سردمداران نفاق برای ایجاد روحیه اطاعت کورکورانه در میان هواداران بازی خورده عمد داشتند تا همه چیز فرد اعتقادات ، هویت ، شخصیت ، خانواده و ... را از او گرفته و بجایش سازمان منافقین را بنشانند . به عبارت دیگر همانگونه که عنکبوت پش از به دام انداختن قربانیش شیره جانش را می مکد ، منافقین نیز پس از گرفتار کردن جوانان فریب خورده شیره وجودی آنها را کشیده و بجایش زهر نفاق را تزریق نمودند .
این مرحله از کار نفاق مرحله تبدیل انسانها به آدمهای مصنوعی و عروسکهای کوکی است . در جریان این عمل جوانی که دارای اعتقادات مذهبی ، هویت و شخصیت معین و عضوی از جامعه پویای اسلامی بود به آدمی مصنوعی و عروسکی کوکی که از خود هیچ اراده ای نداشته ، قادر به تفکر مستقل نیست و صرفا چشم به دهان مسئول خود دارد و حاضر است به فرمان این مسئول به هر جنایتی دست زند تبدیل می شود .
سازمان همه چیز شماست !
منافقین به منظور رسیدن به این هدف شیطانی ، با استفاده از روشهای مختلف و نیرنگهای گوناگون به هواداران فریب خورده القاء می کردند که همه چیز آنها باید در سازمان خلاصه شود و آنها باید هر نوع وابستگی غیر از وابستگی به منافقین را کنار بگذارند . اعتقاد به خدا باید جای خود را به اعتقاد به سازمان بسپارد ، وابستگی های خانوادگی باید جای خود را به وابستگی به سازمان بدهد ، عواطف و احساسات انسانی باید به عاطفه و احساسات سازمانی تبدیل شود ، ارتباط با جامعه باید به ارتباط با
سازمان منحصر گردد ، شخصیت فردی و استقلال فکری باید جای خود را به وابستگی تشکیلاتی بدهد و خلا صه سازمان باید همه چیز فرد باشد .
هواداران فریب خورده منافقین در این زمینه و اثرات مخرب آن گفتنی زیاد دارند که نمونه هایی از آن به شرح زیر است :
عباس اسماعیلیان ، از عناصر فعال منافقین در بخش دانشجویی می نویسد : برای عمل کردن این خط منافقین سعی داشتند که اول حفظ کانال تشکیلات را برای نیروها جا بیاندازند و بفهمانند که برخورد با هر مسئله ای حتی جزئی و فردی و ... باید از کانال خاص تشکیلات ( مطرح کردن با مسئول و یک رده بالاتر ) باید حل شود ( نقل از اعترافات نامبرده ص 18 )
احمد مشاری کاخکی ، با نام مستعار سیاوش صبا و مجید ، عضو بخشهای دانشجویی ، نشریه و روابط منافقین می نویسد : ابتدا فرد را به موضع ضعف و خود کم بینی می انداختند . این مطلب را در فرد القاء می کردند که تو صلاحیت نداری و سازمان است که صلاحیت دارد ( نقل از اعترافات نامبرده )
مه جبین کوچصفهانی ، فعال در بخش تدارکات دانش آموزی منافقین می نویسد : سازمان با بی هویت کردن افراد در مقابل تشکیلات زمینه اطاعت کورکورانه را در افراد بوجود می آورد و این کار بیشتر به این شکل بود که با بزرگ کردن تشکیلات و صلاحیتهای آن و بیان نقطه به اصطلاح قوتهایش و راه ندادن هیچ نقطه ضعفی در آن ، تشکیلات را در ذهن هواداران مطلق می کرد ( نقل از اعترافات نامبرده ص 6 )
سید محمد باقر خلدی ، با نام مستعار خالد ، یکی از عناصر منافقین در بخشهای دانشجوئی و کارگری می نویسد : در جریان کار تبلیغاتی همیشه در سازمان روی مسئله خانواده انرژی زیادی جهت حل آن می گذاشتند و همیشه مسئله خانواده را فرع و کار تشکیلات را اصل می کردند . با کارهایی که به فرد می دادند خود به خود رابطه معنوی با خانواده قطع می شد ( نقل از اعترافات نامبرده ص 72 )
علی شکرائی در زمینه قطع رابطه فرد با جامعه می نویسد : فرد باید کلا مسائلش را به نفع سازمان حل می کرد و گرنه تشکیلات به او بها نمی داد . تشکیلات گفته بود که کسی روزنامه نخواند ، رادیو گوش ندهد و به تلوزیون نگاه نکند و در مساجد و سخنرانی ها که توسط مسئولین و مقامات دلسوز جمهوری اسلامی اجرا می شد شرکت نکنند و اگر فردی شرکت می کرد ، این فرد به دلیل اینکه
هماهنگ با تشکیلات نبوده و ضمنا نقض رهبریت کرده و از مافوق خود اطاعت نکرده ، بایکوت یا ارتباطش قطع می گردید ( نقل از اعترافات نامبرده ص 6 )
شایسته امینیان می نویسد : شیوه شان این بود که در ابتدا اطمینان کامل را در فرد ایجاد کرده و سپس با سوء استفاده از این اطمینان کاذب همه حرکات و برخوردهایش را حق جلوه می دادند (نقل از اعترافات نامبرده ص5)
حمید محمد پور رابط تیمهای دانش آموزی شهرستان نور ، سرتیم در بخش دانش آموزی تهران در سال 61
می نویسد : وقتی وارد تشکیلات شدم چنان از رهبران منافقین برای ما بت درست کرده بودند که می گفتیم هرچه آنان بگویند درست است ( نقل از اعترافات نامبره ص 9 )
مرتضی ناصح پور در ادامه اعترافات خود می نویسد : به ما در کار توضیحی گفته بودند که که تشکیلات مادر دوم شماست و همانطور که شما تمام مسائل را به مادرتان می گوئید و بعد او تصمیم می گیرد و شما هم همان کار را انجام می دهید ، در اینجا نیز همانطور است ، شما تمام مسائل را می گوئید ، مشکلات و پیشنهادات را می گوئید ولی تصمیم گیری را تشکیلات می کند و شما باید اجرا کنید » و « می گفتند شما یک نفر هستید و احتمال دارد اشتباه کنید ولی سازمان کلیه نظرات شما را جمع بندی می کند و از همه چیز به طور کامل اطلاع دارد ( بزرگ بینی نسبت به سازمان ) پس سازمان همه چیز را دقیق تر و کامل تر می داند ( نقل ار ص 9 و10 اعترافات نامبرده )
کارنامه سیاه(8)