شهيد برغمدي هميشه توصيه مي كردند كه پشتيبان امام و انقلاب باشيد و نگذاريد كه دوباره منافقين به انقلاب ضربه بزنند
|
عباس برغمدي فرزند حسين در سال 1330 در روستاي برغمد سبزوار ديده به جهان گشود هنوز كودكي بيش نبود كه پدرش از دنيا رفت و به تنهايي سكان زندگي خانواده را به دست گرفت براي همين به مدرسه نرفت و درس نخواند . به همراه مادر و خواهرش به شهر آمد و مشغول كار نقاشي ساختمان شد . با اينكه درس نخوانده بود اما درك و فرهنگ بالايي داشت .
عباس نوجواني اش با كار عجين شده بود اخلاق بسيار پسنديده و نيكويي داشت چنانكه همه دوستان از ايشان راضي بودند . او با همه به خصوص خانواده اش بسيار مهربان بود هيچ گاه راز و نياز و عبادتش با خدا قطع نمي شد . اهميت زيادي به انجام فرائض ديني قائل بود و به همه احترام مي گذاشت و اگر مجال كمك به ديگران مي يافت از سر شوق مددكار ايشان مي شد با آنكه ازدواج كرده بود و يك پسر و سه دختر داشت اما هيچ گاه خواهر و مادرش را فراموش نكرد و هميشه كمك حالشان بود . اوقات فراغت شهيد كمك به زير دستان و همسايگان و همكاري و فعاليت در مسجد و نهادهاي انقلابي شده بود .
بعد از پيروزي انقلاب به دليل علاقه به انقلاب و روحيه انقلابي و مذهبي خوبي كه داشت به عضويت كميته ي انقلاب در آمد در آن زمان مدت شش ماه بود كه منافقين و ضد انقلاب ها در خانه ي تيمي عليه انقلاب و نظام مشغول به فعاليت شده بودند و عباس را سدي بزرگ و مانع اهداف پليدشان مي دانستند از اين رو هميشه شهيد را تعقيب مي كردند . حتي يكبار هم به او چاقو زدند شهيد به منطقه جنگ اعزام نشد اما هميشه در حال مبارزه با منافقين و گروهك هاي ضد انقلابي بود . تمام وجودش مبارزه با ضد انقلابي ها بود و سرانجام توسط منافقين در روز 7 شهريور سال 1360 ساعت 3 بعدازظهر در محله ي چهار راه فرودگاه هنگامي كه در حال رنگ كردن ساختمان بود با شليك پنچ گلوله به قلب و پهلويش شهد شهادت را به كام اين شهيد بزرگوار نشاندند .
شهيد هميشه توصيه مي كردند كه پشتيبان امام و انقلاب باشيد و نگذاريد كه دوباره منافقين به انقلاب ضربه بزنند .
شهيد با شهادتش چنان تاثيري بر اقوام و دوستان گذاشتند كه باعث شد كه آنان در راه انقلاب و امام استوارتر و مصمم تر از قبل گام بردارند .