جنگ تحميلی در تحليل گروهك تروریستی منافقین

Rajavisaddam

نيروهاي شركت كننده در جنگ و موضع مجاهدين

در اين زمينه نيز نظرات منافقين ، به لحاظ اهميتي كه به مسائل نظامي و به خصوص ارتش و ارتش مردم (البته طبق تعريف خودشان) مي دهند قابل توجه است ؛ به خصوص كه تناقضات بسياري در اين مورد به چشم مي خورد ، چه كه منافقين گاه در عمل درست خلاف آنچه  مي گفتند عمل مي كردند و مي كنند .

اين نظرات قاعدتاً بايد در مسيري كه رشد كرده و به مرحله كنوني رسيده بررسي گردد ، اما در اينجا بنا بر اختصار و محدود كردن بحث ، حول محور جنگ داريم .

همه ما شعارهاي انحلال ارتش ، ارتش آمريكايي ، ارتش ضد خلقي و ... را كه در اوايل توسط گروهك هاي مترقي نما و به خصوص منافقين در مورد ارتش داده مي شد به خاطر داريم و جار و جنجال ها و تبليغاتي را كه در اطراف اين قضيه صورت مي گرفت را فراموش نكرده ايم .

و نيز به ياد داريم كه روشن بيني و ذكاوت امام بزرگوار امت از اين توطئه حساب شده و خطرناك جلوگيري كرد و ارتش را از متلاشي شدن و زمينه را براي اقدام ضد انقلابي گروهكها مناسب كردن ، نجات داد .

با شروع جنگ ، سازمان منافقين (چنانچه گذشت) اعلام مي كند كه : " نيروهاي ما در كنار توده هاي مردم و ساير نيروهاي مردم در جنوب و جنوب غربي در صفوف مقاومت عليه نيروهاي متجاوز و ديگر فعاليت هاي مردمي فعالانه شركت دارند " و بعد از سوء استفاده تبليغاتي فراواني كه از اين امر به عمل مي آورد ، بحث مفصلي تحت عنوان " درس هائي از جنگ ايران و عراق " به نحو زيركانه سعي در تحليل شيوه ادامه جنگ ، ماهيت نيروهاي حاضر در جبهه ها و طرح ديدگاههاي انحرافي در مورد جنگ مي كند و دست آخر با توجه به " تجارب خلق هاي انقلابي جهان " ديدگاه علمي ! خود در اين مورد را نيز عرضه مي دارد :

" نظرگاه هاي مختلف در زمينه ارزيابي نظامي از جنگ :

در اين روزها بطور كلي در مورد شيوه اساسي پيكار با تجاوز اين دو نظريه كه بازتاب انديشه دو جناح حاكميت است ابراز مي شود ، البته هم اكنون در جبهه هاي دفاع اين دو ديدگاه مجزا از هم عمل نكرده و آنچه شاهد هستيم برآيند عملكرد اين دو ديدگاه است . حال به بررسي مختصر اين دو ديدگاه مي پردازيم :

1) ديدگاه دفاع از طريق تكيه بر ارتش كلاسيك : پيروان اين نقطه نظر كه عمدتاً به جريان هاي وابسته به سرمايه داري تعلق دارند چنين استدلال مي كنند كه چون ما درگير يك جنگ كلاسيك هستيم و دشمني روبروي ماست كه با تكيه به تجهيزات منظم و ارتش مدرن به جنگ ما آمده است ، لذا ما نيز با اتكاء بر يك ارتش كلاسيك ،‌ مجهز و مدرن مي توانيم در مقابل آن ايستادگي كنيم و در نهايت بر متجاوزين فايق آئيم .

از آنجا كه در چنين ديدگاهي طبعاً عنصر سلاح مطلق شده و به عامل انساني يعني خلق و بسيج آن بهاي لازم داده نمي شود ، علت شكست ها نيز در كمبود سلاح و يا عدم سازماندهي مناسب جستجو مي گردد ، البته گاهي هم بر فقدان وحدت فرماندهي اشاراتي مي رود .

بدون ترديد چنانچه با چنين ديدگاهي به دفاع از ميهن بپردازيم (به ويژه با توجه به بافت قبلي ارتش و نوع سلاحهاي آن كه همه امريكائي بود) پس از مدتي ارتشي خواهيم داشت گسترده ، مسلح به سلاح هاي پيشرفته ، نيازمند به تكنولوژي و مستشاران غربي و ... و اين يعني غلطيدن مجدد در ورطه وابستگي .

2) ديدگاه مردم گرايانه مبتذل : حاميان اين ديدگاه با ساده سازي هاي كودكانه تجارب قيام شكوهمند ضد ديكتاتوري خلق و با الگو قرار دادن آن ،‌ مي خواهند تمام تجارب خلق هاي انقلابي جهان را به يكباره كنار بگذارند و با كوكتل و شعار الله اكبر به جنگ بر عليه اشغالگر بپردازند . بگذريم از اين كه به نظر ما بسياري از دست اندركاران مرتجع نيز به اين ترتيب مي خواهند تمام غفلت ها در زمينه آماده كردن خلق در فرصت هاي پس از پيروزي انقلاب را لوث كنند ؛

و به اين ترتيب بويژه از مقدس بودن شعار "‌ الله اكبر " مايه مي گذارند كه به جاي خود به عنوان يك شعار اساسي ايدئولوژيك و نه به جاي عامل مبنائي بسيج ، سازمان دادن و تسليح خلق ، مي تواند بسيار انگيزنده و وحدت بخش باشد .

در اين ديدگاه به دليل عقب افتادگي تاريخي حاميان آن هيچ توجهي به عنصر سازماندهي نمي شود و حركت خود بخودي شورش وار به جاي حركت خود برانگيخته سازمان يافته به خورد مردم داده مي شود .

از همين جاست كه مي بينيم حاميان چنين طرز تفكري گاه براي نگاه داشتن مردم در شهرهايي كه زير بمباران شديد است ، بدون اين كه توان دفاعي اين شهرها را با ايجاد تأسيسات دفاعي لازم و نيز سازمان دادن و مسلح كردن توده ها ارتقاء دهند ، مي‌خواهند مردم را به زور تهمت و فحاشي و حتي گاه چماق به شهرهاي جنگ زده برگردانند و تبديل به گوشت جلو توپ بكنند .

... از طرف ديگر در ديدگاه مردم گرايانه مبتذل عنصر سلاح ، نه بر پايه يك تحليل عميق از ريشه هاي وابستگي بلكه بواسطه ضديت كور با عنصر تكنولوژي ، كه باز هم از عقب افتادگي تاريخي چنين ديدگاهي ناشي مي شود ، مورد بي توجهي قرار مي گيرد و هيچ تلاش جدي براي ارتقاء دانش توده ها در زمينه شناخت سلاح ها ،‌ بسيج امكانات آنها و استفاده از هر چه در دسترس است به عمل نمي آيد . "

مجاهد ، شماره 104 ، درس هائي از جنگ ايران و عراق

اين كه تحليل فوق تا چه حد در تناقض با مواضع بعدي آنها بود از سرنوشت كنوني خود آنها ، كه مجهز به تجارب قيام شكوهمند خلق هاي ديگر و مجهز به ديدگاه علمي واقعگرايانه بودند ، معلوم مي گردد .

ديدگاه اول را كه حاميان آن ليبرالها بودند اكنون منافقين ، خود اتخاذ كرده اند و خواهيم ديد كه چگونه اكنون دل به ارتش كلاسيك بسته و چشم اميد به آن دوخته اند كه شايد گرهي از گرفتاري هاشان بگشايد و دردي از دردهاشان را چاره كند .

و اما ديدگاه " مردمگرايانه مبتذل " (البته بزعم آقايان) ، پس از ساقط كردن رژيم شاهنشاهي متكي بر دو هزار و پانصد سال سلطه قهر آميز نظامي و تا بُن دندان مسلح ، اكنون مي رود كه سرنوشت جنگ تحميلي را نيز رقم زند و پيروزي خون بر شمشير را بار ديگر به اثبات رساند .

بگذريم از اين كه چنان ديدگاهي با آن وصفي كه سازمان از آن كرده است و مرادشان تحقير و تمسخر رجال مكتبي و به ويژه رئيس جمهور شهيد مرحوم رجائي بوده است ، هيچگاه بدين صورت مورد نظر نبوده و هيچ يك از مسئولان مملكت استفاده از اسلحه و ساير امكانات تكنولوژيك نظامي را بشرط رعايت موازين و مصالح اسلامي و در صورت نياز ارتش اسلام نه تنها تحريم نكرده اند ، بلكه بالاتفاق واجب مي دانند .

اما ببينيم ديدگاه خود آنها در اين زمينه چه بود ، ديدگاه آنها در اين زمينه كه با تكيه بر تجارب خلق ها ، به خصوص خلق ويتنام ارائه مي شد ، نيروهاي نظامي را كه اكنون در جبهه ها مي‌جنگند فاقد مشروعيت غير مردمي و حتي ضد مردمي دانسته و انحلال فوري آنها و تشكيل ارتش خلق متشكل از تمامي نيروهاي انقلابي مبارز ! را خواستار مي شد :

" در اينجا صريحاً عليرغم عوامفريبي واپسگرايانه مي گوييم براي اين كه حقانيت خلق و اراده اش عملاً تبلور يابد و دشمن را شكست دهد ، فقط با تشكل ارتش خلق نمود پيدا مي كند ، والا صرف حقانيت نمي تواند پيروزي براي ما و شكست براي دشمن را باعث شود ...

حال ببنيم الزامات تشكيل ارتش خلق چيست :

الف) به لحاظ سياسي : تجارب سياسي خلق هاي گرانقدر به ما مي آموزد كه ما     نمي توانيم از هيچ يك از بخش هاي نيروهاي ضد امپرياليست چشم پوشي كنيم و به نظر ما فقط و فقط نيروهاي واقعاً انقلابي يعني نيروهايي كه رهايي طبقات زحمتكش يعني كارگران و دهقانان از قيد استثمار را در صدر برنامه خود قرار داده اند ، در زمان ما توان رهبري چنين جبهه اي را دارند .

نيروهايي كه معتقدند ،‌نه آنهايي كه به ظاهر شعارهاي ضد استثماري مي دهند ، ولي در واقع مي خواهند به تعديلي در ثروت هاي برزگ بسنده كنند ، يعني جريانات خرده سرمايه داري واسته اند ...

انحصار طلبي ويژگي نيروهايي است كه تلويحاً ! مرده اند و به دليل عقب افتادگي هاي اجتماعي و فرهنگي شان پيوسته مي ترسند كه در مقابل ديدگاه هاي نيروهاي انقلابي و توان حل مسئله آنها ذوب شوند و به همين دليل حيات خود را در نفي نيروهاي انقلابي مي بينند ...

بنابراين مي بينيم كه اين تنها نيروهاي انقلابي هستند كه مي توانند در رهبري يك جبهه ضد امپرياليستي از توان ساير اقشار و طبقات نيز بهره گيرند ، چرا كه آنها به دليل بالندگي و حمايت از انقلابي ترين طبقات از همكاري با سايرين وحشت ندارند و به همين دليل انحصار طلب نيستند ."

مجاهد ، شماره 104 ، درس هايي از جنگ ايران و عراق

" ب) به لحاظ تشكيلاتي و سازماني (در اين قسمت تشكيل شوراها توصيه شده است.)

ج) به لحاظ نظامي : ... ارتش خلق در عالي ترين و تكامل يافته ترين شكل آن در برگيرنده سه نيروست :

ارتش منظم انقلاب : كه هر چند ظاهراً شبيه ارتش كلاسيك است و طبعاً توان كاربرد سلاح هاي پيشرفته را دارد ، ولي به دلايل گوناگون ماهيتاً با ارتش كلاسيك جوامع سرمايه داري يا وابسته فرق مي كند ، منجمله اين ارتش عميقاً سياسي است و تمام رده هاي آن از ديدگاهي انقلابي برخوردارند ، اطاعت كوركورانه و مادي بين رده هاي گوناگون وجود ندارد و ...

گروه هاي محلي چريكي : كه در واقع به عنوان مكمل عملكردهاي ارتش انقلابي در كنار ارتش و يا در پشت جبهه دشمن عمل مي كنند و چه به لحاظ‌ ضربات فلج كننده به مراكز حساس و چه از نظر روحيه باعث تضعيف دشمن مي شوند .

نيروهاي مدافع محلي :‌ نيز به نوبه خود مي توانند به تدريج ده و يا كارخانه را در مقابل حملات احتمالي دشمن آسيب ناپذير كنند و به اين ترتيب ارتش منظم انقلابي قادر خواهد بود با اطمينان از پشت جبهه ضربه هاي كاري به دشمن وارد كند ...

ولي اين ارتش هرگز يك شبه متولد نمي شود ، بلكه در جريان نبرد ضمن شكست ها و پيروزي ها و تجربه اندوزي ها به تدريج پس از گذر از اشكال ساده تر به اشكال پيچيده و سازمان يافته تر ارتقاء مي يابد ."

مجاهد ، شماره 105 ، درس هايي از جنگ ايران و عراق

گذشته از لفاظي ها و خيال پردازي ها و گذشته از خاستگاه ماركسيستي اين تحليل و به خصوص گذشته از تناقضي كه ميان اين ديدگاه با ديدگاه ها و عملكردهاي بعدي مجاهدين در اين مورد وجود دارد ، آنچه قابل تأمل است هدفي است كه مجاهدين از عرضه اين تحليل تعقيب مي كردند : تبعيت از روش هايي كه در كشورهايي همچون ويتنام به كار رفت . (و مجاهدين آن را عاليترين و تكامل يافته ترين روش ها مي دانستند) ، روش هايي كه حاصلي جز وابستگي به شرق در بر نداشته است . (و مجاهدين در آن زمان خواستار چنين وابستگي بودند ، گرچه در برخورد با واقعيات و در عمل غرب را برگزيدند و به دامن آلوده آن گريختند) .

مسعود رجوي ضمن مصاحبه اي كه پيشتر نيز بدان استناد كرده ايم ،‌ تلويحاً به اين نيت مجاهدين اشاره مي كند :

" به اين ترتيب آمريكا را امپرياليست خواندن و شوروي را نيز سوسيال امپرياليست خواندن ، چنان كه بارها در گوشه و كنار دنيا معاصر تجربه شده ، نهايتاً جز به خنثي نمودن مواضع بين المللي ضد امپرياليستي نمي انجامد و مي بينيد كه در اين مورد كاري را كه پيكار با اعتقاد انجام مي دهد ،‌ ارتجاع نيز براي توجيه خنثي گري و عقيم كردن نهايي سياست به اصطلاح ضد امپرياليستي (امريكايي) اش چگونه تقليد مي كند ." (البته در كسوت شعار استقلال طلبانه و پايه نه شرقي و نه غربي ،‌ منتها با قلب مفهوم اساساً استقلال طلبانه و فعال آن و با خنثي گري مورد پسند امپرياليسيم در قدم اول و ...)

مجاهد ، شماره 114

لبّ كلام اين است كه به زعم مجاهدين ، كساني كه سيسات نه شرقي و نه غربي را دنبال مي كنند سرانجام به دامان امريكا مي افتند و مبارزه با امريكا بدون وابستگي به شوروي ممكن نيست . سرنوشت كنوني منافقين و غرقه گشتن آنان در گنداب غرب و امريكا را شاهد بودن و اين نظرات را ملاحظه كردن بسيار عبرت آموز است . « فاعتبروا يا اولي الابصار » .

اما سرانجام مجاهدين هدف اساسي تر خود را از آن همه تأكيد بر تشكيل ارتش خلق و ميليشياي مردمي و تسليح توده ها بيان كرده و همانگونه كه طرح برژينسكي مبني بر حمايت از نيروهاي ضد انقلاب اسلامي و ايجاد درگيري هاي وسيع در سطح كشور گشودن دو جبهه وسيع و هماهنگ جنگ داخلي و تهاجم خارجي ، ايجاب مي كرد به عمليات وسيع و بيرحمانه اي عليه انقلاب اسلامي و ترورهاي كور و كشتارهاي برزگ پرداختند .

و اين نكته اي بود كه از مدتي پيش در غرب مطرح شده بود :

"‌ سازمان سيا هم اكنون ميلياردها دلار جهت نزديك ساختن و متحد كردن هر چه بيشتر جناح هاي ضد انقلاب اسلامي به يكديگر اختصاص داده است ... سيا اميدوار است كه با كمك اين جناح ها بتواند در اين اغتشاش و جنگ داخلي به راه اندازد . "

روزنامه كيهان ، 3/خرداد/ 61

به نقل از گريستين اينترناشنال ،‌ چاپ كانادا

با اين حال و عليرغم تجربيات گرانقدر جنگ و افشاي هر چه بيشتر جنايات امريكا در مقابله با جمهوري اسلامي ، مجاهدين با گستاخي تمام به جنايات خود مباهات مي كنند و مي گويند:

" ما مجاهدين خلق با درك واقع بينانه از رژيم و آشتي ناپذيري و متعارض شدن تضاد با رژيم ضد خلق ، پس از سي خرداد قاطعانه استراتژي مبارزه مسلحانه و در مرحله اول اين استراتژي ، ضربه يا ضربات تعيين كننده و فاز يك تهاجمي (تهاجم به هر قيمت) و تشكيل آلترناتيو را در دستور كار خود قرار داديم ."

مجاهد ، سرمقاله نشريه شماره 129 ، 11/آذر/61 ،‌ چاپ پاريس

حتي مسعود رجوي در مصاحبه اي با مجله ايرانشهر (به نقل از روزنامه اطلاعات ، 20/2/61) و همچنين پيامي كه براي هواداران سازمان در داخل كشور مي گويد :

" ما نيرويي هستيم كه چه به طور داخلي و چه به طور بين المللي در گير و دار يكي از سرنوشت سازترين جنگ هاي تاريخ ايران هستيم . آيا در پس عمليات خارق العاده اي كه براي نخستين بار در تاريخ سازمان هاي انقلابي و چريكي ما عليه دشمنان (يعني دشمنان امريكا!) به منصه ظهور رسانديم ، چيزي جز يك توان بسيار فوق العاده ايدئولوژيكي مي شود دريافت كرد ؟ ...

به راستي اگر مجاهدين در صحنه نمي بودند ، مي توانيد تصور بكنيد كه چهره سياسي و اجتماعي امروز ايران چه بود ؟ و همين طور در سطح بين المللي ؟ "

آري اگر واقعاً مجاهدين بدينگونه عمل نمي كردند ، واقعاً وضع به چه نحو بود ؟ در بحبوحه يك جنگ بزرگ مردمي كه استكبار جهاني و دشمنان اين سرزمين از جبهه هاي مختلف بر آن تاخته و در شرايطي كه شهرهاي بي دفاع ما مورد هجوم نيروهاي بعثي قرار گرفته است و در حالي كه هزاران تن شهيد و مجروح شده و بيش از ده ميليون آواره جنگي در كشور پراكنده اند ،  در داخل كشور كه بايستي مأمن و پناه رزمندگان و مركز تقويت روحيه ها و پشتيبان نبرد عليه ستمگران باشد ، مجاهدين مي گفتند :

" دستور محوري روز عبارت است از : گسترش هسته هاي مقاومت مسلحانه در سراسر كشور براي انهدام پاسداران ارتجاع ، شكستن طلسم اختناق و تدارك قيام رهايي بخش عمومي ."

پيام دفتر سياسي سازمان مجاهدين خلق ، 15/4/61

اينان چه جوابي در مقابل مردم ستم كشيده ما خواهند داشت ؟

به راستي اگر مجاهدين چنين نمي كردند و عزيزاني چون بهشتي و 72 شهيد گرانقدر هفتم تير و رجايي و باهنر و شهيدان گرانقدر محراب (مدني ، دستغيب ،‌ صدوقي ، اشرفي اصفهاني) و دهها برادر و خواهر حزب اللهي و مبارز اين سرزمين به خاك و خون نمي غلطيدند و در خارج از كشور آن تحريكات ضد انقلابي را مجاهدين صورت نمي دادند و ...

و خلاصه آنچه شد پيش نمي آمد ، آيا پيشرفت سياسي و اجتماعي امروز ايران با مشكلات كمتري روبرو نبود ؟ اين سؤالي است كه پاسخش را هر روز در شعارهاي امت رنجديده و ايثارگرمان و درخواست نابودي منافقين از خداي بزرگ شاهد هستيم .

مزدوري بالاتر آن كه پس از اين همه خيانت و جنايت ، باز هم منافقين كه دست در دست رژيم صدام گذارده و از امكانات تبليغي و مالي و .... آن رژيم بهره مي جويند به ايران سخيف ترين و بي پايه ترين اتهامات به مردم شريف ميهن مان و خيل عاشقان الله پرداخته اند .

هنگامي كه حملات رژيم بعث و دفاع از حريم كيان اسلامي و شرافت ميهني ايجاب مي كند كه مردم اين سرزمين در نبرد مقدس عليه نيروهاي تجاوزگر بعثي شركت جسته و خطوط جبهه از نيروهاي مردمي تقويت گردد ، منافقين وابسته به بيگانه به اعلام "‌ بسيج عمومي‌ " نيروها حمله كرده ، آن را به عنوان جنگ طلبي ملت ايران محكوم مي نمايند .

در نشريه اتحاديه انجمن هاي دانشجويان مسلمان خارج از كشور (شماره 62‌، 21/آبان/61) پيام رجوي چنين آمده است :

" هموطنان عزيز !

چنان كه در آخرين اطلاعيه شوراي ملي مقاومت مورخ 2/8/61 خاطر نشان شده بود ، رژيم [امام] خميني براي استمرار سلطه ضد مردمي خود و ادامه سياست جنگ افروزانه و تجاوزكارانه اش ، هزاران تن از هموطنان ما را به كشتن داد ، اكنون در سراشيب تلاشي ، بر خلاف همه قطعنامه هاي سازمان ملل متحد و به ويژه قطعنامه مورخ 20/6/61 با عقيم گذاردن كليه تلاش هاي بين المللي براي صلح به اعلام باصطلاح بسيج عمومي براي جنگ مبادرت ورزيده است تا با اعمال زور گروه هاي انبوه ديگري از هموطنان ما و به ويژه كودكان خردسال را به كام مرگ بفرستد .... "‌

مسعود رجوي ، 17/8/61

 در پايان پيام ،‌ رجوي با وقاحت فتاواي امام امت دائر بر لزوم نبرد عليه كفار بعثي را به باد انتقاد و حمله گرفته و از طريق اين ترفند تبليغاتي غربيان و دشمنان اسلام كه جمهوري اسلامي كودكان خردسال را به جبهه هاي جنگ مي فرستد ، به متهم ساختن حكومت اسلامي مي پردازد .

همين نشريه در تيتر يكي از اخبار خود ، رذيلانه مي نويسد :‌

" براي ممانعت از فرار هزاران كودكي كه از مدارس اجباراً به جبهه هاي جنگ فرستاده شده اند ، پاسداران دو كودك 12 و 13 ساله را در حال فرار به رگبار بستند و گشتند ."

و با دروغ هاي امپرياليستي ، رزم سلحشوران اسلام و عاشقان لقاء حسيني را چنين ترسيم مي نمايد :

" عده زيادي از بچه هاي كم سن (و اكثراً زير 14 سال) را كه رژيم [امام] خميني از شهرستان ها به زور به جبهه آورده بود ،‌ با عبور دادن آنان از خطوط مين گذاري شده ، مسير عبور نيروهاي [امام] خميني را در حمله به پادگان حاجي عمران (واقع در خاك عراق) هموار سازند ، به شدت گريه مي كردند ، اما پاسدارها آنها را به زور به طرف منطقه نبرد مي كشاندند . ضمناً براي اين كه مانع فرارشان بشوند آنها را به هم بسته بودند !

خيلي وقت ها داخل مواد خوراكي و يا در پشت كاغذ روي قوطي كمپوت ها نامه هايي به اين مضمون نوشته شده كه : من يك دانش آموز (دبستان يا راهنمايي) هستم و چون مديرمان گفت اگر براي جبهه چيزي نياوريد به كلاس نياييد ، من هم يك هفته پولم را جمع كردم تا اين كمپوت را براي شما بفرستم ."

نمونه هاي فوق در تاريخ باقي خواهند ماند و سندي بر خيانت گروهي خواهد بود كه براي رضايت بيگانه و در جهت قدرت طلبي خود ، پيكار مقدس ملتي رشيد را اينگونه به باد تمسخر و تحريف گرفته و از پيروي اربابان امريكايي خود لحظه اي باز نايستادند و باز هم ادعاي پيشتازي و استقلال سياسي داشتند .

 


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان