بر اساس اعترافات سرکرده گروهک جندالشیطان پس از دستگیری، رهبری این گروهک را در عرصه بینالمللی، سرویسهای اطلاعاتی کشورهای بیگانه از جمله آمریکا، پاکستان، عربستان، امارات، بحرین، انگلیس و اسرائیل بهعهده داشتند که با مقاصد خصمانه این گروهک را هدایت و پشتیبانی میکردند و از مهمترین اهداف آنان برهمزدن امنیت در سطح منطقه و ضربهزدن به نظام جمهوری اسلامی بود.
سرکرده این گروهک، عبدالمالک ریگی در اواخر سال 1388 در یک عملیات پیچیده اطلاعاتی دستگیر و در سال 1389 اعدام شد.
در ادامه به بخشهای از زندگی شهید مصطفی جنگیزهی، یکی از قربانیانی تروری که به مبارزه با گروهک تروریستی جندالشیطان میپرداخت و به دست این گروهک تروریستی به شهادت رسید، میپردازیم.
شهید مصطفی جنگیزهی فرزند احمد در 16مرداد133 در روستای تیغ آب پشامگ از تواب شهر راسک شهرستان سرباز به دنیا آمد.
وی تحصیلات ابتدایی خود را نزد پدرش گذراند و با علاقهای که به تحصیل علوم دینی داشت، برای ادامه تحصیل به پاکستان رفته و پس از کسب مدرک مولویت در بازگشت به ایران جهت انجام خدمت سربازی اقدام نمود و دوران سربازیاش را در ژاندارمری گذراند.
از جمله فعالیتهای وی، تدریس دروس عقیدتی در پایگاههای بسیج، اعم از مساجد و ادارات بود و همچنین در مراسمات مختلف ملی و مذهبی به ایراد سخن میپرداخت.
شیخ مصطفی به جهت بلاغت در سخن و هدایتگری مردم، در سال 1389 از طرف نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت به سمت امامت جمعه دائم مسجدالخضراء راسک منسوب گردید. ایشان مدتی نیز به عنوان امام جمعه موقت مسجد ابوبکر ایرانشهر منسوب بوده است.
سرانجام پس از عمری تلاش در راه اعتلای دین مبین اسلام و شکوفایی آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در روز جمعه تاریخ 30دی1390 پس از اقامه نماز پر فضیلت جمعه، در مسیر بازگشت به منزل، همراه با شهید خاکساری توسط ایادی استکبار و وهابیت به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
مولوی جنگیزهی بارها علیرغم تهدیدهای گروههای مختلف وهابی در سیستان و بلوچستان و خارج از کشور اعلام کرده بود که شهادت را در راه انقلاب اسلامی یک افتخار بزرگ برای خود میداند و از افشاگری درباره وهابیت و عوامل ضد وحدت در سیستان و بلوچستان کوتاه نخواهد آمد.
وی حتی پس از ربودن پسرش به دست عوامل وهابی نیز حاضر به کوتاه آمدن در دفاع از انقلاب اسلامی نشد.
در عین حال، سخنرانیهای مولوی جنگی زهی تنها به افشاگری در مورد وهابیت و گروهک ریگی محدود نبود و ایشان افشاگری درباره آل سعود و آل خلیفه را نیز جزو وظایف علمای اهل سنت در ایران میدانست.
مولوی جنگی زهی در دوران فعالیت شهید شوشتری در سیستان و بلوچستان رابطه نزدیکی با این شهید برقرار کرده بود و با وی در مناطق مختلف بلوچستان از جمله سرباز و راسک و پیشین- محل شهادت شهید شوشتری- همکاریهای گستردهای داشت.
وی از منادیان فعال وحدت شیعی و سنی در جنوب شرق بود و تنها راه حفظ وحدت در سیستان و بلوچستان را اطاعت کامل از رهبری میدانست.
او در آخرین مصاحبه خود قبل از شهادت نیز گفته بود که «اطاعت از رهبری در نزد اهل سنت یک واجب شرعی است». همچنین در یکی از سخنرانیهایش گفته بود: «امروز ما رهبری داریم که بر همهچیز آگاه است و مسائل سیاسی منطقه را به خوبی رصد میکند و همین آگاهی امام خامنهای است که ما را از شر شیاطین حفظ کرده است.»
شهید جنگی زهی همچنین در برخی سخنرانیهای خود در مورد انتخابات، نسبت به طراحی دشمن برای کمرنگ کردن حضور مردم در انتخابات هشدار داده بود و حضور در انتخابات را برای اهل سنت به عنوان یک واجب دینی تبلیغ میکرد.
وی تاکید داشت: «از آنجایی که هم امام راحل(ره) و هم مقام معظم رهبری به عنوان ولی امر مسلمین بر شرکت آحاد مردم در صحنههای سیاسی- اجتماعی از جمله انتخابات تاکید داشته و دارند، لذا این امر تکلیفی بر دوش همه ملت بزرگ ایران اسلامی است.»
نکته جالب اینکه مولوی جنگی زهی همواره خود را یک بسیجی برای نظام معرفی میکرد و با وجود اشتغالات فراوان از جمله امام جمعه بودن و تربیت طلاب دینی و تدریس در حوزههای علمیه، فرمانده یکی از پایگاههای مقاومت بسیج شهرستان راسک بود و خود شخصا برای جذب جوانان اهل سنت منطقه به بسیج فعالیت میکرد.
او در جایگاه امام جمعه شهرستان راسک فرمانده دسته رزمی بسیج بود و معتقد بود که یک بسیجی باید همواره مطیع فرمان ولی امر باشد و بر بصیرت مردم منطقه بسیار تاکید میکرد.
یکی از نزدیکان و شاگردان مولوی جنگی زهی در بیان داشته است: «وصیت این روحانی شهید، اطاعت از ولایت فقیه و وفاداری به نظام اسلامی بود و همواره طلاب اهل سنت را در مورد وفاداری به جمهوری اسلامی به عنوان پرچمدار بیداری اسلامی در جهان توصیه میکرد.»
بر اساس اعترافاتي از عوامل ترور امام جمعه انقلابي اهل سنت راسك منتشر شد، اين ترور با فتوا و طراحي مولوي نقشبندي – از علماي وهابي منطقه بلوچستان- بوسيله فردي به نام آباديان و همكاري مستقيم پسر مولوي نقشبندي صورت گرفت.
در اعترافات عوامل ترور مولوي جنگي زهي آمده است كه مولوي نقشبندي از وهابيون قطر بابت اين ترور 800 ميليون تومان پول دريافت کرده و از عوامل اين ترور درخواست ميكند كه ازصحنه قتل فيلمبرداي كرده تا او اين فيلم را به قطر ارسال كند.
مولوی جنگی زهی از سوي ديگر با اطلاع از تهديد خويش از طرف گروهك ريگي و برخي علماي وهابي منطقه نسبت به اسلام سلفي عربستان و برخي تحولات منطقه منجمله بحرين نيز سكوت نمي كند و دست به افشاگري مي زند.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر مصاحبه با پسر شهید جنگیزهی:
مادربزرگم خانهدار و پدربزرگم امام جماعت مسجد بود. پدرم برایم تعریف کرده بود که پدربزرگم برای ادامه تحصیل به پاکستان رفته بودند و در 19 سالگی دوباره به ایران بازگشتند.
پدرم در سپاه کار میکرد. اعتقادات مذهبی داشت و با اعتقادش کار میکرد. در مراسمها و سخنرانیهای مذهبی شرکت میکرد و بسیار شخصیت آرامی ذاشت. پدرم برای من مثل یک دوست بود. به همین دلیل با جان و دل پندها و نصیحتهایش را میپذیرفتم.
همیشه به من میگفت، احترام به دیگران باید بخشی از شخصیت شما بشود. نه تنها به بزرگتر بلکه به کوچکترها نیز باید احترام بگذارید. به من میگفت: «پسرم شما میتوانی با رفتارت الگوی دیگران شوی و به دیگران کردار و افکارت را آموزش دهی. اگر من فردی انقلابی هستم و این خصوصیات اخلاقی را دارم و با احترام با دیگران ارتباط برقرار میکنم، آنها جذب شیوه زندگی و تفکراتم میشوند.»
هر زمان با کسی در رابطه با موضوعی بحث میکرد، خنده بر لب داشت و به آرامی آنان را قانع میکرد. گاهی میشنیدم که پدرم میگفت: «من بسیار افتخار میکنم که به شهادت برسم.»
پدرم در سپاه فعالیتهای زیادی میکرد و گاهی مادرم نگران میشد. به او میگفت: «با احتیاط رفتار کن. میترسم بلایی سرت بیاورند.» و همیشه پدر در جواب میگفت که این راهی است که انتخاب کردم و شهادت را افتخاری برای خودم میدانم.
زمانی که پدرم به شهادت رسید، در خدمت سربازی بودم؛ اما مادرم لحظات شهادت پدرم را برایم تعریف کرده است.
پدرم صبح زود از خانه به سمت پایگاه بسیج رفت. پس از مدتی برای اقامه نماز جمعه به منطقهای به نام راسک در 45کیلومتری روستای خودمان میرود. پدرم امامجمعه شهرستان سربازراسک بود. آن روز شهادت امامصادق(ع) بود. پدرم پس از صحبت و عرض تسلیت به همه مردم تصمیم میگیرد که به روستا برگردد. در راه بازگشت، تروریستها کمین میکنند و پدرم را تیرباران میکنند.
عوامل تروریست 2نفر بودند که 36 تیر به پدرم زدند و او را به شهادت رساندند. این اتفاق در نزدیکی اذان مغرب به وقوع پیوست.
تروریستها اعتراف کرده بودند که از کشورهای وهابیت 800میلیون تومان پول برای انجام اقدامات تروریستی خود گرفته بودند. آنان در قالب افرادی انقلابی و دوستدار نظام و رهبری بین مردم نفوذ کرده بودند و اعتماد مردم را جلب کرده بودند. پدرم از حیله آنان با خبر شده بود و سعی درروشنگری مردم داشت. هر اقدامی که کردند، نتوانستند جلوی فعالیتهای پدرم را بگیرند و در نهایت فکر کردند با ترور پدرم میتوانند جلوی بیداری مردم را بگیرند.