شهید ابراهیم اللهمرادی در سال 1315 در روستایی از توابع دیواندره متولد شد و دوران کودکی را به فراگیری قرآن گذراند. شانزده سال بیشتر نداشت که با دختری از خانوادهای متدین ازدواج کرد و حاصل آن چهار فرزند پسر و پنج دختر است.
در ادامه به مروری از زندگی و شهادت ابراهیم اللهمرادی به نقل از همسر ایشان میپردازیم:
«همسرم مردی متدین و شجاع بود. هیچگاه زور و ظلم را تحمل نمیکرد. شدیدا مخالف رژیم طاغوت بود و تا زمان پیروزی انقلاب به رهبری امامخمینی(ره) از مبارزه علیه سلطهگران دست نکشید.
او در روزهای اول پس از پیروزی انقلاب با حضور در جهاد سازندگی و خدمت به مردم محروم، یاد و خاطرهای فراموش نشدنی برای مردم دیواندره به جا گذشت.
بارها و بارها از طرف اشرار ضدانقلاب تهدید شد و حتی اطرافیان و بستگانش را به گروگان گرفتند تا حاجابراهیم دست از خدمت به اسلام و انقلاب بکشد؛ اما او هیچگاه از آرمانش دور نشد و هر روز بیشتر از روز قبل در حمایت از جبهه حق فعالیت میکرد.
شب 14 بهمن 1362 که او به شهادت رسید، سریال سربداران از یکی از شبکههای سیما پخش میشد. هنگام مشاهده فیلم و شهادت شیخحسن جوری، آرزو کرد که سرنوشتی اینچنین داشته باشد.
همان شب به دلیل کسالتش او را به همراه پسر کوچکم به بیمارستان بردیم. حالش مساعد نبود؛ اما پسرمان را به خانه بازگرداند و گفت: «من هم پس از مداوا به خانه میآیم.»
بعد از رفتن پسرمان، دکتر بار دیگر همسرم را معاینه کرد و گفت: «اگر میخواهید زنده بماند، باید او را به بیمارستان سنندج منتقل کنید. آن زمان جادهها ناامن بود؛ اما چارهای نداشتیم. من خواستم سری به منزل بزنم بعد راهی سنندج شویم که دقایقی بعد از رفتن من و خارج شدن دکتر و پرستار از اتاق، عدهای چادر به سر با معرفی خود به عنوان پرستار به اتاق همسرم رفتند و او را به زور، در حالیکه جلوی دهانش را گرفته بودند، کشانکشان از بیمارستان بیرون بردند.
آنها در اوج شقاوت، سوزن سرم ابراهیم را داخل دستش شکستند و او را به خارج از شهر دیواندره بردند. همسرم که شرایط را اینگونه دیده بود، از آنها خواسته بود که اجازه بدهند دو رکعت نماز بخواند؛ اما تروریستها از ترس مطلع شدن سپاه و تعقیب آنها، او را در حالت سجده به رگبار گلوله بستند و به شهادت رساندند.
فردای آن شب در حالیکه هنوز خون از بدنش جاری بود، تعدادی از نیروهای سپاه دیواندره پیکرش را پیدا کردند.»
ماموستا جلالمرادی، امامجمعه دیواندره گفت:
«شهید اللهمرادی از میرزاهای متشخص شهرستان دیواندره بود که خیلی از کتابهای مقدماتی را در محضر اساتید مطرح این شهرستان خوانده بود و شخصیتی متدین و اثرگذار داشت که نفوذ کلامش در بین مردم منطقه، بالا بود.
او یکی از افرادی بود که با خدماتی که در ساخت مسجد و جادههای ارتباطی برای روستاهای شهرستان دیواندره انجام داده بود، صدقه جاری را حتی بعد از شهادتش برای خود رقم زد.
شهید اللهمرادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان مقتدای خود در تشکیل جهاد سازندگی لبیک گفت و در جهاد سازندگی دیواندره، کمر همت بر خدمت به محرومان و مستضعفان بست و با جایگاه خاصی که در بین مردم منطقه داشت، زمینه گستردهای را برای همکاری مردم با انقلاب اسلامی فراهم کرد.»
محمد اللهمرادی، فرزند شهید ابراهیم اللهمرادی گفت:
«افراد زیادی از مردم کردستان در مقابل ضدانقلاب و تفکر پوچ آنها ایستادند و به شهادت رسیدند، این افراد غالبا کرد و اهل سنت بودند و در مظلومیت کامل به شهادت رسیدند؛ چراکه حتی خانواده و خانه آنها امنیت نداشت و به محض ورود به خانه خود مورد حمله ضدانقلاب قرار میگرفتند.
سنگری که مردم کردستان در مقابل ضدانقلاب ایجاد کرده بودند، به حق بود؛ چرا که مردم کردستان در مقابل تفکری که هیچ نفعی به حال مردم کردستان نداشت، ایستادند.
خود حاجابراهیم یکی از این شهدا بود که هرچند کشاورززاده بود؛ اما راهی که تشخیص داده بود حق است را انتخاب کرد و به شهادت رسید.
حاجابراهیم مشکل قلبی داشت، شبی که قلبش درد گرفت به بیمارستان دیواندره رفت و دکتر همان زمان اعلام کرد که حتما باید فردا به سنندج منتقل شود وگرنه زنده نمیماند.
ضدانقلاب که از بستری بودن حاج ابراهیم اطلاع داشتند، با چادر زنانه به بیمارستان رفتند و شبانه مخفیانه وی را از بیمارستان ربودند و به شهادت رساندند.»
غلامرضا آیینی، از جهادگران بازنشسته استان کردستان گفت:
«اواخر سال 1362 به استخدام جهاد سازندگی درآمدم و بعد از آموزش کوتاهی به دیواندره اعزام شدم. حاجابراهیم دقیقا یک ماه قبل از ورود من به شهادت رسیده بود؛ اما همه نیروهای جهادسازندگی که هم از انصار بودند و هم از مهاجرین، از خدمات ارزنده او صحبت میکردند. امروز هم هرچند ۳۵ سال از شهادتش میگذرد؛ اما باز هم ذکر خیر او و فعالیتهای محرومیتزداییاش برای مردم منطقه را نمیتوان نادیده گرفت.
باتوجه به اینکه ضدانقلاب از تاثیرات و اقدامات جهاد سازندگی اطلاع داشت، افرادی که در این نهاد خدمت میکردند را به شهادت میرساند که حاج ابراهیم یکی از این افراد بود.
منزل این شهید به پایگاهی برای نیروهای انقلاب تبدیل شده بود و خودش نیز به عنوان پدری دلسوز، یار و یاور نیروهای انقلاب بود.»
جلال اصغری، از رزمندگان دیواندرهای گفت:
«بیشترین دغدغه شهید اللهمرادی خدمت کردن به مردم بود و در کنار کارهای خدماتی که به مردم منطقه میکرد، به فکر روشنگری انقلاب بود و این برای گروهکهای ضدانقلاب خوشایند نبود.»
عبدالله کریمی، از دوستان این شهید گفت:
«حاج ابراهیم برای مردم دیواندره افتخار بود. وی فردی دلسوز و متعهد و معتقد بود که زبانزد عام و خاص بود.»
محمود اللهمرادی، فرزند دیگر این شهید گفت:
«علارغم حاکمیت و جو خفقان طاغوت بر منطقه و ظلمی که حاکمان بر افراد مظلوم و فقیر روستایی میکردند، حاجابراهیم یکی از افرادی بود که همیشه منتقد سیاستهای رژیم در این خصوص بود و با حاکمیت منطقه هم همیشه سر ناسازگاری داشت. علیرغم اینکه پدربزرگم کدخدای روستا بود؛ اما به مخالفت با قوانین و عوامل ظالمی که از طرف حکومت بود، برمیخاست و چندین بار در این رابطه از طرف پاسگاه و سایر نهادهای امنیتی رژیم احضار شد و به زندان افتاد؛ ولی با پادرمیانی پدرش آزاد شد.
حاج ابراهیم یک سنگرساز بیسنگر واقعی بود که بدون اسلحه در آن شرایط سخت به روستاها میرفت و به مردم آگاهی میداد و ظلم حاکمیت را به مردم یادآوری میکرد.
وقتی مردم خبر شهادت حاجابراهیم را شنیدند و تشییع جنازه بینظیری با حضور جمع کثیری از آنها برگزار شد، عوامل ضدانقلاب به شدت عصبانی شدند.
علیرغم اینکه حاج ابراهیم یک جهادگر بود، یک مربی اخلاق برای مجموعه جهاد و تمام مردم منطقه بود و راهگشای خیلی از مسائل مردم منطقه بود. امروز کسانی که به اصطلاح در پی گرفتن حق برای مردم کرد و طرفدار خلق کرد هستند، باید بدانند که تبلیغات این گروهکها، صددرصد با عملکردشان متفاوت است و از اوایل انقلاب تا امروز جنایتهای زیادی را علیه مردم کردستان انجام دادهاند.
در همان زمان نه تنها حاجابراهیم؛ بلکه انسانهای بیگناه فراوانی به دست گروهکهای ضدانقلاب به شهادت رسیدند. شهادت حاجابراهیم بار دیگر چهره کریه ضدانقلاب را برای مردم نشان داد.
به کوری چشم دشمن، خوشبختانه چهل سال است که مردم متدین دیواندره به تبع کردستان، پای انقلاب ایستادهاند و از آرمانهای آن پاسداری میکنند.»
به نقل از هابیلیان و خبرگزاری فارس