بررسی تروریسم فرهنگی واشنگتن علیه تهران

Arrgo

واژه ترور از ریشه لاتینِ ترس (ters) به معنی ترساندن، ترس و وحشت است؛ اما تروریسم حاکی از نوعی جریان است. به بیان دیگر، برخلاف ترور که عملی فردی و ضربتی است که در کوتاه مدت انجام می‌پذیرد؛ تروریسم جریانی گروهی، سازمان یافته و مستمر است که اهداف متنوع‌تری را پوشش می‌دهد.(1) تاکنون معانی مختلف و متعددی از تروریسم توسط سازمان‌های مختلف ارائه شده است. اما به دلیل سیاسی بودن آن هیچ‌گاه تعریف جامعی که مورد قبول همگان باشد ارائه نگردیده است.(2) یکی از تعاریفی که برای تروریسم ارائه شده، وزارت دفاع آمریکا در سال 1990 به دست داده است: «کاربرد غیر قانونی یا تهدید به کاربرد زور  یا خشونت بر ضد افراد یا اموال، برای مجبور یا مرعوب ساختن حکومت‌ها یا جوامع که اغلب به قصد دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک صورت می‌گیرد.»(3)

تروریسم دارای ابعاد گسترده‌ای می‌باشد(4) که می‌تواند شامل تروریسم دولتی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و... باشد. آنچه در این مقاله در حوزه تروریسم نوین به آن خواهیم پرداخت، تروریسم فرهنگی می‌باشد.

تروریسم فرهنگی پدیده‌ای نوظهور در دنیا می‌باشد. به این معنا که دولتی با استفاده از ابزارهای مختلف، قصد تحمیل یک فرهنگ بی‌ اصالت را به دنیا داشته باشد.(5) 

در این نوع از تروریسم به نظر می‌رسد کانون‌های قدرتمند جهانی که دارای رسانه‌های بین‌المللی هستند و از آن‌ها به عنوان قدرت‌های سلطه‌گر نام برده می‌شود، به همراهی سازمان‌های اطلاعاتی غربی برای فروپاشی یک فرهنگ و یا براندازی یک نظام سیاسی و یا تحمیل طرح‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود بر جوامع هدف، عملیات‌ روانی، فرهنگی و تبلیغاتی معیّنی را اجرا می‌کنند. در این نوع از تروریسم لزوماً جان انسان‌ها در خطر نیست اما فرهنگ و تاریخ آن‌ها مورد تهاجم قرار می‌گیرد.(6)

در همین راستا در مورد تروریسم فرهنگی آمریکا در جهان ،حتی روشنفکران و سیاست‌مداران اروپایی در برابر آن اقداماتی را انجام داده‌اند؛ اما هیچ‌گاه به وضوح، از آن به عنوان تروریسم فرهنگی نام نبرده‌اند.

اصطلاح تروریسم فرهنگی در دهه‌های اخیر در محافل سیاسی مطرح شده است. به عنوان مثال برای این نوع از تروریسم می‌توان به همکاری‌های رسانه‌های چند ملیتی غرب و به ویژه کمپانی‌های بزرگ رسانه‌ای آمریکا اشاره کرد.

البته همیشه از این موارد به عنوان جهانی شدن فرهنگ نیز نام برده‌اند، هرچند با توجه به ویژگی‌های فرهنگ بومی که به طور معمول نادیده گرفته می‌شود باید ازآن به عنوان امپریالیسم فرهنگی نام برد. به این معنی که فرهنگ‌های جوامع به نوعی هم‌گرایی برسند که درون آن تنوع وجود دارد. اما به نظر می‌رسد ادامه این روند به آمریکایی شدن جوامع منتهی می‌شود که در بیشتر موارد، از آن می‌توان به عنوان تهاجم فرهنگی یاد کرد.

یکی از  ویژگی‌های فرهنگی آمریکا، تهاجمی بودن آن است. ویژگی دیگر آن زیبایی‌نمایی می‌باشد هرچند گاهی مستهجن است. رسانه‌های آمریکایی، این زیبایی نمایی را به صورت واضح و به شکلی جذاب در فیلم‌های خود، از گذشته تا به امروز نشان داده‌اند.(7) ترکیب تهاجمی بودن وزیبانمایی، ابزاری برای نیل به اهداف سیاسی خاص خود است که می‌توان آن را تروریسم فرهنگی نامید. این معنا به ویژه زمانی که به کمک ابزارهای فرهنگی از جمله سینمای هالیوود همراه شود، کارایی خود را نشان می‌دهد. با این ترکیب، به خودشان اجازه می‌دهند که به هر فرهنگ و حکومتی که مخالف آنان باشد، با ابزار فرهنگی و تخطئه فرهنگ بومی کشور مد نظر هجوم ببرند. در همین راستا این مقاله در نظر دارد به فیلم‌های ساخته شده توسط آمریکا و سینمای هالیوود علیه ایران اشاره کند و توضیح دهد که چگونه تروریسم فرهنگی آمریکا با ابزار سینمای هالیوودی در سه دهه پس از انقلاب، سعی در تخریب چهره جمهوری اسلامی ایران و تحریف فرهنگ و تاریخ انقلاب اسلامی دارد.

فیلم به دلیل داشتن زیبایی‌های تصویری و تداعی اتفاقات آن برای بیننده می‌تواند به عنوان ابزاری کارآمد، در اختیار تروریسم باشد. دیدن فیلم از پر طرفدارترین سرگرمی‌هایی است که در جهان امروز با آن مواجه هستیم. سازندگان آن می‌توانند از این قابلیت، برای اهداف شوم خود استفاده نمایند.

بدون دخترم هرگز

در این هجمه فرهنگی، به نظر می‌رسد اولین فیلمی که به صورت جدی سعی در تخریب چهره جمهوری اسلامی و نیز مردم ایران داشته، فیلم «بدون دخترم هرگز»، به کارگردانی «برایان دیلبرت» از کارگردانان نه چندان مطرح آمریکایی است. ساخت این فیلم در سال 1370 و فیلم‌برداری آن در حیفا اسرائیل انجام شد. داستان فیلم، داستان زنی است به نام «بتی» که همراه دختر وشوهر ایرانی‌اش در آغاز انقلاب، به ایران سفر می‌کند و با کشوری پر از وحشت روبرو می‌گردد و راه بازگشت بر او بسته می‌شود. این فیلم با تبلیغات فراوانی ساخته شد و با عبارت «براساس داستانی واقعی» بر جذابیت‌اش افزوده شده است. در صورتی که محتوای آن با توجه به آن‌چه که در جامعه آن زمان ایران می‌گذشت و برای هر شخص منصفی می‌تواند قابل دریافت باشد،  فیلم سراسر دروغ است. هرچند این فیلم در آمریکا نیز با اقبال چندانی مواجه نشد، اما هجمه‌های فرهنگی، دینی و سیاسی فراوانی را علیه ایران در خود داشت که البته برای افراد مغرض، زمینه سوءاستفاده و تبلیغات منفی علیه ایران را فراهم می‌کرد. تبلیغی که در مقاطعی، از آن در مجامع حقوق بشری علیه ایران استفاده و در مواردی حتی به عنوان سند منتشر می‌شد. درسکانسی از آن بزرگ محمودی «همسر بتی» برای جلب رضایت همسرش، به قرآن سوگند یاد می‌کند که پس از دوهفته به آمریکا باز خواهند گشت، اما به این سوگند وفا نمی‌کند. زمانی که بتی سراغ پدرشوهرش رفته و سوگند را یاد آوری می‌کند وی به خشونت فراوان این عمل را تقیه دانسته و با لحن بسیار خشن آن را در راه اسلام می‌داند. از این‌گونه هجمه‌ها و دروغ‌ها در فیلم فراوان دیده می‌شود. کارگردان سعی در خشن، کثیف و عقب‌مانده نشان دادن مردم  ایران دارد. در این فیلم، زنان در جامعه مانند برده‌ها نشان داده می‌شوند که از حق و حقوقی برخوردار نیستند. در سکانسی از فیلم، بتی به دلیل حجاب بدش مورد تذکر نیروهای کمیته قرار می‌گیرد که بسیار خشن به تصویر کشیده شده و در این صحنه بیننده با زنی که دارای اسلحه کلاشینکف است و به سوی بتی هجوم می‌برد مواجه می‌شود. کارگردان در این صحنه‌ها سعی در ایجاد احساس رقت در بیننده دارد و تماشاگر این فیلم، توهین و تحقیر را نثار فرهنگ ایران و ایرانی می‌نماید. این فیلم آنقدر وقیحانه تمام مرزها و حریم‌های رسانه‌ای را کنار گذاشته است که «راجر ایبرت» منتقد آمریکایی، در روزنامه شیکاگو‌سان‌تایمز در مورد این فیلم این‌گونه می‌گوید: «اگر فیلمی به تندی و کینه‌توزی این فیلم، در مورد هر گروه دیگری در آمریکا ساخته می‌شد، با عنوان نژادپرستی و تعصب محکوم می‌شد.»(8)

سنگسار ثریا میم

فیلم دیگری که توسط سینمای هالیوود علیه فرهنگ مردم ایران ساخته شد، «سنگسار ثریا میم» نام داشت. این فیلم را در واقع می‌توان یکی از بی‌سروته‌ترین ساخته‌های هالیوود علیه ایران دانست. داستان زنی به نام ثریا که توسط شوهرش به دروغ متهم به رابطه با مرد دیگری می‌شود و در آخر نیز وی را سنگسار می‌کنند. هر چند ضعف‌های فراوان فیلم‌نامه نمایان است اما با تبلیغات فراوانی که اطراف این فیلم انجام شد و با به تصویر کشیدن صحنه‌های رقت‌انگیز ساختگی، مخاطب را تحت تأثیر قرار داده و ایرانی‌ها را افرادی وحشی نشان می‌دهد. همان‌گونه که مشخص بود، غرب بهره‌برداری‌های سیاسی فراوانی از این فیلم در شرایط خاص زمان ساخت آن انجام داد. بازیگر ایرانی بهایی مسلک این فیلم «شهره آغداشلو» در نقش زهرا، در این فیلم که مکان وقوع آن اصلاً معلوم نیست و روستایی دور افتاده را نشان می‌دهد که از تمامی امکانات محروم است، به طور غیر قابل توضیحی از بقیه افراد بیشتر می‌داند و به زبان انگلیسی مسلط است؛ هر چند که از لحاظ فرهنگی از زنان دیگر روستا بالاتر نشان داده نمی‌شود. وی حتی در جایی به روحانی روستا توهین می‌کند و به نظر می‌رسد که از ثریا برای شنیدن توهین و حتی سنگسار شرایط بهتری دارد. اما در کمال تعجب بیننده، کسی به او کاری ندارد. به هر حال هالیوود در ساخت این فیلم بیشتر سعی در نشان دادن به زعم خود وحشی‌گری، زن‌ستیزی، عقب‌ماندگی و خوی بی‌فرهنگی و بی‌اخلاقی مردم ایران دارد. این فیلم همان‌طور که از محتوای آن مشخص است، انگشت بر یکی از احکام حساس اسلامی گذارده و می‌خواهد به این نکته اشاره کند که قوانین شرعی اسلام، ضد بشری و انسانی می‌باشد. نکته قابل توجه در این فیلم، تفاوت فرهنگی و حتی ظاهری مردم روستا که از آن به عنوان ایرانی یاد می‌شود با شخص خارجی است که به مراتب متمدن‌تر از ایرانی‌ها نشان داده می‌شود.

Mmm4

خانه‌ای از شن و مه

در راستای همین فیلم‌ها باید به ساخت فیلم «خانه‌ای از شن و مه» محصول سال 2003 (1382)، از روی کتاب «آندره دوباس» با همین عنوان و به کارگردانی «ودیم پرلمن» اشاره کرد. این فیلم؛ داستان زندگی یک ژنرال ارتش طاغوت را روایت می‌کند که با پیروزی انقلاب و مصادره شدن اموالش به همراه خانواده به آمریکا می‌گریزد و در آنجا خانه یک آمریکایی را تصرف می‌کند. در این فیلم شاهد بازی «شهره آغداشلو» هستیم. بازیگری که اکنون به دلیل مصرف فراوان مواد مخدر و همچنین گرایش فراوان به روابط جنسی نامتعارف، حتی توسط کارگردانان آمریکایی به بازی گرفته نمی‌شود. پشت سر این فیلم نیز تبلیغات فراوان رسانه‌ای آمریکا قرار داشت. دلایل مورد حمایت قرارگرفتن آن توسط سیاست‌مداران آمریکایی، هجمه و تخریبی بود که متوجه فرهنگ ایرانی می‌شد. این وسعت تبلیغات، کشورهای دیگر غربی را نیز به هجمه علیه فرهنگ ایرانی تشویق می‌کرد که نمونه‌های آن ساخت فیلم‌های سینمایی و مستندهای فراوان علیه فرهنگ، سیاست و مردم ایران شد.

به هر حال فیلم «خانه‌ای از شن و مه» را باید اولین فیلم ساخته شده علیه ایران، پس از حملات 11 سپتامبر دانست. پس از این حملات بود که ایران همراه دیگر کشورهای منطقه کانون توجه جهانی قرار گرفت. از آن تاریخ تا کنون سینمای هالیوود دست کم دوازده فیلم علیه کشورمان ساخته‌اند. از این فیلم به بعد است که سیاست‌های ریاکارانه و دورویی بارز آمریکایی را نمایان‌تر می‌بینیم. زیرا از یک سو ادعای دفاع از حقوق بشر و حق شهروندی مردم ایران را دارند واز سوی دیگر به تخریب حقوق و فرهنگ‌مان در فیلم‌ها ورسانه‌هایشان می‌پردازند. موج ساخت فیلم‌های ضد ایرانی غرب به خصوص هالیوود با فیلم «خانه‌ای از شن ومه» فروکش نکرد. در ادامه با قدرتی بیشتر و با کارگردانان مطرح‌تر سینمای هالیوود، جنبه گسترده‌تری به خود گرفت.

اسکندر

 این بار در سال 2004 کارگردانی مطرح با نام «الیور استون» با ساخت فیلم تاریخی «اسکندر» به تحریف تاریخ و توهین آشکار و نهان به فرهنگ و مردم ایران پرداخت. وی در این فیلم اسکندر را قهرمانی نشان می‌دهد که در زمان فتح ایران، با استقبال گرم ایرانی‌ها مواجه می‌شود. در ادامه فیلم نه تنها به هرزگی و خوی وحشی‌گری اسکندر وکشتار بی‌سابقه مردم مقاوم ایران و سردارشان «آریوبرزن» که تا آخرین قطره خونش ایستادگی کرد و تبدیل به نماد ایرانی شد اشاره‌ای نمی‌کند، بلکه ازدواج وی را با دختر داریوش تحریف کرده، و رقاصه‌ای سیاه پوست را که هیچ شباهتی به یک نجیب‌زاده ایرانی ندارد، همسر وی معرفی می‌کند. در مورد آتش کشیدن تخت جمشید نیز که با فتنه‌گری‌های تانیس همسرش انجام شد، اشاره‌ای ندارد. بدتر از همه، نشان دادن ایرانیان به عنوان انسان‌های خوش‌گذران و هرزه بیش از همه نمایان است. در ادامه این فیلم، ظاهر قدیس‌گونه وی را با حضور در تخت جمشید، که هیچ شباهتی به کاخ ایرانی ندارد و از صلح جهانی صحبت می‌کند می‌بینیم. بسیاری از مورخان اروپایی و آمریکایی نیز به تحریف گسترده تاریخ در این فیلم اعتراض کرده‌اند.

فیلم «300»

در ادامه ساخت فیلم‌های ضد ایرانی، این بار با اکشن سه بعدی سخیفی به نام «300» مواجه می‌شویم که در سال 2006 با سرمایه‌گذاری هالیوود توسط «زاک اسنایدر» ساخته شد. این فیلم دارای محتوای درستی از تاریخ ایران نیست. اشکالات فراوان تاریخی و تحریف، به صورت گسترده‌ای در آن دیده می‌شود. از جمله هم‌جنس‌گرایی خشارشا که زاده تخیل کارگردان و فاقد واقعیت خارجی است. همچنین از جمله این موارد تخریب فرهنگ ایران باید به «خود را خدا خواندن» خشارشا در صورتی که ایرانیان در تاریخ همیشه یگانه‌پرست شناخته شده‌اند، اشاره کرد. همچنین متمدن نشان دادن اسپارتی‌ها که در تاریخ آن‌ها را تمدنی نیمه وحشی می‌شناسیم و موارد فراوان دیگر که در این مقال نمی‌گنجد. در حقیقت نه تنها احترام گذاشتن به فرهنگ و تمدن یک کشور که از اصول مهم در روابط بین‌المللی است در این فیلم رعایت نشده، بلکه ترور فرهنگی فراوان نیز صورت گرفته است. مدت‌زمان ساخت این فیلم 3 ماه بوده که با جلوه‌های بصری ویژه‌ای همراه بوده است. عوامل این فیلم در یک سوله به ساخت این فیلم مبادرت ورزیدند. جنایت و ترور فرهنگی در این فیلم توسط سازندگان آن، با سیاه نشان دادن چهره ایرانی و توهین مستقیم به شعور ایرانی، نمایان است.

کشتی گیر

اما در ادامه این روند تخریب فرهنگ و مورد هجمه قرار دادن آن، به فیلم دیگری برمی‌خوریم که غیر از عناد و توهین قصد دیگری ندارد. فیلمی به نام «کشتی‌گیر» ساخته شده در سال 2008 با بازی «میکی رورک». این فیلم جزء فیلم‌های خوب سال 2008 نیز بود. اما با تماشای آن در سکانس‌های پایانی، بازیگر اصلی با فردی به نام «آیت الله» به مبارزه می‌پردازد و پس از شکست دادن وی، پرچم ایران را نیز می‌شکند. این قسمت از فیلم به صورت نمادین کاملاً جنبه سیاسی و مذهبی پیدا می‌کند. درواقع؛ نویسنده با انتخاب نام آیت‌الله و شکستن پرچم ایران، خواسته است با کمتریم زمان ممکن بیشترین توهین را نثار ایرانی نماید. در صورتی که حتی نام آیت الله، نامی مصطلح برای اشخاص در ایران نیست. به نظر می‌رسد ساخت سکانس‌های پایانی این فیلم تنها برای ارضای حس عناد و دشمنی سازندگان و حامیان سیاسی آن علیه ایران است؛ زیرا دلیل دیگری نمی‌توان برای این همه سیاه‌نمایی یافت.

جاودانه‌ها

فیلم«جاودانه‌ها» محصول سال 2011 به کارگردانی «برایان سینگ» داستان جنگ افسانه‌ای میان یونان و سپاه جاودانه‌ها را روایت می‌کند. در تاریخ هرودوت، سپاه جاودانه‌ها تنها در مورد ایران ذکر شده است. در همین راستا فیلم، بدون توجه به واقعیت تاریخی و حتی پشتوانه افسانه‌ای جاودانه‌ها و هرگونه سند دیگری تنها با مقاصدی خاص تولید شده است. با آغاز فیلم، بیننده با صحنه‌های خشن و مشمئزکننده‌ای مواجه می‌شود که در آن ایرانیان که نماد آن‌ها «هایپریون» و سپاه جاودانه‌هاست، همه را به خاک و خون می‌کشند و بدون توجه به معیارهای اخلاقی، تمام دنیا به ویژه یونان را که نوعی نماد غرب است، ویران می‌کنند. در این میان شخصیت «هایپریون» هم که نماد شیطانی ایرانی در این فیلم محسوب می‌شود، فوق‌العاده ددمنش و وحشی به نمایش می‌آید. داستان این فیلم را در راستای سیاست آمریکایی ایران هراسی می‌توان یافت. نمونه واضح آن کمان اپیروس است که سلاح مهلکی است و هایپریون به دنبال آن است که بتواند به وسیله آن تمام دنیا را زیرورو کند و در نهایت به دنبال یافتن آن به یونان (نماد غرب) می‌رسد. زمانی که بیننده داستان آن را دنبال می‌کند، بی‌اختیار نماد امروزی کمان اپیروس، یعنی انرژی هسته‌ای را به ذهن متبادر می‌کند. همان‌گونه که دست‌یابی به کمان اپیروس توسط هایپریون در این فیلم خطرناک محسوب می‌شود، دست‌یابی ایران به انرژی هسته‌ای هم خطرناک جلوه داده می‌شود و ایران هسته‌ای خطر بالقوه‌ای برای جهان می‌باشد. این‌گونه است که به نظر می‌رسد سینمای هالیوود و کارگردان این فیلم «بران سینگ» به وسیله داستانی اسطوره‌ای، سعی در خشن نشان دادن ایران و پاک و منزه نشان دادن غرب دارند.

آرگو

در ادامه این سناریوهای خطرناک و زیرکانه، اکنون آخرین ساخته هالیوود علیه ایران را که به نظر شمشیر را از رو بسته‌اند، به نام «آرگو» مرور می‌کنیم.

داستان فیلم برای همگان آشناست: «تسخیر لانه جاسوسی آمریکا.» که به نظر می‌رسد از آن به عنوان پازلی برای تکمیل تحریم‌ها علیه ایران استفاده کرده‌اند. این فیلم به کارگردانی «بن افلک» بازیگر مشهور و کارگردان سینمای آمریکاست. تهیه کنندگی این فیلم به عهده کمپانی صهیونیستی برادران وارنر می‌باشد، که «جرج کلونی» دیگر بازیگر مشهور آمریکایی نیز در تهیه‌کنندگی آن سهیم است. داستان مختصر فیلم را سازندگان آن این‌گونه نوشته‌اند: «شش نفر از اعضای سفارت، به شکل پنهانی از سفارت فرار کرده و به محل اقامت رسمی سفیر کانادا «کن تیلور» واقع در سفارت این کشور، پناه می‌برند. در این میان، سازمان جاسوسی ایالات متحده (سیا) تصمیم می‌گیرد برای خروج این شش فراری، برنامه‌ای ترتیب دهد.» این فیلم از نظر فنی، بسیار خوب ساخته شده است؛ اما برای مخاطب ایرانی، شرایط فرق می‌کند. چرا که داستان درست آن را می‌داند و می‌فهمد وتناقضات فیلم را درک می‌کند. کارگردان در این فیلم، اشاره‌ای به تسخیر لانه جاسوسی و استدلال ایرانیان نمی‌کند و تنها عده‌ای را نشان می‌دهد که به سفارت آمریکا هجوم می‌برند؛ درواقع هیچ‌گاه به دخالت‌های آشکار و نهان آمریکا در ایران اشاره‌ای ندارد. چهره ایران در این فیلم، همان است که سال‌ها رسانه‌های غربی سعی در نشان دادن آن دارند. در تمامی خیابان‌ها آرم «سپاه پاسداران» دیده می‌شود که به نظر می‌رسد کارگردان سعی در القاء دخالت سپاه در تسخیر لانه جاسوسی دارد. نشان دادن زنان ایرانی در لباس نظامی هم از اشتباهات احتمالاً عمدی فیلم می‌باشد؛ اما بیننده، این اشکالات تاریخی را در فیلم به دلیل خوش‌ساختی آن نادیده می‌گیرد.

«مندز» جاسوسی آمریکایی متخصص در فراری دادن افراد از کشورها است؛ که با طرح دروغین ساخت فیلمی تخیلی با نام آرگو و استفاده از لوکیشن ایران، اما در اصل برای فراری دادن جاسوسان آمریکایی به ایران می‌آید. این فرد در سراسر فیلم، به عنوان ناجی شناسانده می‌شود و به نظر می‌رسد کارگردان فیلم و تهیه کننده صهیونیست آن تلاش دارند تا کارنامه ننگین آمریکا را در ایران، پاک نشان دهند و شکست خود را در 13 آبان، توسط دانشجویان خط امام، با ساخت فیلمی قدرتمند، جبران نمایند. همچنین به ادامه سیاست ایران‌هراسی آمریکا کمک شایانی کنند. در همین راستا، جشنواره‌های فراوانی، میزبان این فیلم شده‌اند. همزمان با پخش این فیلم در جشنواره تورنتو کانادا، دولت این کشور اعلام نمود که سفارتش در ایران را تعطیل کرده است و به این فیلم نیز جوایزی داده شد. . با دخالت آشکار سینما در سیاست، «آرگو» برنده  نهایی جایزه گلدن گلوب سال 2013 در بخش بهترین فیلم و بهترین کارگردانی نیز شد.نامزدی این فیلم، در بخش بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، تدوین، موسیقی متن، میکس صدا و صداگذاری، در جشنواره اسکار 2013 نیز با برنده شدن آن در سه بخش بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین تدوین، همراه بود. اوج دخالت سیاست در سینما را در انتخاب آرگو باید به ابراز امیدواری و نیز اعلام حمایت چهره‌های سیاسی همچون وزیر امورخارجه آمریکا ساعاتی پیش از برگزاری مراسم و جیمی کارتر در مصاحبه‌ای با شبکه سی‌ان‌ان، از انتخاب آن به عنوان بهترین فیلم یاد کرد. نکته دیگر در این گزینش، عدم‌نامزدی کارگردان آرگو در بخش بهترین کارگردانی بود که انتخاب آن را در بخش بهترین فیلم زیر سؤال برد؛ زیرا در ادوار اسکار، تنها سه فیلم بوده‌اند که با عدم‌نامزدی در بهترین کارگردانی توانسته‌اند به این مهم برسند. نکته دیگر دریافت اسکار بهترین فیلم اقتباسی بود که با این انتخاب قصد القای این را داشتند که فیلم کاملاً براساس واقعیت ساخته شده است. آخرین نکته این انتخاب نیز باید به حضور میشل اوباما، همسر باراک اوباما به صورت ویدئوکنفرانس در این مراسم بود که خواندن نام بهترین فیلم توسط وی و در کاخ سفید انجام شد. این فیلمِ کاملاً سیاسی، که ظرافت‌هایی در بعد تاریخی آن دیده نمی‌شود، با حمایت‌های همه جانبه بین‌المللی، که پشت آن‌ها کمپانی‌های صهیونیستی و آمریکایی نقش مهمی را ایفا می‌کنند، ادامه سیاست‌های ضد ایرانی آمریکاست. به خصوص در شرایط کنونی بین‌المللی، که خیزش‌های انقلابی در منطقه، شباهت‌هایی با انقلاب اسلامی ایران نیز دارند، این فیلم سعی در خنثی کردن نقش جمهوری اسلامی در منطقه دارد.

در این جا لازم به نظر می‌رسد به ساخته‌های دیگر کشورهای غربی به ویژه در اروپا که هر از گاهی به ساخت فیلم‌های ضد ایرانی می‌پردازند، اشاره‌ای هرچند کوتاه شود. کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه در ساخت فیلم‌هایی که فرهنگ ایرانی را به سخره گرفته‌اند فعال هستند و از این راه بهره‌برداری سیاسی خود را انجام می‌دهند.

«پرسپولیس» و « شرایط»

پرسپولیس؛ محصول 2007 فرانسه به کارگردانی کمونیست فراری «مرجانه ساتراپی» یکی از این فیلم‌هاست. ازجمله می‌توان به فیلم «شرایط» ساخته دیگر فرانسه در سال 2011 به کارگردانی «مریم کشاورز» اشاره کرد. این فیلم با ناآگاهی تمام از فرهنگ ایرانی ساخته شده است. وسعت ناآگاهی کارگردان از شرایط فرهنگی ایران را در سکانسی از فیلم می‌بینیم که جز خنده و تعجب برای بیننده ایرانی چیزی ندارد. مهران، برادر عاطفه که عضو بسیج شده و کارهای مرموزی برای آن‌ها انجام می‌دهد، از رئیس بسیج برای پارتی شبانه‌ای مملو از زنان بی‌حجاب و مشروبات الکلی دعوت می‌کند، و او هم شرکت می‌کند. واضح است که جز سیاه‌نمایی قصد دیگری برای ساخت این فیلم ضعیف وجود ندارد.

به نظر می‌رسد در جهان کنونی که سیاست و رسانه پیوند ناگسستنی دارند، و این پیوند در ادامه سیاست‌های یک کشور، نقش اساسی را ایفا می‌کند و ذهن مردم دنیا توسط رسانه‌ها تسخیر شده است، اهالی فرهنگ و سیاست ایران نیز باید دارای برنامه‌ای مدون و مشخص برای مقابله با این هجوم ترور فرهنگی‌رسانه‌ای هالیوود داشته باشند. این بدان معنی است که باید فیلم‌ها و محصولات فرهنگی و رسانه‌ای قدرتمند، توسط کارگردان‌های صاحب سبک تولید گردد تا چهره واقعی جمهوری اسلامی و مردم ایران، به جهانیان نشان داده شود. پس باید استراتژی مشخصی را برای مقابله با امواج جدید فیلم‌های ضد‌ایرانی و ترور فرهنگی کشورمان، در رسانه‌های جهان پیش‌بینی کرد. از سوی دیگر، باید به لزوم برنامه‌ریزی سریع‌تر، به جنگ روانی که امروزه در فضای رسانه‌ای غرب، ضد کشورمان وجود دارد توجه داشت. و استراتژیست‌های رسانه‌ای باید این مسئله را باور داشته باشند که این موضوع با منافع ملی کشور ارتباط دارد و توجه به این موضوع در راستای طرح‌های ملی و کلان کشور  صورت پذیرد. چرا که بخش قابل توجه فشارهای آمریکا علیه ایران با تمرکز به این‌گونه فعالیت‌های رسانه‌ای صورت می‌گیرد.

نویسنده: ابوالفضل روکی

پی‌نوشت

1.خامه‌ای، انور؛ شاه‌کشی در ایران و جهان، جامعه‌شناسی وتاریخ تروریسم، چاپخش، تهران،1381،ص20.

2.بیگدلی، علی؛ ترور و تروریسم.

3.طیب، علیرضا؛ تروریسم، نشر نی، تهران،1382،ص22.

4.بیگدلی، علی، همان.

5.سایت ayyoobi.com.

6.لیتزینگر، آنتونی؛ تروریسم پسامدرن، مترجم: حامد شهبازی،ص9.

7.عسگری یزدی، علی؛ «تروریسم فرهنگی آمریکا در عصر جهانی شدن»، مجمع جهانی صلح، ص9.

8.سایت روزنامه شیکاگوسان‌تایمز، به نقل از سایت ویکیپدیا.

9.مبلغی، عبدالمجید؛ در آمدی بر تروریسم پژوهی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1389.


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان