یادی از حجتالاسلام «محمد اصلانی»، روحانی که در حرم رضوی به شهادت رسید توجه خاص شهید به برنامههای فرهنگی سبب شد مناسبتهای مختلف بهشکل متفاوت و با حضور گسترده مردم برگزار شود. یکی از این برنامهها اجتماع صادقیون است که پایهگذار اصلی آن در پهنه سیدی شهیداصلانی بوده است؛ «نگاه شهید اصلانی اینطور بود که عزاداری برای شهادت امامصادق (ع) نسبت به ایام محرم و صفر مظلوم واقع شده است؛ به همین دلیل هر سال در یک نقطه از پهنه، اجتماع صادقیون با حضور گسترده مردم برگزار میشد.»
چشم داشتی به مزایای شغلش نداشت زمانی که پدرم علاوه بر بخش صحافی، در قسمت بازرسی تعاونی نیز مشغول به کار بود، در قرعهکشی لوازمخانگی برنده شد. ایشان با آنکه به حق در قرعهکشی برنده شده بود؛ اما لوازم خانگی را نپذیرفت. نمیخواست این مسئله باعث سوءتعبیر از سوی همکارانش شود و اینگونه تصور نشود که خدایی نکرده سِمت بازرسی تعاونی را به جهت چشم داشت به چنین مزایایی پذیرفته است. پاسدار حضرت امام(ره) با آغاز جنگ تحمیلی، پدرم علاقه شدیدی به حضور در مناطق جنگی داشت و همواره عطش عجیبی برای رفتن به جبهه
خوشحالی دانشآموزان خیلی برایش اهمیت داشت شهدای ترور، شهدایی هستند که نه در لباس رزم بلکه در لباس خدمت به مردم و کشور دشمن را ناگزیر به حذف آنها کرد، شخصیت و منش زندگی شهدا نکات حائز اهمیت دارد. شهید محمد غفاری یکی از 17000 شهید ترور است. وی مدیر مدرسه بود که در طول حیاتش نه تنها درس زندگی به دانشآموزان میداد بلکه تاثیر بسزایی بر اقوام و همکاران گذاشت. تیم سرگذشت پژوهی بنیاد هابیلیان در جهت معرفی شهدای ترور با برادر شهید محمد غفاری در رابطه با شخصیت و منش این شهید به گفتوگو
شهید محسن ظهیری ارادت به امام خمینی (ره) محسن علاقه وصف نشدنی به امام خمینی (ره) داشت. چند مرتبه نیز برای دیدار امام(ره) به حسینه جماران رفته بود. او حتی زمانی که امام (ره) از دور میدید، اشکهایش جاری میشد و میگفت: «امام نورایت خاصی دارد و آدم را به سمت خودش جذب میکند.» به عشق حضرت رقیه (س) مدت زیادی نگذشته بود که متوجه شدم من و همسرم کاملا هم کفو هم هستیم و هیچ مشکلی بین ما وجود ندارد. من و خانوادهام هیچ آشنایی با محسن نداشتیم. ماجرا از این قرار بود که محسن تصمیم به ازدواج گرفته
جبهه رفتن وظیفه است زمانیکه جنگ تحمیلی آغاز شد، علی بلافاصله به جبهه رفت. گاهی به او میگفتیم حالا که ازدواج کردهای و مسئولیت خانواده را برعهده داری، به جبهه نرو؛ اما علی میگفت: «نه. جبهه رفتن وظیفه است و هر چه خدا بخواهد همان میشود.» وصیت شهید مدتی قبل از آنکه پسرش در سال 1360 بهدنیا آید به جبهه رفته بود. وصیت کرده بود: «اگر صاحب فرزند پسر شدم، سالار شهیدان امام حسین (ع) الگویش باشد و اگر صاحب دختری شدم، حضرت فاطمه (س) الگویش باشد.» پس از آن که از جبهه بازگشت فرزندش بهدنیا آمد و نامش را محمدعلی
همسرم عاشق شهادت بود من در قم زندگی میکردم و ایشان در تهران مشغول کار بود. یکی از اقوام خانواده ما با شهید در ارتباط بود و مرا به ایشان معرفی کرد. اوایل پدرم موافق ازدواج ما نبود و میگفت دخترم را به غربت نمیدهم؛ اما تقریبا بعد از 3 سال پافشاری شهید و با واسطه اقوام که ضمانت ایشان را کرده بودند، به ازدواج ما رضایت داد. بعد از ازدواج من نیز به تهران نقل مکان کردم و به همراه شهید در محله امام زاده حسن تهران و در منزل یکی از اقوام ساکن شدیم. مردم به تظاهرات کنندگان پناه
ناگهان مادر شدم! ساده نبود، اصلاً. پلک زدم و دیدم که پدر، مادر و برادرم را یکجا ازدستدادهام و برادر دیگرم هم زخمی و فرستادهشده به بیمارستان. مانده بودم برای داغهایم گریه کنم یا با رمقی که در پاهایم نمانده بود، خودم را به بیمارستان برسانم؟ همه فکر و ذکرم این بود: «طاقت بیار داداش کوچیکه، به خاطر من هم که شده، طاقت بیار...» دختر جوانی که روزگار ناگهان با او از درِ «دریغ» و «فراق» واردشده پیش رویت نشسته باشد و بخواهی با او درباره آنچه به او گذشته حرف بزنی، خیلی
منافقین برادرم را در 21سالگی، وسط خیابان ترور کردند شهید ناصرعلی احمدی در سال 1339 در مشهد به دنیا آمد. همیشه برای حضور در مراسم مذهبی و مسجد پیشقدم بود . برای کمک به معاش خانواده، به ناچار تحصیل را نیمهکاره رها کرد و به استخدام دانشگاه مشهد درآمد. از همانجا فعالیتهای سیاسی و انقلابی خود را آغاز کرد؛ به طوری که او را به عنوان فردی مذهبی و سیاسی میشناختند. پس از پیروزی انقلاب و فعالیت گروهکهای معاند و آشوبگر، صحنه دانشگاه به محلی برای دامن زدن به درگیری و تشنج مبدل
مدیرکل شهیدی که حقوق مازادش را میبخشید «مبلغی را که به عنوان مدیر کلی دریافت میکرد را در وجه رزمندگان واریز میکرد و این کار را فقط برای رضای خدا انجام میداد.» به گزارش هابیلیان، حجت الاسلام شهید «علی ایرانمنش» در سال 1311 در کرمان و در خانوادهای تهیدست اما بیاعتنا به مال دنیا پرورش یافت. شهید «محمدجواد باهنر» نیز پسر داییش بود. آنها در هفت سالگی قرآن خواندن را از مادربزرگ خود آموختند. این دو دوست در سال 1331 پس از آن که سال پنجم را به پایان رساندند، برای گذراندن مدارج عالی تحصیلی به حوزه علمیهی قم عزیمت کردند، پس از
پسرم در آخرین روز خدمتش توسط جیشالعدل شهید شد شهید مهدی امینی 19شهریور1376 در سبزوار متولد شد. پدرش کارمند اداره راه و ترابری و مادرش خانهدار بود. تحصیلاتش را تا گرفتن مدرک دیپلم ادامه داد، سپس راهی خدمت سربازی شد. وی سرانجام 6اردیبهشت1396 در منطقه مرزی میرجاوه، استان سیستانوبلوچستان در درگیری با عناصر گروهک تروریستی جیشالعدل(جیشالظلم) به شهادت رسید. آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر گفتوگوی هابیلیان با مادر شهید مهدی امینی:
روایت مادر شهید خدادادی از شهادت فرزندش شهید صادق خدادادی 1مرداد1376 در روستای پسکمر در شهرستان سرخس متولد شد. پدرش میوهفروش و مادرش خانهدار بود. او در خانوادهای متدین پرورش یافت. تحصیلاتش را تا پایان مقطع راهنمایی ادامه داد، سپس به دلیل شرایط اقتصادی خانواده، ترک تحصیل کرد و همراه پدرش مشغول به کار شد. سال 1395 جهت انجام خدمت سربازی به زاهدان رفت و سرانجام صادق خدادادی 6اردیبهشت1396 حین رفتن به مرز میرجاوه به همراه چندتن از همخدمتیهایش، توسط عناصر گروهک تروریستی جیشالعدل به شهادت رسید.
روایتی از شهادت مظلومانه 11 مرزبان به دست گروهک تروریستی جیشالعدل شهید حجت کاظمی یکی از 11مرزبانی است که توسط گروهک تروریستی جیشالعدل(جیشالظلم) به شهادت رسید. وی 6مهر1376 در مشهد متولد شد. پدرش پارکبان و مادرش خانهدار بود. او در خانوادهای متدین بزرگ شد و تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند، سپس به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی خانواده، درس را رها کرد و مشغول کار شد. او سرانجام در سال 1395 برای انجام خدمت سربازی به زاهدان منتقل شد و در 6اردیبهشت1396 به شهادت رسید. آنچه در ادامه
مقاومت شهید طهماسبی زیر شکنجههای منافقین شکنجهی شاهرخ طهماسبی و به شهادت رساندن او سرآغازی برای خط شکنجهگری سازمان مجاهدین خلق بود؛ عملیاتی که هرچه از طول عمر چندروزهاش بیشتر میگذشت، ابعاد وحشیانهتری به خود گرفت و از شلاق زدن، به اتو کشیدن، سوزاندن و بریدن اعضای بدن رسید. با ابلاغ خط شکنجه و کلید خوردن عملیات مهندسی، واحدهای مختلف بخش ویژه درصدد تهیهی مقدمات عملیات و شناسایی سوژههای مشکوک برآمدند. از جمله اولین اقدامات تهیه خانهی تیمی مناسب بود. بخش ویژهی نظامی از این خانههای تیمی جهت انتقال افراد مشکوک به آنجا،
دلم میخواهد او به خوابم بیاید به گزارش هابیلیان به نقل از نوید شاهد، شهید پرویز سبزهغلامی پانزدهم مرداد 1335، در شهرستان آبادان ديده به جهان گشود. پدرش حسين، كاسب بود و مادرش كنيز نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. در جهاد سازندگي كار ميكرد. دوازدهم بهمن 1360، در بندرعباس مورد سوءقصد نيروهای سازمان مجاهدين خلق (منافقين) قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. پيكرش را در گلزار شهداي همان شهرستان به خاك سپردند. خاطرهای از
با ادامه دادن راه شهدایمان، نگذاریم خون آنان پایمال شود شهید «احمد جابری» از همان ابتدای نوجوانی در لباس بسیجی و بعد از آن با عشق فراوان به امام و انقلاب به عنوان پاسدار افتخاری در جبهه حضور داشت. بعد از اتمام جنگ، همچنان به شهادت در راه حق فکر میکرد و سرانجام سال 1372 به دست گروهک منافقین کوردل در شهرستان دهلران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. فاطمه علیکرمی همسر شهید میگوید: «با ادامه دادن راه شهدایمان، نگذاریم خون آنان پایمال شود.» فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان میشود.