اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(9)

Amol

• دستگیری ها

دستگیری اعضای فراری اتحادیه کمونیست ها که همچنان با هم قرار داشتند و بسیار محتاطانه عمل می کردند ، از درخشان ترین عملکردهای نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی است . با به دست آوردن اطلاعاتی از اولین اعضای دستگیر شده، سایر اعضا حتی با گذشت سال ها از جریان مخفی شدن و زندگی زیر زمینی ، دستگیر و راهی زندان شدند .

برای نمونه هاشم مازندرانی که از معدومین اتحادیه کمونیست هاست ، در 28/10/62 ، یعنی دو سال بعد از حادثه آمل دستگیر شد که افرادی چون وحید سریع القلم در تاریخ 15/11/61 ، حسین تاجمیر ریاحی در 29/10/61 ، فرید سریع القلم در 28/6/61 ، محمدرضا سپرغمی در 28/9/61 اطلاعاتی از وی را در اختیار دادستانی قرار دادند . (1)

در عین حال با تعقیب و مراقبت فراوان و تلاش گسترده نیروهای اطلاعاتی ، هاشم مازندرانی در 28/10/62 دستگیر شد که گوشه ای از عملیات تعقیب و دستگیری او ارائه می شود :

" روز چهارشنبه 28/10/62 ساعت 6:30 دقیقه بود که در محل منزل مورد (نظر) مستقر شدیم . ساعت 8 بود که وی از منزل خارج شد و سر کوچه آمد و به طرف ماشین خود رفت و پس از این که ماشین را روشن کرد ، 5 دقیقه ای ایستاد تا ماشین گرم شود و بعد حرکت کرد و مانند هر روز مسیرهایی را که به محل کارش می خورد ، طی کرد و به مغازه اش رفت و جلوی در مغازه ماشین را پارک کرد و وارد مغازه شد .

و پس از 10 دقیقه دیگر ، همراه با شاگردش از مغازه خارج شد و یک تخت بچه از مغازه خارج کردند و در صندوق عقب ماشین گذاشتند ، ولی تخت عقب ماشین جا نشد و مجبور شدند ، آن را روی سقف ماشین قرار دهند و روی سقف هم نشد تا این که پس (از) سه ربعی که آنجا بود ، بالأخره تخت را داخل مغازه گذاشتند و ساعت 9:15 دقیقه بود که سوار ماشین شد و به طرف منزل خود حرکت کرد.

تا این که بالأخره به سر کوچه خود رسید ، به سر چهارراه رفت و از آنجا داخل خیابان زربافیان شد و ما هم قبل از چهارراه داخل ترافیک ایستاده بودیم . این شد که بعد از این که از ترافیک بیرون آمد و به داخل خیابان زربافیان رسیدیم ، مشاهده کردیم که انتهای خیابان زربافیان ، داخل خیابان کارگر شد و به سمت راست (میدان کشتارگاه) پیچید.

وقتی که ما به انتهای خیابان زربافیان رسیدیم و داخل خیابان کارگر شدیم ، دیدیم کنار پیاده رو با پای پیاده ، دوباره داخل خیابان زربافیان شد . هر چه دنبال ماشین گشتیم ، از ماشین خبری نبود ، این شد که بالأخره دنبال او رفتیم تا این که وارد منزل شد و پس از ده دقیقه دیگر از منزل خارج شد و داخل خیابان زربافیان شد و به داخل صف اتوبوس رفت و به مدت 5 دقیقه داخل صف بود تا این که اتوبوس آمد و سوار اتوبوس شد و اتوبوس داخل باب همایون شد و او از ماشین پیاده شد .

ما هم ماشین خود را کنار خیابان پارک کرده بودیم و یک سرنشین داخل ماشین بود . او وقتی از اتوبوس خارج شد ، به کنار پیاده رو آمد و از بغل ماشین ما رد شد و داخل ماشین به خود ماشین نگاه می کرد تا این که ماشین ما را رد کرد و به داخل میدان پانزده خرداد رفت و سوار اتوبوس مسیر سید خندان شد و اتوبوس مسیرهای خیابان میدان امام – چهارراه مخبرالدوله و سعدی شمالی را به طرف خیابان مبارزان طی کرد .

در این بین بود که ما با شعبه 6 تماس حاصل کردیم و برنامه داخل باب همایون را که وی ، ماشین ما را مشاهده کرده بود ، به اطلاع شعبه رسانیدیم که شعبه در جواب گفت ، اگر دیدید کار دیگر سرخ شده است و هیچ راهی ندارد ، او را بگیرید وگرنه اگر بو نبرده بود به کارتان ادامه بدهید .

در این لحظه ما در خیابان مبارزان ، پشت اتوبوس که او در آن بود ، بودیم تا این که اتوبوس در خیابان مبارزان در اولین ایستگاه ایستاد و از ماشین پیاده شد و دوباره چشمش به ما و ماشین ما افتاد و به آن طرف خیابان ، مقابل تیزرو داخل دکانی به اسم کتیبه که وسایل چاپی داشت ، رفت که یک دفعه هم داخل این مغازه رفته بود . وقتی که داخل مغازه رفت ، ما دوباره با شعبه مربوطه تماس گرفتیم و گزارش کار را به شعبه دادیم و شعبه هم در جواب گفت که اگر مورد از دکان خارج شد ، او را دستگیر کنید .

ساعت 11:30 دقیقه قبل از ظهر بود . ساعت 11:50 دقیقه بود که از دکان بیرون آمد و به طرف ماشین ما که در آن نزدیکی ها بود ، رفت و جلوی باجه تلفن ایستاد و بعد از 2 دقیقه دیگر دوباره داخل مغازه شد و بعد از 2 دقیقه دیگر بیرون آمد و کنار خیابان منتظر ماشین ایستاد تا این که یک تاکسی گرفت و سوار تاکسی شد و به طرف خیابان سعدی رفت و داخل خیابان سعدی شد .

ما تصمیم گرفتیم با ماشین خود جلوی تاکسی برویم و چند متر آن طرف تر توقف کنیم و یکی از ما به عنوان مسافر کنار خیابان بایستد و سوار آن تاکسی شود و همین طور هم شد . یکی از بچه ها به عنوان مسافر ، جلوی تاکسی را گرفت و مسیری را گفت و تاکسی ایستاد .

فرد مورد نظر جلوی تاکسی ، بغل راننده نشسته بود . وقتی که تاکسی برای ما ایستاد ، مورد در ماشین را باز کرد و آن طرف تر رفت تا این که ما سوار ماشین شویم و در این حال بود که ما هاشم را دستگیر کردیم و به ماشین خودمان انتقال دادیم ." (2)

در این مورد دستگیری نیز همچون مورد قبلی متهم خود را به غفلت می زند و سعی می کند کتمان نماید و حتی در اولین مراحل بازجویی ، نگارشی بد خط از خود ارائه می دهد که وانمود کند فردی کم سواد و بی اطلاع از مسائل سیاسی است .

اما هنگامی که در بازجویی های بعدی ، اطلاعات کسب شده در مورد وی از او مورد بازجویی قرار می گیرد ؛ به ناچار به تدریج به جزئی ترین مسائل درون گروهی اعتراف می نماید ، حتی در این مورد اخیر وقتی ناگهان از او پرسیده می شود که سرنوشت دو قبضه آر.پی.جی هفت چه شده است ؟ او مجبور می شود حتی کروکی دقیق سلاح های جاسازی شده و مخفی شده را لو دهد .

یکی از بازداشت شدگان " ژیلا شمس رکابی " بود . وی که در تاریخ 23/4/61 دستگیر شده بود ، پس از طی محاکمات به 14 سال زندان محکوم شد . در سال 1365 اجازه مرخصی 48 ساعته به او داده شد . وی پس از بازگشت از مرخصی ، طی گزارشی گفت از اینکه هنوز در فضای خانواده خود با آن افکار و ایده ها قرار گرفته است ، بسیار ناراحت است ، ولی احساسات خود را بدین گونه تشریح می کند :

" در کل مرخصی می تواند برای زندانی فرصتی را پیش آورد که جو خانواده و جوی را که قرار است در آن زندگی کنند ، بسنجد . البته خود من تازه متوجه شدم که مسئله حجاب و نماز که در حال حاضر من خودم آن را قبول دارم ، در خانواده رعایتش خیلی سخت تر از آن است که فکر می کردم ، چون از هر طرف مرتب می گویند چادر فلان است و چرا این قدر مقید شدی و با عقایدی که من پیدا کرده ام ، جو را برای زندگی مشکل تر می کند .

مثلاً خواهرم که در اینجا مقید به حجاب و نماز شده بود ، در شرایط زندگی حجاب و نماز را کنار گذاشته ، ولی توکل به خدا ، چون فکر می کنم در این زمینه با خانواده در آینده درگیری هایی پیش بیاید .

به هر حال عقایدشان در کل به صورت ضد انقلاب نیست ، ولی مخالفت می کنند و در عین حال در مواقعی حقانیت جمهوری اسلامی را قبول دارند و اعتراف می کنند ، اما بیشتر توی خط زندگی و بی حجابی و غیره هستند و در خانواده و در بین خواهران و برادرانم ، مسائل شدید خانوادگی وجود دارد و این مسئله آنها را به خود مشغول می کند و پدرم نیز به جو اختلافات تا حدی دامن می زند .

به هر حال ، من واقعاً فکر می کردم با تمام این مسائل ، افکار خود را که رسیدن به یک سری ارزش های اسلامی است و این ارزش ها را عملاً در آن جو احساس می کردم که چقدر مهم هستند ، باید حفظ کنم ، البته فکر می کنم خیلی باید تلاش کنم و واقعاً اعصاب می خواهد که آدم نبرد و انشاء ا... خدا تحملش را به من خواهد داد .

واقعاً آرزو دارم کاش از همین جا دستم به کارهایی بند باشد که در بیرون مجبور نباشم پدر و یا خانواده را تحمل کنم و یا برخورد ناجوری پیش بیاید. البته مادرم در کل بد نیست. به هر حال التماس دعا ، چون نمی دانم چه بگویم ، فقط تا حدی حالت یأس از آینده به من دست داد ، چون فکر کردم رسیدن به آن ارزش ها برایم واقعاً سخت خواهد بود .

توکل به خدا می کنم تا حالا که خودش دستم را گرفته ، از این به بعد هم به خودش توکل می کنم . فعلاً چیز دیگری به ذهنم نمی رسد ، جز این که اگر بشود کاری کرد ، بچه ها در همین جا تا حدی عملاً به زندگی آینده وارد بشوند ، بهتر است .

در ضمن یکی از برادرهای رزمنده که به تازگی از منطقه کربلای 5 آمده بود که همسر خواهرم است ، توانست کلی به روحیه من کمک کند و از یک سری واقعیت های جبهه و مردم حزب الله صحبت کند .(3)

ژیلا شمس رکابی

وی همچنین در جای دیگری از اعترافات خود که نشانه ی اوج تنفر وی از گروه های ضد انقلاب است می گوید :

" این جانب شدیداً از این گروهک مرتد و محارب ، متنفر و منزجرم و نه تنها از این گروهک ، بلکه از هر گروه مارکسیستی و کمونیستی و یا هر جریانی که با جمهوری اسلامی در ضدیت قرار دارد و یا هر جریانی که در ظاهر اسلامی و در واقع مارکسیست است و به طور کلی با هر کس که امام را و خط امام را قبول نداشته باشد ، مخالف هستم و حاضرم در جمع زندانیان و یا هر جای دیگری این مسئله را ابراز کنم . " (4)

ژیلا رکابی در دفاعیات خود نیز مشابه چنین اعترافاتی را اظهار می کند :

" با کمال میل حاضرم مصاحبه تلویزیونی کنم و این کمترین کاری است که لازم است انجام دهم . به علاوه از برادر بازجو خواسته ام در صورت امکان به محل کارم بروم و ماهیت قبلی خود و دیگر گروهک ها را افشا نمایم ، چون مرکز فعالیت ما در آنجا بوده است . (5)

 

در اثر آگاهی و هوشیاری مجموعه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در 17 شهریور 1362 " بهروز فتحی " که یکی از اعضای برجسته و فعال اتحادیه کمونیست ها بود ، به اتفاق همسرش " آناهیتا رحمانی زاده " به هنگام عبور از مدخل اتوبان تهران – کرج ، توسط کمیته شناسایی و دستگیر شدند ، (6) در حالی که هم فاصله زمانی و همچنین مکان دستگیری هیچگونه خطری را نمی توانست متوجه نیروهای تشکیلاتی اتحادیه کمونیست ها بکند .

پی نوشت:

 

1. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ش پرونده 24152

2. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پرونده هاشم مازندرانی ، ش 24153

3. تاریخ سند 13/11/1365 است . ژیلا رکابی پس از 5 سال گذراندن محکومیت در 17/3/66 از زندان آزاد شد . همسر وی از معدومین اتحادیه کمونیست هاست .

6. بهروز فتحی ، پرونده ش 24144

5. همان ، تاریخ 17/3/62

4. پرونده ژیلا شمس رکابی ، پرونده ش 24172

 

اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(8)

 


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان