شاید تصور شود که بدبینانه به موضوع نگاه میشود ولی در اصل ماجرا تفاوتی نمیکند! سازمانهای بینالمللی یا عامل و ابزار دست قدرتهای سیاسی جهان هستند و یا به واسطه اعمال نفوذ آنها تبدیل به سازمانهایی خنثی و بیخاصیت شده اند.
اثبات این مدعا وضعیت امروز جهان است. سالهاست عربستان مردم یمن را به خاک و خون میکشد و نظرات سازمانهای بین المللی برای رژیم کودککش سعودی حکم کاغذپاره را دارد. تقریبا روزی نیست که یک فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی به شهادت نرسد ولی تمرکز سازمانهای جهانی بر روی محدود سازی جریان مقاومت در فلسطین و لبنان است.
و از همه عیانتر و رسواتر نوع مواجهه این سازمانها با جمهوری اسلامی ایران است. در حالی که ایران قربانی بیش از 17 هزار ترور از سال 1357 (1979 میلادی) تا سال 1390 است، ولی در عمل نتیجه همیشه عکس است و ما محکوم به نقض حقوق بشر هستیم!
دلیل اصلی را باید در کارکرد رسانهها دانست. سازمان های بین المللی نقششان تامین منافع قدرت های جهانی است مگر آنکه برای مجبور کردن ایشان به ایفای نقش خود فشار افکار عمومی زیاد باشد، کاری که امروز فقط از رسانه ها بر میآید. روی خاک ایران خون 17 هزار شهید ریخته شده است که سند مظلومیت این شهدا و ایران اسلامی است ولی در قاب رسانههای بین المللی، نه تنها آن 17 هزار نفر دیده نمی شوند، بلکه در محکمه قضاوت آنها، ایران محکوم به نقض حقوق بشر می شود!
امروز تروریستها قبل از آنکه مدل عملیات تروریستی خود را طراحی کنند، مدل انعکاس رسانهای آن و روایت آن را طراحی میکنند. رسانه برای تروریستها جزیی از عملیات تروریستی است و نه فرعی بر آن. گاهی رسانه نقش بزرگنمایی را دارد و گاهی نقش انتشار ترس و وحشت را و گاهی نقش تطهیر را! روایت سازی از ترور امروز راهبردی جدی در رسانههای اصلی تروریستها و رسانه های حامیان آنهاست.
کثیفترین حالت رسانههای حامی تروریستها، روایت سازی در توجیه ترور و تطهیر تروریست است! مدلی که از اول انقلاب اسلامی رسانههای مطرح و نام و نشان دار اروپایی و آمریکایی در قبال ترویست های منافقین، سلطنتطلب، تکفیری و... در پیش گرفتند و تا امروز نیز ادامه دارد.
پخش مستقیم همایش منافقین از سوی یکی از رسانه ها تا پرداختهای مستقیم و غیر مستقیم برای تطهیر گروهک تروریستی منافقین، یکی از برنامه های جدی رسانههای غربی(چه فارسی زبان و چه غیر فارسی زبان) در تمام این سالها بوده است.
جبهه رسانه ای انقلاب اسلامی در جنگ روایتها اگر چه در داخل کشور دستاوردهای خوبی داشته است و روایتهایی جذاب، قابل تامل و... برای مخاطب ایرانی تولید کرده است و حداقل عدد 17 هزار شهید ترور تا حدی توانسته است در ذهن افکار عمومی جا باز کند، ولی در حوزه بین الملل باید اعتراف کرد وضعیت مناسبی ندارد و روایت رسانههای حامی تروریسم پر رنگ تر است! شاهد این مدعا آزادی فعالیت اکثر این گروههای تروریستی است! البته میدان مقابله رسانهای، دیپلماسی و حقوقی با حوزه تروریسم در جهان بسیار پیچیده است و خصوصا اگر آن گروه تروریستی هدفش ایران بوده باشد که در این صورت از حمایت و دخالت مستقیم چند کشور از اعضای دائم شورای امنیت برخورارند که این امر کار را سختتر میکند.
ما در داخل موفقیت مان نسبی است، خصوصا آنکه گروههای تروریستی امروز هوشمندانهتر عمل میکنند و عملیاتهای ترور خود را نه مانند سال 60 آشکارا به خیابان میآورند بلکه با پوشش و استفاده از فرصت تجمعات مردمی، جان مردم را قربانی نیات شوم خود در پروژه کشته سازی میکنند؛ که حوادث خرداد 88 و آبان 98 از این دست بود. جنگ روایتها اصلیترین مرحله مقابله با تروریسم است. لذا تلاش متمادی این سالهای گروهک تروریستی منافقین برای تطهیر خود و محکوم کردن سیستم قضایی کشور در ماجرای مجازات تعدادی از منافقین پس از عملیات مرصاد بر اساس همین راهبرد روایت سازی است.
اما در فضای بین الملل کار بسیار سختتر و پیچیده تر است؛ چرا که مافیای رسانهای آمریکاییانگلیسی شبکه سازی گسترده ای از تعداد بالایی کانال های تلویزیونی و رادیویی برای سرتاسر جهان انجام داده است تا اولین روایتها را از حوادثی که در جهان رخ می دهد را او به ملیت های مختلف در جهان مخابره کند.
در ترورهایی که در سالهای گذشته توسط جریان ریگی یا ترور شهدای هستهای تا ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی رخ داده است، در حالی که جمهوری اسلامی در دسترسی سخت افزاری به واسطه تحریم ها دچار چالش است و در حوزه نرم افزاری هم در نوع تولیدات و جریان سازی ها ضعف هایی دارد، رسانههای حامی تروریست ها با روایت سازی، ریگی را در چشم افکار عمومی انسانی آزاده جلوه می دهد که چاره ای جز ترور نداشته است و یا ترور دانشمندان هسته ای ایران و یا فرمانده سپاه قدس برای حفظ امنیت جهانی لازم بوده است.
در واقع رسانههای انگلیسیآمریکایی در تقسیم بندی هماهنگی با ترویست ها چه گروهکها و چه دولتها قبل و بعد از ترورها وظیفهشان مشخص است که آیا باید با بزرگ کردن ابعاد خشونتِ ترور در دل مردم ترس ایجاد کنند و یا باید با روایت سازی افکار عمومی را قانع کنند این ترور برای حفظ امنیت آنها لازم است!
در این جنگ روایتها، سادهترین و اشتباه ترین کار سکوت است و نظاره کردن بازی عملیات روانی دشمن. اما چه باید کرد؟
ما با یک جنگ چند بعدی رو به رو هستیم. ما هم باید چون دشمن، رسانههایمان با کف میدان عملیات های دیپلماسی، حقوقی، مدنی و حتی امنیتی ... ارتباطی تنگاتنگ داشته باشند و البته تعریفمان را هم از رسانه اصلاح کنیم. رسانه انقلاب اسلامی لزوما فقط رسانه ملی و یا خبرگزاری رسمی نیست بلکه هر آنچه که ماهیت آن رسانه است و می تواند پیام را به مخاطب منتقل کند در سبد تصمیم ما جا خواهد گرفت.
رسانه ما در جنگ روایت ها باید بداند که لحظهای تعلل ممکن است خسارت بار باشد. باید مخاطب خود را گسترده کند، افکار عمومی کشورهای حامی تروریستها را همچون فرانسه، انگلیس، آمریکا و... هدف روشنگری خود قرار دهد. در سبد رسانههای منتقل کننده پیام، باید برای تمام گونههای رسانه و تمام قالبهای رسانهای همچون فیلم و سریال و مستند و فیلم کوتاه و خبر و مناظره تا رسانههای اجتماعی چون توییتر و اینستاگرام و ... جا باز کند.
گاهی یک قطعه موسیقی بهتر از دهها ساعت خبر و تحلیل می تواند نقش روشنگری را ایفا کند به شرط آنکه درست و به موقع و حرفهای کار انجام شود.
دیپلماسی حقوقی، سیاسی، رسانهای و ... ما باید پا به پای حرکت خود برای ایفای حقوق مردم ایران به عنوان اصلی ترین قربانیان تروریسم از رسانه بهره ببرد. اگر قرار است از فلان گروهک تروریستی به سازمان های بین المللی شکایتی صورت گیرد، باید رسانه انقلاب اسلامی در فضاسازی برای اقدام به شکایت و ایجاد مطالبه در نخبگان و افکار عمومی جهان برای برخورد صریح با آن نقش ایفا کند. باید اولین و درست ترین و جذابترین روایت برای افکار عمومی جهان از سوی رسانه ما اتفاق بیافتد.
اگر میخواهیم از ظرفیت رسانه انقلاب اسلامی برای روشنگری در افکار عمومی جهان استفاده کنیم، تا پیله مافیای رسانهای انگلیسیآمریکایی را از دور خود بکنند و به حقیقت قربانی تروریسم بودن ایران پی برند باید چند کار کرد:
- قبول کنیم جنگ روایتها با مافیای رسانهای جهان یک جنگ نامتقارن است و چنین جنگی اصول خود را دارد. ما نمی توانیم بصورت کلاسیک به جنگ رسانهای تروریست ها و حامیانشان برویم و باید اصول جنگ پارتیزانی در حوزه رسانه را طراحی و عملیاتی کنیم.
- رسانههای داخلی و خارجی همسو با انقلاب اسلامی و ضد استکباری در جهان را با دیپلماسی قوی هم هدف و هم خط کنیم.
- برای بهره گیری از رسانههای غیر رسمی همچون توییتر برای شخصیتهای سیاسی و یا سلبریتیهای کشورهای هدف برنامه داشته باشیم.
- گستره جغرافیایی برد رسانههای هم هدف و هم خط خودمان را در جهان افزایش دهیم.
- قالبهای مختلف رسانه ای را در کنار مباحث خبری فرصت بدانیم، خصوصا قالب های هنری.
- کنشگری های مدنی را مکمل عملیات های رسانهای بدانیم. مثلا نمایشگاهی از عکس های ترور در یک مقر سازمان بین المللی.
- طراحی عملیات های رسانه ای هوشمندانه برای در تله انداختن رسانههای حامی تروریستها. به عبارتی کاری کنیم که آن رسانهها ناچارا و یا از سر اشتباه پیامی را که ما می خواهیم مخابره کنند.
جنگ پارتیزانی یعنی شکستن قواعد بازی مافیای رسانهای جهان. فرض کنید وزیر خارجه یا رییس جمهور قرار است در مقر رسمی سازمان ملل سخنرانی کند. او دختر بچه یکی از شهدای ترور را بغل کند و در همان حال نسبت به پشتیبانی کشورهای حامی ترویست ها اعلام شکایت به نهادهای بین الملی کند. چند رسانه نیز مصاحبه ای از دختربچه پخش کنند. چند نفر چهره شاخص جهانی توییتی بزنند و نقاشی که دخترک برای پدرش کشیده است را نشر دهند...
اینها نشدنی نیست، هماهنگی و جبهه سازی و اتاق عملیات می خواهد. عزمی راسخ می خواهد تا صدای مظلومیت مردم ایران و قربانیان تروریسم را به گوش جهان برساند.