شامگاه روز شنبه 29مردادماه1401 در حومه شهر مسکو؛ پایتخت روسیه، انفجاری تروریستی صورت گرفت که منجر به کشته شدن یک زن شده است. بر اساس گزارش رسانههای روسی، راننده خودروی شاسی بلندی که در این انفجار تروریستی در روستای «بولشیه ویازمی» جان خود را از دست داده است، «داریا دوگینا» دختر 30ساله الکساندر دوگین؛ فیلسوف مشهور روسی است که از او بهعنوان مغز منفصل ولادیمیر پوتین؛ رئیس جمهور روسیه یاد میشود. بر اساس گزارش رسانههای روسی، آقای دوگین و دخترش قرار بود عصر شنبه با همان ماشین تردد کنند تا اینکه وی در آخرین لحظه تصمیم گرفته است از دخترش جدا شود.
مقامات روسیه تاکنون هیچ اظهارنظر رسمی در این باره نکردهاند اما برخی رسانههای غربی با انتشار گزارشهای جهتدار، تلاش کردند با منحرف کردن سرخط اصلی رویداد، این ترور را به موضوع جنگ روسیه و اوکراین مرتبط کنند.
بیبیسی فارسی با ضریب دادن به آنچه نقش موثر دوگین و دخترش در حمله روسیه به اوکراین میخوانند گزارشی با تیتر «دختر متحد پوتین در یک بمبگذاری نزدیک مسکو کشته شد» منتشر کرد و با معرفی کردن دوگین و دخترش بهعنوان ملیگراهای افراطی و حامی حمله به اوکراین، ادعا کرد که هدف این ترور، شخص دوگین بوده است و تلاش کرد این ترور را موجه جلوه دهند.
فراتر از این گزارهها میتوان اقدام تروریستی مذکور را با برخی وقایع مشابه در منطقه مشابهت سازی کرد؛ اقداماتی که با هدف فروپاشی یا کند کردن مسیر حرکت یک حکومت طراحی و اجرا شده است. در حال حاضر روسیه به نوک پیکان تقابل غرب و شرق تبدیل شده است و با حمله به اوکراین، مسیر هموار توسعه تسلط نظامی ناتو بر منطقه اروپای شرقی را مسدود کرده است. از سوی دیگر این جنگ، جبهه کشورهای غربی را در بدترین وضعیت قرار داده است. کشورهای اروپایی و آمریکا از طرفی نگران عمیقتر شدن درگیریها هستند که در نهایت می تواند منجر به جنگ جهانی یا جنگ هستهای شود و از سوی دیگر با مشکلاتی نظیر بحران انرژی، سوخت و غذا نیز مواجه هستند که آنان را در وضعیت استیصال قرار داده است. در شرایط حاضر بهترین ابزار غرب برای برون رفت از بحران، دستآویز شدن به جوخههای ترور است که از این مسیر یا بتوانند سران روسیه را مرعوب کرده یا حذف کنند و در پی آن از بنبست بوجود آمد بیرون بیایند.
در 50سال گذشته و در موقعیتهای مشابه در جهان، ردپای جوخههای ترور حرفهای موساد به وضوح دیده میشود. در سالهای آغازین دهه60 خورشیدی در ایران، همزمان با پیشرفت انقلاب اسلامی در مسیر تحقق اهداف خود، ترورهای گسترده ای در رده مسئولان عالی رتبه ایرانی و همچنین نظریه پردازان طراز اول انقلاب اسلامی صورت گرفت. هرچند عاملیت قطعی این اقدامات تروریستی توسط گروههایی نظیر فرقان و منافقین بوده است اما در موارد مشخصی نظیر انفجار در مسجد ابوذر تهران و ترور آیت الله خامنه ای، انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت رئیس دیوان عالی کشور، نمایندگان مجلس و تعدادی از وزرای دولت و انفجار دفتر نخست وزیری که منجر به شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر وقت ایران شد، علاوه بر عامل نهایی اقدام که یک عنصر نفوذی گروهکی بوده است، تجهیزات فنی و مواد منفجره مورد استفاده که با کمترین حجم، بیشترین انفجار و آتش سوزی را ایجاد میکرد در آن دوران صرفا در اختیار رژیم صهیونیستی بوده است.
همچنین در دهه 80 و 90 خورشیدی و در دوران اوج فشار غرب در پرونده هستهای ایران، موثرترین افراد در حوزه تحقیقات و دانش هسته ای یا تأمین تجهیزات فنی مورد نیاز این تحقیقات در ایران ترور شدند که استفاده از بمب قوی مغناطیسی به عنوان امضای شناخته شده موساد پای اجرای تمام این عملیات ها وجود داشته است. هرچند روشهای ترور موساد به مرور تغییر پیدا کرده است و با گسترش تسلط دستگاه های امنیتی ایران به روشهای گذشته، ترورهای پیچیدهتری با استفاده از ابزارهای جدید و بکارگیری هوش مصنوعی جایگزین آن شده است که نمونه آن را میتوان در ترور شهید فخری زاده در سال 1399 خورشیدی مشاهده کرد.
همچنین در کشور عراق و پس از جنگ دوم خلیج فارس و در دورانی که کشورهای غربی بیم دستیابی صدام به سلاح هستهای را داشتند، دانشمندان هستهای عراقی نیز با روشهای مشابهی نظیر بمبهای هوشمند قوی و یا گازهای سمی کشته شدند. کشورهای مصر، لیبی و کره شمالی نیز شاهد وقایع تروریستی با روشها و اهداف مشابهی بوده اند که در همه این وقایع، طراحی کشورهای غربی و امضای جوخه های ترور موساد در اجرای آن واضح است.
در شرایط حاضر و با بروز تقابل آشکار میان روسیه و رژیم صهیونیستی که سابقه دوستی و همکاری گستردهای در گذشته داشتهاند و همچنین عصبانیت شدید آژانس یهود که چندی پیش و پس از علنی شدن حمایت اطلاعاتی و تسلیحاتی رژیم صهیونیستی از اوکراین و تیرگی روابط مسکو و تلآویو، به صورت رسمی از سوی دولت روسیه از فعالیت در این کشور محروم شده است، میتواند تقویت کننده گزاره مهم نقش موساد در ترور حاضر باشد. البته این اختلافات از چند سال پیش و با ایفای نقش روسیه در جنگ جهانی علیه سوریه و همکاری روسیه با ایران در سرکوب تروریستهای چندملیتی در این کشور آغاز شده است و در وضعیت حاضر به این نقطه رسیده است.
به طور مشخص، گمان میشود هدف اصلی این ترور، شخص «الکساندر دوگین» بوده است. الکساندر دوگین در پروندههای اختلافی روسیه با کشورهای اروپایی و آمریکا نقش مهمی ایفا کرده است و تحلیلگران سیاسی، وی را عقل منفصل پوتین می دانند و معتقدند پشتوانه نظری بسیاری از اقدامات پوتین را باید در افکار این فرد جستجو کرد. همچنین این فرد نقش مهمی در تقویت همکاری و نزدیک شدن خط مشی روسیه با ایران در سالهای گذشته داشته است. این دلایل به قدر کفایت میتواند منجر به همکاری آمریکا و رژیم صهیونیستی برای ترور دوگین باشد. هرچند در برخی جزئیات این ترور همچنان ابهاماتی وجود دارد. جوخه های ترور موساد عمدتا بر روی هدف مشخص تمرکز میکنند و در مواردی که انجام عملیات ترور ممکن است منجر به آسیب به اهداف غیر، که در آن زمان به عنوان هدف نهایی، معین نشدهاند شود، عملیات ترور را به تأخیر انداختهاند. حال با توجه به شناختی که از روش موساد وجود دارد این سوال مطرح است که باوجود جداشدن دوگین از دخترش در واپسین لحظات قبل از انفجار، چرا همچنان اصرار به انجام این ترور بوده است؟ سوالی که پاسخ آن شاید در روزها و ماههای آینده توسط دستگاه های امنیتی روسیه ردیابی و مشخص شود.