مسعود رجوی در تاریخ 1/6/ 1350 توسط ساواک دستگیر شد ، مضحک است که منافقین همیشه ادعا می کنند که رجوی ماهها در زیر شکنجه بوده ! و چنان وانمود می کنند که برابر ساواک لااقل هفت ماه مقاومت کرده و شکنجه شده است در حالی که بازجویی کتبی ذیل در تاریخ 7/6 1350 یعنی شش روز پس از دستگیری توسط او نوشته شده است . ذکر این نکته ضروری است افرادی که توسط ساواک دستگیر می شدند بلافاصله تحت بازجویی شفاهی قرار می گرفتند و پس از آنکه بازجوها همه ی اطلاعات را شفاها از آنها می گرفتند برای تشکیل پرونده ی اتهامی، آنان را وادار می کردند که آنچه شفاها اقرار کرده اند بنویسند . بنابراین وقتی می بینیم رجوی درتاریخ 7/6/1350 بازجویی کتبی اش را در صفحات بسیار نوشته است ، به این معنی است که درروزهای قبل اطلاعات خود را شفاها به بازجوها ارائه کرده است . واقعا که چه مقاومتی ! و به قول منافقین: " مسعود از میان دود و آتش و خون گذر کرده است "!!!...
متن سند شماره ی (1)
7/6/1350
جلسه ی اول – ساعت 17:30
سوال – دقت فرمایید اسم و مشخصات هیچیک از افرادی که از بدو شروع فعالیت اعم از اینکه به وسیله شما به گروه پیوسته و فعالیت داشته و یا آماده نشان داده اند و یا به وسیله ی افراد دیگر که بنحوی از انحاء با باند مزبور همکاری داشته اند از قلم نیندازید . لطفا دقت فرمایید درصورتیکه باز هم افرادی هستند مرقوم فرمایید .
جواب : افرادی که من در گذشته برای مدت کوتاهی با آنها تماس داشته و مسئول بودم عبارتند از : محمد – محمود – کاهی – رضا – اسمهای زیر را هم شنیده ام : حمید – اکبر- احمد – عبدالله – و می دانم که حمید در منطقه ی غرب و اکبر گویا ( دقیق نمی دانم ) در اصفهان و احمد یا عبدالله درتبریز بوده اند
سوال – سازمان شما بر مبنای چه ایدئولوژی فعالیت داشت و هدف غایی آن چه بوده و راه های رسیدن به این هدف راتشریح نمایید .
جواب : اولا باید بگویم که نمی دانم اطلاق کلمه ی سازمان بر گروه ما صحیح است یا خیر چون نه اسمی داشتیم و نه رسمی حال اینکه عموما سازمانها دارای نام و اهداف مشخص از پیش هستند . ایدئولوژی ما دارای اعتقادات اسلامی بود . البته افراد یکدست نبودند و هر کس در سطح و مقامی بود . من خود بعلت مطالعاتم در این کار زیادتروارد بودم و جزوات ایدئولوژیک تنظیم کرده ام و مسئولیت آن را هم قبول دارم .ما وضع کلی جامع را خودمان تحلیل کرده بودیم . از ابتداهم حسین همین حرف رابه من می زد که : درایران باتجربیاتی که وجود دارد از حزب توده گرفته تا فدائیان اسلام و از جریانات 15 خرداد گرفته تا ترور نخست وزیر منصور ، از گروه 55 نفرگرفته تا سیاهکل و ... بطور تجربی نشان داده اند که مبارزه در ایران به این روش ها نتیجه نمی گیرد و آدم خواه ناخواه به دامان ماجراجویی یا انزوای سیاسی کشانیده خواهد شد . هدف ما کلا و جزئا به قرار زیر بود . 1- مطالعه برای اینکه پس چه باید کرد و این مطالعه ی تئوریک که درحقیقت گروه ما را به سمت شباهت به یک دانشکده و یا کالج سوق می داد که بیشتر کار فرهنگی و تحقیقی بکند کار اصلی ما بوده 2- مرحله ی خود سازی یعنی تطبیق خود با آنچه که باید بشود . 3- مرحله ی آغاز برای عملکرد فهمیده هایمان هنوز که هنوز است بطور عمده ، بخش عمده ی کارگروه ما باز هم مطالعات تئوریک بود که البته اخیرا سمتها و اعمال دیگری هم پیش آمد .