عوامل گروهک تروریستی جندالشیطان در غروب هفتم خرداد سال 88 همزمان با سالروز وفات حضرت فاطمه زهرا (س) عازم مسجد حضرت علی بن ابیطالب (ع) شد و با انفجار در صفوف نماز جماعت 21 نفر از نمازگزاران مسجد علی بن ابیطالب (ع) از جمله چند نوجوان و جوان شهید و حدود 140 نفر نیز مجروح شدند. به همین مناسبت با پدر شهیدان محمود و علیرضا آبیز گفتوگو کردم که مشروح آن را در ادامه می توان دید؛
شهدای فاطمی
علیرضا 11 سالش بود کلاس پنجم را تمام کرده بود و محمود 17 سالش بود و تازه دیپلم گرفته بود. آنها بینظیر بودند؛ هم در اخلاق و هم در رفتار الگوی دوستان و آشنایان بودند. پسرم محمود دانش آموز مدرسه راه هدایت بود و به احکام و مسائل شرعی کاملا تسلط داشت تا جایی که من بعضی مسائل را از او می پرسیدم.
روزهای پایانی سال تحصیلی بود و مادرش برای اینکه محمود کنکور پیش رویش بود خیلی سختگیری میکرد.
محمود و علیرضا در مسابقات قرآنی آقای قرائتی که شب های جمعه از تلویزیون پخش می شد شرکت می کردند و نامه می فرستادند. یک بار که بچه ها در مسابقه برنده شده بودند دو عدد ساعت جایزه گرفته بودند و بچه ها این ساعت ها را در روز پدر به من کادو دادند.
شب حادثه که منجر به شهادتشان شد، شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود. منزل ما نیز در نزدیکی مسجد بود و محمود و علی رضا باهم به مسجد میرفتند و من همیشه به آنها میگفتم ندوید و مراقب خودتان باشید که خدای ناکرده با ماشین تصادف نکنید.
آن شب ما طبق معمول به سمت مسجد علی بن ابی طالب(ع) رفتیم. بچه ها جلوتر می دویدند و من هم پشت سرشان می رفتم. آنها همیشه زودتر از من می رسیدند، آن شب هم آنها زودتر از من رسیده بودند.
وقتی به در مسجد رسیدم صدای بلند و مهیبی از داخل مسجد به گوش رسید. برق های مسجد خاموش شد. سراسیمه و با عجله خودم را به داخل مسجد رساندم. دنیا دور سرم می چرخید و حواس درستی نداشتم. به دنبال بچه ها می گشتم تا اینکه علیرضا را دیدم که دست در گردن برادرش محمود انداخته بود و کنار ستون وسط مسجد دراز کشیده بودند. آن موقع هرکس دنبال عزیز خودش می گشت و همه بهت زده بودند. تعدادی کمک می کردند، تعدادی نمازگزار بودند که حالت گیجی داشتند و یک لحظه صحنه کربلا را با چشمان خودم دیدم.
بچه ها را بغل کردم و به خیابان بردم تا با آمبولانس به بیمارستان منتقل کنند تک و تنها بچه ها را داخل سردخانه گذاشتم و لحظات فوق العاده سخت و طاقتفرسایی داشتم.
فرزندانم در دو صف قبل از آن تروریست نانجیب بودند. عامل انتحاری تکهتکه شده بود و سرش در بالکن افتاده بود.
عملیات انتحاری این جانی قرار بود ظهر همان روز رخ دهد چون مسئولان کشوری همچون آیت الله شهید سلیمانی نماینده خبرگان رهبری برای امری در اینجا بودند به خاطر تدابیر امنیتی و حضور نیروی انتظامی جرأت و فرصت این کار را پیدا نکرده بود و در نماز مغرب قصد شوم خود را اجرایی کرد.
هرساله در سالگرد شهادت پسرهایم مراسم یادبود آنها با سخنرانی و مداحی به بهترین نحو ممکن برگزار می کنیم.
آموزش و پروش نیز برای زنده نگهداشتن یاد پسرهایم مدرسهای به نام آنها تاسیس کردند.