«تجاوز به حقوق بشردوستانه بین المللی»(آخر)

سازمان مجاهدین خلق در عراق بعد از اشغال

Monafegh Dc

بعد از سرنگونی حکومت صدام در عراق تشکل ها ، احزاب و نیروهایی در جامعه عراق ظهور کردند که اهداف گوناگونی داشتند و می توان آنها را به چند دسته اصلی تقسیم کرد :

الف : احزاب ، سازمان ها ، شخصیت ها و نیروهایی که اپوزسیون مسلح صدام بوده و در حال حاضر در دولت سهیم هستند ، مانند دو گروه اصلی کردی در شمال عراق به رهبری طالبانی و بارزانی و تشکل شیعی در مرکز و جنوب عراق به نام مجلس اعلای انقلاب اسلامی به رهبری حکیم و حزب الدعوه که نخست وزیران عراق (جعفری و مالکی ) وابسته به آن بودند و هم چنین جریان شیعی مقتدی صدر .

ب : گروه هایی که با نیروهای ائتلاف و احزاب اصلی تشکیل دهنده دولت عراق درگیری مسلحانه دارند که این گروه ها به دو بخش اصلی تقسیم می شوند :

1. نیروهای القاعده به رهبری ابو معصب زرقاوی که چندی پیش کشته شد .

2. نیروهای باقیمانده از حزب بعث و طرفداران صدام که عمدتاً سنی مذهب می باشند.

ج : جبهه ای از نیروهای سنی که از یک سو با دسته اول به جهت تأثیر گذاری بر صحنه سیاسی عراق ارتباطاتی دارد و از دیگر سو ، اعمال و رفتار جنایت بار دسته دوم را تأیید و عملاً آن را تریوج می کند.این جبهه از احزاب شیوخ عشایر و افرادی تشکیل شده است که قبل از سقوط صدام وجود نداشته است ولی افراد آن قبلاً با ارگان های اطلاعاتی و نظامی صدام حسین همکاری داشته و اساساً جزو اپوزسیون نبودند . سازمان مجاهدین ارتباطات گسترده ای با این دسته را به منظور توجیه حضور خود پس از صدام در عراق برقرار کرده و اتحاد نانوشته ای برای پیش برد اهداف حزب بعث و تشکیل حکومتی همسو با صدام میان این دو ایجاد شده است. این دسته به لحاظ اثرگذاری بر اوضاع سیاسی به طور کامل تا کنون ناتوان بوده و نتواسته قواعد دمکراتیک اجتماعی را رعایت کند.

در مورد حضور منافقین و وضعیت آنان در عراق بعد از صدام هم بهتر است به این سؤال پاسخ داده شود که چرا مجاهدین خلق همچنان برای حضور در عراق پافشاری می کنند ؟

بعد از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و سرنگونی صدام حسین موجودیت مجاهدین خلق در عراق به خطر افتاد ، خطری که آنان را تهدید می کرد از دو جانب بود :

خطر اول : نیروهای آمریکایی و مجامع بین المللی ، که مجاهدین را یک گروه تروریستی و نزدیکترین هم پیمان صدام معرفی کرده اند. امریکایی ها بعد از خلع سلاح سازمان مجاهدین آنان را از سایر نقاط عراق جمع آوری نمودند و به قرارگاه اشرف منتقل کردند و دامنه فعالیت آنان را به همان قرارگاه محدود کردند .( البته به بهانه مبارزه با تروریسم )

به عبارتی امریکایی ها که نیاز به یک انرژی مجانی برای مقابله با برخی عناصر و به خصوص مهار ایران داشتند. از مجاهدین خلق تحت عنوان کنوانسیون چهارم ژنو حمایت کردند .

پس در یک نگاه کلی ما بین امریکا و مجاهدین پیمانی دو جانبه مبنی بر نیاز این دو به یکدیگر برقرار شده است این در حالیست که دولتمردان و مردم عراق همانند سران عشایر عراق خواستار اخراج گروهک مجاهدین هستند ، چون آنان مزدوران رژیم سابق عراق بوده و در سرکوب قیام شیعیان در جنوب و کردها در شمال عراق ( سال 1991) نیز مشارکت داشتند .

خطر دوم از طرف مردم و نیروهای اپوزسیون مسلح صدام بود ، مثل حزب دموکرات کردستان عراق و مجلس اعلا که مجاهدین را به دلیل جنایاتی که در عراق مرتکب شده بودند به عنوان شریک جرم صدام معرفی می کردند و خواستار اخراج هر چه زودتر سازمان مجاهدین از عراق هستند .

استدلال امریكایی ها از تحت كنوانسون چهارم ژنو قرار دادن سازمان مجاهدین خلق مبارزه با تروریسم بود .امریكا به عنوان یك كشور اشغالگر وظیفه برقراری نظم در كشور اشغال شده (عراق) را برعهده داشت پس به بهانه این كه سازمان مجاهدین خلق یك گروه تروریستی است آنها را تحت كنوانسیون چهارم ژنو و زیر نظر خود قرار داد تا این سازمان را محدود كند.

سازمان مجاهدین خلق با قرار گرفتن تحت نظارت امریکایی ها از امتیازاتی مثل دسترسی به صلیب سرخ و...برخوردار شدند.

در تاریخ 7 مرداد ماه 1383 شمسی ، برروی تلکس خبرگزاری ها،خبری از روزنامه بوستون گلاب نقل شد که تأکید می کند : " با وجود قرار داشتن گروه تروریستی مجاهدین خلق در فهرست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا ، مقام های امریکایی از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و صلیب سرخ درخواست کرده است که به اسکان دوباره اعضای گروهک مجاهدین کمک کنند ."

در این مقاله قید شده است که اعضای سازمان مجاهدین خلق که در کمپ اشرف تحت نظارت آمریکایی ها هستند از بازگشت به ایران بسیار بیم دارند و با این حال به طور فزاینده ای از جانب عراق طرد می شوند .

در این جا این نكته قابل ذكر است گزینه های پیش روی سازمان مجاهدین خلق برای آینده به قرار زیر است :

1- بازگشت به ایران

2- پذیرفته شدن در كشور ثالث

3- درخواست پناهندگی از سازمان های بین المللی مانند كمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد

4- استمرار اقامت در عراق ( باقی ماندن در قرارگاه اشرف )

در آخر این نكته را باید متذكر شد كه شاید سازمان مجاهدین خلق بعد از حضور آمریکایی ها در عراق و بدون وجود پدر خوانده خود- صدام- به جایگاه و منش اقتدارگرایانه خود باز نگردند ، اما همچنان که پیشتر گفته شد سازمان مجاهدین خلق حتی با وجود خلع سلاح از سوی آمریکایی ها همچنان چشم امید به دول اروپایی و امریکایی برای ادامه حیات خود دارند و حاضرند مزدوری امپریالیسم را بکنند که زمانی شعار مقابله با آن را سر می دادند !

پایان كار مجاهدین ، آنچنان معلوم و آشکار نیست اما هر چه هست مطلوب نخواهد بود و حتی در نزد دولتمردان آمریکایی نیز در پرده ای از ابهام قرار دارد !

 

نتیجه گیری :

سازمان مجاهدین خلق در دهه 1960 توسط گروهی از دانشجویان ایرانی چپ گرا شکل گرفت . بعد از انقلاب ایدئولوژی التقاطی آنان مانع شد تا به دولت جمهوری اسلامی ایران بپیوندند .بعد از فرار از ایران در حالی كه به شدت ، بنا به گفته وكیل سابق رجوی با مشكل مالی مواجه شده بودند به عراق پناهنده شدند و صدام حسین از رجوی همچون یك دولتمرد استقبال كرد .

صدام حسین که همیشه نقشه های توسعه طلبانه ، بخصوص برای دست یافتن به آبهای خلیج فارس در سر داشت و به همین خاطر به ایران و کویت حمله نمود در ازای بخشیدن یکسری تسلیحات و خاک عراق و وعده و وعیدهای فراوان به رجوی و گروهش نظر آنان را برای شرکت در جنگ ،در مقابله و سرکوب کردها و شیعیان جنوب عراق جلب كرد تا از مجاهدین خلق به عنوان ابزاری جهت سرکوب دشمنان داخلی خود و فشار بر دشمن خارجی خود یعنی ایران استفاده نماید.

رابطه صدام و سازمان مجاهدین خلق نیازی دو سویه بود. سازمان مجاهدین خلق از حق حیات و خاک عراق استفاده می کردند و در زیر لوای حمایت کورکورانه صدام هرازگاهی دست به اقداماتی علیه رژیم ایران و تبلیغات رسمی در این باب می زدند و صدام حسین نیز با استفاده از این نیرو بسیاری از مخالفین خود را خاموش می ساخت . او حتی در 8 سال جنگ ایران و عراق نیز از مجاهدین و کمک هایشان بهره مند بود .

اما رؤیای این اتحاد با حمله آمریکایی های صلح طلب و مدافع حقوق بشر ! نقش بر آب شد و اعضای سازمان مجاهدین خلق در کمپ اشرف که تحت نظارت و محدوده اشغالی آمریکایی ها بود دستگیر و خلع سلاح شدند .و صدام حسین به یکباره از صحنه سیاست بین الملل محو شد .

در خصوص چگونگی وضعیت سازمان مجاهدین خلق در عراق ابتدا بهتر است در خصوص کنوانسیون چهارم ژنو صحبت شود :

امریکایی ها بعد از خلع سلاح سازمان مجاهدین خلق آنان را در کمپ اشرف نگهداری نموده ، در حالی که اکثریت رجال سیاسی و دانشمندان و یا حتی سران عشایر و مردم دیگر عراق خواستار اخراج گروه تروریستی مجاهدین خلق از سرزمین شان بودند .

توافق سیاسی ایالات متحده امریکا در نظام بین الملل آن گونه است که اگر چه مجاهدین خلق نه زیر مجموعه مجروحین جنگی و بیماران جنگی و نه اسیر جنگی و غیر نظامیان ، مشمول کنوانسیون چهارم ژنو تلقی نمی شوند ، اما امریکا این گروه را در زیر مجموعه این کنوانسیون قرار داد .

در توضیح وضعیت تحت الحمایگی سازمان وشمولیت كنوانسیون چهارم ژنو بر این گروه باید گفت :كنوانسیون چهارم ژنو وظایف وحقوق دولت اشغالگر را در سرزمین اشغالی تعیین می كند .براساس این كنوانسیون كه بیشتر بر رفتار با غیر نظامیان در زمان جنگ نظارت دارد افراد تحت الحمایه كسانی هستند كه تحت كنترل یك قدرت اشغالگر یا یك كشور درگیرمخاصمه قرار گرفته اند . از مهمترین حقوقی كه بر این افراد تعلق می گیرد این است كه از حمایت اشغالگر دربرابر مجازات جمعی واخراج برخوردارند.

تناقضی كه در توافق نامه پنتاگون ( یا فرماندهی نیروهای ائتلاف) و سازمان وجود دارد این است كه پس از ژوئن 2004 که نقش امریكا به عنوان دولت اشغالگر در خاك عراق پایان یافته بود،امضاء گردید. یعنی از روزی كه فرماندار امریكایی عراق "پل برمر" مسئولیتش را به نخست وزیر دولت موقت "ایاد علاوی" واگذار نمود ، امریكا دیگر نقش حقوقی خود را به عنوان اشغالگر طبق همان كنوانسیون ژنو از دست داد و لاجرم در مقام چنین تصمیم گیری نبود.

این تناقض البته می تواند مفهوم مستتر دیگری را به ذهن متبادر كند و آن این است كه امریكا در واقع امر ، هنوز خود را اشغالگر می داند !

بعد از دو دهه پیوند عمیق و همه جانبه سرنوشت رژیم صدام و سازمان، رجوی دیگر نمی تواند امكان حیات مستقلی برای این گروه از هم پاشیده و متلاشی شده ، تصور کند و سازمان مجاهدین خلق به فرجام تاریخی خود رسیده و میراثی از درد و رنج و خون و عبرت برای تاریخ ایران معاصر بر جا گذاشت.

ادامه حضور غیرقانونی این گروه در عراق ،حاصل چیزی نیست به جز سستی اصول حاکم بر نظام بین المللی که هر ازگاهی به خاطر نفع کشوری قدرتمند در صحنه جهانی تغییر کرده و تفسیر می شود .

اما دلیل ماندن سازمان مجاهدین خلق بعد از سرنگونی صدام كه حامی اصلی سازمان بود را می توان اینگونه بررسی كرد:

اهمیت استراتژیکی ایران در منطقه برای منافع امریکا آنچنان حائز اهمیت است که حاضر است حتی گروهکی تروریستی را برای مقابله و مهار ایران مورد استفاده قرار دهد ، گروهی که به تأیید کارشناسان آمریکایی قادر نیست کوچکترین خدشه ای به ایران وارد سازد.

آمریکایی ها در حالی از مجاهدین خلق عملاً حمایت می کنند که مدعی دفاع از حقوق بشر در صحنه بین المللی هستند،این در حالی است که صرفنظر از تمام جنایتهای این گروه و بنا بر گزارش سازمان دیده بان خاورمیانه که سال پیش انتشار یافت ، اعضای مجاهدین زندانی و شکنجه می شوند و حق خروج از اردوگاههای خود را ندارند. از سویی باند رجوی نیز با تغییر سیاست هایش مجبور شده است كه پس از خلع سلاح و به ویژه در دو – سه سال اخیر با تعریف وتمجید از اعضای سازمان برای نگهداشتن شان در كمپ همانند اشرفیان و... به آنها انگیزه های لازم برای ماندن در عراق را بدهد.

اما سؤال مطرح در اینجا فایده مجاهدین خلق برای امریکاست . به نوشته لس آنجلس تایمز بخش زیادی از اطلاعات مربوط به فعالیت های هسته ای ایران از گروه ضد ایرانی به نام شورای ملی مقاومت ایران ( مجاهدین خلق ) به دست آمده است. نیوزیک نیز گزارش داد ممکن است اعضای سازمان مجاهدین خلق از سوی دولت بوش علیه ایران مورد استفاده قرار گیرند . در این گزارش قید شده برخی از غیر نظامیان پنتاگون و برنامه ریزان اطلاعاتی آن کشور امیدوارند بتوانند گروهی از خبرچینان را از میان زندانیان کمپ اشرف انتخاب کنند و برای فعالیت جاسوسی آموزش دهند .

در این راستا به بهانه مبارزه با تروریسم اعضای سازمان را در كمپ اشرف نگهداری می كنند تا در زمان و مكانی لازم نیروی بالقوه سازمان را تبدیل به نیرویی بالفعل وقابل استفاده در راستای دستیابی به اهداف خود بكنند .

در باره وضعیت آینده سازمان مجاهدین خلق چند گزینه پیش روی جهانیان قرار گرفته است :

گزینه اول : تلاش برای اسکان دوباره مجاهدین در یک کشور ثالث ، بدیهی است که کشورهای جهان با چنین گزینه های مخالفت ورزیده و به چنین فرضی رضا نخواهند داد، ضمن این که اگر افرادی از مجاهدین نیز پناهندگی سایر کشورها را داشته باشند ، حتی به حیث افراد از آنجا که مسئله وابستگی آنان به یک گروه تروریستی مطرح است ، هیچ چشم اندازی در این زمینه وجود ندارد. از این بابت سخت گیرترین مراجع ، دادگاههای آمریکا است که ذره ای انعطاف در این باره ندارند.بنا بر این امکان جابجا کردن گروه مطلقاً وجود ندارد و برائت افراد از این گروه نیز باید محرز گردد.

گزینه دوم : اسکان و ایجاد پناهگاه در داخل عراق است . توضیح این که آمریکا ، وضعیتی قانونی برای ادامه حضور این گروه در عراق که طبیعتاً می تواند پناهندگی سیاسی و یا مشابه آن باشد را با وجود دخالتهای صریح و قاطع دولت عراق نمی تواند پیدا کند و تنها در صورتی می تواند آنان را در خاک عراق نگهداری کند که به صورت اردوگاه تحت نظر کمیساریای عالی پناهندگان باشد و مطلقاً ارتباطی با جامعه عراق نداشته باشند.

گزینه سوم : تحویل به جمهوری اسلامی ایران است.بحثی که برخی از دولتمردان عراق آن را مطرح کرده اند این است که ایران باید در این زمینه یک عفو عمومی بدون قید و شرط بدهد ، در حالی که ایران اصولاً با قید بدون و شرط موافق نیست و محاکمه آمران اصلی جنایات این گروهک را خواستار است و در مورد افراد بدنه و اعضای ساده آنچنان که تا کنون نیز نشان داده است ، عفو و اغماض را در دستور کار خود قرار داده و از بازگشت آنان به آغوش خانواده های شان استقبال می کند.

اما واضح و روشن است كه امریکایی ها خواهان استفاده ابزاری از مجاهدین خلق هستند . از سویی در صورت عملی شدن گزینه دوم از مجاهدین خلق و انرژی مجانی آنان، در سرکوب و مقابله مخالفین شان در عراق و مبارزه با شیعیان استفاده کنند و از سوی دیگر ایالات متحده خواهان معاوضه آنان در ازای دریافت امتیاز از ایران است. به عنوان نمونه چندین نوبت معاوضه اعضای سازمان مجاهدین خلق با اعضای القاعده که ادعا می شود در زندان های ایران در بازداشت به سر می برند طرح شده است . همچنین جنگ طلبان آمریکایی سر آن دارند از سازمان مجاهدین خلق به مانند اهرمی علیه ایران استفاده کنند .

بحثی که در اینجا مهم جلوه می نماید آن است که قرار گرفتن مجاهدین خلق در زیر لوای کنوانسیون چهارم ژنو تا زمانی اعتبار داشت که دولت دائم در عراق ایجاد نشده بود.اما بعد از آن امریکا یا باید آنان را به دولت عراق بسپارد یا پیش از آن در مورد سرنوشت این گروهک تروریستی با مجامع بین المللی به توافق برسد .

لذا با منتفی شدن مورد دوم در حال حاضر که دولت دائمی سرانجام موفق به استقرار در عراق شده است باید سرنوشت مجاهدین به دولت دائمی عراق سپرده شود.

اگر چه اخیراً ادعا شده است که صلیب سرخ بین المللی و کمیساریای عالی پناهندگی وضعیت حفاظت شده مجاهدین تحت کنوانسیون چهارم ژنو را به رسمیت شناخته اند ، اما این بخش نیز ضوابط و قانونمندیهای خاص خود را دارد.

کمیساریا و صلیب سرخ می توانند مانع از انتقال اجباری آنان به مکان دیگری شوند ، اما نمی توانند اجباراً به دولت عراق حضور آنان را تحمیل کنند.

در همین جا توجه به این مطلب نیز خالی از لطف نیست ، در حالی که کنوانسیون چهارم ژنو تأکید دارد که افراد مشمول آن از آزادی و حق انتخاب برای زندگی در سرزمین محل نزاع ، کشور خود و یا کشور ثالثی برخوردارند اما رهبران سازمان مجاهدین خلق در طی سال های گذشته بارها از اعضا تعهد گرفتند که به هیچ وجه عراق را ترک نکنند و حتی اجازه ملاقات آنان را با خانواده هایشان نمی دهند! و این موارد مغایر با آزادی انسان تلقی می شوند و از این گذشته اجازه مصاحبه آزادانه صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگی را با اعضاء نمی دهند.

بنا به تصریح کارشناسان " حقوق بشردوستانه بین المللی" ،چنین رویه ای با روح کنوانسیونها در تناقض آشکار بوده و اساساً رسیدگی به این وضعیت را که لازمه اش وجود اراده و اختیار در میان مشمولین کنوانسیون جهت تعیین و تکلیف آنان می شود را به بن بست می کشاند.

به عبارتی آمریکا ، این نهادهای بین المللی را ملعبه دست یک گروه تروریستی قرار داده است که تلاش دارد ضمن بهره برداری از مزایای تحت پوشش قرار داشتن ، اهداف سیاسی خود را پیش ببرد ، امری که مجامع بین المللی به شدت آن پرهیز داشته و بر اساس وظیفه ذاتی خود ، مهار و کنترل چنین پدیده ای را از دولت عراق خواستار خواهند شد و به بازی پایان خواهند داد.

در یک نتیجه گیری کلی می توان اذعان داشت که امریکایی ها که به قول خود حافظ صلح جهانی هستند، همچنان برای بقای این گروهک تروریستی اصرار می ورزند تا در مواقع بحرانی از آنان استفاده کنند. به عبارتی می توان گفت امریکا، سازمان مجاهدین خلق را به عنوان وسیله ای برای ضربه زدن به ایران نگه داشته و مانع مجازات این محکومین در عرصه بین المللی شده است .

نتیجه گیری این مباحث تلخ است چرا که اذعان می دارد با وجود مستندات و علل عمده امریکا مانع از مجازات سازمان مجاهدین خلق که بیش از 40 سال است در سطح بین الملل و یا در ایران و یا داخل کشوری همانند عراق دست به عملیات ضد بشری زده است، می باشد و امریکا پایبند شعار «دشمن دشمنم امکان دارد دوست من باشد» ، باقی خواهد ماند حتی به قیمت حفظ گروهک های تروریستی!!!


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31