شغل: کارگر شرکت نفت
سن: ۲۹ سال
وضعیت تأهل: متأهل دارای سه فرزند
تاریخ تولد:۱۳۳۱
تاریخ شهادت: ۱۷اسفند۱۳۶۰
زندگینامه
شهید شیدایی در سال ۱۳۳۱ در روستای رستم آباد از توابع شمیران دیده به جهان گشود. به علت فقر مالی تحصیلات ابتدایی را نیمه کاره رها کرد و به اتفاق برادرش در یک کارگاه نجاری به کار پرداخت. سپس در کارخانه تریکوبافی به کار مشغول گشت و چندی بعد محل کار خود را تغییر داده و به گل فروشی پرداخت. بیست ساله بود که به سربازی اعزام گردید و پس از پایان خدمت سربازی در شرکت نفت استخدام گردید و در همین زمان نیز ازدواج کرد.
نیازهای شدید خانواده او را مجبور کرد که علاوه بر شرکت نفت، بعدازظهر‌ها نیز به کار بپردازد و شبی نبود که با تنی خسته و خواب آلود به منزل بار نگردد. اما کار سخت باعث نشد که او از انجام فرایض مذهبی و فعالیت‌های گسترده اسلامی باز ماند و در همین دوران علاوه بر شرکت در دعای ندبه و کمیل در جلسات منظم مذهبی نیز شرکت می‌کرد.
شروع انقلاب اسلامی او را که مسلمانی مشتاق و آماده اجرای فرامین حضرت امام بود را به خود کشید و شهید شیدایی با تمام وجود به نهضت مقدس اسلامی پیوست. اعلامیه‌های حضرت امام را تهیه و تکثیر و پخش می‌نمود و در مبارزه علیه عمال طاغوت تا مرز شهادت پیش می‌رفت و در تسخیر مراکز رژیم وابسته نقش فعالی داشت.
پس از پیروزی انقلاب در کمیته محل به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت و سپس به شرکت نفت بازگشت و نقش مؤثری در تشکیل انجمن اسلامی را داشت و شب‌ها در کمیته به فعالیت ادامه می‌داد. با شروع جنگ تحمیلی از طریق شرکت نفت در بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه ۱ ثبت نام کرده و پس از طی کردن دوره آموزشی عازم جبهه در منطقه سوسنگرد و هویزه گردید.
در جبهه‌های ایثار و شهادت، با شجاعت علیه مزدوران بعثی جنگید و پس از اتمام دوره مأموریت به تهران بازگشت. روح پر شور او دوری از جبهه را نتوانست تحمل کند و پس از ۱۵ روز مجدداً عازم جبهه گردید و این بار در جبهه آبادان به مبارزه پرداخت و پس از چندین ماه به تهران بازگشت. پس از بازگشت برادرش از جبهه، مجدداً درخواست عزیمت به دیار عاشقان را نمود و این بار به جبهه مریوان عزیمت کرد و در نبرد با کفار بعثی مجروح شد.
به محض پایان یافتن درمان می‌خواست به خط مقدم عزیمت کند که مجبور شد علیرغم میل باطنی‌اش به تهران مراجعت کند. در تهران اوقات بیکاری‌اش را در کمک به برادرش در کمیته امداد امام و مهاجرین جنگی می‌پرداخت و در شورای مرکزی انجمن اسلامی کارکنان صنعت نفت منشأ خدمات شایسته و فروانی گردید.
شهادتنامه
صبح هفدهم اسفند ماه ۱۳۶۰ شهید شیدایی پس از آنکه برادرش را در محل کمیته امداد پیاده می‌کند، عازم محل کار می‌گردد. در بین راه یکی از واحدهای تروریستی منافقین که در آن ساعت به دنبال قربانی می‌گشت، اتومبیل حامل او و شهید مهندس عظیمی را هدف گلوله قرار می‌دهند.
شهید شیدایی با پیکری مجروح خود را از اتومبیل خارج می‌کند، مردم حاضر در صحنه او را به بیمارستان می‌رسانند، لیکن معالجات مؤثر واقع نشده و برادر شیدایی جان بر سر عقیده و ایمان می‌نهد و شهید می‌گردد.
وصیتنامه
بسمه تعالی
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون»
«هرگز مپندارید آنان که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه آن‌ها زنده‌اند و در نزد پروردگار خود روزی می‌خورند.»
ما قیام کردیم، قیام خون، قیام شهادت، قیام برای خدا و شهادت در راه خدا. خدایا ملت ما را نصرت بده تا حکومت حق را تحقق بخشند و حکومت طاغوتیان را سرنگون گردانند و اراده مستضعفین را بر زمین حاکم کنند.
امروز ما درگیر جنگ ناخواسته‌ای هستیم و خدا شاهد است بر اینکه ما جنگ نمی‌کنیم، مگر دفاع. دفاع از اسلام و قرآن و دفاع از شرف انسانی. امروز دست امپریالیسم جهانخوار از آستین صدام بعثی و مزدوران کثیف او بیرون آمده و بر سرزمین اسلامی ما تجاوز نموده و ما با پشتیبانی مردم و رهبری امام امت، خمینی بزرگ و یاری الله اراده کرده‌ایم که دست این خونخوار کثیف را قطع کنیم.....
درود بر رهبر انقلاب امام خمینی
پیروز باد قیام خونین ما
مرگ بر صدام و ارباب کثیف او
شمس الله شیدایی
۱۴دی۵۹
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۱۲۷، شماره ۴۷
