از هابيل تا كنون (1)

Sabbahتاريخ همواره آكنده از اقدامات تروريستي بوده است كه جان عده اي بي شمار از انسانها را گرفته و افراد بشر را از حقوق و آزادي هاي اساسي خود محروم ساخته است.

ابهامات گوناگون تاريخي و اجتماعي اين پديده غمبار را احاطه نموده است و اغلب بحث در باره آن سيمايي عاطفي يا فلسفي به خود مي گيرد كه نتايجي كاربردي چنداني در بر ندارد.بخشي از اين رويكرد مربوط به ذات اين پديده است ، زيرا تروريسم پديده اي خشونت بار است و لاجرم داوري در باره آن تا حد زيادي متاثر از اين خصيصه است.

در بيرون از دايره حوادث تروريستي آنجا كه وحشت و خشونت تروريسم قابل بهره برداري بوده است ، داوريها همراه با شيفتگي و حمايت بوده است ، به همين خاطر گاه در مورد يك پديده واحد نظرات متفاوتي پديد آمده است.

در اين ميان قدرت تفكر و داوري ما پيرامون آن محدود به ارزيابي هاي متفاوت گرديده و ما را از شناخت صحيح و عميق آن بازداشته و مانع از چنين شناختي گشته است.

در واژه نامه بريتانيكا در تعريف تروريسم نوشته شده است :

تروريسم به معناي " كاربرد سيستماتيك ارعاب يا خشونت پيش بيني ناپذير بر ضد حكومت ها ، مردمان يا افراد براي دستيابي به يك هدف سياسي است."

اما من همواره پاي بندي خود را به توصيف نهرو از تروريسم حفظ كرده ام ، آنجا كه مي گويد:

"تروريسم نماينده دوران طفوليت انگيزه انقلابي است ، تروريسم جذابيت كار مخفي و مخاطره جويي هايي است كه مردان و زنان جوان و ماجرا جو را جلب مي كند ، تروريسم همچون جاذبه داستان هاي پليسي است."

اما بايد دانست خوب يا بد همواره اين قبيل داستانها از دير باز خوانندگاني داشته اند، خوانندگاني كه پيش و بيش از همه قربانيان تروريسم بوده اند.

فرقه يهودي "سيكاري "در فلسطين كه بسيار سازمان يافته بودند ، دچار نوعي شوريدگي برخاسته از باورهاي مذهبي بودند و مرگ را شيرين مي دانستند و از اين نظر با ساير انسانها متمايز مي شدند.

اعضاي فرقه تاگ در هندوستان ، بي اعتناء به مرگ بودند ، آنها قربانيان خود را با ريسمان ابريشمين خفه مي كردند و اين عمل را براي خشنودي خدابانوي كالي انجام مي دادند كه براي ايشان جذابيتي مرگبار داشت.

فدائيان "حشاشين" در ايران به استقبال مرگ مي رفتند و باور محكمي به آينده طلايي داشتند.

سرگئي گادويچ نچايف نویسنده كتاب "شرعيات انقلابي "، اولين گردآورنده انديشه هاي خشونت طلبانه در دوران نو ، انسان انقلابي را اين گونه توصيف مي كند :

"انسان انقلابي پاكباخته است ، نفع خاصي و كار مخصوصي ندارد، نه احساس ، نه وابستگي شخصي ، نه ملكي ، نه مالكيتي ، حتي نامي هم ندارد ، همه چيز در او جذب يك چيز شده و باقي ، هر چه كه هست را نفي مي كند ، جذب يك انديشه و جذب يك شور است ، انقلاب!

Rajavi01انسان انقلابي در عمق وجودش نه فقط در گفتار ، بلكه در عمل ، هر گونه پيوندي را با نظم عمومي و يا با جهان متمدن ، در كل خود قطع كرده است و نيز با هر قانوني ، با هر شايستگي و صوابي ، با هر قرار داد اجتماعي و با هر قاعده اخلاقي .

انسان انقلابي دشمن آشتي ناپذير همه ي اينها است و در ميان آنها زندگي نمي كند ، مگر براي ويران كردن هر چه اطمينان بخش تر آنها."

نمونه بارز اين همه شايستگي انقلابي !! را در دوران جديد در مناسبات فرقه تروريستي مجاهدين خلق در عراق شاهد هستيم؛ مرگ طلبي ،پشت پا زدن به هر چه هست و نيست ، جذابيت خشونت و انگيزشي بر اساس تجليات فرقه اي ، خصيصه هاي تنيده شده در تار و پود آنان مي باشد.

پذيرش مرگ با آغوش باز از سوي آنان ، نه همچون سوختن پروانه بر روي شمع ، كه آتش زدن قيصريه به خاطر يك دستمال است، به عبارتي انسانها را مستحق مرگ و نيستي مي دانند و براي كسي حق حيات قائل نمي باشند، وقتي چنين شد ديگر چه باك كه ديگران در آتش خشم ونفرت آنها بسوزند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31