اظهارات اخیر بنسلمان علیه ایران از چند زاویه قابل بررسی است. برخی، این اظهارات را نوعی خوشرقصی برای دونالد ترامپ توصیف کردهاند تا از این طریق واشنگتن را متعهد به تداوم سیاستها علی تهران کنند. برخی دیگر هم با اشاره به آن بخش از گفتههای سلمان کوچک که در حمایت از صهیونیستها بود، این حرفها را کاملکننده پازل رژیم صهیونیستی برای تفرقهافکنی در جهان اسلام دانستند.
با این همه، هدف اصلی و اولویت اول بنسلمان از این اظهارات هرچه که باشد، از یک موضوع نمیتوان بهسادگی چشم پوشید و آن اینکه حرفهای ولیعهد بیتجربه سعودی بهخوبی نشان میدهد که او بشدت عصبانی است. این عصبانیت را معمولا سیاستمداران باتجربه پنهان میکنند اما جوانان تازه به دوران رسیده، در کلامشان، این خشم را بروز میدهند.
بنسلمان هم بی تجربه است و هم عصبانی. او به هر دری میزند تا بتواند مقابل پیشرفتهای تهران را بگیرد. روزی در دامان واشنگتن غش میکند و روزی دیگر بیآبرویی نزدیکی به تلآویو را به جان میخرد. این عصبانیت البته مربوط به امروز و دیروز نیست. چند سالی هست که شکستهای سریالی ریاض، باعث شده تا مقامات این کشور در پرده سخن گفتن و حفظ ژست دیپلماتیک را کنار بگذارند و یک روز به ایران حمله لفظی کنند و روز دیگر به قطر. با این وجود در روزهای اخیر لحن بنسلمان علیه ایران بشدت تندتر شده است. دلیل این تشدید عصبانیت چیست؟
برای پاسخ به این پرسش باید کمی به عقبتر بازگشت. به پاییز سال پیش، آن هنگام که تروریستهای داعش در سوریه و عراق شکست خوردند و در عمل، پیمانکاران سعودی برای اشغال کشورهای منطقه نتوانستند در برابر نیروهای مردمی منطقه نقش مهمی ایفا کنند. پس از شکست تروریستها، بنسلمان که سعی میکرد با پناه گرفتن پشت تروریستها، خود را ناجی اهل سنت نشان دهد و نوعی خطکشی ناصواب میان شیعیان و اهل تسنن شکل دهد، مجبور شد از پرده برون آمده و نیات اصلی خود را در حمایت از رژیم اشغالگر قدس به نمایش بگذارد.
در واقع شکست تروریستها در عراق و سوریه و نیز پیروزیهای جبهه مقاومت در یمن عاملی شد برای آنکه همه جهان اسلام، چه شیعیان و چه اهل تسنن به این نکته مشترک برسند که بنسلمان، یک پیادهسوار در جبهه صهیونیستی است که بهجای نگرانی از وضعیت مسلمانان، سعی میکند به هر طریقی که شده منافع تلآویو را تامین کند. بنسلمان که میخواهد با چراغسبز تندروها در آمریکا و اسرائیل، بر تخت پادشاهی پدرش تکیه بزند، چارهای جز این ندارد که مانند غلامی حلقه به گوش، پیگیری کننده خواست صهیونیسم جهانی باشد و در این میان بهروشنی نیات خود در تقابل با جبهه مقاومت اسلامی در منطقه را به نمایش بگذارد.
بنابراین در کنار همه دستاوردهای چند ساله پیروزی ایران بر تروریستها، باید نقابافکنی از چهره پلید ولیعهد سعودی را هم اضافه کرد. یک پیروزی مهم که آبروی آلسعودی را در جهان اسلام بُرد و نشان داد که مدعی رهبری بر جهان اسلام، در عمل یک عروسک بیاختیار در دست دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهوست که میخواهد با لفاظی علیه ایران، شکستها و وابستگیهایش را جبران کند.