30خرداد 60 ؛ فصلی نو در ستیز با امام و امت

Rajavi 19

منافقین با محاسباتی كه از درون نظام جمهوری اسلامی ایران كرده بودند تصور می كردند با قیام مسلحانه 30 خرداد، تكلیف نظام یك سره خواهد شد، اما به محض روبرو شدن با مقاومت مردم، علت اصلی تظاهرات خونین 30 خرداد را واكنشی در قبال پایان آزادی ها و ورود به مرحله دیكتاتوری و اختناق معرفی كردند. آنها وانمود می كردند كه قصدآنها فقط یك اعتراض ساده بوده است.

 

همه كسانی كه ادبیات آن روزهای منافقین را پیگیری می كردند ، دقیقا می دانند كه رجوی و باند تبهكارش در سازمان چند چهره مجاهدین خلق از چندین ماه قبل برای جمهوری اسلامی ایران شاخه و شانه مسلحانه می كشید . رجوی در سخنان سال 59 خویش در ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه) كه تحت عنوان " چه باید كرد " ؟ ایراد كرد ، هیجان زده فریاد زد و گفت : " وای بر آن روزی كه مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ دهیم " . و در همان جا گفت كه ایران شبیه لبنان است یعنی آمادگی جنگ داخلی را دارد . رجوی و مجاهدین ماجراجو ، در تب كسب قدرت سیاسی سر از پا نمی شناختند . آنها با تكیه بر سراب هواداران خویش وارد فاز نظامی شدند . با صدور اولین اطلاعیه سیاسی – نظامی و اعلامیه برگزاری تظاهرات 30 خرداد ، دستور اكید صادر شد كه همگی با سلاح سرد و گرم حضور یابند. تیغ موكت بری ، چاقو ، قمه ، كاتر گوشت و پیچ گوشتی و ... سلاحهایی بودند كه قصد داشتند به قول خودشان حال حزب اللهی ها را حسابی جا بیاورند .

 

ساعت 4 بعد از ظهر منافقین با سلاح سرد و گرم به جان مردم افتادند . خیابان های طالقانی ، ولیعصر ، انقلاب ، سهروردی ، میدان فردوسی در حالی شاهد وحشی گری مجاهدین دروغین بود كه مجاهدین راستین اسلام در بازی دراز ، دارخوین ، سوسنگرد و آبادان حماسه می آفریدند . منافقین فكر كردند شهر خالی از سنگربان است و قبل از سقوط بنی صدر ، شهر را به سقوط خواهند كشید و مانع سقوط بنی صدر خواهند شد . شهر را غوطه ور در آتش و دود سیاه كردند و چندین مرد و زن بی گناه را شهید كردند و صدها نفر را مجروح ، تا ثابت كنند كه آمده اند ، بمانند و مخالفان را برانند.

هرکس كه نمادی از دین و دینداری داشت مورد حمله منافقین قرار می گرفت حتی چهره های معصوم دختران محجبه از خشم ماركسیست های دهه 50 و التقاطیون اسلام نمای امروز در امان نماند و پذیرای اسیدهای سوزنده آنان شد .

بر خلاف تصور منافقین ، شهر از رزمنده خالی نبود ، حزب اللهی ها آمدند تا جمهوری اسلامی بماند . امام چندین بار به منافقین گوشزد كرده بود كه این مردم را از دست ندهید . امام با همین مردمش ماند . اما منافقین نصیحت پذیر نبودند . هواداران فریب خورده در دام خوش باوری و ذهنیت گرایی منافقین افتادند . رجوی به آنها گفته بود كه ظرف چند ساعت تمامی كمیته ها را تسخیر خواهد كرد.

 

اما بعد مشخص شد كه مسعود رجوی در محاسباتش دچار اشتباه شده است . همه مانور مسلحانه از ساعت 4 بعد از ظهر شروع شد و اوایل شب شكست خورد . جمهوری اسلامی كه تا آن زمان متحمل تلفات فراوانی به لحاظ انسانی ، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی شده بود به مقابله برخاست و تظاهرات مسلحانه آنها و كشتار مردم بی گناه را پاسخ داد .

 

این روند به سمتی رفت كه 30 خرداد برای منافقین به یك فاجعه و یك شكست تبدیل شد . خروج رجوی از ایران به فاصله كمتر از یك ماه و به دنبال آن خروج تشكیلات منافقین از ایران بزرگترین شكست برای سازمانی بود كه مدعی بود نزدیك به 40% ارتش و50 % مردم پشتیبان او هستند!

موج عظیمی از بازگشت و انابه هواداران به راه افتاد و كاملا هواداران را نسبت به ادامه سرنوشت بعدی منافقین بی توجه كرد . رهبری سازمان مجاهدین در داشتن پایگاه اجتماعی و قدرت سازماندهی مردمی دچار توهم بود ، اما پس از 30 خرداد گرایش به رویكرد مكانیسم های قیم مآبانه آنها با مردم به شدت افول كرد .

 

از فردای 30 خرداد عده زیادی مسئله دار شدند و با سازمان قطع رابطه كردند . اگر رجوی قدری صداقت داشت به جای آن كه در مصاحبه با نشریه ایرانشهر وانمود كند كه عملیات 30 خرداد در مناسب ترین زمان انجام گرفته ، باید اظهار می داشت كه در 30 خرداد ما " خودزنی " كردیم . اما بسیار روشن است كه در جریان نفاق قرار نیست چیزی به نام صداقت وجود داشته باشد حتی به مقدار بسیار كم.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31