جنگ تمام شده بود که به ما خبردادند منافقين تصميم دارند از منطقه آبادان وارد خاک کشورمان شوند، بنابراين به آنجا رفتيم اما بعد از يکي دو روز به ما خبر دادند منافقين از طريق کرمانشاه وارد شدهاند و ما بايد برگرديم. به چهار زبر برگشتيم و... |
حسين يلفاني از جمله رزمندگاني است که تا روزهاي پاياني جنگ در جبهههاي نبرد با رژيم صدام حضور داشت. وي در 29 سالگي و در اوج جواني، همانند ديگر رزمندگان اين آب و خاک مقابل منافقين در عمليات مرصاد ايستادگي کرد. پيش از آن نيز در سال 1360، زماني که 22 سال داشت، در عمليات تروريستي منافقين ترور شده بود. او نيز همانند ديگر رزمندگان اين عمليات غرور آفرين، خاطرات زيادي در سينه دارد. با او از آن ايام گفتيم...
*وقتي منافقين حمله کردند شما کجا بوديد و چگونه از ماجرا مطلع شديد.
** جنگ تمام شده بود که به ما خبردادند منافقين تصميم دارند از منطقه آبادان وارد خاک کشورمان شوند، بنابراين به آنجا رفتيم اما بعد از يکي دو روز به ما خبر دادند منافقين از طريق کرمانشاه وارد شدهاند و ما بايد برگرديم. به چهار زبر برگشتيم و به محل لشکر انصار. زماني که حرکت کرديم قرار بود از همدان هم وارد شوند. نيروهايمان را از سمت پل دختر وارد کرديم و خودمان هم از مسير ديگر آمديم و ديديم نيروهاي منافقين اسلام آباد را هم گرفتهاند و در حال پيشروي هستند.
*زماني که شما رسيديد منافقين تا کجا پيشروي کرده بودند؟
**وقتي که ما آمديم تصميم داشتيم از اسلام آباد وارد شويم اما اين شهر را گرفته بودند.
*به شما که خبر دادند بايد از آبادان برگرديد چند روز طول کشيد تا برگشتيد؟
**دو تا سه روز در آبادان بوديم و چشم انتظار شروع حمله منافقين بوديم که از طرف ستاد لشکر انصار به ما خبر دادند منافقين ازاسلام آباد حمله کردهاند. از چهارزبر به ما خبر دادند که نيروهايمان را از غرب وارد کنيم و ما هم بدون درنگ نيروهايمان را به منطقه غرب کشور اعزام کرديم.
*چه تعداد نيرو در آبادان بوديد؟
** من در گردان غواصي بودم و کارمان غواصي بود. بنا به نياز لشکر اما هر عملياتي که به ما محول ميشد انجام ميداديم. تعدادي از بچهها را از نهاوند احضارکرديم و تلاشمان اين بود که از سمت اسلام آباد وارد شويم.منافقين از آن مسير وارد شده بودند و به سمت حسن آباد و چهار زبر در حرکت بودند. در درگيري با آنها خود ما وارد شديم.
*اولين جايي که وارد شديد و مستقر شديد کجا بود؟
**در مقر لشکر انصار در چهار زبر مستقر شديم. در کوههاي رو به روي مقر ما هم منافقين مستقر شده بودند.جايي که ما بوديم نزديک ترين مسیر به منافقين بود و از گردنه حسن آباد عقب راندن منافقين آغاز شد. نيروهايمان را در اختيار ستاد لشکر قرار داديم. شايد نکته اي که اينجا از قلم افتاد،اين باشد که بايد اعلام کنم در طول زمان برگزاري عمليات مرصاد، مردم و نيروهاي نظامي از همدان تلاشهاي زيادي براي مقابله با منافقين انجام دادند اما اين مسئله از نظر خيليها دور ماند و کمتر به آن اشاره شده.
* زماني که وارد کرمانشاه شدید وضعيت عمومي شهر چگونه بود؟
**وضعيت خوبي نبود. زمانی که ما آمديم راه اسلام آباد بسته بود و ما از سمت کوهرنگ وارد شديم و با سرعت وارد شديم. داخل کرمانشاه که شديم شهر در حال تخليه بود.
جادهاي که به سمت همدان بود آنقدر تردد داشت که حرکت در آن به کندي صورت ميگرفت. مردم در حال تخليه شهر بودند. ازسمت خود کرمانشاه تا بيستون، يعني جادهاي که در روزهاي معمولي نيم ساعت راه است، 2 ساعت و نيم زمان لازم داشت تا از آن عبور کرد.
زماني که رسيديم، راهي چهار زبر شديم که محل لشکر انصار بود و 25 کيلومتر از شهر دور بود. شايد باورش مشکل باشد اما صداي تير اندازي منافقين آنجا هم به گوش ما که تازه از راه رسيده بوديم ميرسيد.
*در پادگان شما را براي نبرد با منافقين چگونه توجيه کردن، چه سلاحهايي در اختيار شما قرار دادند و از کي وارد کار شديد؟
**وقتي که ما وارد گردان شديم، نيروهايي که ازهمدان اعزام ميشدند، سريعاً بين گردانها تقسيم ميشدند.
خيلي از گردانها 2 تا 3 گروهان هم اضافه بر سازمان نيرو داشتند، در همدان هم مثل خيلي از استانهاي ديگر،زماني که خبر حمله منافقين به مردم داده شد،خيليها کار و زندگي خودشان را رها کرده بودند و آمده بودند. خيليها تا چهار زبر آمده بودند تا جلوي منافقين را بگيرد.
*بعد از اينکه نيروها به شما داده شد چه کرديد؟
**بلافاصله بعد از اينکه نيروها را به ما دادند بنا شد شب به وسيله گردان ما و ديگر گردانها براي پس زدن منافقين به عقب وارد عمل شويم.
دستمان از نظر نيرو باز بود و قرار شده عدهاي همان شب عمليات کنند و فردا هم عدهاي ديگر به عنوان پشتيبان نيروها وارد کار شوند. من به همراه نيروهاي دسته دوم از صبح وارد عمليات شديم.
زماني که به ميدان رفتيم منافقين تا حد زيادي تارو مار شده بودند و ما ماموريت داشتيم عمليات پاکسازي منطقه را انجام بدهيم و تا گردنه و روستاي حسن آباد بر عهده ما بود.
البته جولان هواپيماهاي خودي بر روي مواضع منافقين زياد شده بود و تلفات منافقين هم بالا بود. ازگردنه حسن آباد- که بناي یادبودي هم همانجا ساخته شده – منافقين شروع به فرار کردند.
*غير از شما و لشکر انصار که درآن حضور داشتيد، ازديگر نيروهاي خودي بگوييد.
**آن موقع چندين لشکر بودند،اما از قبل منافقين اطلاع داشتند که اين لشکرها در منطقه کرمانشاه نيروي کمي دارند. بنابراين منافقين اميدوار بودند بتوانند با توجه به حضور کم نيروهاي دفاعي – قبل از آغاز عمليات مرصاد – موفق شوند.
*زماني که عمليات را شروع کرديد، چقدر فاصله بود بين شما و منافقين. ظاهرا در شروع زمان حمله منافقين به کشور، خط آتش ارتش عراق از داخل خاک اين کشور هم از آنها حمايت ميکرد.
**کلا منافقين که وارد اسلام آباد شده بودند، با تانکهاي «دجله» که لاستيک دارد وارد شهر شده بودند و از جاده هم آمده بودند. رو به روي پادگان ما هم کوهي قرار داشت که منافقين از بالاي آن به سمت مقر ما در چهار زبر شروع به تيراندازي کرده بودند. ستون خط مقدم حمله منافقين با اولين برخورد به ما از هم پاشيد و تعداد زياديشان شروع به فرار کردند.
*پشتيباني هوايي عمليات چطور بود؟
** اسلام آباد جادهاي دارد که مستقيما به خوزستان وصل است. در آن منطقه باند فرودگاه اضطراري هم وجود دارد. در آن منطقه چندين هواپيماي ايراني بود که توانستند با حجم آتش بالا، منافقين را زير آتش بگيرند. اما با وجود تمام بمببارانهایي که انجام داديم، شهر کاملا به دست منافقين افتاده بود اما با ورود نيروهاي ما ، منافقين شهر را گذاشتند و فرار کردند.
*آيا افرادي از منافقين بودند که با حمله رزمندگان خودي،وسائل جنگي و ساير ادوات خود را بگذارند و به عراق فرار کنند؟
**طول جاده پرشده بود از وسايلي که از منافقين به جا مانده بود. کاميونهاي آيفا، تويوتاهاي جديد و خيلي ابزار و ادوات جديدي وجود داشت که ما براي خودمان به غنيمت گرفتيم.
آنها که آمده بودند تا به خيال خودشان تا تهران بروند، با خودشان کلي هم امکانات آورده بودند.
*خاطره خاصي از نيروهاي منافقين داريد؟
**خاطرهاي دارم که خيلي روي من تاثير گذاشته بود.
بچههاي ما که از ميدان بر ميگشتند تعداد زيادي کوله پشتي به غنيمت آورده بودند. يکي از کولهها را که بازديد ميکردم، به نامهاي برخوردم که مربوط به خانمي بود. نامه دو پسر بچه بود به مادرشان که از قرار جزو منافقين بود. اين نامه خيلي براي من دردآور و ناراحت کننده بود. بچهها خطاب به مادرشان بسيار دلتنگي کرده بودند و از او خواسته بودند به ترکشان پايان بدهد و دوباره برگردد تا در کنار هم به خوبي زندگي کنند.
*حضور زنها در اين عمليات زياد بود.به اين مسئله هم اشارهاي ميکنيد؟
**در پاسخ يکي از سوالهاي قبلي شما اشاره کرده بودم که منافقين از کوهي که رو به روي ستاد لشکر انصار بود و به ما اشراف داشت، به سمت ما تيراندازي ميکردند.
دو نفر تيرباچي که اين کار را انجام ميدادند دو دختر بودند. از کشتههاي آنها هم تعداد زيادي را زنان تشکيل ميدادن.
*خيلي از نيروهايي که منلافقين براي حمله به ايران فرا خوانده بودند از اروپا آمده بودند، خيليها تصورهم نميکردند مبارزهاي که براي آن دعوت شدهاند اينگونه سخت و هلاکت بار باشد. آمادگي نظامي و دفاعي هم نداشتند.
* تفاوت آنها با نيروهاي زبده ارتش و سپاه در ميدان جنگ چگونه بود؟
**منافقين در آن مقطع حرکتي خنده دار کرده بودند. معمولا يک گردان کامل از سه گروهان تشکيل ميشود. اينها حتي گروهانهايشان هم بسيار محدود بود. به عنوان مثال هر 20 نفر که ما يک دسته تشکيل ميدهيم، منافقين يک گروهان ايجاد کرده بودند. خيلي خلاصه شده بودند.
*از زمان شروع به مقابله با منافقين تا زماني که اقدام به عقب نشيني کردند چقدر گذشت؟
**در قسمتي که من بودم فکر ميکنم شروع عمليات از 12 شب به بعد بود و تا صبح ادامه داشت. صبح تمام جاده از جنازه منافقين و ادوات سوخته و غنيمتيهايي که گذاشته بودند و فرار کرده بودند انباشته شده بود.
*تا قبل از عمليات مرصاد از منافقين چه شناختي داشتيد؟
**آشنايي من با اين فرقه بر ميگردد به اوائل انقلاب که در دبيرستان علويان بوديم و تعداد انگشت شماري از انش آموزان دبيرستان جزو منافقين بودند و برخي از آنها هم در جريان ترور مردم نقش داشتند.
در سال 59 نیز تعدادي از اعضاء اين گروهک در همدان دستگير شدند که من بعضی از آنها را ميشناختم، البته من در سال 1360 نيز توسط منافقين ترور شدم.
*بعد از تلفات سنگين منافقين بفرماييد که اوضاع کرمانشاه و نواحي بازپس گرفته شده چگونه بود و عمليات پاکسازي را هم توضيح مختصري بفرماييد.
**در درگيري که انجام شده بود تعدادي خودشان را مخفي کرده بودند.
آخرين پاکسازي را هم که انجام داديم کار تمام شد، به عبارتي بهتر، پاکسازي منطقه تا دو روز بعد از آن هم ادامه داشت اما پاکسازي که به گروه ما داده بودن تا ساعت 12 ظهر همان روز کاملا به پايان رسيده بود.
*با توجه به حضور تعداد زيادي از زنان در اين عمليات، کمي بيشتر در مورد زنان مشارکت کننده در اين عمليات توضيح دهيد.
**براي ما البته عجيب بود که زنان براي رودررويي با ما آمده بودند. قاعدتا زنهاي منافقين از قبل فريب خورده بودند که جنگ راحتي را در پيش دارند.
زنان حاضر در نيروهاي نظامي منافقين از بسياري از فنون و اصول آمادگي دفاعي و نظامي خبر نداشتند و فکر ميکنم براي سران منافقين تنها حضور زنان در ميدان مقابله با مردم و نيروهاي نظامي کشورمان مهم بود.
زنها خيلي زود وبه شدت روحيه خود را از دست دادند و به هم ريختند و بخش زيادي از تلفات منافقين هم مربوط به همین زنان بود.
منافقين براي حضور در کشور نقشههاي زيادي کشيده بودند. از قبل مقرر شده بود کساني که در همدان بودند، محوريت همدان را بگيرند واين مسئله براي کرمانشاه و کردستان هم به همين ترتيب برنامه ريزي شده بود.
*از بازتابهاي رسانهاي در مورد اين عمليات بفرماييد و اينکه در رسانههاي داخلي و خارجي، اين عمليات چه بازتابي داشت؟
**در آن مقطع ازجايي ديگر برايشان پشتوانه ايجاد شده بود و گمان ميکردند همه چيز تمام شده است. تبليغات زيادي براي نيروهايشان کرده بودند که شما پيروز ميشويد و مردم منتظر شما هستند. اما من در آن موقع چون در دل جنگ با منافقين بودم از بازتابهاي داخلي و خارجي در حين عمليات خبر نداشتم
*از دوستان و آشنايان شما هم کسي بود که در مرصاد شرکت کرده باشد؟
**برادرم در اين عمليات شرکت داشت و يک پايش را هم در اين عمليات از دست داد.
*خب پس بايد با ايشان هم بعد از شما صحبت کنيم.
**ايشان بعد از عمليات مرصاد و در ماموريتي ديگر شهيد شدند.
*روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد