دور جدید تنشها در مناسبات هند و پاکستان از روزی آغاز شد که گروه شبه نظامی «جیش محمد» در کشمیر تحت کنترل هند عملیاتی انتحاری علیه نیروهای ارتش این کشور به مرحله اجرا گذاشت. عملیاتی که باعث شد، هندوستان بلافاصله انگشت اتهام را به طرف نیروهای امنیتی پاکستان دراز کند و «مودی» نخستوزیر هند در واکنشی خشمآلود، سخن از گرفتن انتقام به میان آورد و در نهایت دستور بمباران محلی را در کشمیر تحت کنترل پاکستان صادر کرد. آن طور که هند مدعی است، مکان مورد حمله قرار گرفته مرکز آموزشی و تدارکاتی «جیش محمد» بوده است. در پی این رویداد پاکستان دیروز اقدام به سرنگونی یک جنگنده هندی کرد و هند نیز در اقدامی تلافی جویانه، یک جنگنده پاکستانی را منهدم کرد.
اکنون این نگرانی به وجود آمده است که دو غول هستهای که اختلافات ارضی و مرزی بر سر حاکمیت کشمیر دارند، در بدترین شرایط و در نامساعدترین زمان که هر دو کشور نیازمند حفظ آرامش هستند، وارد جنگی ناخواسته شوند. در عین حال نگرانی جدیتر آن است که گروههای رادیکال که در دورانی به عنوان ابزار استراتژیک مورد بهرهبرداری رقبا بودهاند و قابل کنترل، اکنون به حدی از قدرت رسیده باشند که حامیان خود را نیز به گروگان بگیرند و آنها را وارد فضایی سازند که چیزی جز جنگ حاصل آن نباشد.
واقعیت آن است که هند و پاکستان دو نگاه متفاوت به این گونه گروههای رادیکال دارند. در نگاه هند، آنها تروریست هستند و در نگاه پاکستان، جهادگرانی که کارکرد آنها در نهایت آزادی کشمیر و الحاق احتمالی آن به پاکستان است. همین برداشت متفاوت، دو کشور را درگیر نوعی جنگ نیابتی کرده است که روز بهروز کنترل آن را دشوارتر کرده است. از این رو است که به نظر میرسد، هند و پاکستان در همان حال که نیازمند خویشتنداری هستند، کنترل اوضاع را از دست ندهند و به گروههای شبه نظامی نسپارند و در جنگ نیابتی که حاضر به اعتراف به آن نیستند، بازنگری جدی کنند. پاکستان در حال پرداخت بهای گزاف و غیر لازمی به دلیل اتهام حمایت از تروریسم است. اگر در این کشور به هر دلیلی شرایط به گونهای متحول نشود که برای هند و سایر همسایگان پاکستان اعتمادآفرین نباشد، امنیت ملی این دو کشور با خطرات جدی روبهرو خواهد شد.
اکنون فرصتی به دست آمده است که تنشها در همین حد تحت کنترل درآورده شود و هند و پاکستان در جهت اعتمادسازی حرکت کنند. اختلاف بر سر حاکمیت کشمیر، 70 سال است که ادامه یافته و دو کشور در دو جنگ مستقیم درگیر آن شدهاند و یک بار دیگر در سال 1998 در بحران «کارگیل» نزدیک بود وارد جنگ سومی شوند.
شرایط کنونی نیز بیشباهت با بحران کارگیل نیست. علی القاعده انتظار میرود که دو کشور به شرایط قبل بتوانند بازگردند. «نارندرا مودی» نخستوزیر هند میتواند خود را از زیر بار تعهدی که در انتقامگیری رفته بود، خلاص کند و عمران خان، نخستوزیر پاکستان هم با ادعای سرنگونی دو جنگنده هندی، میتواند افکار عمومی تحریک شده را قانع کند که ارتش پاکستان پاسخ لازم را داده است. اقدامی بیش از این همانند باد زدن به آتش زیر خاکستر است که ممکن است خارج از اراده دو طرف شعلهور شود و هست و نیست دو کشور را به خاکستر تبدیل کند.
درک این معنا که دیرزمانی است جنگهای نیابتی کارکرد خود را از دست دادهاند و امروزه گروههایی که روزگاری به عنوان ابزاری راهبردی میتوانستند هدفی را برآورند، آنقدر قدرت گرفتهاند که حامیان خود را نیز به گروگان بگیرند، چندان دشوار نیست و باید رهبران هند و پاکستان این واقعیت را درک کنند. در غیر این صورت، خود، کشور و ملت خود را قربانی عدم درکشان خواهند کرد. امید که چنین نباشد.