تأثیرات حمله آمریکا به عراق، بر گروه رجوی(2)

Hamdastanاکثر افراد مطرح می کردند که فقدان سلاح به منزله ی نابودی ارتش می باشد، زیرا ارتش بدون سلاح، مصداق خارجی ندارد. پاسخی که به افراد داه می شد، همان پیام رجوی بود که سلاح واقعی و اصلی سازمان، مریم قجر است و در ثانی مشکل بیکاری افراد را می توان با سرازیر کردن کارهای زیاد حل نمود.

مذاکرات خلع سلاح و تسلیم

در تحلیل ها و محافل درونی، فرماندهان منافقین به نیروها گفته بودند بمباران تماماً توسط انگلیس صورت گرفته و انگلیس طرف معامله ی جمهوری اسلامی ایران بوده ، ولی آمریکایی ها با منافقین کاری ندارند و قرارگاه اشرف و مختصات آن به آمریکایی ها داده شده است .

بعد از پیشروی آمریکایی ها از جبهه ی کردی در منطقه ی قره تپه ، اولین تماس ها با آمریکایی ها برقرار شد . از طرف آمریکایی ها پیامی ارسال می شود که قصدی برای درگیری نیست و خودتان را تسلیم کنید و خواسته می شود که با نماینده ی منافقین ملاقات شود . این پیام توسط یک سرگرد آمریکایی ارسال می شود .

از ناحیه ی سازمان نیز پیام توافق برای مذاکره ارسال می گردد و دعوتی از آنها برای آمدن به اشرف صورت می گیرد که یک ستون نظامی آمریکا در حالی که پرچم های نارنجی بر روی آنها نصب بود وارد اشرف می شود (ستونی در حدود 8 خودرو) در استقبال از آمریکایی ها ، منافقین تمامی خیابان های مسیر را جاروب و آماده می کنند ، در میان نظامیان آمریکایی ، حسین ابریشمچی نیز حضور داشته است .

به دنبال ورود ستون اول مذاکرات مقدماتی ، روز بعد با ورود ستون بزرگی از زرهی و خودرو با افزایش گشت هوایی بر بالای قرارگاه اشرف ، کنترل قرارگاه اشرف توسط آمریکایی ها کامل می شود . مذاکرات در ساختمان معروف به U " " در مرکز قرارگاه اشرف که سابقاً محل استقرار رجوی بوده ، صورت می گیرد . منافقین برای استقبال بهترین نفرات شان را جمع می کنند و تحت فرماندهی یکی از فرماندهان نظامی در دو طرف ورودی ساختمان به حالت خبردار ، گارد احترام تشکیل می دهند ، نیروهای آمریکایی نیز جهت حفاظت از فرماندهان خود در اطراف ساختمان مستقر می شوند .

از طرف آمریکایی ها طرف مذاکره کننده ، ژنرال 4 ستاره " ریموند اودی یرنو " ، فرمانده ی لشکر چهارم زرهی ارتش آمریکا بوده است . از طرف منافقین مژگان پارسایی (در آن مقطع مسئول اول سازمان بود) به همراه صدیقه ی ابراهیمی ، زهره اخیانی ، عباس داوری (که همواره طرف مذاکره با عراق نیز بود) ، مهدی براعی ، محمود عطایی و حسین مدنی (مترجم) شرکت داشتند .

منافقین در این مذاکرات با رد رژیم عراق مطرح می کنند که بالاجبار به عراق آمده اند ، چون کشور دیگری پذیرای آنها نبوده است و مطرح می کنند که حاضرند به تمامی قوانین و دستورهای نیروهای آمریکایی گردن نهند و می گویند در هر کشوری که هستند به قوانین آن کشور عمل می کنند و در اینجا نیز تابع قوانین عراق می باشند که در حال حاضر در اختیار آمریکایی هاست ؛ اما صدور بیانیه ی تسلیم را به دلیل این که مفهوم درگیری از قبل دارد ، رد می کنند .

آمریکایی ها نیز می پذیرند در متن بیانیه کلمه ی تسلیم آورده نشود و از لفظ آتش بس استفاده گردد ، سپس منافقین ژنرال مربوط را، به دیدن زخمی ها که زیاد هم بودند می برند که وی تحت تأثیر قرار می گیرد . از زمان شروع مذاکرات نیز عملاً بمباران قطع شده بود ، ولی پروازها تماماً وجود داشت . بعد از اعلام آتش بس نیز افراد از سنگرها خارج شده و به آسایشگاه ها بر می گردند . روند خلع سلاح نیز به این شکل بود که ابتدا سلاح های سنگین و نیمه سنگین را تحویل آمریکایی ها می دهند و سپس سلاح های سبک تحویل می شود .

در طی مذاکرات ، آمریکایی ها تقاضای ساختمان هایی را می کنند که نیروهای آمریکایی در آن استقرار یابند که منافقین قسمت معروف به هتل (شمال اشرف) را پیشنهاد می دهند . اما آمریکایی ها خواستار رؤیت سایر ساختمان ها می شوند که قبل از مراجعه ی آنها به هر ساختمان منافقین اقدام به پر کردن ساختمان با وسایل زیاد می کردند تا محل ها را پر و شیک نشان دهند . در این فاصله همه نشست های منافقین قطع شده بود و با کسی برخورد نمی شد . از طرف دیگر با هماهنگی های دیگری که صورت گرفته بود ، گروه هایی از منافقین جهت جمع آوری اموال با اسکورتی آمریکایی به سایر قرارگاه ها که در جریان حمله ، تخلیه شده بود ، مراجعه می کنند .

در این فاصله در قرارگاه اشرف جشن گرفته می شود که با آمریکایی ها به توافق رسیده و این توافق را پیروزی قلمداد می کنند . به ویژه این که آمریکایی ها نیز مطرح می کنند که بمباران توسط آمریکا صورت نگرفته و کار انگلیسی ها بوده است و از طرفی خود منافقین نیز به نیروهایشان گفته بودند ، در مذاکرات ژنو ، میان ایران و آمریکا و انگلیس توافق شده بود که ایران در زمان حمله وارد عراق نشود و در مقابل نیروهای مهاجم به منافقین حمله نمایند و کار آنها را یکسره کنند .

به همین دلیل ، عدم نابود شدن نیروها می توانست به منزله ی یک موفقیت برای سازمان باشد و سازمان اینگونه وانمود می کرد که این موفقیت مدیون عدم پاسخگویی نظامی به تهاجمات و ناشی از شاهکار رجوی در صدور دستور به موقع بوده است . در جریان خلع سلاح و تسلیم نیز دستور محو و از بین بردن کلیه ی مدارک و اسناد که مضر روابط با آمریکایی ها بود ، به صورت زیر از ناحیه ی فرماندهان منافقین صادر می شود :

1. هر گونه جمله یا متن یا سند ضد آمریکایی در کتب آرشیو ، فیلم ها و سرودها و حتی نشریات دوران انقلاب اسلامی

2. هر گونه متن با سند مربوط به عملیات های تروریستی

3. هرگونه متن یا سند و فیلم نشست ها که منافقین را به صورت فرقه ی مذهبی نشان دهد مانند نشست های انقلاب و نشست امام زمان

4. هرگونه متن یا سند امکانات مالی سازمان

5. هرگونه متن یا سند و فیلم ارتباطات سازمان با ارتش عراق ، حزب بعث و صدام

این عملیات پاکسازی و انهدام اسناد به عنوان " طرح 106 " نامگذاری می شود .

در جریان خلع سلاح ، روحیه ی منافقین به شدت به هم می ریزد ، زیرا خلع سلاح با تحقیر تمام از ناحیه ی آمریکایی ها صورت می گیرد . آنها حکم خلع سلاح را ابلاغ می کنند و در این حکم یادآور می شوند که در صورت عدم خلع سلاح ، تمامی منافقین محکوم به نابودی هستند . در هنگام ابلاغ حکم خلع سلاح نیز 6 هلیکوپتر مرتب بر فراز قرارگاه اشرف و محل برگزاری جلسه مذاکرات پرواز می نمایند .

همان شب اطلاعیه ی مشترک خلع سلاح از تلویزیون منافقین خوانده می شود و کل نیروها برای اولین بار با موضوع خلع سلاح مواجه می شوند . مسعود رجوی نیز در پیام درونی ، موضوع خلع سلاح را مطرح می کند و می گوید : " مجبور شده است بین سلاح و صاحب سلاح ، یکی را انتخاب کند و وی صاحب سلاح را انتخاب نموده " و برای روحیه دادن به نیروها می گوید : " سلاح اصلی سازمان مریم قجر و انقلاب است و هیچگاه به سلاح نظامی تکیه نکرده است و انقلاب مریم ، سلاح را مجدداً خواهد آورد و سلاح صاحبش را نمی آورد ، اما صاحب سلاح ، سلاح را خواهد آورد " و همه ی نیروها را تشویق به انقلاب ایدئولوژیک می کند .

طبق گزارش های رسیده ، خلع سلاح ضربه ی بزرگی را به روحیه ی نیروها وارد می کند و در مورد آینده ی خود نگران می شوند و دیگر وجود سازمان را بی فایده می دانند و خیلی ها تصمیم به خروج می گیرند و نیروها به شدت سرخورده می شوند .

بلافاصله بعد از موضوع خلع سلاح ، برای فرماندهان نظامی نشست گذاشته می شود . در این نشست ها سؤال می شود واکنش افراد چیست ؟ اکثر افراد مطرح می کردند که فقدان سلاح به منزله ی نابودی ارتش می باشد ، زیرا ارتش بدون سلاح ، مصداق خارجی ندارد . پاسخی که به افراد داه می شود ، همان پیام رجوی بود که سلاح واقعی و اصلی سازمان ، مریم قجر است و در ثانی مشکل بیکاری افراد را می توان با سرازیر کردن کارهای زیاد حل نمود .

تعدادی نیز مطرح می کردند که موضوع سرنگونی (استراتژی و مشی براندازی) چه می شود ؟ زیرا سرنگونی با وجود سلاح و ارتش میسر نگشت و حالا چگونه بدون آنها امکان پذیر خواهد بود ؟! از طرفی بسیار نگران بودند که مبادا توسط آمریکایی ها مورد معامله قرار گیرند ، فرماندهان در پاسخ می گفتند : آمریکایی ها قول داده اند چنین کاری نکنند و چاره ای نداریم جز آن که به حرف صاحبخانه ی جدید گوش دهیم و به خلع سلاح تن دهیم .

بر اساس گزارش های رسیده ، اساس مباحث منافقین با مقامات نظامی آمریکا حول این محور بوده است که مجاهدین و آمریکا دشمن مشترک دارند و ایران از اشغال عراق متضرر شده است و به هیچوجه نمی خواهد در عراق دموکراسی پا بگیرد و از حضور آمریکا در منطقه استقبال نمی کند . الان تلاش می کند تمام عناصر اطلاعاتی خودش را به عراق نفوذ دهد و در مراکز و شهرهای عراق در سطح کلان نیرو مستقر نماید و به میزان زیادی پول و سلاح وارد کرده و در تلاش است تا جبهه ی درگیری با آمریکا را به عراق بکشاند .

امکانات عبور عناصر القاعده را برای ورود به عراق از طریق ایران تأمین کند و عناصر شیعه را علیه آمریکا تحریک می نماید و قصد دارد تا در کلیه ی سطوح اداری و حکومت عراق نفوذ کند ، ایرانیان در حال خرید اماکن و مشغول غارت منابع عراقی ها هستند و تلاش خواهند کرد قوانین اسلامی خود را در عراق حاکم کنند و ما (منافقین) و شما (آمریکا) اهداف مشترکی داریم و شما (آمریکا) اشتباه کردید که از عراق شروع کردید و باید از ایران حمله را آغاز می کردید و بعد صدام را سرنگون می کردید . کانون تروریسم و ناامنی ایران است و اگر اول از ایران شروع می کردید ، حامی اصلی تروریسم از بین می رفت و کل منطقه به ثبات می رسید .

واکنش نیروهای منافقین به صحبت های مذکور و نیز صحبت علیه صدام به شدت منفی بود ، آنها می گفتند چگونه صدام که تا دیروز دوست ما بوده ، حالا یک شبه شده دیکتاتور و در مورد دوستی با آمریکا نیز واکنش ها شدیدتر بوده است و این که مگر یک عمر سازمان ادعای امپریالیزم بودن آمریکا را نداشت و مگر بعد از 11 سپتامبر ، جشن و شادمانی برقرار نشد و حالا این همسو شدن با آمریکا چه مفهومی دارد ؟

علیرغم جو دوستانه مذاکرات خلع سلاح ، از آنجا که خط اصلی از سوی وزارت خارجه ی آمریکا بوده ، ژنرال ها فقط تابع بوده اند و در پاسخ به التماس ها و احساسات منافقین که تلاش داشتند خلع سلاح صورت نگیرد ، هیچ نرمشی از خودشان نشان نمی دهند و فقط ژنرال آمریکایی به تعدادی از نفرات به عنوان خداحافظی با سلاح اجازه ی سوار شدن به تانک ها را می دهد . تا چند هفته نیز آمریکایی ها اجازه می دادند منافقین عملیات نظافت و رسیدگی به سلاح ها را انجام دهند . (هر هفته یک روز) اما پس از چند هفته ، آمریکا دیگر اجازه ی سرویس و نگهداری سلاح را نمی دهد و این کار نیز متوقف می شود و بعداً نیز سلاح ها را کاملاً منتقل کرده و یا از بین می برند .

ثبت نام و صدور کارت شناسایی

در مقدمه این اقدام نیز رجوی پیام می دهد و زمینه سازی می کند . کماکان شکست های پی در پی را پیروزی جلوه می دهد و تلاش می کند مژگان پارسایی را به عنوان قهرمان جدید جا بیندازد و برگ برنده را " عدم شلیک " می شمارد و از نیروها می خواهد در این مرحله نیز همکاری نمایند . (مسئله ای که اجتناب ناپذیر بوده را به عنوان خط همکاری توجیه می کنند)

در روند ثبت نام ، در سطح نیروها مطرح می شود که آمریکایی ها می خواهند با افراد مصاحبه کنند (معلوم می شود صرفاً ثبت نام و صدور عکس نبوده ، بلکه به نوعی بازجویی نفرات تلقی می شد) در این رابطه کلیه ی نفرات تا جزئی ترین مسائل حتی گفتن نام اصلی یا مستعار توجیه می شوند . مرز سرخ نیروها را خروج از اشرف اعلام می کنند و می گویند " نیروها باید بگویند تحت هیچ عنوان حاضر به ترک اشرف نیستند . "

نحوه ی کار ثبت نام بدین شکل بود که یک اکیپ 7 تا 10 نفره آمریکایی به همراه تجهیزات کامپیوتری ، دستگاه های انگشت نگاری ، عکاسی و .... در یکی از سوله های اشرف (سالن اجتماعات) مستقر می شوند . مترجم از طرف سازمان بود و البته تعدادی از آمریکایی ها فارسی بلد بودند ، سپس نفرات را در اکیپ های 20 نفره وارد سالن می کردند .

ابتدا توسط یک افسر ارشد آمریکایی در محوطه داخل سالن که با پرده جدا شده بود پذیرفته می شدند (منافقین توجیه شده بودند که تا می تواننند با این افسر باید بحث سیاسی کنند و وی را تحت تأثیر قرار دهند ، بحث ها نیز عمدتاً در مورد ایران و به اصطلاح مظالم و شکنجه های جمهوری اسلامی بود) و بعد توسط مقامات دیگر احضار می شدند و جزئیات و مشخصات فرد اخذ می گردید و آنگاه به فرد دیگری پاس داده می شدند که وی اقدام به انگشت نگاری و گرفتن عکس می کرد و کارت صادر می شد . سؤالات تماماً از احوالات شخصیه بود .

این وضعیت نزدیک به دو ماه طول می کشد . به افراد تأکید می شود از کارت به شدت محافظت نمایند ، زیرا مفقود شدن کارت مساوی بود با مصاحبه مجدد و مجاهدین از این که نیروها در مصاحبه دوباره به تناقض گویی دچار شوند ، به شدت در هراس بودند .

سرگرم کردن نیروها

هم زمان با شروع ثبت نام نیروها توسط آمریکا ، سه کار هم زمان توسط فرماندهان منافقین شروع می شود :

1. مباحث انقلاب ایدئولوژیک جدید برای تخلیه روانی افراد

2. تأسیس مدارس ، آموزش گاه و دانشگاه برای ارتقاء سطح تحصیلات افراد

3. یک سری پروژه های ساختمانی اعم از باز سازی یک سری مناطق بمباران شده و یا ساختمان جدید مثل ساختمان استادیوم ورزشی به نام امجدیه ، محوطه سازی فضای سبز به همراه حوضچه ای شبیه رودخانه که سمبل رود کارون بود ، ساختن یک سیستم تصفیه آب ، درست کردن باغ وحش ، درست کردن مسجد ، درست کردن استخر دوم در قرارگاه ، بازسازی خودروها ، اتوبوس ها و رنگ آنها ، جمع آوری انبوه وسایل و لوازم یدکی و آهن و ... برای فروش و تأسیس یک بازار در بیرون قرارگاه اشرف که در این بازار کلیه ی وسایل اضافی را به فروش می رساندند . (اعم از کامپیوترها ، لوازم التحریر ، آهن آلات ، پیچ و مهره ، ورق های آهن ، اتصالات فلزی ، خودروهای تصادفی و اسقاطی ، کابل های دست دوم ، قوطی های روغن پلاستیک های مصرف شده ، ظروف شیشه ای ، قاشق و چنگال های اضافی ، ظروف آشپزخانه ، کلورهای اضافی و ...)

این کارها به دو دلیل انجام می شد :

1) چنانچه با انحلال ارتش و اخراج مواجه شدند ، غافلگیر نشوند .

2) از این طریق نیروها را سرگرم کنند تا کمتر به آینده ی خودشان فکر نمایند و به اصطلاح وقت فکر کردن به افراد ندهند .

افرادی که برای قسمت فروش در نظر گرفته بودند اکثراً زبان عربی می دانستند ، ولی باقی افراد را با صرف ساعت ها وقت ، در داخل اشرف برای جمع آوری مشغول کرده بودند و البته از طریق بازار ، اهداف دیگری نیز جستجو می شد که دادن پیام و ارتباط گیری با کانال های عراقی همکار در زمان صدام بود . همچنین با ارتباط گیری با سران عشایر و دادن هدایا و پول و ... سعی در جذب آنها داشتند تا در شرایط متفاوت احتمالی ، حامیانی دست و پا نمایند .

جذب سران عشایر و آوردن اساتید دانشگاه ها و ... به اشرف

منافقین به وسیله و بهانه ی فروش وسایل و به طور خاص خودروها و با فروش ارزانتر و بعضاً هدیه به سران عشایر ، شروع به ارتباط گیری و جذب آنها نمودند . علی الخصوص این که قرارگاه اشرف در استان دیالی واقع شده بود و بافت منطقه تا حدودی به نفع رژیم صدام بود و بسیاری از متمولین و اشخاص با نفوذ ، از میان اهل سنت و طرفدار صدام بودند و این موضوع تا حدودی اقدامات آنها را تسهیل می نمود و از طریق سران عشایر منطقه تلاش داشتند با متنفذین دیگر در سایر استان های عراق نیز ارتباط بگیرند .

در یک مورد منافقین 27 خودرو را به یک سر عشیره با قیمت پایینی فروخته بودند و حتی نفراتی را در قرارگاه اشرف به کار گرفته بودند تا با پختن شیرینی ، سفارش از بیرون قبول کنند تا ضمن داشتن درآمد ، امکان ارتباط نیزفراهم شود . ساختن در و پنجره ی فلزی و آلومینیومی و فروش آنها به عشایر از جمله کارهایی بود که صورت می گرفت . در ارائه ی این کارها حتی از آمریکایی ها نیز سفارش می گرفتند که به طور خاص مجموعه های بهداشتی ، دوش حمام برای آنها درست کردند و یک مورد نیز برج های دیده بانی برای آنها ساختند .

از طرفی در کلاس های عربی نفرات مترجمی را که می خواستند به طور خاص بعد از سقوط صدام در رابطه ی مردم و عشایر و سرعشیره ها بکار گیرند یا برای استفاده در میهمانی ها ، تعلیم می دادند . فراگیری زبان انگلیسی از اولین روزهای ورود آمریکا به قرارگاه اشرف در دستور کار قرار گرفت . در حالی که تا قبل از آن به راغبین آموزش زبان انگلیسی انگ بریده که می خواهد برود اروپا و ... می زدند ، اما در این مقطع برای چفت شدن با آمریکایی ها ، فراگیری انگلیسی را ضروری تشخیص داده بودند و نفراتی مانند حسین ابریشمچی ، محمود عطایی ، محمد سادات دربندی وارد این کلاس ها شده بودند .

مربی کلاس زبان را از بغداد می آوردند ، برای زنان کلاس مستقل از مردها تشکیل شده بود ، کلاس عربی را گوینده ی اخبار سیمای نفاق می گرداند و سایر کلاس های دانشکده ها را افرادی از درون منافقین تدریس می کردند و برای دروس تخصصی مربوط به دانشکده ی پزشکی از پزشکان عراقی استفاده می شد . مسئولیت دانشکده ی ساختمان با جواد برومند (مهندس راه و ساختمان) بود و رئیس دانشگاه ها افسانه شاهرخی بود .

چون اختلاف تحصیلی زیادی میان هنرجویان بود ، عملاً کلاس ها پیش نمی رفت و معلوم بود که صرفاً می خواهند به طور فرمالیته کاری انجام دهند تا نیروها سرگرم شوند که عملاً باعث درگیری نیروها با مربیان و یکدیگر شده بود و در عمل به جای این که مشکلی حل شود ، خود تبدیل به معضلی برای تشکیلات گردیده بود و تنها استفاده ای که برای منافقین داشت ، کشاندن اساتید عراقی با ساعتی 12 دلار و هزینه های سنگین جهت استفاده های تبلیغی و ارتباط گیری با مراکز دانشگاهی بود . (که آن هم به درستی پیشرفتی نداشت)

و به همین دلیل موضوع تدریس تبدیل شد به دعوت از اساتید عراقی و دادن میهمانی ، تولید خبر و پخش آن و تبلیغات مستمر و مداوم روی اساتید به خصوص تبلیغات علیه ایران که نمی خواهد عراق به دمکراسی دست یابد و یا در ایران شکنجه هست و ...

البته از میان اساتید ، آنها که شیعه بودند همکاری با منافقین را رها کرده و رفتند که به عنوان نمونه می توان به فردی معروف به نام " دکتر علی " و یا " استاد مظفر " از شهر بعقوبه اشاره کرد . همین برنامه در مورد خبرنگاران نیز اعمال گردید و با ترفندهای گوناگون ، خبرنگاران عراقی و یا خارجی را به قرارگاه می کشاندند و با بردن آنها به دانشگاه ها این طور وانمود می کردند که منافقین از یک سطح علمی برخوردارند ، در حالی که واقعیت چیز دیگری بود و اکثر نفرات منافقین دارای تحصیلات حتی در حد دیپلم نیز نبودند .

به ویژه عناصری که در سال های اخیر جذب شده بودند که اغلب آنها در سطح ابتدایی درس خوانده بودند و به دلیل عدم توانایی در داخل کشور و معضل بیکاری و .... راه اروپا را در پیش گرفته بودند که توسط منافقین در ترکیه ، پاسکتان و یا حتی ایران شکار شده بودند و با ترفند اعزام به اروپا ، پس از گذراندن مدتی در قرارگاه اشرف ، از آنها سوء استفاده شده بود که بحث آنها به صورت جداگانه خواهد آمد .

حتی بعدها منافقین تلاش کردند تا مدارک معتبری از دانشگاه های عراقی برای افراد دست و پا نمایند تا آنها نمرات داده شده توسط اساتید عراقی را قبول کنند ، تا بدین وسیله سطح علمی قرارگاه اشرف را از این وضعیت نابهنجار نجات دهند ، در حالی که بسیاری از هنرجویان حتی مدرک دیپلم نیز نداشتند ؛ البته هیچگاه موفق نشدند .

هدف دیگر تشکیلات این بود که افراد را با این ترفندها در قرارگاه نگه دارند و خواست آنها را در ترک قرارگاه به تعویق اندازند . مزیت دیگر طرح آنها این بود که در برخورد با خانواده هایی که از ایران می آمدند تا فرزندان شان را ببینند ، دست بالا را داشتند و وانمود می کردند فرزندان آنها در حال رشد و تحصیل هستند .

در این میان چون صرفاً از تحصیلات مذکور بنا بر استفاده ی تبلیغی بود ، به هر بهانه ای نیز کلاس ها به تعطیلی کشانده می شد ، مثلاً برای پذیرایی و میهمانی سران عشایر عراقی و یا اعتراض به دستگیری مریم قجر در فرانسه و امثالهم .

تداوم نشست های انقلاب ایدئولوژیک و موضوع فرار افراد

هم زمان با بیگاری کشیدن از افراد ، خط نشست های انقلاب نیز تداوم پیدا می کند و طی نشست هایی ، هر فرد موظف می گردد تناقضات خود (ایرادهایی که به سازمان و رهبری و یا خطوط سیاسی ایدئولوژیک تشکیلات دارد) را بنویسد و یا در جمع دست به اعتراف و انتقاد از خود بزند . در این راستا سعی می شد هر آنچه که در ذهن فرد می گذرد را در بیاورند و از این طریق امکان خنثی کردن آن را بیابند . حتی مطرح می کردند فرماندهان هیچ واکنشی نسبت به به اعترافات و مطالب افراد نخواهند داشت و فقط افراد باید مسائل درونی خودشان را بیرون بریزند .

در این میان بر خلاف گذشته بسیاری اعلام کردند ، گزارشی نخواهند نوشت که این امر به دلیل حضور آمریکایی ها و عدم توان منافقین در فشار روی افراد بود و همگان به این موضوع پی برده بودند . اگر متوجه می شدند افرادی (اعم از رده بالا یا پایین) احتمالاً مسئله دار شده و رفتارشان تغییر کرده است و کارهایشان را درست انجام نمی دهند و یا با مسئول خودشان مرتب درگیر هستند ، باز هم آنها را در این نشست ها با بهانه خواندن گزارش تست می کردند تا متوجه شوند که آیا احتمال فرارشان وجود دارد یا خیر .

برای جلوگیری از فرارها نیز شروع کردند به کشیدن حصار به دور مقرها و در مواردی نیز افرادی را که احتمال فرار آنها زیادتر بود ، به مقرهایی می فرستادند که از حفاظت بیشتری برخوردار بود که از جمله قرارگاه 14 بود . در تمامی مقرها اخذ ویزا برای خروج از محوطه مقر الزامی شده بود ، حتی حق ویزای فرماندهان مرد را گرفتند و حق ویزا محدود شد به زنان که دافعه ی زیادی ایجاد کرد و بعدها نیز حق صدور ویزا را فقط مختص کردند به فرمانده و رئیس ستاد .

از طرفی نگهبانی ها را در اطراف قرارگاه افزایش دادند و شب ها در تاریکی نگهبانی می دادند و به موازات این اقدامات ، ارتباط بی سیمی را نیز اضافه کردند . گشت های ثابت و متحرک را در تمامی نقاط راه اندازی کردند و البته گشت ها نیز حداقل 2 نفر بود تا خود گشتی ها فرار ننمایند و برای جلوگیری از تبانی نفرات ، افراد نزدیک به هم را در یک گشت نمی گماردند .

هر گشت و نگهبانی مجهز بود به بی سیم ، چراغ قوه ، چوب و میله آهنی ، چاقو ، کپسول های بیهوشی ، وسایل برقی شوک آور (به دلیل خلع سلاح امکان استفاده از سلاح گرم وجود نداشت) و دستور این بود که اگر کسی را در حال فرار مشاهده کردند تا سر حد مرگ کتک بزنند ، با این همه خطر فرار وجود داشت و کسانی بودند که با فرار خودشان را به آمریکایی ها و یا ایران می رساندند .

آمریکایی ها در دو نقطه متمرکز بودند . یکی در محلی به نام هتل در شمال قرارگاه اشرف در داخل حصاری که قبلاً عراقی ها مستقر بودند که به نام " جاده 100 " نیز موسوم بود . برای جلوگیری از فرارها یک پست ثابت در سه راهی غرب جاده 100 وجود داشت که فقط وظیفه اش کنترل مسیر برای جلوگیری از فرار افراد و یا رفتن افراد به سمت آمریکایی ها بود ، ضمن این که این مسیر مورد استفاده ی آمریکایی ها نیز واقع می شد . یک پست ثابت دیگر هم در انتهای جاده دوم که از وسط خیابان 100 منشعب می شد ، که به دانشگاه ایران ختم می گردید تا کسی از سمت دانشگاه به طرف آمریکایی ها نرود و یک گشت نیز در خیابان 100 وجود داشت .

علیرغم همه ی این اقدامات با پخش شایعات نیز سعی می شد از فرار افراد جلوگیری نمایند ، مانند این شایعه که فردی فرار کرده و آمریکایی ها وی را برگردانده اند و یا مرتب اخباری از وضعیت نابهنجار و بد کمپ آمریکایی ها بین افراد پخش می گردید .

اکیپ دوم آمریکایی ها در جنوب قرارگاه اشرف و در انتهای خیابان موسوم به " خیابان سوله ها " مستقر بود که یک اکیپ گشت نیز به این خیابان اختصاص داشت . آمریکایی ها نیز کمپ هایی برای نگهداری موقت افراد متواری اختصاص داده بودند و هر فردی که فرار می کرد و یا با فشار آوردن به منافقین از آنها جدا می گشت ، از وی در این کمپ ها نگهداری میشد تا زمان تعیین تکلیف وی فرا رسد . بعدها تعداد زیادی از این نفرات با کمک صلیب سرخ به ایران آمدند که بحث آنها مستقلاً خواهد آمد .

دستگیری و استرداد دو تن از اعضای قدیمی سازمان توسط دولت سوریه و موضوع کمک های مالی صدام

در تاریخ 29فروردین82 دو تن از اعضای قدیمی به نام های " ابراهیم خدابنده و جمیل بصام " ، هنگامی که قصد انتقال مبلغ یک میلیون و هشتصد هزار دلار وجه نقد را از خاک عراق به اروپا داشتند ، در مرز ابوکمال سوریه توسط مأمورین سوریه دستگیر شدند . این افراد در تاریخ 16خرداد83 توسط نمایندگان سوریه در فرودگاه مهرآباد تحویل ایران می گردند .

اعترافات این افراد نشان می داد مجاهدین مقادیر متنابهی از پول های اهدایی صدام را به اروپا انتقال داده اند (که بعدها در جریان دستگیری مریم قجر در فرانسه نیز بخشی از این پول ها کشف و توسط فرانسه ضبط می گردد) این اطلاعات سپس با اسنادی که در هنگام سقوط صدام به دست عراقی ها می افتد و بخشی از آن آشکار می شود ، تکمیل می گردد .

اسناد و فیلم های مذکور که توسط سرویس اطلاعاتی عراق در هنگام تحویل پول به سازمان به صورت پنهانی گرفته شده بود ، نشان می داد میلیون ها دلار از سوی رژیم بعثی در اختیار سازمان قرار می گرفت تا به ترور و عملیات در ایران بپردازند و از این طریق نشان دهند ایران کشور بی ثباتی است .

یک قلم از کمک های بی حد و حصر رژیم صدام که توسط نیویورک تایمز فاش شد ، پرده از فروش نفت عراق به صورت قاچاق توسط مجاهدین برداشته شدکه بر خلاف مصوبه ی شورای امنیت سازمان ملل ، اقدام به فروش نفت کرده بودند که فقط بابت این اقدامات آن هم در یک مقطع 600 میلیون دلار سود نصیب آنها شده بود . بخشی از تصاویر و اسناد توسط تلویزیون های خارجی منجمله تلویزیون الجزیزه نیز پخش گردید .

ابراهیم خدابنده که پناهنده انگلیس بود ، توسط مسئول منافقین در فرانسه به نام " آزاد رضایی " توجیه می گردد تا با تهیه ی ویزای سوریه به این کشور سفر نماید و مأموریتی را به انجام رساند . وی نیز به سوریه می رود و با وصل شدن به " جمیل بصام " هر دو به مرز سوریه _ عراق می روند و پولی را که توسط عوامل سازمان در خاک عراق از مرز مذکور عبور داده شده بود ، تحویل می گیرند تا به فرانسه منتقل نمایند . این پول ها در هفت ساک جاسازی شده بود و توسط زنی عراقی از مرز رد شده بود .

پیام 12 ماده ای رجوی پس از سقوط صدام و مذاکرات خلع سلاح و تسلیم

پس از سقوط صدام و پایان بمباران مواضع سازمان ، رجوی برای نیروها پیامی ارسال نمود که توسط فرماندهان قرارگاه ها به نیروهای تحت امر ابلاغ گردید . در این پیام رجوی به بمباران محل استقرار خود و مریم قجر اشاره نموده و حتی اعلام نمود بر اثر بمباران میز کار و تختخواب وی منهدم شده است . قسمت هایی از پیام به شرح زیر است :

" با تشکر و قدردانی از زحمات تک تک نیروهای ارتش آزادیبخش ، از این که در هر شرایطی فرمان پذیری داشتید و گوش به فرمان فرماندهان بودید و علیرغم این که به شما تیراندازی شد ، ولی مقاومت و صبر پیشه کردید و به سمت کسی شلیک نکردید ، مراتب سپاس خود را از یکایک شما تقدیم و توجه تان را به موارد زیر جلب می کنم :

1. زمانی که لنین در روسیه پیروز شد و نماینده ی خود را جهت مذاکره نزد آلمانی ها فرستاد ، آلمانی ها برخورد توهین آمیزی با نماینده ی لنین داشتند . هنگامی که وی جریان برخورد آلمانی ها و درخواست های آنها را مطرح می کند ، لنین به او می گوید : اگر به شما گفتند دامن هم بپوشید ، بپوشید ، زیرا ما در یک موقعیت تاریخی حساس قرار گرفته ایم ؛ لذا به خاطر نجات خلقمان اگر لازم باشد ما هم دامن می پوشیم .

2. رژیم هنور در ساعت " سین " (ساعت سرنگونی) قرار دارد و از این شرایط خارج نشده است .

3. تنها تضاد ما رژیم است ، ما تنها با رژیم در جنگ هستیم و با هیچ گروه و کشوری سر جنگ نداریم .

4. در مورد جنگ " لب پر " (تشبیه به لبه ی ظروب چینی که پس از ضربه خوردن می پرد) نخورید ، معامله ای که رژیم با انگلیس کرده بود تا قرارگاه های ما را صفر صفر کنند . (منظور این است که آمریکایی ها نقشی نداشتند)

5. ما اکنون " سر قله " هستیم و چشم تمام دنیا به ما است .

6. ما از جناح قدرت هستیم و دنیا و آمریکا نیز به قدرت ما پی برده و روی ما حساب باز کرده ، ما امروز روی میز پنتاگون هستیم و آنها در آمریکا درباره ی ما صحبت می کنند ، پس باید با قدرت بیشتری برای حفظ تشکیلات خود بکوشیم .

7. ما چاشنی نابودی رژیم و تنها آلترناتیو قدرتمند آن می باشیم .

8. ارتش آزادیبخش امید خلق قهرمان ایران می باشد و نیرویی است که باید مریم را به تهران ببرد .

9. امروز همان روزی است که همه باید وفاداری خود را به سازمان ثابت کنند زیرا سازمان افراد را در روزهای سخت و دشوار می خواهد ، نه فقط در روزهای شادی و پیروزی .

10. عملیات جاری ناموس مجاهدین است ، نشست های عملیات جاری را فعال تر برگزار کنید .

11. فرمانپذیری و گوش به فرمان بودن از فرماندهان خود را هرگز فراموش نکنید .

« انا فتحنا لک فتحاً مبینا » نام این عملیات را فتح المبین انتخاب کردیم ، چون از شری عظیم ، خیری عظیم گرفتیم ."

در تشریح بند آخر پیام ، نادر رفیع نژاد از مسئولین منافقین می گوید : " در این جنگ ما باید صفر صفر (نابود) می شدیم ، ولی رهبری بار دیگر سازمان را از مرگ حتمی نجات داد ."

این پیام صرفاً جهت روحیه دادن به نیروها و آرام سازی و آماده سازی آنها برای همکاری با آمریکا به عنوان حاکم بلامنازع عراق و جانشین صدام بود و در آن هیچ اشاره ای به ادعاهای قبلی مبنی بر این که اعلام کرده بودند ، تحت حملات ایران قرار دارند ، نشده بود .

بعد از این پیام و یک پیام دیگر به مناسبت دستگیری مریم قجر که اشاره خواهد شد ، دیگر هیچ خبری از رجوی نشد و مسئولین سازمان در پاسخ به سؤال نیروها از سرنوشت وی اعلام می کردند ، سؤال از وضعیت رجوی خط سرخ سازمان است و بوی رژیم می دهد . (شیوه ی عمل سازمان برای سرکوب سؤالات افراد)

هچنین موارد زیر در پاسخ به پرسش های بی پایان نیروها از سوی مسئولین و فرماندهان منافقین مطرح می شد :

1. الان تهدید ما (سازمان) تحلیل کردن است . " واو شدن " (انفجار و بریدگی ، وا دادن) و محفل زدن است ، امروز در سازمان از این نوع سؤالات حرام است ، فقط و فقط خود را به رهبری بسپارید .

2. تحلیل کردن و سؤال کردن حرام و مرز سرخ است ، مسعود (رجوی) هر موقع لازم باشد و صلاح بداند خودش پیام می دهد .

3. ارتش پابرجاست و آمریکایی ها هم می دانند ما تروریست نیستیم .

دستگیری مریم قجر عضدانلو به همراه 165 نفر از اعضای منافقین در فرانسه

" نیکلا سارکوزی " وزیر وقت کشور فرانسه ، در پی پرسش چند نماینده ی سوسیالیست مجمع ملی فرانسه در خصوص علل دستگیری گسترده ی رهبران و اعضای منافقین اظهار داشت :

" سازمان مجاهدین قصد داشت پس از جنگ عراق – آمریکا ، فرانسه با به پایگاهی برای فعالیت های تروریستی خود مبدل سازد . در جریان دستگیری ها مقادیر متنابهی پول نقد وسایل ارتباطی و تجهیزات به دست آمده که تحت بررسی است ، این سازمان از سال 1986 از حمایت رژیم صدام بهره برده و از سال 2002 توسط اتحادیه ی اروپا در فهرست سازمان های تروریستی قرار گرفته است ."

همچنین خبرگزاری فرانسه گزارش داست ، یک منبع وابسته به وزارت کشور در مورد دستگیری ها اظهار داشت :

" عملیات دستگیری نتیجه ی تحقیقات طولانی در سال های گذشته بود ، حساب های بانکی این سازمان طی سال های 1998 تا 2003 مورد بررسی قرار گرفته و مشخص شده که این دارایی ها برای تأمین مخارج گروه ، خرید اسلحه و اقدامات تروریستی هزینه شده که رقم جابجایی مالی طی این سال ها بالغ بر چندین میلیون یورو بوده است ."

و وزارت دادگستری فرانسه در بیانیه ای متعاقب عملیات ضد تروریستی می گوید :

" امروز صبح 165 نفر از افراد مجاهدین خلق در منطقه ی پاریس به عنوان بخشی از یک تحقیق قضایی در مورد گروهی که مرتبط با سازمان های تروریستی بوده و آمادگی عملیات تروریستی داشته اند و آن را تأمین مالی می نموده اند ، دستگیر شدند . در خلال این عملیات مقادیر قابل توجهی پول نقد به همراه کامپیوتر و تجهیزات فنی بسیار پیچیده به دست آمد . "

" پی یر دو بوسکه دوفلوریان " رئیس سازمان امنیت فرانسه نیز در مصاحبه ای پیرامون عملیات " تئو " گفت :

" اعضای گروهک مجاهدین برای فرانسه و شهروندان این کشور بسیار خطرناک هستند ، از زمان سقوط رژیم صدام حسین و شروع سال جدید میلادی ما مشاهده کردیم که جریان ورود اعضای این گروه به فرانسه و به ویژه شهر اورسوراواز نیست به گذشته افزایش قابل ملاحظه ای یافته بود . همچنین در بین اعضای این گروه افرادی هستند که سابقه ی نظامی گری فعال علیه ایران دارند . مقل آنها در اور در حقیقت ستاد فرماندهی اروپایی گروه مجاهدین خلق بود که هدایت مال و لجستیکی سایر شعبه های این سازمان در اروپا را بر عهده داشت. طبق اطلاعات به دست آمده ، گروه مجاهدین در نظر داشتند اقدام های تروریستی علیه منافع ایران به ویژه مسئولان سیاسی این کشور در خارج انجام دهند ."

پی یر دو بوسکه افزود :

" در سال 2001 میلادی نزدیک به 195 عملیات نظامی علیه ایران از ستاد فرماندهی این گروه در شهر اورسوراواز پاریس هدایت شده است و برای ما یقین حاصل شد که سازمان مجاهدین خلق در نظر داشت عملیات تروریستی علیه ایران در خارج از کشور انجام دهد . عملیات روز سه شنبه پلیس فرانسه نتیجه ی سال ها تحقیق بر روی فعالیت این گروه بوده است و پس از مطمئن شدن از خطرناک بودن آن ، اقدام به واکنش کردیم ."

سخنگوی وزارت امور خارجه ی فرانسه هم در جلسه ی مطبوعاتی مورخ 27/3/1382 در پاسخ به پرسش های خبرنگاران گفت :

" موضع ما نسبت به سازمان مجاهدین خلق ایران هرگز تغییر نکرده ، آزادی اظهار نظر و عقیده در قانون اساسی تضمین شده است ، اما آنان که قانون جمهوری را نقض کنند ، عواقبش را هم می بینند . مجاهدین خلق در فهرست سازمان های تروریستی اتحادیه ی اروپا از ماه می 2002 بوده اند ، در رابطه با عملیاتی که امروز (17 ژوئن) انجام شد ، این عملیات بر اساس حکم صادره از سوی قاضی بروگیه صورت گرفته است . "

اظهارات فوق بخشی از مواضع مسئولین فرانسوی در مورد دستگیری گسترده منافقین در خاک فرانسه بود . پلیس ضد تروریسم فرانسه در بامداد سه شنبه 27 خرداد ماه 1382 طی عملیاتی گسترده موسوم به " تئو " ، با نیرویی به استعداد 1220 نیروی ویژه ضد تروریسم ، 80 ژاندارم و 30 مترجم فارسی زبان و تجهیزات کامل رزمی از جمله چند فروند هلیکوپتر ، به سیزده مقر منافقین در دو منطقه از حومه ی پاریس به نام های " لز ایولینی " (Les Yvelines) و " وال دواز " (Val-doise) حمله کرده و در مرحله ی نخست تعداد 165 نفر از رهبران و اعضای این گروه را دستگیر کرد .

به گفته ی منابع مطلع عملیات پلیس در این حجم علیه گروه تروریستی طی 30 سال گذشته در خاک فرانسه بی سابقه بوده است . پلیس در روز نخست عملیات خود 130 نفر از افراد را پس از بازجویی آزاد کرده و بقیه از جمله مریم رجوی را به منظور تحقیقات و بازجویی های بیشتر در بازداشت خود نگه داشته است . در تحقیقات پلیس مبلغی بین 8 تا 9 میلیون دلار با منشأ عراقی از منافقین کشف شده و مقادیر قابل توجهی پرونده های کامپیوتری و تجهیزات مخابراتی پیشرفته ، از 13 مکان بازرسی به دست آمده است .

واکنش مطبوعات فرانسه

دستگیری منافقین تقریباً در تمامی مطبوعات فرانسه منعکس شد . از این میان روزنامه های لاکروآ ، لیبراسیون ، فرانس سوار ، لوپاریزین ، لوموند ، فیگارو ، ضمن گزارش خبر ، سوابقی از این گروه را افشا می نمایند و برخی از آنان به صورت کمرنگ اشاره داشتند که این علمیات برای خشنودی تهران صورت گرفته است . در این میان همه ی آنها به خشنودی و استقبال آمریکا از عملیات ضد تروریستی پلیس فرانسه اشاره دارند و در مجموع موضع مثبتی نسبت به عملیات دستگیری اتخاذ می کنند . تقریباً تمامی آنها اشاراتی دارند به پول های مکشوفه و منشأ آن و در روزهای بعد عکس هایی از خودسوزی های هواداران سازمان در اعتراض به این عملیات را منتشر می کنند و به تحلیل آن می پردازند .

واکنش منافقین (شورای ملی مقاومت)

شورای ملی مقاومت در همین تاریخ (27/3/82) ضمن مقدمه ای که شرح دستگیری هاست ، اعلام می دارد :

" ما ضمن محکوم کردن این عمل غیر قانونی که بخشی از یک معامله کثیف بین دولت فرانسه و دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران است ، از دولت فرانسه خواهان آزادی سریع این افراد هستیم تا رژیم آخوندی نتواند از این اقدامات غیر قانونی سوء استفاده کند . به خصوص که این روزها رژیم تروریستی و بنیادگرای آخوندی در داخل کشور با قیام ها و تظاهرات دانشجویان و مردم ایران مواجه است و در سطح بین المللی نیز در نتیجه افشاگری مقاومت ایران در مورد برنامه های اتمی مخفی رژیم ، تحت فشار بین المللی قرار گرفته است و ... "

در تحلیل انگیزه ها و علل اقدام دولت فرانسه ، اظهارات گوناگونی بیان شد . اما باید گفت نزدیک ترین اظهار نظر به واقعیت را ، وزیر وقت کشور فرانسه بیان نمود . همان طور که آوردیم ، سارکوزی انگیزه های دولت فرانسه را به ترتیب زیر اعلام می کند :

1. خطرناک بودن مجاهدین برای فرانسوی ها

2. افزایش کمی و کیفی منافقین در فرانسه ، پس از سقوط صدام و تبدیل شدن فرانسه به عنوان ستاد فرماندهی اروپایی سازمان

3. اطلاعات دولت فرانسه از قسد منافقین جهت اقدامات تروریستی در خاک فرانسه علیه منافع ایران

4. هدایت عملیات های تروریستی داخل خاک ایران از فرانسه (وی اعتراف می کند که سال 2001 میلاید نزدیک به 195 عملیات نظامی علیه ایران از ستاد فرماندهی این گروه در شهر اورسوراواز پاریس هدایت شده است ، در حالی که وی در موقعیتی قرار دارد که تبعات این سخن را سنجیده و می داند با این صحبت ها فرانسه نیز به نوعی حامی تروریزم معرفی خواهد شد!)

در واقع دولت فرانسه ، سازمان مجاهدین خلق را که به واسطه ی سقوط صدام و محاصره و خلع سلاح نیروی نظامی اش در تنگنا قرار گرفته و از حیز انتفاع ساقط شده ، ضربه می زند تا :

اولاً : با این اقدام اتهام حمایت از تروریزم را از خود دور نماید .

ثانیاً : در پرچمداری آمریکا در مبارزه علیه ی تروریزم ، خودش را شریک سازد و در رهبری انحصاری آمریکا تشکیک کند .

ثالثاً : به منافقین اخطار نماید که خاک فرانسه را مرکز اقدامات تروریستی قرار ندهند ، زیرا منبعد هیچگونه توجیه جهانی ندارد و اساساً ادامه ی مبارزه علیه ی تروریسم ، با این رفتارهای دوگانه امکان پذیر نیست و ما در عالم واقع تروریزم خوب و بد نداریم .

انگیزه های دولت فرانسه هر چه باشد ، عملیات مذکور تبعات سنگین تشکیلاتی و سیاسی برای منافقین در بر داشت و نشان داد ، از دست دادن عراق اعتبار و وزن این گروه را در سطح اروپا نیز مخدوش نموده است . نقش اروپا برای منافقین در محورهای زیر مشهود است که با ضربه ی دولت فرانسه منافع سازمان به شدت به خطر افتاد و تضعیف گردید .

(هر چند که متأسفانه دولت های غربی علیرغم شعاری که می دهند ولی کاملاً با معیارهای دوگانه با تروریزم برخورد می نمایند و آنجا که اقتضای هدف شان باشد ، از جنایات تروریستی اغماض می کنند و بعضاً نیز مبارزه ی حقی را باز به دلیل منافع مادی تروریزم معرفی می کنند)

1. اروپا همواره مرکز تدارک و لجستیک اقدامات تروریستی و نظامی منافقین بود که با اقدام دولت فرانسه ، این گروه به شدت آسیب دید و توان تروریستی سازمان تا حد زیادی تضعیف شد ، به نحوی که توجه منافقین را کاملاً معطوف خود نمود .

2. حضور منافقین در اروپا قدرت چانه زنی منافقین را در کسب حمایت اروپا در همراهی برای براندازی جمهوری اسلامی ایران بالا می برد .

3. منبع تغذیه ی مالی منافقین علاوه بر عراق که بخش مهم و اصلی تأمین هزینه های سرسام آور منافقین بود (هزینه های منافقین ، هزینه های هر تظاهرات که به طور میانگین هر تظاهرات منافقین در اروپا یا آمریکا با توجه به نقل و انتقال تمامی هواداران و حتی خارجی ها با اصلیت آمریکایی از سراسر اروپا و آمریکا به محل تظاهرات 4 میلیون دلار بالغ می شود ، هزینه های سرسام آور تردد نفرات تشکیلات بین کشورها و عراق ، حق الزحمه وکلا ، هدایا و پول های هنگفتی که سازمان به پارلمانترها و شخصیت های خارجی می پردازد تا حمایت آنها را کسب کند ، هزینه های افراد شورا که به عنوان هزینه نگهداری مرضیه و دخترش ، نزدیک به 40 هزار تا 50 هزار دلار در ماه بالغ می گردد و یا مهدی سامع و همسرش که ظاهراً هر یک ماهی 10 هزار دلار دریافت می کنند و یا هزارخانی که ماهیانه 10 هزار دلار می گیرد)

اروپا نیز مرکز جمع آوری کمک مالی منافقن تحت پوشش ها و عناوین گوناگون است که خود مبحث جداگانه ای است . این گروه به چند طریق در اروپا پول جمع آوری می کند ، علاوه بر کمک های کنار خیابانی ، نفرات بخش مالی ویژه سازمان به منازل افراد خیر اروپایی مراجعه می کنند و با انواع ترفندها آنها را که شناختی هم نسبت به این گروه و ایران ندارند ، وادار می سازند مبالغی را به صورت یکجا و یا ماهیانه به سازمان بپردازند .

بعضاً این کمک ها تحت عنوان وام صورت می گیرد که البته بازپرداخت آن در اکثر موارد عملی نمی گردد و یا حتی بعضاً به زنان و مردان پیر اروپایی ثروتمند مراجعه می کنند و با توجه به این که درصدی از آنها وارث ندارند ، از آنها می خواهند ارثیه ی شان را به سازمان ببخشند . این اخاذی در اکثر موارد به بهانه ی کمک به ایتام ، خانواده ی زندانیان ، فقرا و امثالهم دریافت می شود .

پول های جمع آوری شده توسط منافقین در سطح اروپا علیرغم دزدی های فراوانی که توسط نفرات شاغل صورت می گیرد ، به دهها میلیون دلار در سال می رسد . (در انگلیس انجمن ایران اید ، سالانه حدود 20 میلیون پوند جمع آوری داشت)

با قطع کمک های صدام ،منبع درآمد منافقین منحصر به اروپا شد و لذا ابعاد سنگین بودن ضربه به منافقین کاملاً محسوس می باشد .

4. برنامه ی ماهواره ای منافقین که هم اکنون از اروپا (انگلیس) پخش می شود ، تنها امکان تبلیغی و ارتباط یک طرفه ی منافقین با ایران می باشد و زمانی اهمیت آن ملموس می گردد که بدانیم سازمان فاقد هرگونه شبکه ی ماهواره ای و یا مرتبطین داخلی است . لذا از دست دادن اروپا به منزله ی از دست دادن این تنها رسانه ی منافقین برای داخل کشور است . (پس از سقوط صدام ، دولت های عراق و آمریکا اجازه ی پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی را به منافقین ندادند)

5. بخشی از نیروی ماشین جنگی و تروریستی منافقین از اروپا تأمین می گشت که البته این اواخر به شدت افت کرده بود .

6. با تعطیل شدن عملیات تروریستی منافقین و فقدان پایگاه داخلی برای سازمان و محصور شدن آنها در عراق ، اروپا تنها منفذ فعالیت آنهاست که اگر آن نیز تعطیل گردد ، سازمانی در عالم خارجی وجود نخواهد داشت . (و این نتیجه بلافاصل چیدمان فعالیت و اتکاء منافقین به خارج از مرزهای کشور است)

لذا مشاهده می کنیم که بلافاصله پس از دستگیری مریم قجر و کادر سازمان در فرانسه ، منافقین به اقدامات بی سابقه و دیوانه واری دست می زنند که اتفاقاً این اقدامات نتیجه ی معکوس برای آنها در پی داشت . تعدادی از اعضای منافقین منجمله علی ملک و یک دختر به نام مرضیه باباخانی ، با خرید بنزین ، پاشیدن آن بر روی خود و به آتش کشیدن بدنشان در ملأ عام و در واقع خودکشی ، جدیت اعتراض شان را به اروپایی ها اعلام کردند .

غافل از این که این صحنه های دلخراش چیزی جز مغزشویی و روابط فرقه ای را در بین بینندگان متبادر نمی نماید و در واقع خود سندی شد بر ادعای به حق بودن دستگیری نفرات و با جمع بندی باز خورد آن و تنفر عمومی و رسانه ای مردم و نخبگان اروپایی ، سازمان مجبور می شود جلوی این حرکت ها را بگیرد و یک بار دیگر و برای آخرین بار رجوی پیام می دهد و از نیروها می خواهد ادامه دهند .(این احتمال وجود دارد که این پیام به نام رجوی داده شده باشد)

جالب اینجاست که پمپ های بنزین اروپایی مجهز به دوربین های مدار بسته است و لذا با مشاهده ی فیلم ها ، پلیس متوجه می شود که خریدهای بنزین ، به صورت سازماندهی شده صورت گرفته ، لذا فشار تشکیلاتی برای خودسوزی افراد و سازمان یافته بودن آن برملا می گردد .

 

تأثیرات حمله آمریکا به عراق، بر گروه رجوی(1)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31