ابوالصباح كناني به امام صادق (ع) مي گويد : " در همسايگي ما مردي است كه از اميرالمؤمنين بدگويي مي كند . آيا اجازه كشتن او را مي دهيد ؟ امام مي فرمايد : پيامبر از فتك نهي كرده است و اسلام مانع ترور است . |
. كشتن غافلگيرانه در دفاع مشروع
آيا از نگاه فقه كشتن غافلگيرانه دشمنان متجاوز جايز است ؟
از روايات معصومان استفاده مي شود كه كشتن غافلگيرانه ممنوع است . چندين روايت از شيعه و سني از پيامبر اعظم (ص) نقل كرده اند كه حضرت فرموده اند : « الايمان قيد (1) الفتك و المؤمن لايفتك » . اين حديث در منابع اهل سنت از زبير (2) و معاويه (3) و ابوهريره (4) نقل شده است و در منابع شيعه نيز حديث فوق از پيامبر نقل شده است .
ابوالصباح كناني به امام صادق (ع) مي گويد :
" در همسايگي ما مردي است كه از اميرالمؤمنين بدگويي مي كند . آيا اجازه كشتن او را مي دهيد ؟ امام مي فرمايد : پيامبر از فتك نهي كرده است و اسلام مانع ترور است . آن شخص را به حال خود واگذار كه جز تو او را كفايت خواهد كرد . ابوالصباح گويد وقتي به كوفه برگشتم مار آن مرد را نيش زد و مرد ." (5)
عبيدالله بن زياد وارد كوفه شد ، او خبر آمدن مسلم به كوفه و اقامت او در خانه هاني را شنيده بود و مي دانست كه شريك بن اعور هم در خانه هاني است . عبيدالله به بهانه عيادت از شريك بن اعور به خانه هاني آمد ، شريك با مسلم بن عقيل پيمان بستند كه هنگام حضور ابن زياد او را بكشند . با اين كه موقعيت اين كار براي مسلم فراهم گشت ، مسلم از كشتن ابن زياد خوددداري كرد و بعد از رفتن عبيدالله براي شريك چنين عذر آورد : " همانان اين كار فتك (كشتن غافلگيرانه) بود و پيامبر اعظم فرمود : همانا ايمان مانع از فتك است . " (6)
اما در برابر اين روايات ، قضاياي تاريخي متعددي از سيره رسول اعظم نقل شده كه دستور به كشتن غافلگيرانه بعضي از دشمنان سر سخت اسلام داده كه با تجاوز فيزيكي يا فكري خود امنيت و آسايش جامعه اسلامي را به خطر مي انداخته اند ، در اينجا چند نمونه از اين قضاياي تاريخي را از منابع معتبر تاريخي مي آوريم .
• دستور به كشتن مخفيانه و غافلگيرانه كعب بن اشرف :
كعب بن اشرف يكي از سرسخت ترين دشمنان اسلام بود . در اشعارش پيامبر را هجو مي كرد و مشركان و عرب را به جنگ با وي تحريك مي كرد . پس از جنگ بدر وي به عنوان فرستاده بزرگ يهود به سوي قريش ، به مكه آمد و قريش را براي جنگ با مسلمانان و خونخواهي كشتگان بدر تحريك مي كرد .
چون در اشعارش پيامبر را هجو مي كرد و به اصحاب وي و مسلمانان ناسزا مي گفت ، اهل مكه ترسيدند از اين كه حسان بن ثابت شاعر پيامبر اكرم در رد اشعار كعب متعرض مكيان شود و عليه مردم مكه شعر بسرايد ، لذا از كعب بن اشرف خواستند از مكه خارج شود .
كعب از مكه خارج شد و در ميان اقوام عرب شبه جزيره مي گشت و تخم كينه و دشمني نسبت به پيامبر و اصحابش را در ميان ايشان مي پاشيد و چون در يثرب اقامت گزيد در اشعارش شرف و كرامت زنان مسلمان را مورد هجو قرار داده و به آنها ناسزا گفت و در جهت ايجاد شورش در مدينه منوره تلاش مي كرد .
پيامبر اعظم اسلام با يارانش درباره قتل وي مشورت كرد و مسئوليت اين عمل مهم را محمد بن مسلمه ، ابو نائله سلكان بن سلامة بن وقش ، عباد بن بشر بن وقش ، حارث بن اوس بن معاذ و ابو عبس بن جبر به عهده گرفتند و در ماه ربيع الاول سال سوم هجري اين شاعر يهود و مشرك در محلي نزديك پناهگاه و قلعه وي به نام شعب العجوز در خارج يثرب به قتل رسيد .(7)
قتل غافلگيرانه ابي رافع يهودي نيز به دستور پيامبر اسلام انجام گرفت . (8) و نيز در تواريخ نقل شده كه پيامبر اسلام عمرو بن اميته ضميري را به همراه يكي از انصار به مكه فرستاد تا ابوسفيان را غافلگيرانه به قتل برسانند . (9)
• دستور به كشتن غافلگيرانه سفيان بن خالد (10)
دوشنبه پنجم محرم الحرام سال چهارم ، رسول خدا خبر يافت كه سفيان بن خالد بن نبيح هذلي در عرنه ، منزل كرده و مردمي را براي جنگ با رسول خدا فراهم ساخته است ، پس عبدالله بن انيس را براي كشتن وي فرستاد .
به روايت ابن اسحاق ، عبدالله بن انيس مي گويد : رسول خدا مرا فرا خواند و گفت : خبر يافتم كه خالد بن سفيان بن نبيح هذلي مردم را براي جنگ با من فراهم مي سازد و در نخله (يا عرنه) منزل گزيده است ، پس نزد وي رهسپار شو و او را بكش .
گفتم : براي من توصيفش كن تا او را بشناسم . فرمودند : او را كه ديدي از هيبتش بيمناك شوي و شيطان را به ياد مي آوري و نشاني ما بين تو و او آن است كه هر گاه او را ديدي لرزه اي خواهي كرد .
عبدالله مي گويد : شمشير خود برگرفتم و رو به راه نهادم و هنگام عصر او را ديدم كه زناني هودج نشين به همراه داشت و مي خواست از جايي فرود آيد و چون او را ديدم چنان كه رسول خدا گفته بود ، لرزه اي بر من افتاد ، پس روي به وي نهادم و از ترس آن كه مبادا با هم گلاويز شويم و از نماز باز مانم ، نماز را همچنان كه پيش مي رفتم به اشاره خواندم .
پس چون به او رسيدم ، پرسيد : كيستي ؟ گفتم : مردي از خزاعه هستم و شنيده ام كه براي جنگ با اين مرد (رسول خدا) سپاه فراهم مي كني ، براي شركت در همين امر نزد تو آمده ام . گفت : آري در همين انديشه ام .
اندكي با وي راه رفتم و چون كاملاً بر او دست يافتم با شمشير بر وي حمله بردم و او را كشتم . سپس در حالي كه زنانش بالاي نعش او افتاده بودند ، بازگشتم و چون نزد رسول خدا رسيدم ، فرمودند : رو سپيد باشي . عبدالله را در اين باره اشعاري است كه ابن هشام آنها را نقل كرده است .
• كشتن غافلگيرانه ابوعفك و عصمأ :
دو تن از عناصر يهودي كه در تحريك و تهييج دشمنان براي مبارزه با دولت نوپاي اسلامي سهم بسزايي داشتند ، ابوعفك از قبيله بني عمر بن عوف (11) و عصمأ (21) دختر مروان بودند . اين دو عنصر نامطلوب با سرودن اشعاري در هجو پيامبر و مسلمانان مبارزه تبليغاتي شديدي را عليه اسلام راه انداختند .
ابن هشام درباره قتل عصمأ نوشته است :
" وقتي اشعار عصمأ پخش شد ، پيامبر (ص) فرمود : آيا كسي سزاي او را مي دهد ؟ عمير كه نزد آن حضرت بود داوطلب شد . وي كه هم طايفه اين زن بود به سراغ او رفت و شبانه او را در خانه اش كشت و صبحگاهان خبر موفقيت خود را براي رسول خدا آورد ." (13)
گويا وي از پيامد اين كار خود هراس داشت و گمان مي كرد فرزندان اين زن از او خون خواهي خواهند كرد ، ولي پيامبر به او فرمود چنين نخواهد شد . (14) درباره قتل ابوعفك ابن هشام نوشته است :
" پيامبر فرمود : چه كسي شر اين پليد را كم مي كند ؟ سالم شبانه به سراغ او رفت و او را از پاي در آورد ." (15)
• كشتن غافلگيرانه ابورافع سلاّم بن ابي حقيق :
سلاّم از يهوديان سرشناس قبيله بني نظير بود كه احزاب و مشركين را بر ضد مسلمانان و پيامبر اسلام تحريك مي كرد . واقدي نوشته است :
" سلاّم ، غطفان و مشركين پيرامون خود را براي جنگ با رسول خدا تحريك مي كرد و حتي براي اين كار جايزه سنگين قرار داده بود ." (16)
كشته شدن ابو رافع به صورت هاي مختلف گزارش شده است و ما در اينجا براي رعايت اختصار گزارش سيره ابن هشام و مغازي واقدي را با اندكي تلخيص نقل مي كنيم :
" چند تن از قبيله خزرجيان پس از آن كه از پيامبر اجازه كشتن ابو رافع را گرفتند ، شبانه به خانه ابو رافع رفته در زدند . چون همسر او پشت در آمد ، گفتند ما عرب هايي هستيم كه براي گرفتن خواربار آمده ايم . همسر سلاّم آنان را به بالا خانه راهنمايي كرد و ايشان به سراغ وي رفته ، شمشيرها را بر سرش فرود آوردند و چون سر و صداي زنش بلند شد ، خواستند او را هم بكشند كه به ياد نهي پيامبر از كشتن زن و بچه افتادند . عبدالله بن انيس ضربه آخر رابه شكم ابو رافع زد و او را كشت ... " (17)
جمع بندي :
پرسش مهمي كه در اينجا مطرح مي شود آن است كه چگونه از سويي پيامبر اعظم اسلام از كشتن غافلگيرانه و ترور دشمن نهي فرموده و از سوي ديگر خودشان دستور كشتن غافلگيرانه عده اي از دشمنان پليد را صادر فرموده اند ؟ چگونه مي توان اين تعارض را حل كرد ؟
به اين پرسش چند پاسخ داده شده است :
1. حقيقت اين است كه منافاتي بين اين دو مطلب نيست ، زيرا مقصود از فتك ، كشتن ، خيانت آميز كسي است كه در پناه امنيت انسان قرار دارد ... و روايتي كه مي گويد فتك بدون اجازه امام جايز نيست (به همين نكته اشاره دارد) ، چون اگر فتك معمول گردد امنيت و آسايش از بين خواهد رفت .
عبيدالله هم در خانه هاني خود را ايمن مي دانست و هنوز اعلان جنگي نشده بود ... ولي درباره يهوديان چنين نبود ، زيرا آنان پيمان شكستند و نمونه آشكار محارب شدند و مكر كردن براي كشتن چنين كساني اشكال ندارد ، كه جنگ مكر و فريب است . (18)
2. پاسخ ديگري كه به پرسش فوق مي توان داد آن است كه عمل معصوم كه دستور به قتل غافلگيرانه دشمن را صادر فرموده ، قرينه است كه ممنوع بودن فتك در حوزه غير دفاع است ، در دفاع انسان حق دارد از هر وسيله اي استفاده نمايد .
آنچه در دفاع مشروع مهم است دفع تجاوز است . در فقه و حقوق بين الملل براي صدق عنوان دفاع مشروع شرط دفع تجاوز را ذكر كرده اند و درباره شيوه دفاع شرط خاصي ذكر نكرده اند . بنابراين اگر كشتن غافلگيرانه دشمن يكي از روش هاي مؤثر در مقابله با تجاوز باشد ، از نگاه فقه و حقوق بين الملل و حتي وجدان بشري هيچ ممانعتي از استفاده از اين روش براي دفع تجاوز دشمن وجود ندارد .
به ويژه اگر دفع تجاوز منحصر بدان باشد يا مدافع امكان مقابله رو در رو و مستقيم با اشغالگران را نداشته باشد و يا اين كه دفع دشمن با استفاده از اين روش آسان تر و كم خطرتر باشد ، در اين شرايط بي شك بر كشتن غافلگيرانه دشمن عنوان دفاع مشروع صادق است نه عنوان ترور .
3. از جمع ميان آن دسته رواياتي كه پيامبر اعظم اسلام از عمل فتك نهي كرده اند و قضايايي كه پيامبر اعظم دستور به انجام فتك داده اند ، نتيجه بسيار مهمي را مي توان به دست آورد و آن نتيجه مهم آن است كه حتي در دفاع مشروع هيچ كس حق ندارد با تشخيص خودش به كشتن غافلگيرانه دشمن اقدام نمايد .
اين قبيل عمليات بايد با اذن حاكم شرع و در چارچوب مصالح مسلمانان انجام گيرد . به ويژه كه اين قبيل عمليات از مصاديق اهم و مهم محسوب مي شوند و در صورتي مجاز خواهند بود كه مصلحت مهمتري آن را ايجاب كند و تشخيص مصالح مسلمانان به عهده حاكم شرع گذاشته شده است . بنابراين نه تنها ميان قول و فعل پيامبر اعظم تعارضي نيست ، بلكه درس بسيار آموزنده براي مسلمانان در همه تاريخ است .
6. ضربه زدن به منافع اشغالگران در دفاع مشروع
آيا ضربه زدن به منافع اشغالگران (منفجر كردن امكان و تأسيسات و بمب گذاري در آنها) از مصاديق ترور است ؟
چنانچه گذشت ، دفاع امري عقلاني است و از نظر عقلا روش خاصي در دفاع شرط نشده است و از ديدگاه فقه و حقوق بين الملل نيز جز شرط دفع تجاوز ، شرط ديگري در دفاع مشروع قيد نشده است . بنابراين تا زماني كه نهي خاصي از اقدام خاصي در دفاع مشروع وارد نشده باشد ، استفاده از هر اقدام مناسب كه باعث دفع تجاوز شود ، مجاز خواهد بود .
با توجه به اين مطلب اساسي ، در پاسخ به پرسش فوق بايد جوانب مسئله را سنجيد . در صورتي كه ضربه زدن به منافع اشغالگران باعث كشته شدن افراد غير نظامي ، زنان ، كودكان ، سالخوردگان نشود و يكي از روش هاي مؤثر در دفع تجاوز به شمار آيد ، اينگونه اقدامات از نگاه فقه مانعي نخواهد داشت .
امام خميني (ره) نوشته است :
" در دفاع از بلاد مسلمين حضور امام و اجازه نايب خاص و عام او لازم نيست و بر هر مكلفي واجب است كه با هر وسيله اي بدون قيد و شرط دفاع كند ." (19)
تعبير با هر وسيله اي بدون قيد و شرط ، نشان مي دهد طبق اين فتوا در صورتي كه ضربه زدن به منافع اشغالگران وسيله اي براي دفع تجاوز باشد نه تنها جايز بلكه واجب است .
اما در صورتي كه ضربه زدن به منافع اشغالگران منفجر كردن اماكن و تأسيسات و بمب گذاري در آنها ، باعث كشته شدن افراد غير نظامي ، زنان ، كودكان و سالخوردگان شود تا وقتي كه ضرورتي ايجاب نكرده جايز نيست ؛
زيرا رسول اعظم اسلام از آن نهي نمود . هچنان كه در صحيح جميل آمده است (20) ، فرقي نيز ميان حضور اينان در صحنه جنگ همراه سپاه و عدم حضور آنان نيست .
در حديث ديگري ، حضرت امام صادق (ع) از پيامبر گرامي اسلام نقل مي كند كه آن حضرت از كشتن زنان و كودكان نهي نمود ، مگر آن كه آنان نيز بجنگند و اگر جنگ نيز كردند تا ممكن است و اشكالي در روند دفاع پديد نمي آيد ، بايد دست نگه داشت . (21)
در روايت مالك بن اعين آمده است كه :
" حضرت امير در جنگ صفين براي سپاهيان سخنراني كرد و آنان را به دفاع تحريك نمود و سفارش لازم را بيان نمود ، از جمله فرمودند : با اذيت خود هيچ زني را هيجان زده نكنيد ، هر چند به آبروي شما لطمه مي زنند و فرمانروايان و نيكان شما را ناسزا مي گويند ... ما دستور داشتيم كه از تعرض به آنان در آن زمان كه مشرك بودند خودداري كنيم (تا چه رسد الان كه مسلمانند) و اگر مردي متعرض زنان مي شد ، خودش و نسل او مورد سرزنش قرار مي گرفت ." (22)
البته آنچه گفته شد مربوط به شرايط عادي و عدم اضطرار است ، اما اگر دفع تجاوز متجاوزان متوقف بر صدمه زدن به غير نظاميان و ضربه زدن به منافع اشغالگران باشد ، فقه اجازه انجام اينگونه اقدامات را مي دهد ، ولو باعث كشته شدن غير نظاميان گردد .
صاحب منهاج الصالحين بعد از آن كه ريختن سم در شهرهاي مشركين كه سبب كشته شدن و ضربه زدن به عموم مردم مي شود ، را حرام مي شمارد مي نويسد :
" آري اگر مصلحت عامي اين كار را ايجاب كند ، مثل آن كه دفاع يا پيروزي در جنگ متوقف بر آن باشد ، جايز است ." (23)
حضرت رسول اكرم بعد از نهي از حيله گري و خيانت و كشتن پيران و كودكان و زنان و بريدن درختان فرمودند : « الا ان تضطروا اليها » ، " مگر آن كه ناچار شويد به انجام اينگونه اعمال ." ضمير مؤنث به كار رفته در حديث به احتمال قوي به همه امور مورد نهي در حديث باز مي گردد .
پی نوشت:
1.واژه قيد در اين احاديث در بعضي موارد با تشديد و بعضي موارد بدون تشديد آمده است .
2. المصنف ، ج 5 ، ص 299 ، كنزالعمال ، ج 1 ، ص 62
3. البداية و النهاية ، ج 6 ، ص 253
4. كنزالعمال ، ج 1، ص 62
5. الفروع من الكافي ، ج 7 ، ص 375 . التهذيب ، ج 10 ، ص 214
6. بحارالانوار ، ج 45 ، ص 97
7. طبري ، تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 53 . ابن اثير ، الكامل في التاريخ ، ج 2 ، ص 143
8. ابن اثير ، الكامل في التاريخ ، ج 2 ، ص 146
9. همان ، ج 2 ، ص 169
10. در طبقات ج 2 و سيرة النبي ج 4 ، تاريخ يعقوبي ، ج 2 . به نام سريه عبدالله بن انيس انصاري بر سر سفيان بن خالد ياد كرده اند .
11. ابن سعد ، ابوعفك را يهودي دانسته و عده اي از او پيروي كرده اند . طبقات ، ج 2 ، ص 21 . النهاية الارب ، ج 17 ، ص 66
12. ابن كلبي درباره او نوشته است : عمير بن عدي زن يهودي را كه از پيامبر بدگويي مي كرد كشت . جمهرة النبر ، ج 2 ، ص 29
13. سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 636 . المغازي ، ج 1 ، ص 172
14. الروض الاتف ، ج 7 ، ص 532
15. سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 635 . المغازي ، ج 1 ، ص 174 ، طبقات ، ج 2 ، ص 21
16. الغازي ، ج 1 ، ص 374
17. سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 273 . مغازي واقدي ، ج 1 ، ص 291
18. الصحيح من السيره ، ج 4 ، ص 44
19. تحرير الوسيله ، ج 1 ، ص 485 ، م 2
20. وسائل الشيعه ، ج 11 ، ب 24 ، جهاد العدو ، ح 1
21. همان ، ج 11 ، ب 18 ، جهاد العدو ، ج 3
22. همان
23. خويي ابوالقاسم ، منهاج الصالحين ، ج 1 ، ص 373 ، شرايط الجهاد ، م 22
ترور و دفاع مشروع (11)