پيروزي انقلاب اسلامي را بدونشک بايد مرهون موجي دانست که با شور و هيجان مذهبي و رهبري روحانيت، بسيار فراتر از باور سياسيون و احزاب و گروهها عمل کردند. اين مردمي که وابسته به هيچ حزب و تشکيلاتي نبودند، با نداي رهبر انقلاب به خيابانها آمده و در زماني کوتاه چنان عرصه را بر رژيم پهلوي تنگ کردند که رژيم، فرصتي براي مانور سياسي پيدا نکرد. دستگاههاي امنيتي رژيم در ابتدا بيهوده ميکوشيدند که ريشههاي اين جريان را به احزاب و گروههاي سياسي، بهويژه گروههاي چپ منتسب کنند. آنها زماني عمق اين حرکت و نهضت اصيل اسلامي را دريافتند که ديگر ارکان رژيم پهلوي فرو ريخته بود.
با پيروزي و تثبيت نهضت اسلامي مردم ايران، بسياري از احزاب و گروهها که در حاشيه تظاهرات عظيم مردم، جرأت کرده بودند به خيابانها بيايند، مدعي نظام اسلامي شده و به باجخواهي سياسي روي آوردند. اين گروهها بهويژه پس از رسيدن به اين باور که مردم پيرو اسلام و روحانيت انقلابي هستند، خود را مقابل مردم يافتند. بهسرعت فعاليت اين گروهها از اقدامات سياسي به نظامي و تروريستي تغيير ماهيت داد. چون بيشتر اين گروههاي مدعي نظام، داراي گرايشات چپ و مارکسيستي بودند، براساس رسوبات ذهني خود از دوره پهلوي مبني بر جنگ چريکي و لزوم بيدارساختن تودهها، يکي از اصليترين برنامههاي خود را تحريک قوميتها قرار دادند چراکه احتمال نارضايتي از سوي آنان بهطور بالقوه وجود داشت. تفاوتهاي مذهبي و نژادي و قوميتي دستاويز بسيار ارزشمندي براي اين گروهکها بود تا بهواسطه آن اهداف خود را پيش برند. بنابراين بسياري از اين گروهکها در ابتداي پيروزي انقلاب، آشکارا از تمايلات قومي و تجزيهطلبانه به نفع مطامع خود در گوشه و کنار ايران حمايت و در مواري حتي آن را تبليغ ميکردند.
در بررسي و تحليل اقداماتي که خلق عرب خوزستان انجام دادند يا ناآراميهاي ترکمنصحرا و درگيريهاي حزب دمکرات کردستان، نقش گروهکهاي معاند نظامي اسلامي به خوبي شناسايي ميشود؛ ازجمله حضور چريکهاي فدايي خلق در غائله ترکمنصحرا و خوزستان و همچنين سازمان مجاهدين خلق(منافقين) در کردستان و خوزستان.
در مقاله حاضر که به بررسي نقش گروهکهاي معاند نظام اسلامي در استان سيستانوبلوچستان اختصاص دارد، به تحليل نقش بعضي از اين گروهکها در ايجاد ناامني در آن استان ميپردازيم. اقدامات تروريستي که در ماههاي اوليه پيروزي انقلاب براي ناآرامنشاندادن وضعيت اين منطقه از کشور صورت ميگرفت، بهطور معمول بدون مشخصشدن عاملان و جريانهاي هدايتکننده آن بود. البته طرف ديگر قضيه هميشه مشخص بود. ترورشدگان همگي از اعضاي نهادهاي تازهتأسيس انقلابي بودند که براي خدمت درجهت رفع محروميت آن استان فعاليت ميکردند. در اواخر خرداد سال 58 گروهي مسلح به ساختمان راديو ايرانشهر حمله کرده و با کشتن يک نفر و مجروح کردن دو نفر ديگر، پا به فرار گذاشتند؛ بدون اينکه مشخص شود قصدشان از اين اقدام چه بوده است يا وابسته به کدام تشکيلات ميباشند. البته شبيه به اين حادثه تازماني که چهره منافقانه گروهکها برافتاد، در حوادث سيستانوبلوچستان زياد ديده ميشود. در مرداد سال 58 که خبر شهادت يکي از مسئولين جهاد سازندگي استان و دو آموزگار بومي منتشر شد، بهت و حيرت بسياري را در پي داشت که اين افراد نهتنها نظامي نبودند، بلکه براي خدمت در آن مناطق محروم حضور داشتند. مهندس نيکبخت مسئول امور عمران طرح جهاد سازندگي استان سيستانوبلوچستان بود که حين مسافرت به روستاي ايرندگان (از توابع شهرستان خاش) بهضربِ گلوله ضدانقلاب بههمراه دو آموزگار اين شهر به نامهاي امامبخش ريگي و ميربلوچزهي به شهادت رسيدند. (روزنامه جمهوري اسلامي، 17مرداد58)
بعد از اين اقدام تروريستي و باتوجه به حساسيت اين حادثه، مأمورين انتظامي در کنترل و ايستوبازرسي خود توانستند مقادير زيادي سلاح و مهمات را در استان کشف و ضبط کنند: «پاسداران انقلاب اسلامي زاهدان از يک اتومبيلِ وانتِ بدون شماره که از چابهار عازم ايرانشهر بود مقداري فشنگ، يک قبضه اسلحه برنو، يک قبضه سلاح يازده تير روسي و همچنين يک اسلحه کمري کشف کردند.» (روزنامه اطلاعات 10شهريور58) «تعداد 19 قبضه سلاح جنگي و کمري و انواع جنگافزار شکاري و نارنجک و نارنجکانداز توسط مأمورين ژاندارمري در نواحي مختلف کشور بهويژه در سيستانوبلوچستان بهدست آمده است. ساير کشفيات نيز بدين شرح است: 5278 تير فشنگ، انواع خشاب 452 عدد با 25 گلوله مربوطه و يک دستگاه بيسيم.» (روزنامه اطلاعات 10شهريور58)
از ديگر مسائلي که گروهکها به آن دامن ميزدند، بهويژه در جريان انتخاباتها بود. اين نوع درگيريها همانطور که در ساير نقاط کشور به چشم ميخورد، در حوزه انتخاباتي زاهدان نيز اتفاق افتاد. طي يک درگيري و در پي هجوم گروهي مهاجم مسلح که قصد ربودن صندوق رأي حوزه انتخاباتي مدرسه فرخي زاهدان را داشتند، دو پاسبان، يک پاسدار و 4 تن از افراد محلي مجروح شدند.» (روزنامه اطلاعات 21مهر58)
پس از اين واقعه، اقدامات تروريستي بهتدريج سير صعودي به خود گرفت؛ ازجمله يک اتوبوس مسافربري بر اثر حمل مقداري مواد منفجره در ساعت 22:30 روز جمعه 2آذر58 در نزديکي بخش نصرتآباد از توابع شهرستان زاهدان دچار حريق شد و بهطور کامل از بين رفت. علاوه بر اين يک بمب ديگر نيز که هنوز عمل نکرده بود، توسط مأمورين انتظامي خنثي شد. (روزنامه جمهوري اسلامي و روزنامه انقلاب اسلامي، 4آذر58) پس از اين اقدام و فقط بهفاصله چند روز، افراد مسلح ناشناس تعدادي از افراد سپاه پاسداران را ناجوانمردانه ترور کردند. جريان به اين صورت بود که صبح روز 6آذر58 عدهاي از اهالي محلي به مقر سپاه پاسداران در نيکشهر رفته و ميگويند: «عدهاي راه چابهارايرانشهر را بستهاند و از پاسدارها براي باز کردن، درخواست کمک ميکنند. درپي اين درخواست، 6 پاسدار جهت کمک به آنها بهطرفِ قصرقند حرکت ميکنند که در بين راه عدهاي مسلح آنها را محاصره و اتومبيل آنها را به رگبار ميبندند. اين درگيري منجر به شهادت 3 تن از برادران سپاه ميشود و مهاجمين نيز از صحنه جنايت ميگريزند. (روزنامه انقلاب اسلامي، 7آذر58 و روزنامه جمهوري اسلامي، 11دي58) همچنين در جريان يورش ناگهاني و ناجوانمردانه به يک گروه گشتي از سپاه پاسداران در مرکز بخش نيکشهر چابهار، سه تن از پاسداران کشته و دو نفر زخمي شدند. (روزنامه اطلاعات، 10آذر58) گروهکهاي ضدنظام درکوتاهمدت وضعيت استان را به شکلي درميآورند که در تاريخ 10آذر58، چند فرد مسلح در روز روشن فرماندار ايرانشهر را به گروگان ميگيرند. (روزنامه انقلاب اسلامي، 12آذر58) بعد از اين واقعه بلافاصله گروهي به نام «حزب اتحاد مسلمين» در تاريخ 16آذر58 در راديو بيبيسي اعلام موجوديت کرده و تهديد به قيام مسلحانه ميکند. (روزنامه جمهوري اسلامي 19آذر58)
اما شايد دردناکترين حادثه تروريستي که در سال اول پيروزي انقلاب در بلوچستان و شهر زاهدان اتفاق افتاد، اقدام تروريستي در جريان مراسم سخنراني دکتر يزدي بود که درگيرهاي مسلحانه براي چند روز اوضاع را ناآرام کرد و تنها با حضور ارتش بود که شرايط به حالت اول بازگشت.
بنابه دعوت قبلي مولوي عبدالعزيز پيشواي اهلسنت در عيدگاه ويژه اهلسنت جمع شدند تا به سخنراني آقاي دکتر يزدي گوش دهند. ساعت9:30 صبح هم از طرف تشيع به اتفاق حجتالاسلام کفعمي پيشواي مذهبي زاهدان به عيدگاه وارد شدند. بهمحض رسيدن اتومبيل حامل دکتر يزدي مقابل درب عيدگاه، ناگهان از سمت جنوبي عيدگاه سنگ پراني شد و سپس از همه طرف شليک گلوله آغاز شد. جمعيت به طرف درب خروجي عيدگاه هجوم بردند که 5 نفر به ضرب گلوله شهيد و 30 نفر مجروح شدند. روزنامه انقلاب اسلامي، اين تعداد را 9 نفر کشته و 78 نفر زخمي بيان ميکند. يکي از شهدا به نام رهنما، آموزگار دبستان مهرگان زاهدان و از اهالي رشت بود. پس از اين حادثه مولوي عبدالعزيز در پيامي راديويي، مردم را به آرامش و حفظ وحدت و برادري فراخواند و آرامشي نسبي در شهر زاهدان برقرار شد. (روزنامه اطلاعات 29آذر58) البته اين آرامش خيلي دوام نداشت و در درگيريهاي خونيني که پس از اين واقعه در شهر زاهدان رخ داد، 4 تن کشته و 12 نفر مجروح شدند. همچنين در زدوخوردهاي درونشهري، اتومبيل پاسداران که از دانشسراي دختران عازم پايگاه خود بود، به رگبار مسلسل بسته شد و يک پاسدار به شهادت رسيد. بنابراين باتوجه به وقايع پيش آمده طبق تصميمي، انتظامات شهر زاهدان به ارتش سپرده شد. (روزنامه انقلاب اسلامي 2دي58)
در درگيري ديگري براساس اسناد و شواهد بهدستآمده، در تظاهرات مسلحانه شهري در زاهدان، عناصري از سازمان مجاهدين خلق (منافقين) نيز حضور داشتند. حدود ساعت 17:00 روز 29دي58 نيروي انتظامي و ژاندارمري حضور خود را در شهر با بلندگو اعلام کردند و ارتش نيز استقرار يافت. طبق اظهارنظر اهالي، اغتشاشگران، غيربومي بوده ولي چون لباس بومي پوشيده و نقاب زدهاند، نميتوان هويت آنها را مشخص کرد. گزارشها حاکي است که اين افراد، عضو سازمان مجاهدين خلق و... ميباشند که از کردستان آمدهاند. (روزنامه جمهوري اسلامي 2دي58)
با فعالشدن تشکيلات انتظامي و امنيتي در استان، بهزودي محل اختفاي بسياري از اين افراد و همچنين مسير تردد اسلحه و مهمات آنان شناسايي و منهدم شد. ازجمله با اطلاعات دريافتشده، مأموران ژاندارمري در سيستانوبلوچستان موفق به کشف 50 قبضه انواع سلاح دستي و مسلسل جنگي، انواع مهمات، 1636تير فشنگ و 9 دستگاه بيسيم دستي شدند. (روزنامه جمهوري اسلامي 2دي58)
اين اقدامات گروهکها با چهره پنهان، درواقع براي آن بود که از طريق آشفتهکردن اوضاع سياسي در اينگونه مناطق کشور که زمينههايي بالقوه براي ناآرامي داشتند، دولت اسلامي را ناتوان از حل مشکلات و مسائل مردم و به قول خودشان «خلقهاي محروم» نشان داده و محملي براي تثبيت وضعيت خود در آن مناطق پيدا کنند. اين روند تا پايان سال 58 همچنان ادامه داشت:
«افراد نقابدار در زاهدان، در دو محله شهر به نامهاي بابائيان و کوي، به عابران تيراندازي کردند و اتومبيلها را بازرسي کردند. در اين درگيريها 11 نفر مجروح شدند و درمجموع تعداد مجروحين تاکنون به هشتاد نفر رسيده است.» (روزنامه جمهوري اسلامي 2دي58)
«در يک درگيري مسلحانه در 16 کيلومتري زاهدان در جاده خاش، در ميان پاسدارانِ عازمِ بلوچستان و گروهي ناشناس، سه پاسدار زخمي و يک نفر ديگر به شهادت رسيد. (روزنامه جمهوري اسلامي و روزنامه اطلاعات 2دي58)
«يک پاسدار و يک دانشجو در تاريخ 1دي58، با گلوله ضدانقلاب در زاهدان به شهادت رسيدند.» (روزنامه جمهوري اسلامي 4دي58)
«برادران سپاه براي انجام مأموريتي از زاهدان عازم چابهار بودند که در 30 کيلومتري جاده ايرانشهرچابهار، مورد حمله عدهاي در حدود 20 تا 25 نفر که در سنگرهاي دو سوي جاده مستقر بودند، قرار گرفتند و 3 تن از پاسداران به شهادت رسيدند.» (روزنامه انقلاب اسلامي 11دي58)
«شب دوشنبه 17دي58، 12 تن از برادران سپاه پاسداران که از نيکشهر عازم ايرانشهر بودند، در جاده راسکايرانشهر مورد حمله گروهي مهاجم قرار گرفتند و درنتيجه درگيري، دو تن از برادران پاسدار به شهادت رسيدند. در اين زدوخورد 4 تن از مهاجمين نيز به قتل رسيدند. همچنين روز يکشنبه 16دي58 خودرويي حامل يک افسر و دو درجهدار که از پادگان کنارک عازم ايرانشهر بودند، در جاده چابهار نزديک بخش سرباز مورد حمله گروهي مهاجم قرار ميگيرند که افسر يادشده و يکي از درجهدارها به شهادت ميرسند و درجهدار ديگر مجروح ميشود. (روزنامه جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي، 18دي58)
سال 59 مرزبندي گروهکها با نظام اسلامي شفافتر شد و به همان ميزان، اقدامات ايذايي و تروريستي آنان بيشتر و شديدتر شد. در اين سال، بر وخامت اوضاع کردستان افزوده شد. همچنين از نيمه سال، رژيم بعثي عراق تهاجم همهجانبه خود را به مرزهاي غربي کشور آغاز کرد. گروهکها و عناصر ضدانقلاب به خيال خود براي فشار بيشتر بر نظام تازهتأسيس اسلامي، اقدمات تروريستي را در اقصانقاط کشور شدت بخشيدند. در اين زمان گروهکها مقادير زيادي اسلحه و مهمات را در داخل کشور جابجا ميکردند. مقصد بيشتر اين تسليحات مناطقي بود که بهصورت بالقوه زمينه بروز نارضايتي را داشتند. فقط در دو ماه اول سال، مقادير بسيار زيادي اسلحه و مهمات از گروهکها در اين استان کشف شد. مأموران ژاندارمري سيستانوبلوچستان موفق به کشف 30 قبضه اسلحه و 1049 تيرفشنگ شدند. (روزنامه اطلاعات، 15ارديبهشت59) همچنين اکيپهاي تعقيبي هنگ ژاندارمري ايرانشهر در 26 ارديبهشت از 2 سارق مسلح يک قبضه تفنگ، 5 تير، 118 فشنگ، 2 قبضه اسلحه کمري و 9 تير ساخت چکسلواکي بهدست آوردند. (روزنامه اطلاعات 31ارديبهشت59)
در همين موازات، حملات پراکنده ضدانقلاب در استان، رو به گسترش بود. براساس گزارش منابع خبري «براثر درگيري بين پاسداران انقلاب اسلامي زابل با عوامل ضدانقلاب، يکي از پاسداران به شهادت رسيد. همچنين در تاريخ 5خرداد59 در يک درگيري با افراد ضدانقلاب که خرمني را آتش زده بودند، يک پاسدار به شهادت رسيد و 4 ضدانقلاب دستگيرشدند.» (روزنامه اطلاعات 10خرداد59)
در همين ماه در جريان درگيري ديگري با ضدانقلاب مسلح، 2 درجهدار و يک جوانمرد به شهادت ميرسند. «روز 14خرداد59 عدهاي از اهالي اطراف، از گروهان چانف در140 کيلومتري ايرانشهر، جهت دفع اشرار کمک ميخواهند که به اين منظور تعدادي درجهدار با يک اتوبوس حرکت ميکنند؛ اما در بين راه با حمله غافلگيرانه اشرار که از قبل سنگربندي کرده بودند، روبهرو شده و اتوبوس حامل آنها به رگبار بسته ميشود. (روزنامه انقلاب اسلامي 18خرداد59) «در حادثهاي مشابه، ديگر مأموران گروهان ژاندارمري بخش نيکشهر بلوچستان در اطراف بخش (ساربوک) مورد حمله مهاجمان قرار گرفتند. در اين حمله 8 نفر از مأموران به درجه شهادت نائل شدند.» (روزنامه اطلاعات 19شهريور59)
همچنين تنها چند روز پس از آغاز جنگ، درحاليکه تعدادي از نيروهاي نظامي از استان سيستانوبلوچستان عازم جبهههاي جنگ بودند، ناجوانمردانه مورد حمله ضدانقلاب قرارگرفته و به شهادت رسيدند: «ساعت 9 صبح 5مهر59 در گردنه برنجان از توابع سراوان، 9 تن از برادران گروه مهندسي هنگ ژاندارمري زاهدان درحاليکه عازم غرب کشور بودند، مورد هجوم عناصر ضدانقلاب قرار گرفتند که 8 تن از آنان به شهادت رسيدند. همچنين سه تن از مأموران ژاندارمري ايرانشهر که براي محافظت از مسافرين و تانکرهاي نفت در جاده ايرانشهرچابهار در حرکت بودند، زير رگبار ضدانقلاب به شهادت رسيدند. (روزنامه جمهوري اسلامي 8مهر59)
نگاهي به تعدادي از کشفيات اسلحه و مهمات در اين استان در سال 1359 که در منابع خبري منعکس شده است، نشاندهنده حجم بالاي تسليحات در اين استان بهويژه در زمان جنگ ايران و عراق است که خود حکايت از حرکتي سازمانيافته براي ناآرام کردن جنوب شرقي کشور دارد.
در اين مدت بيش از 14000 تيرفشنگ ژ3، 52 تيرفشنگ اچ.کا 33، 520 قبضه از انواع اسلحه، 7 نارنجک، 94 ديناميت خميري، 45 قبضه اسلحه کلت (پاکستاني) و 40 قبضه اسلحه کمري کلت کشف و ضبط شد. (روزنامه جمهوري اسلامي 13ارديبهشت59، 15ارديبهشت59، 18تير59، 28تير59 و 1مهر59، روزنامه کيهان 12تير59، 18تير59، 10شهريور59، 5مهر59، 30مهر59، 20دي59، 29دي59 و 2اسفند59 و روزنامه انقلاب اسلامي 12آبان59)
علاوهبر حجم انبوه اسلحه و مهمات که شايد تنها گوشهاي از آن شناسايي و ضبط ميشد، اقدامات تروريستي، مردم بيگناه کوچه و بازار و افراد متدين و انقلابي را نيز هدف ميگرفت: «در عملياتي تروريستي در اواخر تيرماه سال 59، گروهي متشکل از 12 پاسدار انقلاب در جاده راسک در منطقه فيروزآباد با حمله افراد مسلح مواجه شده که طي آن 10 نفر شهيد و 2 نفر زخمي شدند.» (روزنامه جمهوري اسلامي 2مرداد59) نمونه ديگري از اين حرکتهاي ددمنشانه بهشهادترساندن جواني به نام شهيد احمد رضوي بود که تنها گناه او از نظر گروهکها، انتساب اين شخص به سازمان بسيج مستضعفين بود. اين جوان زماني که در محل پمپ بنزين يکي از محلات زاهدان مشغول نگهباني بود، توسط ضدانقلاب به شهادت رسيد. (روزنامه انقلاب اسلامي 5آبان59)
سال 1359 با يک حادثه تروريستي تلخ ديگر به پايان رسيد. هفت نفر از برادران پاسدار که در حال گشتزني در جاده خاشايرانشهر بودند، در حمله عناصر ضدانقلاب مسلح، به شهادت رسيدند. (روزنامه کيهان 3اسفند59)
سال 1360 تکليف بسياري از گروهکهاي ضدنظام مشخص شد. بهويژه سازمان منافقين در رؤيايي باطل درصدد رويارويي با نظام مردمي جمهوري اسلامي برآمد که البته اين خيال واهي خيلي زودتر از آنچه خودشان پيشبيني ميکردند، تنها در يک نيمروز در سي خرداد همان سال درهم شکسته شد. موج اقدامات تروريستي سازمان از چندي پيشتر شروع شده بود. با تحليلي که منافقين داشتند، ترور و حذف تعدادي از مسئولين و سران نظام ميتوانست پايههاي نظام اسلامي را به تزلزل درآورد و آنها ميتوانستند در اين شرايط بهرهبرداري خود را انجام دهند که البته سير بعدي حوادث نشان داد که حتي با بهشهادترساندن سران نظام اسلامي هم مردم همچنان در صحنه حضور دارند و مانع ترکتازيهاي گروهکهاي معاند نظام اسلامي هستند. انجام ترورهاي کور هم يکي ديگر از برنامههاي گروههاي ضدانقلاب بهويژه منافقين براي ناامننشاندادن فضاي جامعه بود. اين گروهکها با شناسايي نقاط حساس کشور که داراي زمينههاي بالقوه ناامني بود، جهت دامنزدن به اختلافات قومي و مذهبي و هم براي جذب عناصر مخالف نظام اسلامي، سعي کردند که در آن مناطق حضور بيشتري داشته باشند. ترور مولوي فيضمحمدحسين بَر، يکي از روحانيون متعهد اهلسنت در سراوانِ بلوچستان در تاريخ 22ارديبهشت60 در همين راستا قابل توجه است. (روزنامه جمهوري اسلامي 23ارديبهشت60) باتوجه به اينکه اقليتهاي قومي و مذهبي در کنار مرزهاي کشور ساکن هستند، فعاليت در اين مناطق براي منافقين اين امتياز را هم داشت که بتوانند بهراحتي از کشور خارج شده يا ترتيب خروج اعضا و هواداران خود را بدهند.
گروهک منافقين که پس از يک زورآزمايي ناموفق در برابر نظام اسلامي به کنج خانههاي تيمي خود خزيده بود، بهتدريج و با حضور مردم انقلابي در صحنه، شناسايي شده و لانههاي فساد آنها جمعآوري شد. استان سيستانوبلوچستان به لحاظ حساسيتهايي که در اين متن برشمرده شد، براي منافقين، گروه پيکار و چريکهاي فدايي خلق بسيار ارزشمند بود. مأمورين انتظامي و امنيتي نظام نيز با درک اين شرايط، تمرکز بيشتري را بر عملکرد گروههاي ضدانقلاب دراين استان داشتند. روز شنبه 20تير60 سپاه پاسداران شهرستان زاهدان بعد از تيراندازي و دستگيري2 نفر از افراد ضدانقلاب و منافقين، از خانههايشان مقاديري مهمات و سلاحهاي گرم بهدست آوردند. در روزهاي 18 و 19 تيرماه نيز در يک منزل تيمي چند نفر دستگير شدند. (روزنامه جمهوري اسلامي 23تير60) در مرداد و شهريور سال 60، سپاه پاسداران منطقه، 8 خانه تيمي در زاهدان كشف و 114 نفر از عوامل وابسته به مجاهدين خلق، پيكار و فدائيان خلق اقليت را در شهرهاي زابل، زاهدان، ايرانشهر و سراوان دستگير کردند. همچنين از خانههاي افراد مذكور تعداد زيادي سلاح، مهمات نارنجك، سهراهي و مواد منفجره و وسايل و دستگاههاي چاپ و تكثير و غيره نيز كشف و ضبط شده است. (روزنامه جمهوري اسلامي 8شهريور60) منابع همچنين از کشف يک خانه تيمي ديگر منافقين در روز جمعه10مهر60 خبر ميدهند: «با کوشش پاسداران انقلاب اسلامي، يک خانه تيمي در زاهدان کشف و مقادير زيادي اسلحه و مهمات و دستگاه چاپ و تکثير بهدست آمد و توطئه منافقين ضدخلق که در نظر داشتند انتخابات رياست جمهوري را به آشوب بکشانند، خنثي شد.» (روزنامه جمهوري اسلامي 13مهر60)
گروه پيکار يکي از گروههاي منشعب از سازمان منافقين ميباشد و سازمان چريکهاي فدايي خلق نيز فعاليتهاي گستردهاي را در اين استان تدارک ديده بودند. از جمله اقدامات آنها که عناصر بازداشت شده بيان کردند ميتوان موارد زير را برشمرد: تهيه خانه تيمي و واگذارکردن آن به اعضاي سازمان، نگهداري اسلحه و مهمات غيرمجاز، کوشش در ايجاد اختلافات مذهبي و قوميتي در استان از طريق انجام بعضي ترورهاي هدفمند، همکاري با گروههاي چپ خارج از کشور، فعاليت عليه نظام، ايجاد اغتشاش در مملکت، قيام مسلحانه، وادارنمودن دانشآموزان به تظاهرات غيرقانوني و شرکت در گروگانگيري فرماندار ايرانشهر و... . (روزنامه جمهوري اسلامي 25تير60، 28تير60، 7شهريور60 و 5مهر60)
هرچند با شناسايي و کشف خانههاي تيمي منافقين تا حدود زيادي اقدامات تروريستي در استان کاهش يافت؛ اما بقاياي اين گروهکها در اقداماتي مذبوحانه و براي نشاندادن حضور خويش، گاهي دست به اقدامات تروريستي ميزدند. براي نمونه ميتوان به موارد زير توجه داشت:
در اواخر تيرماه، هنگام شب يک موتورسوار محوطه حياط ساختمان بهداشت محيط شهرستان خاش را با مسلسل به رگبار بست و دو تن ازکارمندان اين اداره بر اثر اصابت گلوله شهيد و دو تن نيز مجروح شدند. (روزنامه جمهوري اسلامي 28تير60) يا در حادثهاي ديگر در روز 9مهر60 شخص ناشناسي واحد تبليغات سپاه را بهوسيله بنزين به آتش کشيده و متواري شد. اين حادثه تلفاتي نداشت و فقط خسارت مادي به بار آورد. (روزنامه جمهوري اسلامي 28مهر60)
بغض و کينه گروهکها از نظام اسلامي حتي شامل حال دانشآموزان و معلمان که اقشار فرهنگي جامعه بودند نيز ميشد. حادثه غمانگيز تروريستي در سالروز پيروزي انقلاب اسلامي در سال 60، نمونهاي بر اين مدعا ميباشد. روز پنجشنبه 22 بهمن يک گروه از دانشآموزان محلي و آموزگاران، از طرف جهاد سازندگي نيکشهر بلوچستان جهت شرکت در مراسم سالگرد انقلاب عازم منطقه نکوچ بودند که هنگام مراجعت عدهاي از اشرار مسلح ضدانقلاب اتومبيل آنها را متوقف کرده و 2 نفر از اعضاي جهاد سازندگي و يکي از معلمين را بههمراه خود بردند و يکي از دانشآموزان را به رگبار گلوله بسته و او را به شهادت رساندند. 48 ساعت بعد، اجساد ربودهشدگان با جستوجوي مأمورين پيدا ميشود. (روزنامه جمهوري اسلامي 26بهمن60)
سال 1361 بهدليل کنترل و مراقبت بيشتر نيروهاي امنيتي نظام و همچنين شناختي که از فعاليتهاي گروهکها بهويژه منافقين پيدا کرده بودند، درواقع سال دستگيري عناصر تروريست و متلاشيکردن خانههاي تيمي گروهکهاي معاند نظام و منافقين ميباشد. در اوايل ارديبهشت ماه سال61، خبر دو مورد کشف خانهتيمي متعلق به گروهک پيکار و منافقين در سيستانوبلوچستان انعکاس يافت. روابط عمومي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سيستانوبلوچستان اعلام كرد: درپي يك درگيري بين پاسداران و اعضاي خانهاي تيمي در ايرانشهر، سه تن از ضدانقلابيون كشته و يك نفر دستگير شد. از اين خانهتيمي كه متعلق به گروهك پيكار بوده است مقداري اسناد درونگروهي، دو قبضه كلت كمري، يك قبضه يوزي و يك نارنجك به دست آمده است. (روزنامه جمهوري اسلامي، 5ارديبهشت61) همچنين مأمورين امنيتي و انتظامي استان توانستند در همان ارديبهشتماه، تشکيلات هواداران سازمان چريکهاي فدائي اقليت را در منطقه کشف و تعدادي از عناصر رهبري و تشکيلاتي گروهک محارب را دستگير و بيش از 10 خانه تيمي را در شهرهاي استان شناسايي نمايند. در اين رابطه سه تن از عناصر اصلي تشکيلات در درگيريها معدوم و مقدار زيادي سلاح، دستگاههاي چاپ و تکثير و جزوات درونگروهي که بيانگر بحران تزلزل حاکم بر انديشه رهبران اين گروه بوده است به دست آمد. در اين عملياتها همچنين دو تن از اعضاي هيئت تحريريه نشريه کارگران سازمان چريکهاي فدائي خلق نيز که جهت فرار از کشور و بازسازي تشکيلات خارج در يکي از خانههاي تيمي ايرانشهر به سر مي بردند، دستگير شدند. (روزنامه جمهوري اسلامي 8ارديبهشت61)
در راستاي ضربه به خانههاي تيمي گروهکها و با عنايت به اطلاعات رسيده مردمي در يک عمليات هماهنگ در شهرهاي بندرعباس، کرمان، زاهدان و اروميه، بيش از 47 نفر از اعضاي کادر مرکزي و هواداران تشکيلاتي گروهکهاي چريکهاي فدائي خلق شاخه اشرف دهقان و اقليت دستگير و کشته شدند. در جريان کشف اين لانههاي تيمي، تعداد بيشماري اسلحه از نوع کلاشينکف، يوزي، کلت، نارنجک و انواع مهمات و مواد منفجره و بمبهاي دستساز و مقادير زيادي مدارک درونگروهي به دست برادران پاسدار افتاد. (روزنامه جمهوري اسلامي 19دي61)
در اين زمان باتوجه به ضرباتي که گروهکها بهطور مداوم از نيروهاي امنيتي نظام دريافت ميکردند، خروج آنها از مرزهاي شرقي کشور بهويژه سيستانوبلوچستان افزايش يافت و البته با هوشياري مرزبانان غيور اين خطه از کشور، بسياري از آنها قبل از رسيدن به مرز يا در حين خروج، شناسايي و دستگير ميشدند. در بهمنماه سال 61 با تلاش برادران سپاه پاسداران زاهدان حدود 350 نفر از افراد گروهکهاي ضدانقلاب و 40 باند بزرگ که درصدد فراري دادن آنان به خارج از کشور بودند، دستگير شدند. (روزنامه کيهان 14بهمن61)
ضربات پياپي به خانههاي تيمي منافقين، بهتدريج توان آنان را در اين منطقه به تحليل کشاند. در چند عمليات، برادران پاسدار و کميته انقلاب اسلامي زاهدان موفق شدند 6 لانه تيمي گروهک منافقين در شهرستانهاي کرمان، بم، زاهدان و زابل که منجر به دستگيري 6 نفر از اعضاي منافقين و معدوم شدن 3 نفر از اعضاي اين سازمان شد، کشف کنند. همچنين در اين عمليات موفق شدند مقادير زيادي اسلحه و اسناد درونگروهي کشف و ضبط کنند که از آنجمله 4 قبضه اسلحه ژ3، سه قبضه کلاشينکف، يک قبضه آرپيجي، يک قبضه تيربار، 5 عدد نارنجک و 6 قبضه کلت کمري و مقادير زيادي مهمات ميباشد. (روزنامه جمهوري اسلامي 2خرداد62) کشفيات ديگر نيز به همين اندازه قابل توجه بود. مثلاً کشف يک لانه فساد تيمي منافقين که در اين رابطه 3 منافق با چند مدرک درونگروهي و وسايل خانه و دو دستگاه اتومبيل دستگير شدند. همچنين 13 قبضه کلت کمري از انواع پارابلوم، رولور، شورشي، يک قبضه سلاح کلاشينکف و 554 تيرفشنگ نيز از اين خانههاي تيمي به دست مأمورين افتاد. (روزنامه اطلاعات 9اسفند61)
اين اقدامات پيشگيرانه مأمورين انتظامي در استان سيستانوبلوچستان، تا حد زيادي اقدامات و عملياتهاي تروريستي گروهکها را کم کرد. در واقع از آغاز سال 1362، گروهکها ديگر حضور چنداني در منطقه نداشته و از ايجاد فتنه در اين استان نااميد شدند. سيستانوبلوچستان بهدليلِ تفاوتهاي قوميتي و مذهبي، مانند استان خوزستان، کردستان و منطقه ترکمنصحرا، بالقوه آبستن درگيريهاي نظامي بود و بههمين دليل گروهکها در آنجا سرمايهگذاري زيادي کرده بودند؛ اما اين همه به برکت خون شهدا و هوشياري مردم در دامننزدن به اختلافات قومي و مذهبي، باعث شد تا اين استان سربلند از حوادث سالهاي ابتدايي انقلاب اسلامي بيرون آمده و همانند برخي نقاط ديگر، روي درگيريهاي داخلي و پيامدهاي زيانبار آن را نبيند. استان سيستانوبلوچستان در طول تاريخ زمينههاي زيادي براي جدايي از خاک ايران داشته و سياستهاي استعماري در قرون اخير نيز بر دامنزدن به آن استوار بوده است؛ اما مردم اين خطه از خاک ايران هميشه ايراني ماندهاند و به ايرانيبودن خود نيز افتخار ميکنند. هرچند در سالهاي بعد از پيروزي انقلاب در رفع محروميتها از اين استان اقدامات چشمگيري انجام گرفته، اما عمق محروميت در اين استان حکايت از عزمي جزم در کمکرساني و برنامهريزي براي ساختار زيربنايي در اين استان دارد که انشاءالله و به حول و قوه الهي در مسير تحقق آن گام برداشته ميشود.
منبع:
نشریه راهنما(مطالعات بینالمللی تروریسم)، محمدرضا سرابندی، شماره 11.