زمانی که پدرم علاوه بر بخش صحافی، در قسمت بازرسی تعاونی نیز مشغول به کار بود، در قرعهکشی لوازمخانگی برنده شد. ایشان با آنکه به حق در قرعهکشی برنده شده بود؛ اما لوازم خانگی را نپذیرفت. نمیخواست این مسئله باعث سوءتعبیر از سوی همکارانش شود و اینگونه تصور نشود که خدایی نکرده سِمت بازرسی تعاونی را به جهت چشم داشت به چنین مزایایی پذیرفته است.
پاسدار حضرت امام(ره)
با آغاز جنگ تحمیلی، پدرم علاقه شدیدی به حضور در مناطق جنگی داشت و همواره عطش عجیبی برای رفتن به جبهه داشت. به نوعی که حتی چند مرتبه نیز از محل بسیج ادارات فرمهایی را برای رفتن به جبهه پُر کرده بود؛ اما توفیق حضور را پیدا نکرد. ارادت و علاقه بسیار زیاد او به امامخمینی(ره)، باعث گردید تا چند مرتبه برای پاسداری از خانه حضرت امام(ره) شرکت کند و به نوعی نبودنش در مناطق جنگی را جبران کرده باشد.
بیتفاوت نبود
پدرم با اینکه مسئولیت دو کار را بر عهده گرفته بود، هیچوقت خستگیاش را به خانه نمیآورد و با رویی خوش وارد منزل میشد. ایشان همیشه ما را به صورت غیرمستقیم به دو مسئله سفارش میکرد: اول حفظ احترام مادر و بزرگترها و دوم در بحث تحصیل بچهها تاکید ویژهای میکرد به طوری که بچههای اقوام و همسایهها نیز از مسائل رسیدگی به درسها و تدریس ایشان بهرهمند بودند. از خصوصیات دیگر پدرم این بود که به هیچ عنوان زیر بار حرف زور و تحمیل شده نمیرفت و دیگر آنکه نسبت به اطرافیانش بیتفاوت نبود به طور مثال اگر بچهای یتیم میشد، مرتب میگفت که نباید از آنها غافل شد و در تلاش بود که هر کمکی از دستش بر میآید انجام دهد.
از مسائل اعتقادی نمیگذشت
بارها مشاهده کرده بودم که فردی مخالف مسائل اعتقادی و انقلابی پدرم بود؛ اما ایشان در مواجه با این افراد به هیچ عنوان از مسائل اعتقادی و انقلابی نمیگذشت و همواره با استفاده از آیات و روایات و استدلال قوی سعی در برطرف کردن شائبههای پیش آمده داشت و به نوعی طرف مقابل را قانع میکرد که منطق درستی را در پیش نگرفته است.