«بازشناسی مفاهیم مرتبط با تروریسم»

مصاحبه با آقای دکتر هرمیداس باوند، استاد روابط بین الملل

هابیلیان :

جناب آقای دکتر باوند لطفاً با تعریف مختصری از تروریسم بفرمایید چرا تعاریفی که از تروریسم ارائه می شود تعاریفی متفاوت است ؟آیا از منظر منافع کشورها تفسیر می شود یا به صورت سلیقه ای مورد بررسی قرار می گيرد و آیا معیار جامع و بین المللی برای این قضیه وجود ندارد .

آقای دکتر باوند :

Bavand

کشورها پديده تروريسم را از ديدگاه مختلفی بررسی می کنند . برخی مایلند تروريسم را از ریشه دنبال و مطرح کنند نه از جنبه کاربردی آن . در گزارش دهه 70 سازمان ملل هم مسئله حفظ حیات را به عنوان یکی از بالاترین ارزش های انسانی عنوان شده است ، ولی انسان هایی هستند که حاضرند حیات خود را به خطر بیندازند برای برخی اهداف که به این مسئله باید توجه بیشتری شود .

امروز کمتر به این مسئله اشاره و سعی می شود تعریف تروریسم را بیشتر در مورد مشکلاتی که برخی کشورها با آن مواجه هستند ، بگنجانند . همین امر سبب اختلاف نظر در مورد تعریف تروریسم شده است .

تعریف سابق عبارت بود از ابزار خشونت و وحشت که این اعمال خشونت و وحشت برای نیل به هدف های سیاسی که در این رهگذر انسان های بی گناهی نیز از بین می روند . اين تعريف بیشتر بر بعد سیاسی تأکید می کند استفاده از وحشت و خشونت به عنوان هدف مطرح می کند .ولی بعدها عنوان شد که تروریسم صرفاً مسئله ای سیاسی نیست و ممکن است استفاده از تروریسم برای مقاصد سیاسی ، ایدئولوژیکی و مذهبی باشد ، به خصوص بعد از 11 سپتامبر این تعریف گسترده تر مطرح شد ولی در هر حال تا امروز موفق نشده اند یک تعریف جامع و کامل از این موضوع ارائه دهند .

به همین دلیل در گزارش دبیر کل برای تجدید ساختار سازمان ملل به خصوص برای توصیه های عمده نیل به یک تعریف قابل قبول بین المللی مطرح بوده است ، یعنی همیشه در طلب یک تعریف قابل قبول و جامع و مانع هستند و این مسئله حاکی از این است که هنوربه چنین تعریفی هنوز نرسیده ایم .

در قرن 19 زمانی که فرایند ایدئولوژیک به صورت مسلط ظاهر شد استفاده از ترور توسط آنارشیست ها قویاً مطرح بود ، چون آنها معتقد به یک جامعه بدون طبقه و بدون دولت بودند و اختلاف شان با مارکسیست ها (که در نیمه دوم قرن 19 پس از انترناسیونال دوم به ظهور رسیدند) در این بود که آنها معتقد بودند نیل به این هدف نهایی در یک پروسه دیالکتیکی و جبری تاریخی است و جوامع باید این مراحل را پشت سر بگذارند و بورژوازی به مرحله بلاغت و کمال خود برسد و در نتیجه این دگردیسی که حاصل می شود وارد مرحله سوسیالیستی شده و در نهایت جامعه کمونیستی که جامعه بدون طبقه و دولت است تشکیل می شود

آنارشیست ها معتقد به این هدف غایی و نهایی بودند ولی اعتقادی به پروسه دیالکتیک تاریخی نداشتند آنها معتقد بودند در هر شرایطی می توان یک جامعه بدون طبقه و دولت را فراهم کرد .

یکی از راه های ایجاد این امر ساقط کردن دولت ها و شخصیت آنها است ، یعنی واژگون کردن ساختار موجود از طریق ترور کردن شخصیت ها ، بنابراین ترور بیشتر با گروه های آنارشیستی در قرن 19 آغاز شد .الکساندر دوم در روسیه نمونه بارز این جریان است .

تاريخ تروردر ایران از دوران ناصرالدین شاه شروع شدکه يکی از افراد ترور شده ناصرالدين شاه بود و بعد از آن ترور اتابک و بعد هم دوران مشروطیت و ایجاد کمیته مجازات و اقدامات ترور . بعد از جنگ بین الملل اول ترور روزنامه نگاران مثل میرزاده عشقی و یا بعد از جنگ جهانی دوم ترور نخست وزیرها مثل هژیر و رزم آرا.

استفاده از ترور می تواند مؤثر واقع شود و یا قضیه روزنامه نگارانی مثل محمد مسعود و احمد دهقان که به وسیله ترور از صحنه کنار رفتند . بعد از انقلاب هم مراحل متعددی در مورد انفجار جلسه حزب جمهوری اسلامی به وجود آمد که توسط مجاهدین خلق صورت گرفت و نیز ترور آقای رجایی و باهنر و یا ترور آیت الله مدنی و امثالهم .

با این مثال می خواهم بگویم که ترور بعد از جنگ جهانی دوم به دو صورت مطرح شده : يکی ترور توسط مبارزین داخلی برخی کشورها که انگیزه جدایی طلبی داشتند مثل ببرهای تامیل یا باسکها در اسپانیا و یا ایرلند شمالی و ارتش جمهوری خواه ایرلند که توسل به ترور را ابزاری برای نیل به هدف می دانند و یا مبارزین مسلمان در جنوب فیلیپین که بیشتر بعد داخلی دارد .اینها بیشتر در بعد داخلی بوده و هدف مشخص و اعلام شده ای داشته اند و در خاورمیانه به خصوص مسئله عراق و اسرائیل و گروه های مبارز فلسطینی که نهایتاً به عنوان نهضت آزادیبخش مطرح شدند ، اسرائیلی ها سعی کردند اینها را در ردیف گروه های تروریستی بدانند و معرفی کنند و اقداماتی که از سوی این گروه ها انجام می شود برای عطف توجه جامعه بین المللی به مسائل و مشکلات لاینحل آنها صورت می گرفت ، مثل آدم ربایی .

وقتی که آنها مشکل را نتوانند دو جانبه حل و فصل کنند و جامعه بین المللی هم توجه لازم را نداشت سعی کردند عدم امنیت را بعد فرا منطقه ای به آن بدهند و دیگر کشورها را به توجه ویژه به مسائل آنها مجبور کنند.

به هر حال گروه های فلسطینی ، 10 گروهی که قبلاً بوده اند اعم از گروه احمد جبرئیل ، الفتح و ... امروز هم حماس ، جهاد اسلامی و حزب الله به صحیح یا غلط سعی می کنند اینها را به عنوان گروه تروریستی معرفی کنند . در هر حال اخوان المسلمین در برخی زمان های گذشته از این روش استفاده کرده است در مورد انور پاشا .

نکته مهم این که تا این لحظه گروه ها و اهدافشان شناخته شده بودند ولی بعد از 11 سپتامبر یک نگرش جدیدی نسبت به تروریسم بین المللی مطرح شد . در اینجا ظاهراً این نکته مورد توجه قرار گرفت که پیوندی امنیتی در مورد همه جوامع به وجود آمده است و به خصوص پیچیده بودن شبکه جدید تروریسم که سرزمین جدیدی ندارد .و به صورت شبکه ای است که در بعد جهانی اقدام می کند و شعباتی دارد . امروز سعي شده است تروریسم بین المللی را هم ردیف با سازمان های جنایی بین المللی یا فعالیت های جنایی سازمان یافته و مسئله نقل و انتقال قاچاق مواد مخدر ، پول شویی قرار دهند و حتی هم ردیف مسئله سلاح های کشتار جمعی .

چنان که دبیر کل در دنیای امروز سعی کرده عوامل تهدید کننده دنیای امروز را هم مطرح کند و بگوید مسئله تروریسم بین المللی مسئله ای جهانی است .ا این مسئله در یک عامل منفرد نیست بلکه با مسائلی همچون مواد مخدر نیز در ارتباط می باشد و فراتر از آن با مسئله دستیابی به سلاح های کشتار جمعی . بنابراین بازنگری شد در مقابل دفاع از خود پدیده جدیدی به عنوان تروریسم بین المللی بوجود آمد، که تغییراتی در اين زمينه در حقوق بین الملل به خصوص در مورد دفاع از خود( ماده 15 منشور ) گردید .

این ماده درخصوص رابطه بین دولت ها بوده است چرا که حق ذاتی کشورهاست دفاع فردی در مقابل حمله مسلحانه از طرف یک دولت در برابر دولت یا دولت های دیگر ، ولی این پدیده دولت نیست .

دولت ها به صورت غیر مستقیم مطرح می شوند یعنی برخی دولت ها به عنوان حامی تروریسم مطرح می شوند ، بنابراین دفاع از خود امروزه در برابر پدیده ای به نام تروریسم بین المللی مطرح می شود .

به عنوان مثال عرض می کنم قبل از 11 سپتامبر آمریکایی ها برای امنیت خودشان مسئله استفاده از سپر دفاع موشکی را به عنوان مسئله اصلی مطرح کرده بودنددر صورتي که این مسئله در دوران جنگ سرد که یک نظام دو قطبی بود به خصوص بعد از دهه 60 ، استراتژی بین المللی در مقابل امنیت جهانی و استراتژی باز دارنده بوده است .

چون قبل از آن در سال های 1948 و 1949 تا 1963 بیشتر استراتژی مهار و انسداد بلوک شرق مطرح بوده است از طریق ایجاد دسته بندی های خاص مانند ناتو ، سیتو ، سنتو و ...همچنين برتری استراتژیک آمریکا نیز مطرح بوده است .ولی بعد از آن شوروی ها اسپوتینگ را به فضا فرستادند و این امر حاکی از دسترسی آنها به موشک های قاره پیما بود .این شکاف استراتژیک از بین رفت ، بنابراین یک تجدید نظر در استراتژی قبلی ظاهر شد و استراتژی باز دارنده ظاهر شد .

و این تعریف بود که باعث شد یک موازنه وحشت حاکم شود بر روابط دو ابرقدرت چرا که در یک جنگ هسته ای قالب و مغلوبی وجود ندارد، منتهی یک نگرانی وجود داشت که آن حمله غافلگیر کننده هسته ای بود .

بنابراین با پیشرفت مرز دقت موشک های قاره پیما که بتوانند سیلوهای زیر زمینی را در یک حمله غافلگیر کننده نابود کنند زیاد بود که در اينجا مسئله ضربه دوم مطرح شد وبرای این که توانایی ضربه دوم وجود داشته باشد نیاز به پایگاه های متحرک وجود داشت .

در این استراتژی زیر دریایی ها نقش عمده ای را عهده دار شدند .زير دريا ئي هائي که مجهز به موشک های قاره پیما با کلاهک های هسته ای بودند و در پهنه اقیانوس ها به صورت مستتر شناور شده تا اگر حمله ای صورت گرفت بتوانند ضربه دوم را بزنند .بنابراین مسئله حمله غافلگیر کننده منتفی شد و در چنین شرایطی یک صلح اضطراری به جامعه بين المللي تحمیل شدتا از بروز یک جنگ بین المللی جلوگيري شود. دو ابرقدرت هم که پذیرفته بودند در شرایط جدید از برخورد مستقیم بین خودشان خودداری کنند قبول کردند که یک نوع همزیستی مسالمت آمیز توأم با رقابت را داشته باشند .

 

یعنی چیزی که خروشچف می گفت:که سعی می کنند در جایی که منافع حیاتی دارند کمتر با هم تنش ایجاد کنند ، ولی در سایر مسائل نوعی همزیستی توأم با رقابت را مد نظر قرار دهند ، یعنی اگر اتیوپی تا تاریخی در جهان غرب بود و با یک کودتای کمونیستی وارد بلوک کمونیسم شد ، نه لشکر کشی صورت گيرد و نه هیاهو و یا بر عکس آن سومالی یا انور پاشا با گرایش قوی شرقی خود به سمت غرب گرایش پیدا کردند و شوروی عکس العملی آنچنانی نشان نداد ، چون دو ابرقدرت قبول کرده بودند که این قضیه را فقط یک اشکال خارج از این قاعده پیش آمددر مورد اشغال افغانستان هم که که به آن جنگ سرد دوم مي گفتند خلاف قاعده در آن صورت گرفته بود ، چون این کشور را شوروی اشغال کرده بود و نه این که به واسطه یک فعل و انفعال داخلی در خود افغانستان باشد .

منظورم این است که این نظام باز دارنده تضمینی بود برای عدم بروز یک نزاع بین المللی . آمریکا قبل از 11 سپتامبر که قدرت هژمونی و نظام تک قطبی بر آن حاکم شده بود برای تأمین امنیت کامل خود مسئله سپر دفاع موشکی را مطرح کرد ، یعنی این توانایی وجود دارد که آمریکا با استفاده از فضای ماورای جو که قبلاً غیر نظامی و غیر هسته ای شده بود بتواند موشک هایی را که از سایت های خود بلند می شوند به محض بلند شدن نابود کند .

این دستیابی آمریکا به سپر دفاع موشکی نظام باز دارنده مسئله غیر هسته ای کردن و غیر نظامی کردن فضای ماورای جو را و مسائل مشابه را دگرگون کرد.

ولی به یکباره 11 سپتامبر مسئله ای را به وجود آورد که تهدید امنیت در یک مقوله دیگری مورد ارزیابی قرار گرفت . حتی با سلاح های متعارف 3000 نفر در برج های دو قلو از بین رفتند و بنابراین باز مسئله تهدید و عدم امنیت از سوی یک کشور علیه کشور دیگر مطرح نمی شود و پدیده های جدیدی در صحنه بین المللی مطرح می شود که به آن تروریسم بین المللی می گویند .

نگرانی بیشتر از این بود که تروریست ها با توجه به توانایی مالی که دارند و یک نوع اختلالی که به خصوص بعد از فرو پاشی شوروی در مورد سلاح های هسته ای به وجود آمد ، امکان دستیابی به سلاح های کشتار جمعی داشته باشند و اين تهدید جدیدی برای جامعه بین المللی بود.

در اين زمان مسئله امنیت در جهان با تهدیدهای جدید و با تعریف های جدیدی مطرح شد که برای آمریکا دو نکته در آن مطرح بود : یک دفاع و دیگری مسئله حمله پیش دستانه و پیش گیرانه .

البته این واژه جدیدی نبود ، این واژه هنگامی که کمیسیون تعریف تجاوز آن را تعریف می کرد از جانب غرب مطرح شده بود ، چون طرح شوروی در آن تاریخ و نیز تعریف کشورهای جهان سوم مبتنی بر نفس عمل تجاوز بود و آنچه که ماده 51 منشور می گوید اگر در مضان حمله مسلحانه قرار بگیرند می توانند از خود دفاع کنند .

غربی ها معتقد بودند قصد و نیت حمله مهم است نه نفس عمل . یعنی قصد و نیت بر اساس بند 4 ماده 2 منشور تغییر می کرد . این بند می گوید کشورها در روابط بین المللی باید از هر گونه توسل به تهدید یا توسل به زور یا تهدید علیه تمامیت ارضی و استقلال کشوری خودداری کنند.

باید گفت قصد و نیت این نیست که تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی را از بین برود ، قصد و نیت در مورد هدف های دیگری است مثل جنبه مجازات طرف . در هر حال آنهایی که تعریف تجاوز را در مورد قصد و نیت داشتند استفاده از دفاع از خود را مجاز می شمردند ولی چون پیشنهاد پذیرفته نشد کمیسیون تعریف تجاوز سعی کرد با تعریفی کلی و جامع در مورد تجاوز مستقیم و غیر مستقیم همه را راضی کند و وارد این مقوله نشود .

ولی بعد از 11 سپتامبر آمریکا که معتقد بود تروریسم مسئله ای نیست که ما منتظر شویم تا به ما حمله شود ، چون اگر قرار است دسترسی به سلاح هسته ای توسط دشمن وجود داشته باشد و حمله نیز صورت گیرد ، دیگر برای ما بقاء وجود نخواهد داشت ، بنابراین مجاز خواهیم بود این تهدیدهای بالقوه را قبل از بالفعل شدن در نطفه از بین ببریم .

این امر را اینگونه می توان تعریف کرد که کشوری آرایش نظامی دارد و از شواهد بر می آید که قصد حمله نظامی دارد و کشور دیگر می تواند پیش دستی کند و قبل از حمله کشور مذکور به آن کشور حمله می کند .

مثلاً اسرائیل در 1967 این استدلال را مطرح کرد که چون ناصر بعد از این که اعلام کرد نیروهای سازمان ملل از شرم الشیخ خارج شوند و نیروهای پاسدار صلح ،اعلام کرد که تنگه تیران و کانال سوئز ملی است و قراردادهای همکاری با اردن و سوریه منعقد کرد و نطق های آنچنانی ایراد کرد که مصر ، مصر 1948 و 1956 نیست و مصر توان نظامی زیادی دارد که البته یک بلوف سیاسی بیشتر نبود و می خواست دستاوردی به دست بیاورد و واقعاً هم قصدی نداشت ، منتهی اسرائیلی ها از همین امر استفاده کردند و این امر را به این حساب گذاشتند که مصر در جهت حمله به اسرائیل است و جنگ 6 روزه را به عنوان جنگ پیش گیرانه عنوان کردند ، البته جامعه بین الملل این مسئله را نپذیرفت .

این مسئله ( حمله پیش گیرانه ) مربوط به زمانی است که خطر بالقوه است ولی اجازه بروز ندارد ، مثلاً حمله اسرائیل به تأسیسات عراق در 1980 یعنی در آن موقع عراق 7 یا 8 سال زمان دیگر لازم داشت تا به سلاح هسته ای دسترسی پیدا کند ، ولی اسرائیل به عنوان این که عراق تهدیدی است برای امنیتش است این کار را انجام داد .

حال آمریکا این امر و فرمول را برای دستور العمل حفظ امنیت خود و جهان مطرح کرده است و بنابراین مبارزه با تروریسم امروز جانشین دشمنان زمان جنگ شده است و این مسئله جنبه ایدئولوژی و مذهبی هم پیدا کرده است .

بعد از 11 سپتامبر ، آمریکا اعلام کرد نبردی شروع شده بین اسلام و مسیحیت ، البته بعد سعی کرد این تئوری را اصلاح کند و یا مسئله ای که مطرح می شود اين است که انگلستان عده ای را دستگیر کرد که قصد داشتند از مواد منفجره مایع استفاده کنند برای انفجار و بوش اعلام کرد که ما با فاشیسم اسلامی روبرو هستیم .

و حتی فراتر از این رفتند و بر اساس نظریه برخورد تمدن های هانتیگتون خواستند این امر را برخورد میان تمدن اسلامی و دنیای غرب عنوان کنند ، اما مسئله تا همین جا نیست و حتی ناتو اعلام کرد که هدف ما مبارزه با تروریسم بین المللی است .

سازمان کشورهای آفریقایی و قطعنامه های شورای امنیت نیز این امر را در دستور کار خود قرار داده است ، به خصوص قطعنامه 1373 که در آن مسئله تروریسم بین المللی تهدیدی علیه جامعه بین المللی عنوان شده است و ضرورت پیوند امنیتی بین اعضای جامعه بین الملل برای مبارزه با تروریسم بین الملل بوده است .

در این موقع اشاره شده که دبیر کل این امر را گسترش دهد و این مسئله در ارتباط تنگاتنگ با سازمان های بین المللی باشد و به خصوص از نظر مالی ارتباط با قاچاق مواد مخدر در این رابطه است و فراتر از همه دسترسی به سلاح های کشتار جمعی که کنوانسیون هایی نیز در این مورد بود ، همانند تروریسم هسته ای و تروریسم استفاده از سلاح های کشتار جمعی و به موازات آن مسئله دولت های حامی تروریسم بین المللی و به خصوص دولت هایی که حمایت مالی و کمک های لجستیکی و نظامی انجام می دهند . در این قطعنامه ها ذکر شده که کشورهایی که کمک می کنند به تروریسم بین المللی باید آگاه باشند که در مورد آنها عدالت انجام خواهند شد ، بنابراین یک باز تعریف جدید از امنیت و دفاع از خود در مسائل بین المللی مطرح شده است .

در مورد سلاح های کشتار جمعی مسئله سلاح های شیمیایی آسانترین است که قابل دسترسی می تواند باشد ، سلاح های شیمیایی سلاح هایی تاکتیکی هستند ، اما سلاح های بیولوژیک و سلاح های باکتریولوژیک سلاح های استراتژیک مي باشند که آثار طویل المدتي داشته و هیچ مرز خاصی هم ندارند .

و سوم هم سلاح های هسته ای است که اگر از منظر سلاح های هسته ای و تاکتیکی باشند می توان از تانک استفاده کرد یا موشک های کوتاه و میان برد ، یعنی سلاح هایی که دامنه آن محدود است اما از خطرناکترین سلاح های کشتار جمعی است .

و به خصوص طرح مسئله عبدالقدیر خان که در جهان پول برای ایران و لیبی و کره شمالی کار کرده است و سعی کردند این را تبلیغ کنند که این خطرات از جانب متخصصین وجود دارد که حاضرند در ازای پول دانش خود را در خدمت کشورها یا گروه های تروریستی قرار دهند که البته این امر و طرح این مسئله بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد .

بنابراین گذشته از قطعنامه های شورای امنیت به خصوص منع گسترش سلاح های هسته ای که اولویت ویژه ای پیدا کرده است و برای جلوگیری از این جریان معتقد بودند کشورهای یاغی باید از دسترسی به سلاح های کشتار جمعی منع شوند زیرا امکان دارد که سلاح ها را به گروه های تروریسم بین المللی بدهند تا امنیت جامعه بین المللی را به خطر بیندازند .

ادامه دارد...


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29