همسر شهيد مي گويد :
" علاقه وافري به مسجد و مجالس مذهبي و قرآني داشت و در دوران طلبگي و دانشجويي و استادي با برگزاري جلسات دعا و نيايش ، توسلاتش را به ائمه اطهار بيشتر مي نمود . دعاي كميلش ترك نمي شد و با گفتن اولين كلمه از آن ، اشكهايش جاري مي گرديد ، زيرا شيريني و لذت مناجات با خدا را درك كرده بود . ايمان بالايي داشت ، همان زمان به من مي گفت : آرزو مي كنم روزي فرا رسد كه اين زنان بي حجاب نتوانند در جامعه ظاهر شوند .
در طول دوران زندگي ما كوچكترين اختلاف و ناراحتي پيش نيامد ، چرا كه وجودش سرشار از عاطفه و لطف توصيف ناپذيري بود . وقتي به منزل مي آمد بچه ها گردش را مي گرفتند و او نيز مانند يك كودك با آنها بازي مي كرد و پدرانه و دلسوزانه به نوازش شان مي پرداخت .
شهيد صادقي هميشه توصيه ام مي كرد تربيت فرزندان به عهده توست و بايد تلاش كني آنچنان كه شایسته است تربيت شوند تا اگر روزي در كنارتان نباشم به حرف هايت گوش كنند و به وظايف شان آشنا باشند ." (1)
آقاي دكتر عبد خدايي در مصاحبه شان مي گويد :
" مهمترين خصوصيتي كه از همان دوران طلبگي در دكتر صادقي مشاهده كردم ، اخلاص و خلوص نيت ايشان به خداوند متعال بود و ديگر تعبد و تهجد ايشان . وي وارستگي عجيبي داشت ... اخلاص دكتر صادقي به گونه اي بود كه اگر قرار بود جلسه يا منبري برود و آن جلسه به نفع اسلام باشد ، گرچه به شخصيتش خدشه وارد شود ، مي رفت و سخنراني مي كرد . همه چيز را با معيارهاي الهي مي سنجيد و براي رضاي خدا كار مي كرد . "
حجت الاسلام و المسلمين دهشت هم حجره دوران طلبگي شهيد صادقي مي گويد :
" از نظر اخلاقي روحيه اي پاك داشت و خوش برخورد بود ... "
در وصيت نامه شهيد صادقي آمده است :
" شايد مبلغ پانزده هزار تومان در بانك ملي شعبه دانشگاه داشته باشم ، مبلغ چهار هزار تومان را به عنوان خمس و سهم امام بپردازيد و حدود چهار سال نماز (احتياط) و ده ماه روزه برايم ادا كنيد . مبلغ دو هزار تومان به موسسه خیریه بپردازيد كه به هر فردي از مستحقان مبلغ پنج تومان بپردازند ، اگر محمد و علي درس طلبگي بخوانند بهتر است .
در هر لحظه خدا را فراموش نكنيد ، به ياد خدا باشيد ، خانه اصلي در جهان ديگر است . در صحن امام رضا (ع) دفنم كنيد ، وگرنه در خواجه ربيع . و كتاب سفر و كتاب مناظره مسلمان و مادي (دو اثر چاپ شده شهيد) را به تعداد زيادي تجديد چاپ كنيد كه باقيات الصالحات براي من باشند ، در تجديد چاپ سستي نكنيد ... "
به راستي از وصايای ایشان چه مي فهميم جز اخلاص و زهد و تقوا و دل نبستن به دنيا ! عاش سعيداً و مات سعيداً ...
تواضع و ساده زيستي
تواضع يكي از خصائص انبياء و اولياي خداست و تكبر و نخوت از صفات ناپسند و ويژگي ابليس و باعث مذلت و خواري است ، به قول سعدي :
تواضع سر رفعت افرازدت تكبر به خاك اندر اندازت
به راستي حجت الاسلام شهيد دكتر صادقي از اولياي خدا و شاگرد راستين مكتب انبياء و شيعه به حقه ائمه اطهار بود . وي تجسمي از انساني متواضع بود . يكي از همكارانش در اين باره مي گويد :
" عالمي بي تظاهر بود ، آنهايي كه دكتر صادقي را از زماني كه طلبه اي ساده در مدرسه علميه نواب مشهد بود ، مي شناختند تا زماني كه به مقام استادي دانشگاه و نمايندگي مجلس شوراي اسلامي رسيد ، ديده اند ، مي دانند كه دكتر صادقي كوچكترين تغييري در روحيه و برخوردش نداده بود . " (2)
خصوصيت ديگر دكتر صادقي آن بود كه متواضع و دور از غرور و تكبر بود . اين خصوصيت را در دوران گوناگون زندگي ايشان مي بينيم ، چه زماني كه طلبه اي ساده در مدرسه نواب بود ، چه زماني كه استاد دانشگاه مشهد بود و چه زماني كه نماينده مشهد در مجلس شوراي اسلامي بود .
در اين سه مرحله از زندگي شهيد ، كوچكترين تكبر و غروري در ايشان نمي ديديم ، همان زندگي ساده و بي آلايش دوران طلبگي را داشت .در دوران نمايندگي و استادي دانشگاه هم همين گونه بود ، هميشه متواضع بود .
يك روز دانشجويي به ايشان گفت : ماشين بنده روشن نمي شود ، اگر امكان دارد شما پشت فرمان بنشينيد تا من آن را هل بدهم تا روشن شود ، مرحوم دكتر صادقي به دانشجو گفت : نه شما خود سوار ماشين شويد و بنده ماشين را هل مي دهم . بعد عبايش را گذاشت پشت ماشين و شروع به هل دادن كرد تا اين كه ماشين روشن شد !
در دوران استادي دانشگاه ويژگي مهمش اين بود كه با دانشجويان دوست و رفيق و همراه بود و به صحبت هاي آنان با صبوري گوش فرا مي داد و دانشجويان هم ايشان را دوست داشتند . (3)
حجت الاسلام و المسلمين دهشت هم حجره دوران طلبگي ايشان نيز درباره حسن خلق و ساده زيستي شهيد دكتر صادقي مي گويد :
" زندگي ساده و بي آلايشی داشت ، اهل تجمل گرايي نبود . با اين كه دوران طلبگي را در دو مدرسه بوديم و از نظر زماني هم دو سه سال فاصله داشتيم ، در همان ملاقات هاي گاه و بيگاه حوزه يا دانشگاه چنان متواضعانه برخورد مي كرد كه هرگز لبخند شيرين و تبسم هاي نمكين و سبقت در سلامش را فراموش نمي كنم .
اگر مصافحه مي كردم دست مرا رها نمي كرد مگر من دست بكشم ، به راستي آن همه جذبه جز در سايه فروتني و تواضع و اخلاق حسنه مگر براي كسي امكان پذير است ! اين همه لطفي است از سوي خدا براي كسي كه مستعد است ."
يكي ديگر از دوستان ايشان مي گويد :
" هيچگاه نمي شد كه ماشين ايشان خالي از دانشگاه برود . شهيد صادقي در بين راه دانشجوها را سوار مي كرد . اگر بين راه پيرمرد و پيرزن منتظر ماشين بودند فروتنانه آنان را سوار مي كرد و اين تواضع ايشان را مي رساند . هر معنايي كه براي تواضع داشته باشيم ، مافوقش در ايشان بود ، اصلاً تكبر ، ريا ، بخل نداشت ." (4)
آقاي راحتي يكي ديگر از آشنايان ايشان مي گويد :
" امكان ندارد كسي را پيدا كنيد كه از دست ايشان ناراحت باشد . در حوزه با هر كس آشنا بود اولين كاري كه مي كرد احترام و تواضع بود و اين خيلي مهم است . اصلاً خوش مشرب بود ." (5)
آقاي ولي الله ابراهيميان كه از دوران تحصيلات ابتدايي تا طلبگي با شهيد صادقي بودند ، مي گويد :
" بنده با ايشان در كوچكي از زراعت ها نگهداري و در امر كشاورزي به پدرمان كمك مي كرديم ، آنچه اهميت دارد اين كه پست و مقام در روحيه ايشان هيچگونه اثري نداشت و خود را گم نمي كرد و با همه دوستان ،بسيار صميمي بود . هر كاري از دستشان بر مي آمد از دوستانش دريغ نمي كرد .
به خاطر دارم كه وضع مزاجي يكي از رفيقان خوب نبود و مي گفت آب مشهد مرا اذيت مي كند ، مرحوم دكتر چون ماشين داشت به ايشان قول داد به وكيل آباد برود و آب نوشيدني ايشان را بياورد . همه روزه و يا روز در ميان به وكيل آباد مي رفت و براي ايشان آب نوشيدني مي آورد . شهيد صادقي از اين قبيل خدمات به دوستان فراوان داشتند ....
همسرشان در اين باره مي گويند :
" رفتار او در مدرسه و دانشگاه با شاگردان و دانشجويان بسيار خوب ، مهربانانه و همراه با خوشرويي بود و اين اخلاق تأثير خاصي در دانشجويان داشت ، به طوري كه سخنان او را مي پذيرفتند . بسياري مي گفتند كمتر استادي به معنويت دكتر صادقي پيدا مي شود.
او هيچگاه در زندگي به ماديات نمي انديشيد ، در تهران هنگام نمايندگي مجلس اتاق بزرگي به ما داده بودند كه وي با خريد دو موكت ساده آن را مفروش نمود و در پاسخ به اعتراض من گفت : بايد به فكر مردم باشيم و نبايد آنان كه ندارند با ديدن زندگي ما ناراحت شوند ." (6)
شهيد صادقي از همان آغاز كودكي ، الگوي اخلاق و تواضع و محبت به ديگران و بسياري از خصال حميده بودند . آقاي تقي سيگاري پسر خاله شهيد مي نويسد :
" ايشان دوره ابتدايي را در دبستان مولوي گرمه گذراند و در تمام اين مدت جزو دانش آموزان ممتاز بود . از طرف ديگر به دليل نظم و اخلاق نيكو در تمام اين سال ها الگويي براي ديگر همسالان خود به شمار مي رفت .
با اين كه از نظر علمي بالاتر از دوستان خود بود به آنها مي گفت كه شب ها جمع شويم و با هم درس بخوانيم تا اگر كسي نكته اي را نمي دانست از بقيه بياموزد . اين پيشنهاد براي آن بود كه به بقيه دوستانش كمك كند ، چرا كه وي در دروسش مشكلي نداشت . او نمي خواست كه اينگونه وانمود كند كه مي خواهم به شما كمك كنم ، بلكه مي خواست كارش رنگ خدايي داشته باشد ."
آقاي ابراهيم نورالديني مي گويد :
" ايشان در تمام دوران تحصيل مورد لطف مديران و آموزگاران خويش بود . كاملاً به خاطرم هست كه در كلاس درس آقاي سيد جعفر حسيني كه در آن زمان آموزگار ما بودند ، مسئله اي مطرح شد كه معلم نتوانست پاسخ صحيحي براي آن ارائه كند . شهيد صادقي به معلم گفتند كه به نظرم پاسخ صحيح نيست .
آموزگار از بچه ها نظر خواست و بچه ها براي خشنودي معلم پاسخ معلم را تأييد كردند . شهيد صادقي بر گفته خويش پاي فشرد و به درخواست معلم پاي تخته سياه رفت و پاسخ صحيح را با كمال دقت بيان داشت و به همه ثابت كرد كه پاسخ ايشان صحيح است .
آموزگار كه از اين مسئله به شدت ناراحت شده بود به شهيد سيلي زد ، ولي پس از چند دقيقه پشيمان شد و بچه ها را به بهانه زنگ تفريح از كلاس بيرون كرد و شهيد را در كلاس نگه داشت . هنوز هستند افرادي كه ديدند شهيد صادقي با دستمال خود قطرات اشك معلم نادمش را پاك مي كرد و دست او را به نشانه احترام بوسيد و گفت : من از سيلي شما به خاطر خدا و نيز جدتان گذشتم . "
پی نوشت:
1. مصاحبه اختصاصي روزنامه خراسان با خانواده معظم شهيد حجت الاسلام و المسلمين دكتر صادقي ، 7/3/64
2. انجوي نژاد ، سيد مهدي ، خصوصيات و خاطراتي در مورد شهيد صادقي ، روزنامه قدس ، 30/3/69
3. مصاحبه با دكتر عبد خدايي از دوستان و همكاران دانشگاهي شهيد صادقي
4. مصاحبه با حجت الاسلام نورالديني از دوستان شهيد صادقي
5. مصاحبه با آقاي راحتي
6. مصاحبه با همسر شهيد صادقي
فضیلت های ماندگار (4)