها را روي كار بياورند وايران را وابسته به آنجا كنند، ليبرال ها و غرب زده ها منطق خودشان را داشتند و گروهك ها ( قارچ هاي سمي) هم هر كدام بر اساس اين كه با پول كدام كشور ايجاد شده بودند و دنبال چه منطقي بودند، راه خودشان را ادامه مي دادند. فجايع بزرگي همچون فاجعه خونبار آمل و فجايعي كه منافقين در شهرهاي مختلف كشور به وجود آوردند، از كشتن بچه هاي بي گناه دو و سه ساله تا مردان بي گناه، ميوه فروش، سبزي فروش، بقال و خياط تا فاجعه سنگيني كه چپي هاي فدايي خلق در گنبد ايجاد كردند و چپ هاي ماركسيست در كردستان آفريدند، همه نشان غل، دشمني و كينه اي بود كه گروهك ها در روزهاي اول انقلاب نسبت به پيروزي نشان دادند. خيلي تلاش كردند كه پيروزي را در كام ملت ايران تلخ كنند اما خداي متعال اراده فرموده بود كه از اين انقلاب حمايت كند. « يريدون ان يطفوا نورا... با فواههم و يا بي ا... الا ان يتم نوره و لوكره الكافرون» ( التوبه 23) روزنامه ها و نشريات بسيار زيادي هم در آن روزها از قبيل روزنامه مجاهد، روزنامه چلنگر ، روزنامه امت و از اين قبيل منتشر مي شدند كه افكار را براي مقابله و مقاومت در برابر انقلاب اسلامي هدايت مي كردند. البته روزنامه امت در شماره هاي اول بسيار مفيد و مثبت ارزيابي مي شد و پاسخ هاي كوبنده اي براي حرف هاي منافقين و چپي ها داشت ولي بعداً معلوم شد كه آنها هم براي خودشان افكاري دارند كه همراه با انقلاب اسلامي نيست. آنها هم با توجه به اين كه انتظار مي رفت افرادي را نجات بدهند تبديل شدند به يك دالاني براي اين كه افراد سالم را جذب كنند و به گروهك ها و منافقين پيوند بدهند و افرادي كه از گروهك ها بريده اند را جذب كنند و به سمت خودشان بكشند. تعداد روزنامه ها و مجلات و نشريات در آن روزها به سيصد- چهارصد مي رسيد. پاسخگويي به القائات سوئي كه ايجاد مي كردند نياز به كار فكري بسيار قوي در دانشكده داشت كه اين كار را در انجمن كتاب، در تبليغات ديواري و روزنامه ديواري و در پاسخگويي به ابهامات و مباحث حضوري انجام مي داديم. خدايا، به حق محمد و آل محمد، از تو مي خواهم كه امام عزيز ما را در بهترين غرفه هاي بهشت ، محشور با بهترين اوليايت در دارالسلام وارد فرمايي تا او را از نعمت، تفضلات و آنچه كه براي اولياء و بندگان صالحت مقرر فرمودي نصيب بفرمايي.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31