منافقين؛ آنان که به ناحق خود را «مجاهد خلق» ناميدند

تجاوز ارتش بعثي عراق به خاک جمهوري اسلامي که در واقع هجوم به ارزش هاي والاي انقلاب اسلامي به شمار مي رود زمينه مناسبي را فراهم کرد تا گروه خيانت پيشه «مجاهدين خلق» براي هميشه نقاب از چهره برکشيده و چهره خيانت را به ملت ايران بنماياند.

سيد محمود معلمي

Rajavisadamkasif

بررسي مستند نقش منافقين در جنگ تحميلي

منافقين؛ آنان که به ناحق خود را «مجاهد خلق» ناميدند

جنگ تحميلي تاريخ سرافراز دفاع مقدس ملتي خداجوي است که در مقطعي از زمان به عنوان سنگ محک، مرز ناسره از سره در صحنه ايران را مشخص کرد در اين دوران پرافتخار دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي از خارج و منافقين داخلي از درون بر طبل نامرئي کوبيدند و اين گونه شد که در کنار صدام نام رجوي و در کنار حزب بعث عراق نام پليد استکبار جهاني به سرکردگي آمريکا رقم خورد.

 

تاريخچه نفاق

سازمان مجاهدين خلق ايران با استراتژي مبارزه مسلحانه در شهريور ۱۳۴۴ به وسيله ۳ تن از دانشجويان پيشين دانشگاه تهران به نام هاي محمد حنيف نژاد، سعيد محسن و علي اصغر بديع زادگان که فعاليت هاي جبهه ملي و نهضت آزادي آنان را قانع نکرده بود براي براندازي رژيم شاهنشاهي بنيان گذاري شد.

 

موسسين اين سازمان از سال ۱۳۴۷ در شهرهاي قزوين، تبريز، مشهد، شيراز، کرمانشاه، کرمان و بانه اقدام به يارگيري و اعزام برخي از افراد به پادگان هاي الفتح در لبنان کردند تا آموزش هاي عمليات نظامي چريکي را فرا بگيرند.در سال ۱۳۴۹ برنامه اعزام به لبنان از سوي رژيم شاه شناسايي شد و اولين درگيري منافقين با رژيم با ربودن يک فروند هواپيماي مسافري ايران و انتقال آن به بغداد از سر گرفته شد. در شهريور ماه ۱۳۵۰ و در شرايطي که شاه خود را براي برگزاري جشن هاي ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهي آماده مي کرد ۱۳ تن از سران سازمان دستگير و پس از شکنجه ۱۲ نفر از آنان اعدام شدند.

 

تنها فردي که از مجازات رهايي يافت مسعود رجوي بود. در آذر ماه همان سال، رضا رضايي از کادرهاي سازمان موفق شد از زندان رژيم بگريزد و تا کشته شدنش در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ نقش مهمي در سازماندهي مجدد سازمان ايفا کرد.در طي سال هاي ۱۳۵۴- ۱۳۵۱ سازمان دست به يک سلسله عملياتي براي مبارزه با رژيم شاه زد در ارديبهشت ۱۳۵۱ به يک پاسگاه پليس در تهران حمله کردند، سپس دفتر مجله «اين هفته» را که به اشاعه فرهنگ غرب و تخريب روحيه خلق متهم شده بود، منفجر کردند. همچنين در بهار ۱۳۵۱ به مناسبت بازديد نيکسون، رئيس جمهوري وقت آمريکا از ايران در دفتر اداره اطلاعات آمريکا، انجمن ايران و آمريکا، دفاتر پپسي کولا، جنرال موتورز، شرکت نفت دريايي و هتل اينترنشنال بمب هايي را منفجر کردند اتوموبيل ژنرال هارولد پرايس، رئيس هيئت مستشاري آمريکا در ايران را نيز به گلوله بستند، همچنين بمبي را در آرامگاه رضاشاه منفجر کردند و در ۱۲ مرداد ۱۳۵۱ به نشانه اعتراض به ورود ملک حسين پادشاه اردن به تهران يک بمب در سفارت اردن در تهران منفجر کردند.سال سياه منافقين در سال ۱۳۵۴ آغاز شد در آن سال تقي شهرام يکي از اعضاي بلندپايه سازمان موفق شد از زندان ساري بگريزد. او پس از اين اقدام با حذف آيه قرآن از آرم سازمان از تغيير ايدئولوژي سازمان مجاهدين پرده برداشت و اعلام کرد که سازمان مجاهدين خلق ايران اعتقادات مذهبي خود را کنار گذاشته و ايدئولوژي مارکسيسم را پذيرفته است (گروه تقي شهرام پس از پيروزي انقلاب اسلامي نام سازمان پيکار در راه آزادي طبقه کارگر را بر خود نهاد و او در اوايل انقلاب براساس حکم دادگاه انقلاب اسلامي اعدام شد.)پس از پيروزي انقلاب اسلامي مجاهدين پيروزي انقلاب را به رهبر انقلاب تبريک گفته و از واژه امام خميني نيز براي خطاب به رهبر کبير انقلاب اسلامي استفاده کردند. مسعود رجوي در ۳۰ دي ماه ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و به همراه موسي خياباني به ديدار امام شتافتند و از فضاي سياسي به وجود آمده استفاده کرده و فعاليت هاي خود را گسترده کردند. رجوي در سال ۱۳۵۸ خود را نامزد رياست جمهوري کرد که با مخالفت برخي روحانيون و گروه ها ازجمله جمعيت فدائيان اسلام مواجه شد. فدائيان اسلام در نامه اي سرگشاده به شوراي انقلاب خواستار حذف برخي نامزدها که منحرف ناميده شده بودند، شد و عنوان کردند که در غير اين صورت خود وارد عمل خواهند شد در تاريخ ۲۹ دي ماه ۱۳۵۸ حضرت امام خميني(ره) در پاسخ يک سوال از ايشان درباره نامزدهاي رياست جمهوري اظهار داشتند: کساني که به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران راي نداده اند صلاحيت ندارند رئيس جمهور شوند و به اين ترتيب مسعود رجوي از دور انتخابات بيرون رانده شد.منافقين در ۲۹ خرداد ۱۳۶۰ اعلاميه اي صادر کردند و از هواداران خود خواستند عليه استبداد در ايران!در تهران تجمع کنند و اين اطلاعيه موجب هجوم هواداران اين گروه به تهران و درگيري در اطراف دانشگاه تهران شد و در نهايت با کشته شدن ۵۰ نفر، مجروح شدن ۲۰۰ نفر و دستگيري هزار نفر در آن روز غائله پايان يافت.در روز ۱۹ بهمن ماه ۱۳۶۰ نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي موفق به کشف محل اختفاي اصلي رهبران مجاهدين در تهران در محله زعفرانيه شده و پس از محاصره آن محل و چند ساعت درگيري مسلحانه آن را تصرف کردند. در اين واقعه ۲۳ تن از جمله موسي خياباني مرد شماره ۲ منافقين، آذر رضايي همسر موسي خياباني و اشرف ربيعي همسر اول مسعود رجوي کشته و پسر خردسال مسعود و اشرف به دست ماموران افتاد. اين واقعه را منافقين «عاشوراي مجاهدين» ناميدند! تنها ۶ ماه پس از اين حادثه در سپتامبر ۱۹۸۰ اين گروه با انتقال به عراق مبارزه رسمي خود با جمهوري اسلامي ايران با همکاري ارتش بعث عراق را آغاز کردند.

 

دفاع مقدس در تحليل منافقين

تجاوز ارتش بعثي عراق به خاک جمهوري اسلامي که در واقع هجوم به ارزش هاي والاي انقلاب اسلامي به شمار مي رود زمينه مناسبي را فراهم کرد تا گروه خيانت پيشه «مجاهدين خلق» براي هميشه نقاب از چهره برکشيده و چهره خيانت را به ملت ايران بنماياند.

 

سازمان مجاهدين خلق ايران در روز دوم تجاوز عراق به خاک ايران اسلامي تحليلي از جنگ را اين گونه ارائه مي دهد: جنگ ايران و عراق، جنگي است ارتجاعي و ناعادلانه. انگيزه ايران از اين جنگ صدور انقلاب اسلامي است، انگيزه عراق نيز قطب شدن در منطقه و ادعاهاي مرزي است ولي چون عراق وابسته نيست اين کار از وي ساخته نيست اما به لحاظ حمايت هايي که از دو کشور شده است کشورهايي نظير اردن و عربستان از عراق حمايت مي کنند و سازمان هاي مرتجع نظير امل و... از ايران، حمايت سوريه از ايران به خاطر تضادهايش با رژيم عراق است و حمايت الجزاير که رژيم ايران ادعا مي کند، دروغ است! از نظر مسائل داخلي چون ايران درگير با مسائل داخلي ناشي از انقلاب است، اگر جنگ درازمدت بشود، موجب سقوط رژيم ايران خواهد شد ولي عراق علي رغم داشتن مشکلات و مسائل داخلي، چون قدرت سازماندهي دارد، قادر است که مسائلش را حل کند.

 

۱۸ روز بعد در تاريخ ۲۰/۶/۱۳۵۹ و در حالي که سازمان تمامي تحليل چند روز گذشته خود را به فراموشي سپرده يا تجاهل مي کند در اطلاعيه ديگري مي گويد: سازمان مجاهدين خلق ايران ضمن ابراز تاسف شديد از همه خسارات مالي و جاني جنگ هاي غرب کشور و تسليت به تمامي خلق قهرمان، بدين وسيله اعلام آمادگي مي کند تا چنان چه مقامات کشور مجاز بدانند در دفاع از مرزها و شهرها و هموطناني که تحت تهاجم استبداد بعثي حاکم بر عراق و يا مزدوران شاه خائن (نظير پاليزبان) واقع شده اند، شرکت کند.

 

يک ماه و ۳ روز در تاريخ ۲۳/۷/۱۳۵۹ و در حالي که تلاش هاي منافقانه براي حضور در جبهه هاي جنگ به شکست منجر مي شود اطلاعيه ديگري صادر مي کنند و مي نويسند: مجاهدين خلق ايران از اينکه مراجعات و اقدامات سازمان براي رفع اين ممانعت ها (ممانعت مسئولان از پذيرش اعضاي آن ها به جبهه) و مساعدت به نيروهاي سازمان تاکنون بي نتيجه مانده و پاي تصفيه حساب هاي تفرقه انگيزانه گروهي و انحصارطلبي به ميدان هاي جنگ و دفاع نيز کشيده شده، بسيار متاسف بوده و از مقامات مسئول درخواست مي کند که در اين شرايط حساس با رفع اين گونه ممانعت ها زمينه را براي انجام وظيفه ميهني و مردمي کليه نيروها فراهم آورند.

 

نشريه مجاهد ارگان و سخنگوي رسانه اي منافقين در تاريخ ۱۰/۸/۱۳۵۹ در مقاله اي با عنوان «مجاهدين خلق در جبهه هاي مقاومت» مي نويسد: پس از شروع تجاوز آشکار عراق به ايران وظيفه انقلابي حکم مي کرد که در کنار ساير مردم به دفاع از ميهن و مردم بپردازيم.

 

منافقين، خود بزرگ بینان جنگ!

يکي از توهمات منافقين در يک سال اول دوران دفاع مقدس، تجليل از حضور «مجاهد خلق» در جبهه و اين که حضور مجاهدين در جبهه ها نقش سرنوشت سازي را ايفا کرده و اين گروه هستند که سرنوشت جنگ را به نفع خلق قهرمان ايران رقم خواهند زد.

 

در سرمقاله مجاهد شماره ۱۲۹ چاپ پاريس که در تاريخ ۱۱/۹/۶۱ منتشر شد، مي خوانيم: «ما مجاهدين خلق با درک واقع بينانه از رژيم و آشتي ناپذيري و متعارض شدن تضاد با رژيم ضد خلق، پس از ۳۰ خرداد، قاطعانه استراتژي مبارزه مسلحانه و در مرحله اول اين استراتژي، ضربه يا ضربات تعيين کننده و مرحله يک تهاجمي (تهاجم به هر قيمت) و تشکيل آلترناتيو را در دستور کار خود قرار داده ايم.»

 

و مسعود رجوي در مصاحبه مجله ايران شهر که بخشي از آن در روزنامه اطلاعات مورخ ۲۰/۲/۶۱ منتشر شد اين گونه خود بزرگ بيني کرده و مي گويد: ما نيرويي هستيم که چه به طور داخلي و چه به طور بين المللي، درگير يکي از سرنوشت سازترين جنگ هاي تاريخ ايران هستيم. آيا در پس عمليات خارق العاده اي که براي نخستين بار در تاريخ سازمان هاي انقلابي و چريکي ما عليه دشمنان (يعني احتمالا آمريکا و جمهوري اسلامي) به منصه ظهور رسانديم، چيزي جز يک توان بسيار فوق العاده ايدئولوژيکي مي شود دريافت کرد. براستي اگر مجاهدين در صحنه نبودند، مي توانيد تصور کنيد که چهره سياسي و اجتماعي امروز ايران چه بود؟ و همين طور در سطح بين المللي؟

Masoud 2

اين بزرگ بيني رجوي، خواننده را به ياد اين شعر مي اندازد

 

حضرت مستطابان بزرگ

 

خواب ديدند، خواب هاي بزرگ

 

عشق را نيز خودکشي دادند

 

خودکشي با طناب هاي بزرگ

 

دزد دريا و دزد اقيانوس

 

دزد دزدان آب هاي بزرگ!!!

 

جاسوسي حتي در جبهه ها

از روزهاي اول آغازين جنگ تحميلي کاملا مشخص بود که داعيه اعزام به جبهه ها از سوي منافقين در واقع اهدافي را دنبال مي کردند که کم ترين آن جاسوسي به نفع دشمن است و اين نکته را فرماندهان سپاه اسلام هرگز از نظر دور نگذاشته بودند که اين گروه اهداف پليدي از حضور در جبهه هاي نبرد را پي گيري مي کنند.

 

دادستاني آبادان در آبان ماه ۱۳۵۹ گزارشي را از جاسوسي، جمع آوري اطلاعات و حتي جمع آوري اسلحه از جبهه هاي جنگ توسط هواداران منافقين تهيه کرده و ماجرا به اين قرار بوده که منافقين از بدو ورود به جبهه ها، شروع به گرفتن عکس و جمع آوري اطلاعات کرده بودند که با اعتراض مقامات ارتشي مواجه شده و به آن ها گفته مي شود که عکس هاي خود را بايد قبل از انجام هر کاري به آنان نشان بدهند تا ببينند از نظر امنيتي مشکلي نداشته باشد اما سازمان با اين مسئله مخالفت مي کند و منافقين به جبهه آمده همچنان به کارهاي خود ادامه مي دهند تا آن که ارتش خانه رزمندگان مجاهد! را محاصره و کليه آن ها را دستگير مي کند و مدارک موجود را که شامل اطلاعات وسيعي درباره وضعيت استراتژيک ارتش، عکس هاي زيادي از موقعيت هاي (قرارگاه، گردان، استقرار لشکر) و مدارک ديگر بوده را ضبط مي کند.

 

مقامات منافقين سريعا به اين موضوع واکنش نشان داده و مجاهدين خلق در اطلاعيه اي که در تاريخ 11/9/59 منتشر مي کند مي نويسد: "جريان هاي انحصارطلب از آغاز جنگ با عراق ابتدا براي منزوي کردن ما، عدم حضور مجاهدين خلق در جنگ را مطرح کردند، ولي وقتي پوچ بودن اين ياوه سرايي ها براي توده هاي مردم روشن شد ضمن تمام فشارها، تهمت ستون پنجم بودن را بر تبليغات خود افزودند. به راستي در مورد حضور و يا عدم حضور ما در جبهه چه کسي جز فرمانده کل قوا (بني صدر) صلاحيت اظهارنظر داشت. بدون شک اين مسئله به هيچ وجه در حوزه مسئوليت دادستاني نبوده است و همين جاست که ممانعت هاي اين چنيني در مورد دفاع از ميهن، ما را به ياد سنگ اندازي هاي کشور مرتجع منطقه در قبال عمليات رزمندگان فلسطين برعليه دولت اشغال گر صهيونيست مي اندازد"!

 

منافقين در اطلاعيه ديگري اخراج «مجاهد خلق» از جبهه ها را نتيجه اي جز جري تر شدن عراق بر ادامه تجاوز نمي داند و مي نويسد: "ما بارها هشدار داديم که خانه و کاشانه مردم را با خارج کردن نيروهاي انقلابي از ميدان، فداي منافع گروهي، حزبي و انحصارطلبانه خود نکنيد. اعمال چنين فشارهايي بر نيروهاي جان برکف «مجاهد خلق» آن هم در جبهه هاي مقاومت، نتيجه اي جز جري تر شدن عراق بر ادامه تجاوز به بار نخواهد آورد! و بدون شک اين حادثه به هيچ وجه به نفع توده هاي مردم به ويژه مردم جنگ زده جنوب کشور نيست".

 

ناخشنود از پيروزي رزمندگان

پس از آن که بني صدر از فرماندهي کل قوا عزل شد، نيروهاي اسلام با اطمينان و اعتماد بيشتر و با قلبي آرام تر به آماده کردن خود براي حملات وسيع و گسترده پرداختند و مطمئن بودند که از کارشکني هاي بني صدر و ياران خيانت کارش که معلوم شد از کدام منبع تغذيه مي کردند و از کجا دستور مي گرفتند، ديگر خبري نبود.

 

از همان روزهاي اول عزل بني صدر بود که در محورهاي دارخوين، آبادان، بستان و در جبهه هاي غرب حملات وسيع و شکننده اي عليه سپاه صدامي آغاز شد و از آن هنگام بود که روند جنگ در مسير پيروزي سپاه اسلام قرار گرفت و اين سرآغاز کارشکني و سمپاشي منافقين عليه رزمندگان اسلام بود.

 

در آستانه عمليات فتح المبين در سال ۱۳۶۰ (روزهاي پايان سال ۱۳۶۰) که سر سلسله پيروزي هاي اعجاب آور و افتخارآفرين براي سپاه اسلام بود و کمر لشکر بعث را شکست و کليد پيروزي هاي بعدي را به رزمندگان اسلام داد منافقين با صدور اطلاعيه اي وحشت خود را از شروع اين عمليات آشکار ساخته و بار ديگر بر طبل صلح آمريکايي نواختند.

 

دفتر مجاهدين خلق در پاريس در تاريخ 28/12/60 تنها چند روز پيش از عمليات فتح المبين در اطلاعيه اي سراسر اهانت به حضرت امام(ره) و ملت رزمنده و خداجوي ايران اسلامي مي نويسد: "در آستانه عيد نوروز (امام) خميني، ماجراجويي خونين ديگري را در جبهه هاي جنگ ايران و عراق تدارک ديده است تا در آغاز سال نو، عيد مردم را تبديل به عزا کند و آن ها را تحت فشارهاي اقتصادي و اجتماعي بگذارد و به اين ترتيب بار ديگر هزاران سرباز ايراني در يک جنگ پوچ و بي نتيجه که استمرار آن فقط خواست امام خميني است به قتل خواهند رسيد تا امام خميني بار ديگر همچون ماجراي بستان مدعي پيروزي کاذب شود که فقط براي ايران نزديک به ۲ هزار کشته و ۵ هزار زخمي داشته است اما اين ظاهرا تنها گريزگاه امام خميني براي سرپوش گذاشتن بر همه بحران هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي که رژيم او را در خود فروبرده، مي باشد".

 

در ادامه اين اطلاعيه سراسر توهين که بيانگر خشم مجاهدين (منافقين) از حضرت امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري است آمده است: "پاسخ اخير (امام) خميني به هيئت صلح اسلامي و اين که او آشکارا «صلح» را خيانت به اسلام خواند، بار ديگر مبين اين حقيقت است که رژيم (امام) خميني بدون جنگ يا ماجراهايي از قبيل گروگانگيري قادر به ادامه حيات نيست و تا (امام) خميني در قدرت است تلاش هاي ميانجي گرانه و اعزام هيئت هاي صلح به جز اتلاف وقت حاصلي ندارد و کلمات بعضا صلح جويانه کساني همچون خامنه اي تنها مانورهاي رياکارانه سياسي است در حالي که تمام مردم ايران خواهان صلح عادلانه اند".

 

پس از پايان عمليات فتح المبين ورق زرين ديگري بر کتاب پيروزي هاي سپاه اسلام در جنگ افزوده شد و با شروع عمليات بيت المقدس در واقع ناقوس مرگ ايادي استکبار بار ديگر نواخته شد و منافقين بار ديگر به دست و پا افتادند تا از شيوه هاي ديگر به رزمندگان اسلام و دفاع مشروع ملت مسلمان ايران ضربه بزنند.

 

مسعود رجوي که در اين روزها عنوان پرطمطراق مسئول شوراي ملي مقاومت را براي خود انتخاب کرده در پيامي خطاب به روساي کشورهاي جبهه پايداري، به قول خودش پس از تصرف خرمشهر و خروج سربازان عراقي، نسبت به مقاصد توسعه طلبانه (امام) خميني هشدار داده و پيروزي هاي رزمندگان اسلام را مرهون همکاري آمريکا و اسرائيل با ايران مي داند و مي گويد: "بر همه جهانيان آشکار است که خود اسرائيل با تصويب آمريکا بخش مهمي از سلاح هايي را که در عملياتي که خود (امام) خميني نام بيت المقدس را بر آن نهاده بود، تامين کرده است! (مسعود رجوي مسئول شوراي ملي مقاومت 7/3/61)

 

در ادامه عمليات بيت المقدس صدام تکريتي براي اولين بار ژست صلح طلبي به خود گرفته و اعلام مي کند که نيروهايش را (البته پيروزمندانه) از خاک ايران خارج خواهد کرد و آمادگي خود را براي پذيرش هيئت ميانجي گري کنفرانس اسلامي اعلام مي کند و اين بار نيز منافقين همسو با صدام بلندگوي استکبار جهاني شده و در اطلاعيه اي که در تاريخ 22/3/61 در پاريس منتشر مي کنند اين گونه مي نويسند: "رژيم بار ديگر تقاضاي آتش بس هيئت ميانجي گري کنفرانس اسلامي را رد کرده است اين رژيم همچنين پيشنهاد عراق مبني بر آتش بس فوري و بازگشت به مرزهاي بين المللي را نپذيرفته و کماکان بر ادامه جنگ اصرار مي ورزد. سازمان مجاهدين خلق ايران، اين تمايل ارتجاعي و جنگ طلبانه را در شرايطي که تجاوز اسرائيل به لبنان و دست اندازي به انقلاب فلسطين ابعاد تازه اي به خود گرفته، قويا محکوم مي کند و آن را در ادامه سياست دريافت سلاح از اسرائيل از جانب رژيم (امام) خميني و دليل مضاعف بر خصومت (امام) خميني با دنياي عرب و انقلاب فلسطين مي شناسد، سياستي که به طور مستقيم در خدمت منافع صهيونيست هاي اشغال گر است"!

 

ورود نيروهاي اسلام به خاک عراق به قصد آزادي ملت عراق از يوغ صدام جنايتکار که به قول امام بزرگوار هموارکننده راه آزادي قدس بود، بيش از هر حادثه اي وحشت را در اردوگاه صدام و منافقين نمايان ساخت و بار ديگر «رجوي» در اطلاعيه اي سراسر موهن به امام خميني که ملت ايران و عراق آرزوهاي خود را در او متجلي مي ديدند در تاريخ 30/3/61 مي نويسد: "افسران، درجه داران و افراد ميهن پرست ارتش! به دنبال آخرين تحولات جبهه هاي جنگ با عراق و عقب نشيني بقاياي قواي عراقي تا مرزهاي بين المللي باز هم (امام) خميني براي سرپوش گذاشتن بر بحران هاي عميقي که سرتا پا غرقه در آن هاست، همچنان به شعارهاي جنگ افروزانه ادامه مي دهد. به اين ترتيب آخرين موضع گيري (امام) خميني در رابطه با ادامه جنگ و اشغال خاک عراق نه تنها از تمام مقاصد تجاوزکارانه او مبني بر تاسيس يک خلافت ضداسلامي در کشورهاي اسلامي پرده برمي دارد، بلکه اين حقيقت را نيز بار ديگر اثبات مي کند که از آغاز خود (امام) خميني زمينه ساز جنگ بوده است تا با آوارگي، ويراني و تلفات بي شمار انساني و مادي آتش حرص و طمع و آز اجتماعي خود را فرو نشاند. از سوي ديگر آشکار است که (امام) خميني با تصريح بر اين که مسئله فلسطين و لبنان بايد فرعي تلقي شود و اشغال عراق در دستور روز قرار گيرد اتحاد عملي عيني خود با صهيونيست هاي جنايتکار و تجاوزکار را نيز در شرايط کنوني منطقه به طور مضاعف به اثبات رسانده است. بنابراين مسئوليت هاي شما در قبال مردم ايران ايجاب مي کند که اولا به هر ترتيب از ادامه جنگ خودداري نموده و سلاح هايتان را دقيقا به جانب همان فرماندهان و ايادي (امام) خميني که فرمان آتش مي دهند، نشانه رويد ثانيا پاسداران، مزدوران و همه عوامل سرکوب اختناق در داخل ارتش را قاطعانه ريشه کن کنيد ثالثا در هر کجا هستيد با سلاح ها و مهمات و کليه امکانات خود به نيروهاي رزمنده مقاومت بپيونديد"!

 

منافقين مناديان نااميدي در مردم

پس از تجاوز نامردمي ارتش بعث عراق و ظهور مشکلات ناشي از اين تجاوز، منافقين به ميدان نااميد کردن مردم وارد شده و آوارگي و تخريب را دستمايه نااميدي مردم قرار داده و به پاشيدن بذر نفاق و نااميدي در مردم پرداختند.

 

تنها دو ماه از آغاز جنگ تحميلي در تاريخ 14/8/59 منافقين اعلاميه اي را منتشر کردند که در آن چنين آمده بود: "به اعتقاد ما مردم ستمديده ميهن ما و به ويژه هموطنان رنج کشيده جنوب و غرب کشور، اين آقايان را که خانه و کاشانه مردم را فداي اميال و منفعت طلبي هاي گروهي خود مي کنند، نخواهند بخشيد".

 

و در مقاله اي ديگر با عنوان «زخم زبان مرتجعين، مصيبتي مضاعف براي آوارگان جنگ» در نشريه مجاهد در تاريخ 18/9/59 مي نويسند: "آوارگان جنگ به شهادت روزنامه ها و گزارشات مستند از ابتدايي ترين امکانات زندگي هم برخوردار نيستند. حتي در بسياري از موارد از آب، غذا، سرپناه، پزشک و... خبري نيست. حق اين بود که به موازات پرداختن به جنگ و... به سر و سامان دادن اين آوارگان از طريق اتخاذ سياست هاي متمرکز دولتي و همکاري هاي اجتماعي پرداخته شود، ليکن متاسفانه نه تنها چنين نشد بلکه در بالاي منابر و تريبون هاي نماز جمعه آن ها را ضد انقلاب و فراريان از جنگ و وطن فروشان بزدل ناميدند. اين زخم زبان ها که هم چون نمک بر زخم آوارگان پاشيده مي شود، خود مصيبتي افزون بر اوضاع معيشتي آن ها را فراهم مي نمود و طبيعتا اعتراض هايي را به دنبال داشت. عکس العمل هاي چنين فشارهايي تظاهرات آنان در کرمانشاه، شيراز و... بود که مطابق معمول مورد سرکوب انحصارطلبان (با استفاده از نام مردم) قرار مي گرفت.»

 

ترفند نااميد کردن مردم پس از آغاز عمليات اسکان و رسيدگي به وضع جنگ زدگان بار ديگر تکرار شد و منافقين در مقاله اي که در نشريه مجاهد شماره ۱۵۹ از صداي بغداد در تاريخ 28/4/62 قرائت کردند اين چنين بر طبل نفاق و حمايت از مردم ايران سردادند:" بيش از يک سال است که رژيم به طور فعال، مسئله بازگرداندن آوارگان به شهرها و روستاهايشان را مدنظر قرار داده است و در اين رابطه به اصطلاح بازسازي مناطق ويران شده جنگي را در تبليغات خود گنجانيده است اما همچنان که پيش از اين متذکر شديم از آن جا که رژيم (امام) خميني توان حل چنين مسئله بزرگي را نداشته و اساسا با ماهيت او نيز کم ترين سنخيتي ندارد، درصدد است حل اين مسئله را نيز به دوش مردم و خود جنگ زدگان بيندازد. در اين رابطه سردمداران رژيم با تبليغات پيرامون اين که شهرها و استان هاي مختلف کشور هر کدام بازسازي يک منطقه جنگزده را قبول کرده اند به شکل عوام فريبانه به آن عنوان بسيج مردمي داده اند".

 

نبردهايي از جنس خيانت

پس از انتقال منافقين به عراق و براي اين که به ارباب جديد خود ابراز وجودي کرده باشند عمليات نظامي عليه نيروهاي رزمنده ايران را طراحي مي کنند اين طراحي ها چندين سال به طول انجاميد و سرانجام رجوي توانست با جمع آوري و تحويل انواع سلاح و مهمات از ارتش بعث عراق نقشه حمله به ايران را از منطقه عمومي شوش آغاز کند قرار بود اين عمليات که «آفتاب» ناميده شد در روز اول فروردين ۱۳۶۷ آغاز شود اما درگيري دو تن از منافقين و دستگيري يکي از آنان توسط ايران و احتمال لو رفتن اين عمليات، تاريخ 8/1/67 براي آغاز نبرد تعيين شد در اين روز منافقين به نيروهاي ارتشي لشکر ۷۷ خراسان در منطقه عمومي شوش حمله ور شدند و با برجاي گذاشتن ۱۳۰ نفر تلفات، بار ديگر به خاک عراق عقب نشيني کردند.

 

منافقين سرمست از حمله فروردين عملياتي ديگر در ۳ ماه و ۲۰ روز پس از «آفتاب» آغاز کردند و اين بار نام چلچراغ را بر آن نام نهادند اين عمليات خيانت بار در تاريخ ۲۸ خرداد ۶۷ آغاز شد و منافقين با هدف تصرف مهران به ايران اسلامي حمله ور شدند. در اين عمليات بخشي از شهر مرزي مهران با پشتيباني سنگين ارتش عراق و استفاده از بمباران شيميايي به تصرف اين مزدوران درمي آيد و منافقين پس از غارت شهر و در شرايطي که توان باقي ماندن در شهر را نداشتند در عملياتي بي سر و صدا شهر را ترک و بار ديگر به دامن حامي خود صدام پناهنده شدند.

 

در آخرين عمليات منافقين که تنها ۶روز پس از پذيرش قطعنامه از سوي ايران آغاز شد جيره خواران منافق با توهم ضعف نيروي رزمنده اسلام و اين بار با هدف تصرف تهران عمليات موسوم به فروغ جاويدان را طراحي کردند اين عمليات با حمله برق آساي رزمندگان در عمليات مرصاد به شدت شکست خورد و آخرين فرصت داده شده صدام به اين گروهک براي تصرف بخشي از خاک ايران و ايجاد يک منطقه خودمختار در ايران به تراژدي منافقين تبديل شد.

 

عمليات مرصاد

«مرصاد» که در واقع مهم ترين و گسترده ترين عمليات رزمندگان اسلام عليه منافقين بود در شرايطي آغاز شد که ستون نظامي منافقين پس از عبور از مرز به سمت شهر اسلام شهر حرکت کرده بود. در آن جا با مقاومت دليرمردانه رزمندگان مستقر در پادگان ابوذر مواجه شده و پس از به شهادت رساندن فرماندهان و سربازان پادگان سرمست از اين جنايت پيش روي خود را به سوي کرمانشاه ادامه دادند تا به اصطلاح پس از آزادي اين شهر بتوانند راه پيش روي خود به سوي تهران را هموار کنند. در چنين شرايطي مسئولان نظامي و سياسي کشور با تدبيري هوشمندانه توانستند عمليات غرورآفرين مرصاد را طراحي کنند و با فرماندهي امير سرافراز ارتش جمهوري اسلامي ايران سپهبد شهيد سردار سرلشکر علي صياد شيرازي و با شرکت يگان هاي ارتش و سپاه پاسداران آن را اجرا کردند.

 

در عمليات مرصاد بيشترين نقش را رزمندگان هوانيروز ايفا کردند و با ۷۲۷ سورتي پرواز در ۷۰۸ ساعت و حمل ۲۳۹ تن بار و تجهيزات و همچنين ۵۰ تن مهمات آتش خشم ملت ايران را بر سر منافقين مزدور ريخته و آخرين گلوله هاي جنگ تحميلي را به سينه پرکينه دشمنان منافق شليک کردند.گزارش هايي که بعد از اين عمليات منتشر شد نشان داد که منافقين پس از قرار گرفتن در حلقه محاصره رزمندگان اسلام علاوه بر اقدام به خودکشي، نيروهاي خودي را نيز هدف قرار دادند و تعدادي که نتوانستند به اين اقدامات مذبوحانه دست بزنند با تسليم خود براي هميشه ننگ ابدي را بر پيشاني ننگين خود حک کردند.

 

 

پی نوشت:

 

ويژه‌نامه روزنامه خراسان - ويژه نامه هفته دفاع مقدس - مورخ چهارشنبه 1389/06/31 شماره انتشار 17655

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31