آغاز مرحله شورشگری اجتماعی
سازمان طی اطلاعیهای در 13اسفند1357 به بهانه هشدار درباره «توطئه ضدانقلابی شرمآوری برای حمله به دفتر جنبش ملی مجاهدین» با مقایسه شرایط پس از انقلاب و رژیم شاه، ضمن بزرگنمایی تشکیلات سازمان و مظلومنمایی، مدعی شد که «گروههای مشکوک راستگرا» تهاجم علیه آن را آغاز کردهاند و از این پس مسؤولیت برخوردها و حوادث برعهده سازمان نخواهد بود. ادبیات خشونتبار و لحن تهدیدآمیز بیانیه در حالی که تنها 3 هفته از پیروزی انقلاب گذشته بود، نشانه آشکاری از تمایل شتابناک سازمان به شورشگری محسوب میشد؛ آن هم در شرایطی که کمترین زمینه برای شورشگری وجود نداشت. سازمان طی اطلاعیه سیاسی- نظامی شماره 22 در تاریخ 26 فروردین 1358، در اوج همبستگی ملت، خطر «جنگ داخلی» را مطرح کرد. روحیه شورشگران اقتضا میکرد جامعه را در آستانه جنگ داخلی، کشمکش و تضادهای حلنشدنی بنمایانند. در اردیبهشتماه 1358، متعاقب چند درگیری پراکنده در شهرهای کوچک در 2 ماه گذشته و اقدام به «خلع سلاح» چند دفتر سازمان، در دفاتر سازمان در آبادان و خرمآباد درگیریهایی به وجود آمد. این درگیریها معمولا غیرمسلحانه و از سوی افراد عادی بوده است که بعد از مشاجره چندساعته قصد ورود به دفاتر را داشتهاند. نکته قابل ذکر آنکه شورشگران اجتماعی معمولاً هم خود را در خطر تصور میکنند و هم مترصد فرصتی هستند که کوچکترین درگیری را با عملیات سیاسی وسعت بخشند. سازمان، حملهکنندگان را چنین جناحبندی میکند:
1- بقایای رژیم پهلوی
2- ارتجاع و راستگرایان
3- افراد صادق پیرو دسته دوم.
در ادامه، سازمان دسته دوم را دشمن اصلی خود در صحنه سیاست و اجتماع میداند زیرا آنان هستند که مجاهدین را التقاطی و منافق میدانند. در بررسی 11 شماره نشریه پیام خلق از اسفند 1357 تا اردیبهشت 1358 آشکار میشود که در تبلیغات سازمان به طور خاص تاکید بر این است که دشمن اصلی در داخل، ارتجاع است.شورشگر اجتماعی همیشه احتیاج به یک هدف ثابت و گاه موهوم دارد که همه کینهها و نابسامانیها را متوجه او سازد. ترویج احساس کینه نسبت به افراد طرفدار انقلاب و مؤمن، جزو آموزشهای سازمان بوده است. یکی از اعضای سازمان که نقش بارزی در صحنه درگیریها داشته حال و هوای آن زمان را چنین توصیف میکند:
مسؤول ما، ما را نسبت به افراد مذهبی و حزباللهی حساس میکرد و میگفت: «چهار چشمی آنها را بپایید، منازلشان را پیدا کنید. اینها دشمنان سازمان هستند».
در خردادماه 1358 از سوی سازمان به تمام دفاتر شهرستانها دستور داده شد که 4 خرداد را پرشکوه برگزار کنند و در صورت درگیری مقابله کنند. استفاده از مناسبتهای مختلف که میتوانست برای سازمان مشروعیت و اعتبار به همراه آورد یکی از شگردهای تبلیغی برای جذب هوادار قلمداد میشد. در اکثر شهرستانها درگیریهایی میان گروههایی از مردم که شعارهایی به نفع انقلاب و رهبری میدادند با هواداران سازمان به وجود آمد. ما در مراسم 4 خرداد 58 میخواستیم پوست حزباللهیها را بکنیم. همه چیز را فراهم کرده بودیم؛ چوب تیز شده، نانچیکو (یک وسیله ورزشی – رزمی)، زنجیر و کمربند همه زیر نظر من بود... من حفاظت مراسم را به عهده داشتم. در تهران مراسم 4 خرداد 1358 به مناسبت سالگرد سران سازمان، همراه با تظاهرات از میدان راهآهن تا پارک خزانه انجام شد. در این مراسم با صبغه تبلیغاتی ضدآمریکایی و متهمسازی ضمنی حاکمیت جمهوری اسلامی به مماشات در قبال امپریالیزم آمریکا، درگیری مختصری نیز روی داد. یکی از شعارهای اصلی این تظاهرات این بود: «آتش عصیان خلق، همیشه توفنده باد / ارتجاع ارتجاع یکسره نابود باد». پس از 23 خرداد 58 و انتشار خبر و برخی اسناد دستگیری سعادتی – در 6 اردیبهشت توسط سپاه پاسداران به اتهام جاسوسی به نفع شوروی – این موضوع در تبلیغات سازمان نقش اصلی را یافت:
تمام شعارهای محوری سازمان در تمام تبلیغات و راهپیماییهای مردمی در نیمه اول سال 58 حول و حوش آزادی سعادتی قرار گرفت. فشار بر رژیم باید آنقدر گسترده و مردمی شود تا رژیم مجبور شود تمام حرفهایش را پس بگیرد.
در 12 تیر 58- مقابل دادگستری – میان تعدادی از مردم و هواداران سازمان که به حمایت از سعادتی تظاهرات میکردند، درگیریای رخ داد. یکی از مجروحان حادثه در گفتوگو با روزنامه جمهوری اسلامی چنین میگوید: در خیابان خیام با تظاهرات مجاهدین مواجه شدم. با تسلط بر اعصابم میخواستم مساله سعادتی را کمی برای مردم روشن کنم که توسط عدهای محاصره شده و با مشت و لگد مرا مضروب کردند... مردمی که این منظره را مشاهده کردند بلافاصله مرا به پیادهرو آوردند و من از آنها خواستم که «هیچگونه حمله یا درگیری با مهاجمان نداشته باشید». با اینکه توانایی خود را از دست داده بودم معهذا مطالب خود را برای مردم بیان کردم و پس از آن به بیمارستان منتقل شدم.
سازمان که قادر نبود با پیگیری موضوع سعادتی از مسیر قانونی و صحیح، اقدام وی را موجه سازد، میکوشید با حاشیهروی و مظلومنمایی در قالب ادعای شکنجه، فضای سنگینی علیه دادستانی انقلاب ایجاد کند و در عرصه تبلیغات اجتماعی تکلیف خود را روشن کند. در نامه نهضت آزادی درباره محمدرضا سعادتی، مورخ 3 تیر 1358 آمده بود:... پزشک بازدیدکننده پس از معاینه دقیق ایشان آثاری که دال بر شکنجه باشد نیافت... مجاهدین باید نسبت به رفع اتهام از عضو قدیمی و خود سازمان اقدام مجدانهتری انجام دهند ... اکنون یک هفته است که بازپرس و دادستان در انتظار انجام تحقیق از نماینده جنبش [ملی مجاهدین] هستند.
دادستان کل انقلاب اسلامی در همان ایام عنوان کرد: «عدم حضور نماینده مجاهدین خلق، دادگاه سعادتی را به عقب انداخته است.» اما در اطلاعیههای سازمان مکرراً بر نحوه دستگیری و ادعای شکنجه تاکید میشد و آشکارا از پیگیری قضایی و بررسی ماهوی موضوع امتناع میشد. در واقع سازمان با حاشیهسازی از اصل ماجرا طفره میرفت و حتی نماینده خود را برای «پیگیری شکایت» و نه «تشکیل دادگاه» معرفی کرد تا روند قضایی با تاخیر و اشکال مواجه شد.
در این میان سران روحانی و غیرروحانی شورای انقلاب و دولت با درگیری و تشدید اختلافات داخلی به انحای گوناگون اعلام مخالفت کرده و جامعه و گروههای سیاسی را به آرامش و پرهیز از تشنج دعوت میکردند. آیتالله شهید دکتر بهشتی درباره درگیریها در اجتماعات سیاسی ضمن تاکید بر لزوم رسیدگی به آنها نظر خود و حزب جمهوری اسلامی را اینگونه بیان میکند: «در نظام اجتماعی ما باید به همه گروهها فرصت اظهارنظر داده شود و امکان آن داده شود که بتوانند نظرهای خود را به صورت فردی و جمعی بیان کنند.
این نهتنها دیدگاه شخص من است بلکه نظر حزب جمهوری اسلامی هم هست. حزب جمهوری اسلامی معتقد است که باید در محیط اجتماعی سالم، افراد و گروهها توانایی اظهارنظر خودشان را درباره مسائل مختلف داشته باشند، حتی اگر نظراتشان مخالف نظر انقلاب اسلامی ماست». نهضت آزادی که در آن هنگام توسط سران خارج از دولت موقت اداره میشد و با گرایشهای انقلابی و رادیکال، آشکارا در مقابل آشوبگرایی سازمان، در کنار انتقاد به روش مخالفان آن موضعگیری میکرد، طی اطلاعیهای در تاریخ 14 تیر 58 با اشاره به وقایع روز، دیدگاه خود را درباره عملکرد سازمان اینگونه اعلام کرد: با توجه به رهنمودهای پیوسته امام خمینی مبنی بر حفظ آرامش و جلوگیری از تشنج از یک طرف و توصیههای اکید معظمله درباره برخورد سالم و درست و آرام با مخالفان، به راه انداختن تظاهرات و دمونستراسیون برای هر کار خصوصی و کماهمیتی در شرایط حاضر، انحراف مسیر انقلاب و مشغول کردن افراد و اندیشهها و اذهان به مسائل جنبی و فرعی است ولی حمله کردن به تجمعها، تظاهرات، راهپیماییها و تحصنها در منطق هر انسان و مکتبی، بویژه مکتب والای اسلام سخت محکوم است... ما ضمن محکوم کردن شدید حمله عدهای افراد غیرمسؤول به تظاهرات و تحصن خانوادهها و طرفداران سازمان مجاهدین و درخواست تعقیب آنان از سوی مقامات مسؤول، به مجاهدین و خانوادههای محترم آنان سخت اعتراض داشته، به عنوان یک مسلمان متعهد از آنان میخواهیم که از فرقهگراییها و استکبار و خودبینی که برخلاف تعلیمات والای اسلام است، دست برداشته با مقامات قضایی و دادسرای انقلاب صمیمانه همکاری کنند. پافشاری روی موضوع شکنجه و حتی اثبات احتمالی آن کمکی به روشن شدن اصل مساله نمیکند... امیدواریم همه افراد، گروهها و مسؤولان بیش از پیش به وظایف خطیر خود در برابر خدا و اسلام واقف شده با تقوا و ایمان تحت رهبری روشنبینانه و داهیانه زعیم عالیقدر امام خمینی راه مستقیم کمال انسانی را در جهت پروردگار در پیش گرفته، ادامه دهند و از هر انحراف و بیراهه رفتنی در این موقعیت حساس و تعیینکننده بپرهیزند.
به علت درگیری مسلحانه در قم، دادستانی انقلاب اسلامی حمل سلاح را در حوزه قضایی قم و اراک ممنوع اعلام کرد و مردم پس از تجمع در مقابل دفتر جنبش مجاهدین خلق به درون آن رفته و خواهان تخلیه آن شدند. به این ترتیب دفتر سازمان در قم تعطیل شد.
مقارن با این جریانات، از اواسط تیرماه تا 12 مردادماه 1358 (روز انتخابات مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی) افکار عمومی و رسانههای خبری اغلب حول مساله قانون اساسی فعال شده بودند ولی در این مدت سازمان عمدتاً حول دستگیری سعادتی فعالیت میکرد.
سازمان در ادامه موضعگیریهای گسترده نشریه «مجاهد» و برخی اطلاعیههای پیشین علیه «خلع سلاح» گروههای سیاسی توسط دولت و تاکید بر حق ویژه (!) خود نسبت به در اختیار داشتن سلاح، در 26 مردادماه 58 طی اطلاعیهای نسبت به ضبط یکی از انبارهای سلاح سازمان توسط کمیته مرکزی اعتراض کرد و خطاب به وزارت کشور نوشت: با توجه به این واقعیت که... داشتن سلاح، حق طبیعی و مشروع هر سازمان رزمندهای است که طی سالیان دراز صلاحیت خود را در به کار گرفتن آن به ثبوت رسانیده است... لذا بدین وسیله تقاضای استرداد کلیه سلاحها و وسایلی را که لیست آنها به پیوست ارسال میگردد، داریم. آنچه در این نامه قابل تامل است، فرض اثبات نشده «صلاحیت سازمان در به کار گرفتن اسلحه» است و اینکه این صلاحیت از سوی چه مرجع قانونی احراز شده است؟!
تهاجمهای جدید بعد از خرداد 58
بعد از خردادماه 1358، چند موضوع متن اصلی یا زمینه درگیریهای افراد مختلف از اقشار گوناگون با هواداران سازمان را تشکیل میداد: 1- مسائل ایدئولوژیک مثل التقاطی بودن، عدم پیروی واقعی و کامل از امام خمینی و همکاری با بیگانگان 2- دستگیری سعادتی و «بحران مشروعیت» ناشی از آنکه عموماً هواداران سازمان در خیابانها و اماکن مختلف، یا بر سر آن مباحثه خیابانی راه انداخته یا تظاهرات و تحصن میکردند 3- داشتن سلاح: در شهرستانها و تهران یکی از مسائل مهم امنیتی و انتظامی، نگهداری سلاح و بعضاً استفاده از آنها در مراسم علنی و درگیریها توسط دفاتر سازمان بوده است.
کمیتهها و سپاه پاسداران که بخش عمده تامین نظم و امنیت داخلی کشور را بر عهده داشتند، در مورد سوم عموماً اقداماتی میکردند ولی این اقدامات قانونی، هرگز به درگیریهای خیلی شدید تبدیل نشد، بنابراین تفاوتی بارز در رفتار خودجوش مردم و تلاشهای انتظامی پاسداران کمیته و سپاه وجود داشت.
حساسیت مردم روی مسائل سیاسی ـ ایدئولوژیک بود ولی سپاه و کمیتهها بیشتر درباره مسائل امنیتی، تسلیحاتی و نگهداری غیرقانونی مهمات نظامی احساس مسؤولیت قانونی میکردند. به نظر میرسد یک عامل عمده باعث شد سازمان از خردادماه 58 فعالتر از گذشته وارد صحنه سیاسی ـ اجتماعی شود و با گسترش میتینگها و سخنرانیها در جهت گسترش پایگاه اجتماعی تلاش کند؛ تلاشی برای تغییر معادله قدرت. این رویکرد که ناشی از شتابزدگی در تاکتیک اجتماعی و تحت تاثیر تحولات سیاسی داخلی و عدم استقرار و انسجام کامل قدرت حاکمیت جدید بود، حاکی از این تصور سران سازمان بود که میتوانند با استفاده از فرصت و اعمال فشار گسترده اجتماعی و تبلیغی، معادلات موجود قدرت را بر هم زنند و خود به عنوان آلترناتیو اصلی یا نوک پیکان جبهه چپ بر بحشهای اصلی حاکمیت نوپا سلطه یابند.
ماجرای سعادتی نیز اگرچه یک شکست بزرگ در عرصه افکار عمومی و مناسبات سیاسی برای سازمان به ارمغان آورد، اما بیش از پیش موجب انفعال و سراسیمگی در بسیاری از مواضع و عملکرد سازمان شد. به همین علت، در آن مقطع سازمان علاقه زیاد و آشکاری به تشدید غلظت عنصر اجتماعی از خود نشان میداد.
منافقين ازنفوذ تا خیانت (2)