کمک به دوستان
با وجود سن کمش بسیار دلسوز و مهربان بود. دوم راهنمایی بود که مادر یکی از همکلاسیهایش بعنوان قدردانی هدیهای به راضیه داد. وقتی علت را جویا شدم، فهمیدم یکی از بچههای کلاسشان از لحاظ درسی ضعیف بوده و راضیه تمام زنگهای تفریحش را به درسدادن به دوستش میگذرانده است. سطح درسی دوست راضیه خیلی خوب شده بود و توانسته بود، خودش را به بقیه بچهها برساند.
مادر شهید راضیه کشاورز
استواری در راه
پدرم ارادت خاصی به ائمهاطهار داشت، همچنین در راهی که قدم میگذاشت، از هیچکس هیچ ترسی نداشت. یک قاب یا حسین زیبا بر روی دیوار دفترش نصب کرده بود.
منافقین به دفتر پدرم وارد شدند و به سمت پدر رفتند. با دیدن قاب یاحسین(ع) یکی از سرکردگان منافقین گفت: «چرا این قاب را برنداشتی به جایش عکس بنیصدر را بگذاری؟»
پدر سربلند کرد و گفت: «اگر فرد خوبی بود حتما میگذاشتم.»
فرزند شهید عزیز ستایشگر
پیرو خط امامخمینی(ره) بود
روز بعد از ازدواجمان راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شروع شد. گاهی تا نیمههای شب در حال تکثیر دستنویس اعلامیههای امام(ره) بودیم و روزهایی که تظاهرات بود من با گروه خانمها و مهدی با برادران و عموهایم به تظاهرات میرفت. حضرت امام(ره) دستور داده بودند، سربازها از سربازخانهها فرار کنند، در آن زمان با اینکه وضع مالی خوبی نداشتیم و شرایطمان مساعد نبود؛ اما مهدی گفت: «باید راه را برای محقق کردن سخن امام هموار کنیم.» به دو نفر از دوستان صمیمیاش که سرباز بودند، در خانهمان پناه داد.
همسر شهید مهدی ابراهیمی