فرقان فتح لانه جاسوسي آمريكا را به عنوان بلواي گروگانگيري معرفي مي كند . گروه فرقان معتقد است كه جمهوري اسلامي براي تسلط بر برخي از چالش هاي داخلي به گروگانگيري دست زد . اين اهداف عبارت است از : -1خلع سلاح كردن مخالفان-2 استحكام پايه هاي حاكميت… |
فرقان و تسخير لانه جاسوسي آمريكا :
فرقان فتح لانه جاسوسي آمريكا را به عنوان بلواي گروگانگيري معرفي مي كند . گروه فرقان معتقد است كه جمهوري اسلامي براي تسلط بر برخي از چالش هاي داخلي به گروگانگيري دست زد . اين اهداف عبارت است از :
1. خلع سلاح كردن مخالفان
2. استحكام پايه هاي حاكميت
3. سركوب وحشيانه معترضان
4. پرونده سازي و زمينه سازي هاي عوام فريبانه
5. پيروزي در رقابت بين جناح هاي حاكم . (1)
از تحليل گران و نخبگان سياسي فرقان بايد پرسيد كدام نظام است كه براي حل مشكلات خود ماجراجويي كند و دشواري به مراتب بزرگتري را براي خود خلع كند تا مشكلات ريزتر را بر طرف سازد . وقتي يك نظام سياسي درگير مسائل شديد داخلي است ، منطق ايجاب مي كند حتي الامكان خود را از مسائل خارجي فارغ نمايد ، تا با آسودگي خاطر به حل معضلات داخلي بپردازد .
فتح لانه جاسوسي موضوع ساده اي نبود كه به محض دست يافتن به اهداف داخلي بتوان به سرعت از آن عبور كرد . از اين رو اين تحليل زماني درست جلوه مي كند كه دولت ايالات متحده دست روي دست گذاشته و منتظر حل و فصل مسائل داخلي ايران باشد . اين در حالي است كه دولت آمريكا در واكنش به تسخير سفارتخانه اش دست به اقداماتي زد كه عمده ترين آنها عبارت بود از :
• بلوكه كردن دارايي هاي ايران
• تحريم اقتصادي
• عمليات نظامي (عمليات دلتا)
• تحريك گروه هاي داخلي
• تحميل جنگ عليه ايران . (2)
هر كدام از اقدامات فوق كافي بود تا يك رژيم نوپا را از پاي در آورد ، بنابراين به يقين خود را در ورطه اين مشكلات انداختن نمي توانست با عرف رايج سياسي همسو باشد ، مگر اين كه بپذيريم نظام توحيدي و انقلابي جمهوري اسلامي اهداف بسيار بلندتري را دنبال مي كرد كه ارزش اين خطرات را پذيرا مي شد .
تسخير لانه جاسوسي كه در اثر اقدام انقلابي بيش از 400 نفر از دانشجويان پنج دانشگاه از دانشگاه هاي تهران به وقوع پيوست ، پاسخي به جنايات 25 ساله آمريكايي ها در ايران بود . لذا كارشناسان بي تجربه فرقان لازم بود پيش از آن كه اين اقدام را به چند هدف كوچك محدود كنند ، به ريشه هاي تاريخي اختلاف آمريكا و ملت ايران توجه مي كردند .
اما اكبر گودرزي در بازجويي هايي كه پس از دستگيري از وي به عمل آمد ، حادثه تسخير لانه جاسوسي آمريكا را چنين تحليل مي كند :
" اين جريان حركتي بنيادي و در جهت كسب استقلال و مبارزه واقعي با امپرياليزم آمريكا نمي باشد ، بلكه اين امر كه ضرورت و حركت نمايشي بود ، آن هم از طرف عواملي كه در عين وابستگي به رژيم حاكم فعلي با دولت موقت ، كه به غرب و آمريكا گرايش داشت ، موافق نبودند و بدين ترتيب زمينه سقوط آن دولت را فراهم آوردند و موقعيت خويش را تحكيم نمودند . " (3)
اقدامي كه دانشجويان خط امام با تسخير لانه جاسوسي آمريكا انجام دادند ، اهداف و پيامدهاي مهمي در بر داشت كه يكي از پيامدهاي آن بركناري دولت موقت بود . اين اقدام انقلابي آغازگر يك تداوم بود ، تداومي كه براي هميشه ادبيات انقلاب اسلامي را با مبارزه با آمريكا و فرهنگ سلطه جويانه غرب رقم زد .
آثار آن حركت انقلابي هنوز و حتي درخشان تر از گذشته در عرصه بين المللي و در رابطه ايران و آمريكا آشكار است ، اما اكبر گودرزي همچون ديگر تحليل هاي كينه توزانه اش آن را در حد شعار مي پندارد :
" امپرياليزم آمريكا سياست هاي خائنانه خود را هنوز هم ادامه مي دهد و مسئله سفارت و گروگان ها صرفاً به شعارهاي مداوم و روزمره تبديل شده است ." (4)
وي اين حركت را نمايشي مي داند تا يك حركت انقلابي ، اين در حالي است كه همه كشورهاي دنيا ، حتي كشورهاي انقلابي و ضد آمريكايي از شنيدن اين خبر انقلابي وحشت كردند .
اكبر گودرزي در تحليلي نادرست اقدام دانشجويان خط امام را به نفع كشورهاي غربي تلقي مي كند ، وي بر اين باور است كه دانشجويان مي كوشند تا مسئله غرب را از آمريكا جدا كرده و چنين وانمود سازند كه كشورهاي غربي عموماً نمي بايست مورد نكوهش قرار گيرند ، زيرا در واقع اين آمريكاست كه غرب را استثمار كرده است . (5)
جنگ عراق عليه ايران :
تا زمان آغاز جنگ ،31 شهريور 59 ، گروه فرقان به طور دائم در تحليل هاي سياسي خود بر غير اسلامي بودن و غير توحيدي بودن جمهوري اسلامي اصرار مي ورزيد ، اما در اين زمان چون عامل ديگري را در پديد آمدن جنگ نيافت ، اعلام كرد :
" اختلافات موجود ناشي از دو طرح كلي پان اسلاميسم و پان عربيسم در منطقه است كه سردمداري طرح پان عربيسم را عراق به عهده گرفته است و با تأييد بر ملت عربي سعي بر اين دارد جرياني در منطقه ايجاد كند و سردمداري طرح پان اسلاميسم را ديكتاتوري آخونديسم به عهده گرفته است ." (6)
اما براي اين كه ناقض موضع گيري هاي قبلي خود نباشد ، ادعا كرد كه اسلام مطرح شده اسلام آخوندي ، شيعه آخوندي و تشيع صفوي است . در حالي كه بدبين ترين ناظران و كارشناسان سياسي مي دانستند كه تنها اسلام ناب محمدي (ص) و اسلام انقلابي امام خميني مي توانست توازن سياسي منطقه را بر هم بزند .
از نوع رژيم هاي ارتجاعي كه فرقان مي شناخت در سطح منطقه فراوان يافت مي شود كه حافظ منافع غرب به ويژه ايالات متحده بودند . همه اين رژيم ها نيز به عنوان متحدين امريكا ، عراق را همه جانبه پشتيباني كردند تا نظام انقلابي جمهري اسلامي را ساقط كند .
فرقان در ادامه مي افزايد :
" آنچه در رابطه با خلق هاي محروم و بپا خاسته جهان به ارمغان مي آورد ، همانا مسخ و بي اعتبار كردن اسلام به عنوان انديشه رهايي بخش و مأيوس نمودن آنها از آزادي و استقلال و پذيرش جبر طاغوتي و ضد انقلابي است كه راهي براي رهايي از استعمار موجود نيست و ملت هاي استثمار شده محكوم به بردگي قدرت هاي غارتگر جهاني و رژيم هاي دست نشانده مي باشند و بايد وجود آنها را به عنوان جبر تاريخي و طبيعي به حساب آورند . " (7)
رژيم هاي مرتجع منطقه ، طبق اسناد و مدارك و شواهد و قرائن ، همگي در تحريك و حمايت از رژيم بعثي عليه ايران پيشتاز بودند . فرقان نگران آن است كه جنگ و مقاومت عليه صدام به اعتبار رژيم هاي ارتجاعي منطقه منتهي شود . فرقان نيز در تحليل هاي ناب خود ، مقاومت در جنگ كاملاً نابرابر را به ضرر رشد انديشه هاي رهايي بخش اسلام ارزيابي مي كند .
دفاع مشروع به طور قطع به سرافرازي و سربلندي نيروهاي مقاومت مي انجامد . تحليل كارشناسان سياسي و نظامي آگاه بر اين قضيه استوار بود كه جنگ عليه ايران به منظور اعاده نظم پيشين صورت گرفته است (8) و مردم و مسئولان ايران با آگاهي از اين موضوع بر پيشبرد اهداف انقلاب و حمايت از نظم انقلابي جديد استوار بودند .
اگر رژيم هاي ارتجاعي و ضد مردمي منطقه از انزوا خارج شده اند ، به دليل حمايت آنها از صدام و موفقيت هاي نظامي صدام در سال هاي اوليه جنگ بود . گروهك فرقان به جاي پرداختن به علل و ريشه هاي واقعي آغاز جنگ ، برخي تبعات فرعي را كانون توجه خويش قرار داده است ، تا همچون تمام نيروهاي ارتجاعي داخلي و خارجي ، نظام جمهوري اسلامي را به انفعال بكشاند .
پس از موفقيت هاي نظامي اوليه رژيم بعث و آغاز شكل گيري مقاومت رزمندگان اسلام ، قدرت هاي جهاني با اعزام هيئت هاي صلح بر آن شدند تا پس از تحميل جنگ ، صلح را نيز تحميل نمايند . فرقان اين فرآيند را منجر به كاهش شدت جنگ ارزيابي مي كند .
بر خلاف تصور فرقان ، نظام اسلامي با منطق قوي خويش ، دفاع مقدس را تا حصول عزت و شرف ادامه داد . فرقان مي گويد :
" با توجه به شركت همه جانبه رژيم هاي منطقه در كنفرانس و شركت افرادي همچون والدهايم ، بعد از سفرهاي موفقيت آميز نماينده اش يعني پالمه به منطقه و حصول اطمينان از محترم شمردن شدن قوانين بين المللي از سوي هر دو طرف درگيري هم اكنون بايد منتظر تحولات جديدي بود .
مسئله اين است كه با تحقق يافتن خواست هاي سياسي بين المللي كه قبلاً از آن ياد نموده ايم ، چه بسا كه در اين زمينه تلاش شود كه تب جنگ را كاهش داده و با ايجاد شرايط نه جنگ نه صلح تنها تحليل قدرت تجاوزكارانه هر دو طرف درگير تجويز شود ." (9)
پی نوشت:
1. جزوه نگاهي به ايران و جهان ، ص 8 ، براي اطلاع بيشتر از روند واقعه 13 آبان 58 رجوع كنيد به : احمد رضا شاه علي ، انقلاب دوم ، تهران ، مركز اسناد انقلاب اسلامي ، 1384
2. گروهي از كارشناسان مسائل سياسي معتقدند كه آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران در 31 شهريور 59 بعد از ناكامي آمريكايي ها در قبال ايران بود . وقتي دولت آمريكا از اقدامات خود عليه ايران طرفي نبست ، مجبور شد با تحريك و پشتيباني از دولت بعثي عراق او را در حمله به ايران ترغيب نمايد .
3. پرونده اكبر گودرزي ، 774
4. همان ، پاسخ به سؤال 183
5. همان
6. فرقان ، فوق العاده ، مهر 59 ، ص 2
7. نشريه فرقان ، شماره 23 ، دي ماه 61 ، ص 7
8. محمد دروديان ، سيري در جنگ ايران و عراق ، ج 6 ، تهران ، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه ، 1376 ، ص 15
9. همان ، ص 9
گروه فرقان (24)