مرصاد یک واژه قرآنی و به معنای کمینگاه است. این واژه از سال 1367 بیشتر بیانگر معنا و مفهوم پاسخ به یک عملیات ناموفق از سوی گروهک منافقین میباشد که در توهم دستیابی به قدرت، گرفتار وعده الهی در مورد کفار و منافقین شدند. عملیات مرصاد که از سوی منافقین با عنوان عملیات فروغ جاویدان در تاریخ 3/5/67 شروع شد، به سرعت تبدیل به فاجعهای برای این گروهک شد بهطوریکه از روز بعد از شروع عملیات، مفتضحانه از صحنه نبرد فرار کرده و عقب نشستند. این عملیات دارای تبعات بعدی زیادی برای منافقین بود بهطوریکه از نقاط عطف تاریخ حیات این گروهک بهشمار میآید.
در واقع انجام چنین عملیاتی با آن استعداد نظامی در برابر نیروهای نظامی ایران، از نظر کارشناسان نظامی و سیاسی بهقدری غیرعقلانی و ابلهانه بود که هنوز هم پس از گذشت بیستوشش سال از وقوع آن، محل بحث و گفتگو بوده و سؤالات بسیاری در ارتباط با آن مطرح میباشد و حتی در بعضی موارد پاسخها و تحلیلهای ارائهشده نیز بر ابهام موضوع میافزاید. اینکه چرا و تحت چه شرایطی این عملیات از سوی منافقین آغاز شد و در ادامه چه پیامدهایی برای آنها داشت، موضوعی است که در گفتار پیش رو در حد بضاعت به آن پرداخته خواهد شد.
رژیم بعث عراق در آستانه اتمام جنگ تحمیلی برای آنکه دست بالا را در مذاکرات صلح و بهاصطلاح قدرت چانهزنی بیشتر را داشته باشد، بلافاصله پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، اقدامات چندی را در حمله به مواضع نیروهای ایرانی با استفاده از اصل غافلگیری انجام داد تا بتواند ضمن تصرف برخی مناطق، با به اسارت گرفتن نیروهای رزمنده ایرانی، موقعیت خود را در موازنه قدرت در مذاکرات بهبود بخشد. بنابراین طبیعی بود صدام که در این هنگام خود را بازنده تمامعیار جنگ هشتساله میدید، از تمامی امکانات و قابلیتهای خود در مواجه با ایران استفاده نماید. یکی از بهترین گزینهها در این زمان استفاده از مزدوران منافق(سازمان مجاهدین خلق) بود که چند سالی توسط رژیم بعث عراق تغذیه شده بودند. منافقین در راستای خوشخدمتی به صدام و ضدیت با نظام جمهوری اسلامی، خدمات چندی ازجمله؛ پذیرفتن نقش ستونپنجمی در جنگ، انجام اقدامات تروریستی در داخل کشور، جاسوسی، درگیری مستقیم با نیروهای رزمنده ایرانی و... را در کارنامه خود داشتند. جالب اینکه تفکر ابلهانة حمله به ایران آنهم از یک جبهه و به قصد تصرف پایتخت، در میان رهبران بهاصطلاح استراتژیست منافقین نیز با استقبال روبرو شد و حریصانه برای انجام آن دستبهکار شدند. بتول سلطانی از عناصر سابق گروهک منافقین، توصیف جالبی از این فراخوان و جذب نیرو توسط منافقین دارد: «سازمان خیلی سریع و برقآسا وارد حرکت شد و من یادم هست که اون موقع چگونه و با چه سرعتی افراد را از خارج کشور گردآوری کرده بودند. صحنههای دردناکی از جدایی مادران و پدران با فرزندان و سپردن آنها به مراکز نگهداری؛ هوادارانی که به تله مرگ فرستاده میشدند و حتی بهخاطر عدم انطباق با محیط در همان روزهای آمادگی گرمازده میشدند و راهی بیمارستان و مرگ میشدند. حتی افرادی که یکبار هم سلاح ندیده بودند از خارج وارد عراق کرده و لباسشان را تعویض و مسلح میکردند و به گروههایی تقسیم میکردند و سیاهی لشکر میفرستادند.»(1)
سران این گروهک از جمله مسعود رجوی تحلیلهای زیادی درباره ضرورت حمله به ایران را برای اعضاء ارائه میدادند و برای این افراد که هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون از پادگانهای نظامی منافقین نداشتند، شرایط را بهگونهای جلوه میدادند که گویی آنان فقط وظیفه دارند با یک ستون تشریفاتی نظامی از غرب کشور حرکت کرده و حکومت را در تهران بهدست گیرند. دیدگاه رهبران منافقین و اعضا در این ارتباط خود بیانگر وضعیت روحی و احساسی نامعقول در ارزیابی شرایط حمله به داخل مرزهای کشور میباشد. مسعود رجوی دراینباره ضمن سخنرانیهای متعدد روی یک نکته دائماً تاکید میکند: «رژیم در پایینترین حد ضعف و در حال فروپاشی است و باید سریع حمله کرد و اجازه نداد که رژیم دوباره جان بگیرد وگرنه در عراق خواهیم سوخت.»(2) در طرف مقابل و بین اعضاء اما این تحلیلها بهگونهای دیگر نگریسته میشد. هادی شعبانی از عناصر سابق منافقین دراینباره میگوید: «برای ما که با انگیزه مبارزه به سازمان پیوسته بودیم، این عملیات آخرین فرصت بود که براساس تصور و القائات سازمان، یا میکشتیم و پیروز میشدیم یا کشته میشویم.»(3)
سران منافقین که انتظار پذیرش قطعنامه 598 را از سوی ایران نداشتند و سالها بر همین اساس حضور خود را برای صدام در عراق ضروری و مفید ارزیابی میکردند، در شرایط جدید این اقدام جمهوری اسلامی را نشأت گرفته از ضعف قلمداد کرده و طرح حمله به ایران را بر پایه همین تحلیل غلط پیگیری نمودند تا به گمان خود، آنها هم سهمی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران داشته باشند.
البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که براساس گفتههای سران و اعضای وقت این گروهک، منافقین از سالها قبل طرحی گسترده را به همراه کشورهای بیگانه پیریزی کرده بودند که براساس آن قرار بود با برنامه ریزی و تدارک یکساله، به ایران حمله شود. اما پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران موجب شد طرح اصلی حمله در موعدی زودتر به انجام برسد.(4)
در نهایت، عملیات نظامی منافقین که با عنوان فروغ جاویدان و با پشتیبانی رزمی و لجستیکی ارتش عراق آغاز شده بود، در روز دوم عملیات زمینگیر شده و با تحمل شکست و تلفات سنگین در روز سوم و چهارم، مفتضحانه عقب نشسته و به خاک عراق و آغوش باز صدام پناه بردند. در این عملیات از منافقین تعداد 2506 نفر کشته و 566 نفر اسیر شدند و همچنین از آنان غنائم زیادی از ادوات نظامی بهجا ماند.
حمله منافقین با مقاومت گروه کوچکی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تنگه چهارزبر مواجه شد. مقاومت رزمندگان اسلام باعث توقف پیشروی منافقین شده و سایر نیروهای نظامی ایران نیز خود را به این منطقه رساندند. تیزپروازان ارتش و بهویژه شهیدصیاد شیرازی نیز با عکسالعمل سریع خود، مواضع منافقین را بهشدت در هم کوبیدند و زمینة پیروزی در روزهای بعد را فراهم ساختند. با فرا رسیدن خیل نیروها اعم از ارتش، سپاه، بسیج و فوج نیروهای داوطلب مردمی و عشایر، هزاران نفر از منافقین گرفتار در تنگه مرصاد کشته و زخمی شده و برخی از آنان نیز موفق به فرار شدند.(5)
سریعترین نتیجه این عملیات برای منافقین ریزش و سرخوردگی نیروها و هوادارانشان بود. این بیان در خاطرات و گفتگوهای اعضای بریده منافقین در بعد از این عملیات نمود بارزی دارد. از جمله آقای علیاکبر راستگو در این باره میگوید: «پس از شکست افتضاحآمیز عملیات بهدلیل تلفات بالای جنگ و نوع برخورد مسعود رجوی با نیروهای جان بهدر برده از این شکست، ریزش نیروها در سازمان افزایش یافت و روحیه یأس و دلزدگی در میان همه باقیماندهها نیز شدت و قوت گرفت.»(6)
شاید وصف خانم بتول سلطانی از اعضا و کادرهای ردهبالای گروهک منافقین در بیان حال و هوای روز بعد از انجام عملیات در اردوگاه اشرف بیشتر نمایانگر شرایط اسفناک منافقین باشد: «من صحنه برگشت بچهها را یادم هست که به شدت افراد درب و داغون و درهم شکسته بودند. کسانی که بطلان تحلیلها را بهچشم دیده بودند، همه مسئلهدار شده بودند که چهقدر تحلیلها توخالی از آب درآمده است. بهخصوص که خیلی تأکید کرده بود در تحلیلها که مردم به ما میپیوندند و افراد نظامی توان و روحیه ندارند، که درست عکس این صحنه ثابت شده بود. قرارگاه خیلی بههم ریخته بود. افراد حتی از فرماندهان مسئلهدار شده بودند. »(7)
همانطور که بیان شد ریزش بسیاری از عناصر باسابقه و کادرهای اصلی منافقین پس از این عملیات بود. همچنین تبدیل گروهک منافقین به فرقه رجوی نیز پس از این شکست شدت بیشتری گرفت. برای اینکه فکر و روان افراد را تخدیر کرده و آنان را از تفکر و بازنگری در این اقدام ابلهانه (عملیات فروغ جاویدان) باز دارد. منافقین با انجام این عملیات مفتضحانه، دیگر نزد مخالفین جمهوری اسلامی هم هیچ اعتباری برای خود باقی نگذاشتند و خروج بسیاری از گروهها و دستهجات سیاسی، از این پس از شورای بهاصطلاح مقاومت ملی منافقین شدت گرفت و به اوج خود رسید. هرچند پیش از این و با ورود منافقین به خاک عراق و پذیرفتن مزدوری صدام، بسیاری از گروههای مخالف نظام نیز از آن بریده بودند.
شکست قاطع نظامی منافقین در عملیات مرصاد، باعث شد تا گروهک منافقین فکر نبرد رودررو و مستقیم با جمهوری اسلامی را برای همیشه به فراموشی بسپارد و تخیلات و رؤیاهای خود را در اینباره رها سازد. این شکست در واقع نقطه پایانی، بر آمال و آرزوهای سران منافقین برای تشکیل یک ارتش و رویارویی مسلحانه با نظام اسلامی بود. اقدامات پراکنده و سطحی پس از آن در برگزاری مانورهای نظامی و چنگودندان نشان دادن به ایران، بیشتر تبلیغاتی و برای مصرف داخلی و خالیکردن عقدههای ناشی از شکست عملیات مرصاد بود. یکی دیگر از نتایج شکست خفتبار منافقین در عملیات مرصاد و ناتوانی آنان در مقابله مستقیم با جمهوری اسلامی شروع مجدد فاز تروریستی در داخل کشور بود. این مرحله جنایات با ورود تیمهای ترور منافقین و بعضاً خمپارهاندازیهای آنان به شهرها همراه بود. این تحرکات بیشتر برای آن بود که گروهک منافقین خود را در نزد اندک هواداران و اعضای باقیمانده و همچنین دشمنان نظام اسلامی فعال و قابل توجه نشان دهد.
مزدوری منافقین برای اربابان بیگانه البته هر روز به فراخور موقعیت زمانی و سیاسی تغییر میکند. اما آنچه در حرکت و فعالیتهای این عناصر خودفروخته همیشه ثابت و اصل میباشد، ضدیت با انقلاب و جمهوری اسلامی میباشد. حمله تروریستی به آمریکا در ماجرای 11سپتامبر و موضعگیری جدید اربابان غربی منافقین در مقوله تروریسم، باعث شد تا گروهک منافقین آهسته و مزورانه، وزنة فعالیتهای سیاسی خود را افزایش داده و سعی کند تا گذشته تروریستی خود را نیز بهدست فراموشی بسپارد. در این راستا منافقین خدمت در چهارچوب جدید ترسیم شده از سوی اربابان غربی، جاسوسی و انجام تبلیغات سوء علیه نظام اسلامی در مجامع بینالمللی را بهکار بستند. مهمترین موضوعی که در این زمان به آنان دیکته میشد، مساله انرژی هستهای و مبحث حقوق بشر بود. البته ماجرای فتنه سال 1388 نشان داد که عناصر منافقین هنوز به فاز تخریب و اغتشاش دلبسته هستند و اگر شرایط داخلی کشور برای آنان مساعد باشد و چراغ سبز اربابان غربی خود را مشاهده کنند، دوباره سعی خواهند کرد همانند آنچه در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب انجام دادند را دوباره به مرحله اجرا گذارده و موجی از اقدامات تروریستی و حرکتهای مسلحانه را سازمان دهند.
در پایان این گفتار ذکر یک نکته کلیدی و اساسی در تحلیل رفتار منافقین برای انجام عملیات فروغ جاویدان(مرصاد) و دیگر موضعگیریها و اقدامات آنان ضروری مینماید این است که آنچه رجوی و دیگر سران منافقین بعد از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و حتی در سالهای مبارزه علیه رژیم پهلوی نتوانستند و یا نخواستند آن را بفهمند و قبول کنند، اعتقاد و اعتماد مردم به تفکر اصیل اسلامی، رهبری نظام و ولایت فقیه بود. منافقین براساس نداشتن شناخت کافی از این رویکرد و اعتقاد مردم، از همان زمان مبارزه در زندانهای رژیم پهلوی، مقابل روحانیت ایستاد و با فاصله گرفتن از تعالیم اسلامی پس از انحراف ایدئولوژیک، تعدادی از آنها مزورانه ظاهر اسلامی خود را حفظ نمودند. پس از پیروزی انقلاب نیز با عدم درک شرایط انقلابی و رهبری حضرت امام خمینی(ره)، بیهوده کوشیدند تا با اتکا به هواداران خویش مقابل سیل خروشان ملت بایستاند. همین تحلیلهای اشتباه و بعضاً مغرضانه، سرانجام آنان را به آوردگاه سی خرداد سال 60 کشاند. پس از آن انجام عملیاتهای تروریستی، مزدوری ارتش عراق، حمله به خاک ایران، جاسوسی برای اربابان غربی و تبلیغات علیه نظام جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی و... با عنوان جعلی حمایت از خلق ایران در دستور کار گروهک منافقین قرار گرفت.
آنچه در این میان و پس از سالیان دراز دشمنی و کینه منافقین در مقابل نظام اسلامی مشخص و البته مهم است، نه نحوه و شکل این دشمنی که در اصل و ماهیت تقابل آنان با تمامیت نظام جمهوری اسلامی و مردم مؤمن و انقلابی ایران اسلامی است؛ امری که هوشیاری و بصیرت دو چندان را نزد مردم و مسئولین میطلبد.
پی نوشت:
1. محمدعلی صدر شیرازی، عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1391، ص 265.
2. هادی شمس حائری، بینا، بیجا، 1375، ص 58.
3. گفتگوی هادی شعبانی، خبرگزاری فارس 4/5/87.
4. . محمدعلی صدر شیرازی، پیشین، ص 297.
5. . محمدعلی صدر شیرازی، پیشین ص 385.
6. علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آئینه تاریخ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1384، ص 220.
7. محمدعلی صدر شیرازی، پیشین، ص 351.