دونالد ترامپ درحال هدایت منطقه غرب آسیا به سمت جنگ است. سیاستهای خصمانه واشنگتن حتی اعراب را هم ناخرسند کرده است. دونالد ترامپ برای اینکه منافع اقتصادی بیشتری را به خزانه ورشکسته ایالات متحده واریز کند، درحال تحریک اعراب علیه ایران بوده و از دیگر سو حتی به شریک استراتژیک خود در منطقه یعنی اسرائیل نیز رحم نمیکند و تلآویو را مامور میکند که در ازای انتقال سفارتش به بیتالمقدس، با جبهه مقاومت در سوریه درگیر شود.
نتیجه این راهبرد که بهنوعی «جنگ همه علیه همه» است، چیزی به جز آشفتگی بیشتر منطقه و زمینهسازی برای رشد تروریسم نخواهد بود چراکه تروریستها از موقعیت نزاع دائمی استفاده کرده و با تضعیف دولتهای مرکزی، سعی میکنند سیاست ارعاب و تهدید را پیش ببرند.
مردم منطقه البته در عرصههای دموکراتیک همواره نشان دادهاند که خواهان تداوم نهضت مقاومت هستند. انتخابات عراق یا انتخابات لبنان هردو نشان داد که ملتهای منطقه خسته از نبرد و کشمکش، بهدنبال دولتهای قدرتمندی هستند که بتواند از منافع مردم در برابر یاغیگریهای آمریکایی و اسرائیلی محافظت کند.
شاید در واکنش به همین رای به جبهه مقاومت است که سیاستمداران غربی سعی میکنند تا بار دیگر منطقه را دچار آشفتگی کرده و از میانه این آشفتگیها منافع خود را دنبال کنند. نگاهی به تاریخچه تحولات منطقه نشان میدهد که هرگاه تروریستها در موضع ضعف قرار میگیرند و مردم در انتخابات بهشیوهای برخلاف نظر آنها رای میدهند، راهبردهای جنگطلبانه بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
در این میان اروپاییها نباید از یاد ببرند که فاصله جغرافیایی آمریکا از منطقه غرب آسیا آنقدر زیاد است که دود جنگطلبی کمتر به چشم آمریکا میرود. در عوض اروپاییها در معرض سیاستهای جنگطلبانه قرار گرفته و موجی از آوارگان همواره امنیت این کشورها را تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین منافع اقتصادی اروپا بهدلیل رشد تروریسم در کشورهای منطقه تحت تاثیر قرار میگیرد و این همه باعث میشود تا اروپا در سیاستهای منطقهای با احتیاط بیشتری رفتار کند.
هرچند مداخله انگلیس در جنگ یمن یا کمکهای فرانسه به تروریستها در سوریه، از اروپا نیز بازیگری ساخته که در توطئه جنگطلبی مداخله میکند ولی بهدلیل هزینههای بالای رشد تروریسم در خاورمیانه، اروپاییها چارهای ندارند جز آنکه در قبال آمریکا موضعی مستقلتر داشته باشند و از یاد نبرند که هرچه تروریستها مناطق بیشتری را در اختیار داشته باشند، بیشتر منافع اروپا تهدید میشود.
در حال حاضر که اروپا میکوشد تا با انواع قانونگذاریها از فروپاشی برجام جلوگیری کند، شاید نیمنگاهی به این موضوع دارد که هرگونه بیثباتسازی منطقه، نتیجهای جز رشد تروریسم و از بین رفتن منافع اروپا ندارد و همین موضوع ناخواسته شکاف میان اروپا و آمریکا را بیشتر میکند. اگر اروپا با در نظر گرفتن منافع بلندمدت خود، به فکر استقلال از آمریکا باشد، این فاصله روز به روز بیشتر خواهد شد. اما اگر بازیگران سیاسی در کشورهای اروپایی هنوز به فکر منافع کوتاه مدت ناشی از وابستگی به واشنگتن باشند، مجبور خواهند بود در زمینی بازی کنند که نتیجهاش رشد تروریستهاست.