شغل : عضو جهاد سازندگي
سن : 24 سال
وضعيت تأهل : مجرد
محل شهادت : خيابان صبا جنوبي
تاريخ شهادت : 5/7/1360
زندگينامه ...
در سال 1336 در شهر دامغان ديده به جهان گشود و سپس به اتفاق خانواده اش به تهران عزيمت كرد و از آغاز زندگي در محله هاي فقيرنشين تهران ، طعم فقر و محروميت را چشيد و با تمامي مشكلات و كمبودها تحصيلات ابتدايي و متوسطه را با موفقيت تمام پشت سر گذاشت .
در جميع مراحل تحصيلي شاگردي ممتاز بود و همواره مشتاق مطالعه به ويژه در زمينه كتب مذهبي بود و شخصيت والايش با تأثير از اينگونه مطالعات شكل گرفت . به مستضعفان محبتي خاص داشت و اين ويژگي در طول دوران زندگيش به خوبي بارز بود .
وي از دوران نوجواني با درك روح عرفاني عبادت و راز و نياز با پروردگار خويش در دل شب قلب و روح خود را به نور ايمان روشن ساخت . نوري كه همچون چراغي راهنماي او در فراز و نشيب هاي زندگي دنيا بود .
در سال 1354 به دانشكده فني دانشگاه تهران راه يافت و در رشته مهندسي راه و ساختمان به تحصيل مشغول گشت . از همان ابتداي ورود به دانشگاه به همراه ساير برادران مسلمان به فعاليت هاي صنفي سياسي روي آورد و در اواخر سال اول دانشگاه به عضويت شوراي دانشجويي دانشكده انتخاب شد و اين مسئوليت را تا سال 1358 و آغاز انقلاب فرهنگي عهده دار بود و همچنين مسئوليت كتابخانه اسلامي دانشجويان فني را نيز بر عهده داشت و به ورزش كوهنوردي نيز علاقمند بود و در برنامه هاي كوهنوردي دانشجويان مسلمان شركت مي جست .
در دوران حاكميت طاغوت با وجود اختناق موجود ، مسئوليت خود را در قبال اسلام با پخش اعلاميه در دانشكده و شركت در تظاهرات دانشجويي و اداره فعاليت هاي سياسي _ صنفي دانشگاه انجام مي داد و در دوران شكوفايي انقلاب اسلامي در مبارزات گسترده مردم حضوري فعال داشت و در برپايي و سازماندهي تظاهرات و راهپيمايي ها ، ايثارگونه شركت مي جست .
در اواخر سال 1357 و با توجه به حضور دائمي مردم در صحن دانشگاه ، به نمايش فيلم و اسلايد و عكس براي مردم مي پرداخت و در يكي از مساجد تهران نيز فعاليت مي كرد و پس از پيروزي انقلاب و گشايش مجدد دانشگاه و تشكيل سازمان دانشجويان مسلمان دانشكده فني ، مسئوليت انتشار نشريه دانش آموزي " هجرت " را بر عهده گرفت .
با جريان ها و مسائل سياسي داخل و خارج از كشور آشنايي كامل داشت و با تسلط و قدرت كم نظيري قادر بود پيچيده ترين مسائل را تحليل و با قلمي شيوا تحرير نمايد . پس از پيروزي انقلاب به خدمت در آموزش و پرورش روي آورد و شغل شريف معلمي را در جنوب شهر تهران برگزيد .
به دانش آموزان خود مي گفت : " آيا مي دانيد براي چه پشت اين ميز نشسته ايد ؟ براي آن كه بتوانيد عنصري مفيد در جامعه جهت رسيدگي به درد محرومين كه خود نيز از آنان هستيد ، باشيد . بتوانيد در يك پست حساس انقلابي فعال باشيد و خود كه از قشر مستضعفين هستيد باري از دوش مستضعفان برداريد ."
به هنگام آغاز انقلاب دوم ، او از پيش قراولان دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در تسخير لانه جاسوسي آمر يكا در تهران بود و در مدت يك سال و اندي كه اين مركز توطئه و فساد و جاسوسي در تسخير آنها بود ، مسئوليت هاي حساس ، همچون مسئوليت برگزاري و انجام گردهمايي را بر عهده داشت .
همچنين از طرف دانشجويان در مراسم عبادي _ سياسي نماز جمعه سخنراني مي نمود و در چندين نوبت نيز اطلاعيه هاي افشاگرانه آنان را قرائت نمود . فروتن ، متواضع و با تقوا بود و آتش عشقي عميق به اسلام و امام در دلش زبانه مي كشيد و به او در فعاليت هاي خستگي ناپذيرش حرارت مي بخشيد .
شهادتنامه ...
مهدي رجب بيگي عضو فعال جهاد سازندگي يكي از تسخير كنندگان لانه جاسوسي آمريكا ، مبارز خستگي ناپذير جبهه ضد استكباري و خصم آشتي ناپذير همه دشمنان اسلام ، در روز 5 مهر 1360 در بلواي شوم منافقين به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
پزشكي قانوني علت شهادتش را به شرح زير گزارش كرده است :
" علت مرگ اصابت گلوله و يا مواد منفجره به شكم و سينه و دست چپ كه شكستگي دست چپ (ساعد) دارد و قسمتي از روده ها از محل آسيب شكم خارج شده ... "
از مرگ او فقط استكبار جهاني شاد شد و بس . اما قسم به صبح پيروزي اسلام كه دشمنان اسلام تقاص اين خون پاك را به سختي پس خواهند داد . يادش گرامي باد .
شعر زير سروده اي از شهيد مهدي رجب بيگي است . از او وصيت نامه اي بر جاي نمانده است ، اما اين شعر بهتر از هر وصيتنامه اي گوياي راه خونبار و خصايص اخلاقي و انساني اوست .
خون شدم دلم خدايا ، رحمي نما به حالم ، از دوري رفيقان آشفته شد خيالم
تا قله هدايت ، ياران من برفتند ، گم گشته ام خدايا در كوچه ظلالم
همچون پرنده عاشق ، من عاشق پريدن ، اندر غم شهيدان بشكسته هر دو بالم
............
از شاهدان تاريخ ديدار تازه گردد ، فالي گرفته ام دوش ، خوبين نمود فالم
آيم به سوي جنت تا رويتان ببينم ، مهمان شوم شما را گر حق دهد مجالم
مزار شهيد : بهشت زهرا ، قطعه 24 ، رديف 97 ، شماره 4