عاشق خدمت
شهید محمد جعفرخوانی اکثر اوقات در ماموریت بود، فقط با تلفن جویای حالش میشدم، هیچگاه از سختیهای کارش صحبت نمیکرد. نمیخواست دلنگرانم کند. وقتی با هم صحبت میکردیم، میخندید و میگفت: «هیچ نگرانی به دلت راه نده، من لب دریا نشستهام و دریا موج میزند.» ما باورمان میشد و نمیدانستیم که در سنگر و در شهرهای مختلف مرزی و جادههای صعبالعبور است. همیشه میگفت: «کارم خیلی خوب و آسان است و به آن افتخار میکنم.»
همسر شهید محمد جعفرخانی
در کار و زندگی سادهیست بود
شهید لاجوردی بسیار سادهزیست بود و در کار نیز تفکر سادهزیستی را پرورش میداد. با دل و جان قصد تنها خدمت را داشت. دیدگاه او همیشه طوری بود که به ما میگفت: «اگر دنبال پول و امکانات هستید، اینجا نایستید. سرتان کلاه میرود، دنبال پول و بازار بروید، چرا که تا وقتی اینجا هستید، باید با جانتان کار کنید.»
همرزم شهید لاجوردی(حمید آقایی قهرودی)
ترویج نماز اول وقت در خانواده
اهمیت زیادی به نماز میداد و همیشه سعی میکرد تا این اهمیت در ما نیز نهانیده شود. موقع اذان با اینکه ما هنوز به سن تکلیف نرسیده بودیم، ما را با خود همراه میکرد، با او وضو میگرفتیم و به نماز میایستادیم. غلامرضا با صدای بلند نماز میخواند و ما نیز تکرار میکردیم.
خواهرشهید غلامرضا پیشه