آنگاه كه قلب منافق از فهم و آگاهي تهي گشت و پس از اين كه رسوب قساوت بر قلب منافقين اصابت كرد و شيطان باطن بر جان آنان سلطه يافت و فروغ معنويت در نهاد آنان خاموش گرديد و ماده پرستي اوج گرفت ، زمان فراموشي خدا و خاموشي چراغ باطن فرا مي رسد .
و اينجاست كه انسان از ارتكاب هيچ عصيان و تجاوزي ابا نخواهد كرد ، چه اين كه در چنين حالتي خداوند انسان را كه با وجود قدرت انتخاب هدايت خود را به اين وضع كشانده است ، به حال خود وا مي گذارد و معلوم است كه در چنين وضعي انسان از هر جانوري خطرناكتر و درنده تر خواهد شد !
قرآن وضع نسيان منافقين و به خود واگذاشتن آنان را از جانب خداوند چنين بيان مي دارد : " نسوا الله فنسيهم ... ؛ آنان خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را به فراموشي سپرد و به حال خود واگذاشت !" (1)
ب) الفاظ و گفتار منافقين :
بر اساس اين كه (از كوزه همان برون تراود كه در اوست) گفتار و شگردهاي مناظراتي و تبليغاتي منافقين منبعث از نهاد بيمار و باطن عليل آنان خواهد بود كه طبعاً و بدان صورت كه قرآن و امامان دين بيان مي دارند ، داراي ويژگي هاي زير است :
1. منافقين الفاظ و كلمات زيبا و شفابخش دارند ، اصطلاحات شيرين و جذاب به كار مي برند ، به ظاهر فرم ها و مطالب راهگشايي ارائه مي دهند ، سخنراني ها و مقالات و نوشته هاي زيبنده اي القاء مي كنند ، به ظاهر دواي همه دردهاي اجتماعي را لمس كرده اند ، اما عمل آنان به خاطر جاسوسي ها و اخلال گري ها و كارشكني ها ، دردآلود و كلاف سردرگم است و به هر حال كلام شفا و عمل بلاخيز شيوه آنان است .
و اين صفت منافقانه را امام علي (ع) در نهج البلاغه اين طور ترسيم فرموده است : " وصفهم الدواء و ذكرهم الشفاء و فعلهم الداء العياء ". (2) و در بيان ديگر مي فرمايند : " المنافق قوله جميل و فعله الداء الدخيل ، منافق سخنش زيبا و دلپذير است ، اما عملش دردآلود و مكافات مؤثر به دنبال دارد !" (3)
جوانان عزيز آيا شما امروز اين خصيصه را در گفتار منافقين مشاهده نمي كنيد ؟ آيا آنان پيوسته تا كنون كنار گود ننشسته اند و شعارهاي زيبا مي دهند ؟ آيا به جاي اين همه شعارهاي جذاب به كدام گود عمل وارد شدند و مشكلي از مشكلات اين جامعه را حل كردند؟ آيا فقط با ايدئولوژي و شعار و الفاظ زيبا خرابي ها عمران مي يابد و شكم ها سير مي شود و فرهنگ احياء مي گردد ؟
2. ادعاي بدون دليل و گفتار بدون ايمان نيز يكي از ويژگي هاي منافقين است ، آنان پيوسته دنبال فرصت هاي مناسب و شرايط سياسي و اجتماعي هستند ، گاهي براي بازار گرمي حرف هاي خوبي مي زنند ، دليل و برهان به ظاهر مناسبي مي آورند ، اما بدانچه مي گويند به خاطر درون بيمار ، ايمان و اعتقاد ندارند و به خاطر همين تزلزل فكري و بي اعتمادي است كه جرأت و شهامت عمل را در خود سراغ ندارند . قرآن در اين باره مي فرمايد : " يقولون بافواههم ما ليس في قلوبهم " . (4)
3. منافقين از يكديگر تعريف و تمجيد مي كنند ، براي هر مصيبتي اشك تمساح و ساختگي دارند ، مدح و تمجيد را با همديگر قرض و مبادله مي كنند و دنبال پست و پاداش مي گردند و اگر هم ناراحت شدند دست به پرده دري و افشاگري مي زنند و از باب كافر همه را به كيش خود پندارد ، افراد صالح را با خود مقايسه مي كنند و بر اساس نهاد تباه خويش ديگران را نيز به تباهي و فساد متهم مي سازند !
اين صفات را حضرت علي (ع) چنين بيان داشته است : " ولكل شجو دموع ،يتقارضون الثناء و يتراقبون الجزاء .... و ان عذلوا كشفوا " . (5)
4. منافقين معمولاً كنار گود عمل مي نشينند و پيوسته شعار مي دهند و اگر قصوري در كار مسلمانان ديدند بي مهابا و بي حساب انتقاد مغرضانه و عيب جويي مخربانه دارند و بدون اين كه به عدالت و انصاف بينديشند و اگر هم نواقصي مشاهده كردند براي رفع و حل آن خود اقدام كنند ، قضاوت ظالمانه و حكم مسرفانه صادر مي كنند و دامن به درگيري و تضعيف مي زنند و به بيان حضرت علي (ع) : " ان حكموا اسرفوا " . (6)
5. واعظ غير متعظ بودن يكي از خصال منافقين است ، چه اين كه اينان ديگران را از اعمال بد منع مي كنند ، اما خود دامن به آن مي آلايند . دستور كارهاي نيك را به ديگران مي دهند ، اما خود بدان عمل نمي كنند . كه اين خود نشانه بارز نهاد ناآرام و ماجراجويانه آنهاست كه مي خواهند عقده هاي دروني خود را بدين شكل باز گشايند ! امام سجاد (ع) در اين باره مي فرمايند : " المنافق ينهي و لاتنتهي و يامر بما لاياتي " . (7)
6. خيانت كاري ، دروغ پردازي و نيز پيمان شكني و زير پا گذاشتن عهد و ميثاق از صفات بارز و خصلت هاي عادي منافقين است و اگر به ظاهر اعمال صالحي نيز داشتند نبايد موجب تعجب و باعث اغفال و اشتباه اهل ايمان گردد .
زيرا پيامبر اسلام (ص) فرمودند : " ثلاث من كن فيه كان منافقا و ان صام و زعم انه مسلم ، من اذا ائتمن خان و اذا حدث كذب و اذا وعد خلف ؛ سه خصلت است كه در هر كس وجود داشته باشد وي منافق است ، اگر چه نماز بخواند و روزه بگيرد و خود را مسلمان پندارد ، يكي اين كه اگر مورد اطمينان واقع شود خيانت كند و ديگر آن كه اگر سخن گفت به دروغ بگويد و سوم اين كه اگر وعده و قراري گذاشت بدان عمل نكند . " (8)
وقتي هم به حسب ظاهر نبوت پيامبر را تصديق مي كنند ، قرآن تصديق آنان را تكذيب مي كند و مي فرمايد : " والله يشهدان المنافقون لكاذبون ؛ خداوند گواهي مي دهد كه منافقين دروغ مي گويند ." (9) و دروغ گويي آنها هم در طول تاريخ اسلام و شرايط انقلابي امروز براي همگان مشخص است .
چنان كه براي اثبات و تقويت دروغ هاي خود سوگند هم مي خورند تا پليدي هاي خود را در پس چهره هاي حق به جانب خود مخفي سازند . قرآن مي گويد : " اتخذوا ايمانهم جنه " . (10) و اين هم شايد از اين باب باشد كه هدف وسيله را توجيه مي كند و براي رسيدن به هدف هر گونه دروغ و مكر و تزوير مجاز خواهد بود !
7. خصلت ديگر منافقين اين است كه اهل ايمان را سفيه و سبك عقل معرفي مي كنند و از اين راه اهانت به اهل ايمان روا مي دارند ، قرآن سخن آنان را اين طور بيان مي كند : " و اذا قيل لهم امنوا قالوا انومن كما آمن السفهاء ؛ وقتي به آنان گفته مي شود ايمان بياوريد ، گفتند : ما نيز چون سفيهاني كه ايمان آورده اند ، ايمان بياوريم ؟! " (11)
8. عذر تراشي و بهانه سازي نيز از عمده ترين ويژگي هاي آنان است ، وقتي اسرار آنان فاش شد و نقشه هاي شوم آنها عليه اهل ايمان نقش برآب گرديد و مشت هاي خائنانه آنان باز شد ، به اشتباه خود اعتراف مي نمايند و از در عذرخواهي وارد مي شوند كه خداوند چون بر نهاد خبيث آنان آگاه است و اين معذرت خواهي جنبه اغفال و فرار از مجازات را دارد ، دستور مي دهد عذر آنان را نپذيريد : " يعتذرون اليكم اذا رجعتم اليهم قل لا تعتذورا ... ؛ وقتي شما به سوي آنان برگشتيد ، براي شما عذر و بهانه مي آورند ، به آنها بگو سخن كوتاه كنيد كه ما اعمال منافقانه شما را تصديق نخواهيم كرد . " (12)
9. جو سازي و مسئله آفريني و به وجود آوردن اخلال و اغتشاش در جامعه عمده ترين حربه تبليغاتي منافقين است . آنان پيوسته دنبال بهانه ها و سوژه هايي مي گردند كه بتوانند آب را گل آلود كنند تا دشمنان جامعه كه با آنها هدف مشترك دارند ، بتوانند ماهي بگيرند و به اهداف شوم خود دست يابند .
و امروز هم به كرات ما شاهد اين غائله هاي خائنانه و هماهنگ هستيم و در كادرهاي آموزشي ، در كارخانه ها حتي آثار شوم و نكبت بار آن را در خيابان ها و ميدان هاي شهرها هم مشاهده مي كنيم !
حضرت علي (ع) مي فرمايند : " يتوصلون الي الطمع بالياس ليقيموا به اسواقهم و ينفوا به اعلانهم ؛ منافقين با ايجاد يأس و نااميدي در جامعه و دامن زدن به هرج و مرج اجتماعي مي خواهند به هدف هاي خود برسند و بازار تبليغاتي خويش را گرم و پر رونق نمايند . " (13)
اين خصيصه ماجراجويانه و خصلت ضد انساني منافقين ، مخصوص امروز جامعه انقلابي ما نيست و منحصر به منافقين عصر حضرت علي (ع) هم نمي شود ، بلكه در صدر اسلام و زمان رسول گرامي اسلام هم چنين جو سازي و غائله به راه انداختن را داشتند و از اين راه ضربه هاي دردناكي به پيكر امت اسلامي وارد مي آوردند !
شيخ مفيد مي فرمايد : " كان في اصحاب النبي (ص) منافقون يبتغون له الغوائل و يتربصون به الدوائر ؛ در ميان اصحاب رسول خدا منافقيني وجود داشتند كه دنبال جار و جنجال و غائله آفريدن بودند و با توجه به عدم لياقت و كفايت دنبال پست و مقام مي گشتند و مي خواستند در همه كاري نظر و دخالت داشته باشند . " (14)
به هر حال آشوب طلبي و آنارشيستي سنت ريشه دار منافقين در طول تاريخ اسلام و نسبت به افراد مثبت و مؤثر جامعه بوده است و هيچگاه اين عناصر فاسد و مشرك مسلمان نما دست از هوچي گري و هرج و مرج خود برنداشته اند و حتي در جنگ هاي اسلامي هم مانند جنگ احزاب ، احد ، بني مصطلق و تبوك اين شيوه را روا داشته اند و گاهي ركود و گاهي هم شكست به وجود مي آوردند .
10. گاهي كار وقاحت و بي ديني منافقين و هواداران آنها به جايي مي كشيد و به خاطر مرض هاي دروني چنان عاطفه و وجدان خود را از دست مي دهند ، كه نه تنها حقايق و مقدسات ديني را ناديده مي انگارند ، بلكه به خدا و رسول ، توحيد و نبوت نيز اهانت و افترا وارد مي آورند و جاي تعجب است كه حتي مي خواهند با اين ياوه سرايي ها خود را نسبت به خلق از خدا و رسول و پيشواي مسلماين هم دلسوز تر و خدمتگزارتر جلوه دهند !
قرآن مي گويد : منافقين و هواداران بيمار دلشان مي گويند : " ما وعدنا الله رسوله الا غرراً ؛ وعده خدا و رسول در مورد پيروزي و فتح چيزي جز مغرور كردن و اغفال ما نبوده است ! " (15)
و معلوم است كه انساني كه در برابر خدا و رسول سر به چنين عصياني گذاشت در برابر خلق خدا چه وضع خطرناكي خواهد داشت و كسي كه نداي فطرت را بي پاسخ گذاشت به نداي خلق چه پاسخ مثبتي خواهد داد !
پی نوشت:
1. توبه / 67
2. نهج البلاغه ،خ 185
3. فهرست ، ص 394
4. آل عمران / 162
5. نهج البلاغه ، 185
6. نهج البلاغه ، خ 185
7. سفينه ، ج 2 ، ص 606
8. سفينه ، ج 2 ، ص 606
9. منافقون / 1
10. منافقون / 2
11. بقره / 13
12. توبه / 94
13. نهج البلاغه ، خ 185
14. سفينه ، ج 2 ، ص 606
15. احزاب / 12
اسلام و منافقين (1)